احکام جنایز

فهرست کتاب

آنچه بعد از مردن برای حاضرین و غیر حاضرین جایز است:

آنچه بعد از مردن برای حاضرین و غیر حاضرین جایز است:

۱۸- آشکار نمودن چهره میت و بوسیدن آن و همچنین تا سه روز بخاطر از دست دادن‌اش اشک ریختن جایز است. در این خصوص چند روایت وجود دارد:

۱- جابر بن عبداللهسمی‌گوید: وقتی پدرم شهید شد، مرتب چادر را از صورتش کنار می‌زدم و گریه می‌کردم. حاضرین مرا منع می‌کردند، ولی رسول الله جمنع نمی‏کرد. سپس رسول الله جدستور داد تا جنازه را بردارند. عمه‌ام شروع به گریه کرد. رسول الله جفرمود: چه گریه کنی چه نکنی، همچنان فرشتگان او را زیر سایه بال‌های خود گرفته بودند تا اینکه او را بلند کردید. [۳۸]

۲- عایشهلمی‌گوید: روز رحلت پیامبر اکرم جابوبکرسسوار بر اسب بود و از محل سکونت خود در سنح به طرف مسجد می‌آمد. داخل مسجد رفت. عمرسمشغول سخنرانی بود. ابوبکرسبدون اینکه با کسی سخن بگوید، به خانه عایشه رفت. چادری بر روی رسول الله جانداخته بود، ابوبکرسچادر را از چهره ایشان برداشت و خود را به طرف چهره رسول الله جخم کرد و پیشانی رسول الله جرا بوسید و گریست. و گفت: ‌ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد، مرگی که باید به سراغت می‌آمد، همین است و دوباره نخواهی مرد. [۳٩]

۳- همچنین عایشه می‌گوید: رسول الله جکنار جنازه عثمان بن مظعون رفت، صورتش را باز کرد. خود را خم نمود و چهره‌اش را بوسید و چنان گریه کرد که رخسارش خیس شد. [۴۰]

۴- انسسمی‌گوید: همراه رسول الله جبه خانه ابو سیف (پدر رضاعی ابراهیم فرزند رسول الله) رفتیم. رسول الله جابراهیم را در بغل گرفت و بوئید و بوسید. بار دیگر که رفتیم، ابراهیم در حال احتضار بود. اشک از چشم‌های مبارک رسول اللهجسرازیر شد. عبدالرحمن بن عوف گفت: ‌ای رسول خدا! شما هم گریه می‌کنید؟ رسول الله جفرمود: گریه نشانه شفقت و مهربانی است. عبدالرحمن دوباره همان سوال را تکرار کرد. رسول الله جفرمود: همانا چشم اشک می‌ریزد و دل غمگین می‌شود. ولی ما سخنی که باعث عدم رضایت پروردگار باشد، بر زبان جاری نمی‌کنیم. ‌ای ابراهیم! ما از جدائی تو غمگین هستیم. [۴۱]

۵- عبدالله بن جعفر می‌گوید: رسول الله جبه اهل بیت جعفر (که فوت نموده بود) سه روز مهلت داد پس از سه روز نزد آنان آمد و گفت:

«لاَ تَبْكُوا عَلَى أَخِي بَعْدَ الْيَوْمِ» [۴۲].

(از امروز به بعد برای برادرم (جعفر) گریه نکنید).

[۳۸] بخاری، مسلم، نسائی، بیهقی و احمد. [۳٩] بخاری، نسائی، ابن حبان و بیهقی. [۴۰] ترمذی و بیهقی. [۴۱] بخاری و مسلم و بیهقی. [۴۲] ابو داود، نسائی، ‌احمد و سند آن صحیح است.