زیارت قبور
۱۱۵- زیارت به معنی دیدن و سر زدن به قبرستان برای تذکر مرگ و مراحل پس از مرگ جایز و مشروع میباشد. مشروط بر اینکه در کنار قبر و گورستان، سخنان و حرکت هائی که موجب ناخشنودی پروردگار عالم باشد، انجام نگیرد. مانند: صدا زدن اهل قبور و کمک خواستن از مردگان و تزکیه کردن آنان و بهشتی دانستن ایشان در این خصوص احادیثی بشرح زیر از رسول الله جنقل شده است:
۱- از بُریده بن حُصیبسروایت شده است که رسول الله جفرمود:
«أنّي كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فإنَّها تُذَكَّركُم الآخرةَ وَ لتَزِدْكُم زيارَتُها خيراً فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَزُورَ فَلْيَزُرْ وَلَا تَقُولُوا هُجْرًا». [۲۸۵]
ترجمه: قبلاً شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، ولی اکنون از آنها دیدن کنید. زیرا زیارت قبور شما را به یاد آخرت میاندازد. و این زیارت به گونهای باشد که بر خیر و خوبیهای شما بیافزاید. هر کس مایل به زیارت قبور است، آنها را زیارت کند ولی سخن بیهوده نگوئید.
امام نووی رحمه الله علیه در «المجموع» مینویسد:
هجر یعنی سخن بیهوده و باطل. زیارت قبور در ابتداء به این دلیل منع شده بود که هنوز مردم از دوران جاهلیت زیاد فاصله نگرفته بودند، بسیاری از اوقات، هنگام زیارت قبور، سخنان باطل و بیهوده میگفتند. اما وقتی سنن و شیوههای اسلام تثبیت و مستقر شد و راه و رسم آن جا فتاد جایز شمرده شد. به همین علت، رسول الله جوقتی زیارت قبور را جایز شمرد، از باب احتیاط فرمود: «و لا تقولوا هجراً» آنجا سخن بیهوده نگوئید.
توجه: بیتردید بر همگان روشن است، آنچه که امروز عامه مردم موقع زیارت قبور انجام میدهند. مانند: صدا کردن میت، استعانت از وی، یا خواستن از خدا بحق میت، اینها همه از جمله بزرگترین سخنان بیهوده و باطل میباشند و وظیفه علماء است که حکم خدا را در این خصوص بیان کرده و مردم را به سوی سنت رسول الله جراهنمایی کنند و هدف زیارت را برای مردم روشن نمایند. سنعانی در «سبل السلام» (۲/۱۶۲) بعد از نقل احادیث زیارت قبور و بیان حکمت آن میگوید: همه این احادیث دال بر جواز زیارت قبور و حکمت آن میباشند. و اینکه فلسفه زیارت قبور، عبرت آموختن و تذکیر است. هرگاه هدف از زیارت قبور تذکر مرگ و پند آموزی نباشد، مشروعیت آن از بین میرود.
۲- از ابو سعید خدری روایت شده است که رسول الله جفرمود:
«إِنِّي نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فَإِنَّ فِيهَا عِبْرَةً (و لا تقولوا ما يَسخِط الرّب)». [۲۸۶]
ترجمه: من شما را از زیارت قبور منع میکردم ولی اکنون آنها را زیارت کنید، چون زیارت قبور مایه عبرت و پندآموزی است. ولی از سخنی که موجب خشم خدا میشود بپرهیزید.
۳- انس بن مالکسروایت میکند که رسول الله جفرمود:
«كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ ثُمَّ بَدَا لِي آنها تُرِقُّ الْقَلْبَ وَتُدْمِعُ الْعَيْنَ وَتُذَكِّرُ الآخِرَةَ فَزُورُوهَا وَلاَ تَقُولُوا هُجْرًا». [۲۸٧]
ترجمه: من قبلاً شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، ولی اکنون قبور را زیارت کنید. همانا زیارت قبور، دلها را نرم و چشمها را اشک آلود مینماید و انسان را به یاد آخرت میاندازد، ولی در آنجا سخن بیهوده نگوئید.
۱۱۶- زیارت قبور، برای زنان نیز مستحب است. به دلایل زیر:
۱- حدیث «فزوروا القبور» عام است. زنان و مردان را شامل میشود. توضیح مطلب چنین است که در ابتداء اسلام وقتی که رسول الله جاز زیارت قبور منع کرد، بیتردید این منع شامل زنان و مردان بود. وقتی میفرماید: «كنت نهيتكم عن زياره القبور»از این کلام چنین بر میآید که این حکم عام است. یعنی شامل زنان و مردان میشود. چنانکه موارد دیگری مانند «نهيتكم عن لحوم الاضاحي فوق ثلاث الخ ونهيتكم عن النبيذ الا في سقاء فاشربو في الاسقيه كلها وغيره»نیز باتفاق شامل هر دو گروه میباشد. زیرا خطاب در همه این اعمال متوجه زنان و مردان است. اگر بگوئیم که خطاب «فزوروها» مختص مردان است، این برداشتی است که نظام کلام را مختل نموده و طراوت و شیوایی آن را از بین میبرد و چنین چیزی شایان کسی نیست که صاحب «جوامع الکلم» بوده و از میان تمام ناطقین عرب افصحتر بوده است. [۲۸۸]
۲- زنان نیز مانند مردان به علتی که رسول الله جبرای جواز زیارت قبور بیان فرمود، (یعنی اینکه دلها را نرم و چشمها را اشک آلود میکند و انسان را به یاد آخرت میاندازد) احتیاج دارند.
۳- در مواردی دیگر ثابت شده است که رسول الله جزنان را برای زیارت قبور اجازه داده است. ام المومنین عایشهلدو حدیث در این خصوص از رسول الله جنقل میکند:
الف) عبدالله بن ابی مُلیکه میگوید:
«ان عايشهلاقبلت ذات يوم من المقابر، فقلت لها يا أم المومنين من أين أقبلت؟ قالت: من قبر عبدالرحمن بن أبي بكربفقلت لها: أليس كان رسول الله جنهي عن زياره القبور؟ قالت: نعم، ثم امر بزيارتها و في رواية عنها: إن رسول الله جرخص في زياره القبور». [۲۸٩]
ترجمه: ام المومنین، عایشهل، از طرف قبرستان میآمد. گفتم: ای مادر مومنان از کجا میآئی؟ گفت: از زیارت قبر عبدالرحمن فرزند ابوبکرب(برادرم) عرض کردم: مگر رسول الله جاز زیارت قبور منع نکرده است؟ فرمود: آری، ولی بعداً امر نمود از قبرستان دیدن شود. و در یک روایت از وی آمده است که رسول الله جبرای زیارت قبور رخصت داده است.
ب) از محمد بن قیس روایت است که روزی گفت: برای شما از مادرم عایشه بگویم؟ آنگاه گفت عایشه میگوید: شبی که رسول الله جدر خانه من بود، چادر خود را کنار گذاشت. کفشها را بیرون آورد و نزدیک پاهایش گذاشت. کناره چادرش را روی رختخواب پهن کرد و دراز کشید. و به محض اینکه گمان کرد من (عایشه) خواب رفتهام، آرام چادرش را برداشت و به آهستگی کفشها را پوشید، درب خانه را آرام باز کرد و خارج شد. سپس درب خانه را بست. من بلافاصله لباسها را پوشیده، پشت سر ایشان به راه افتادم تا اینکه رسول الله جوارد گورستان بقیع شد. دستها را بلند کرد و برای اهل بقیع بسیار دعا کرد. سپس بسوی خانه برگشت. من نیز برگشتم، هرگاه رسول الله جآهسته راه میفرت، من نیز آهسته راه میرفتم و هر وقت تند راه میرفت من گامهایم را تندتر برمیداشتم و اگر میدوید من نیز میدویدم. بالاخره از وی سبقت گرفتم و پیش از وی به خانه وارد شدم و دراز کشیدم. رسول الله جوارد خانه شد و فرمود: ای عایشه چرا به نفس نفس افتادهای ؟ عرض کردم: خبر خاصی نیست. فرمود: جریان را برایم بگو یا اینکه خداوند آن را به من خواهد گفت. آنگاه عرض کردم: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد. و جریان را برایش گفتم. فرمود: چیزی شبیه سایه که در پیشاپیش من حرکت میکرد، تو بودی؟ عرض کردم: آری. آنگاه رسول الله جانگشتها را بسته، دست بر سینه من زد بطوریکه اثر ضرب را احساس کردم. سپس فرمود: تو گمان کردی که خدا و رسولش در حق تو ستم میکنند؟ عایشه میگوید: عرض کردم: هرچه را که مردم پنهان کنند، خداوند آن را میداند؟ فرمود: همانا جبرئیل نزد من آمد و هنگامیکه دیدی من بلند شدم. مرا صدا زد، ولی تو را خبر نکردم. من دعوت جبرئیل را پذیرفتم و چون تو در لباس خواب بودی، جبرئیل نمیخواست وارد خانه شود. من نیز گمان کردم که تو خوابی، دوست نداشتم تو را بیدار کنم و نمیخواستم که تو وحشت زده شوی. جبرئیل به من گفت: پروردگارت به تو امر کرده تا به گورستان بقیع رفته برای اهل بقیع دعای مغفرت کنی.
عایشهلمیگوید: از رسول الله جپرسیدم: چگونه برای اهل بقیع دعای مغفرت کنم؟ فرمود: چنین بگو:
«السَّلاَمُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَيَرْحَمُ اللَّهُ الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِينَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَلاَحِقُونَ». [۲٩۰]
ترجمه: سلام بر شما مومنان و مسلمانانی که ساکن این دیار هستید. خداوند بر گذشتگان و آیندگان ما رحم بفرماید و ما به خواست خداوند به شما خواهیم پیوست.
حافظ بر اساس همین حدیث به جواز رفتن زنان به قبرستان معتقد است و این جریان در مدینه اتفاق افتاد. زیرا عایشه در مدینه به همسری رسول الله جدر آمد. و ظاهراً نهی از سر زدن به قبرستان در مکه بوده است. بخاطر اینکه مربوط به عقیده و توحید است و اینهم بخاطر سد ذریعه ممنوع گردید تا منجر به شرک نشود. ولی بعد از اینکه آنها کاملاً از شرک فاصله گرفتند و توحید در دلهایشان جای گرفت و آنها در مدینه بسر میبردند، این ممنوعیت مکی بر طرف گردید. والله اعلم.
۴- همچنین در حدیث انسسکه تماماً در بیان مساله شماره ۱٩ بیان گردید، رسول الله جزنی را در کنار قبری دید که گریه میکند. فرمود: «اتقي الله و اصبري» از خدا بترس و صبر داشته باش.
محل استشهاد این است که رسول الله جآن زن را از نشستن در کنار قبر منع نکرد و تقریر رسول الله جدلیل و حجت است. عینی در «العمده» (۳/٧۶) میگوید: این حدیث دال بر جواز زیارت قبور بصورت اطلاق است. و فرق نمیکند که زیارت کننده زن باشد یا مرد و زیارت شونده، کافر باشد یا مسلمان. زیرا در حدیث تفاوتی ذکر نشده است.
حافظ میگوید: «لعدم الإستفصال في ذالك» زیارت قبر مسلمان و کافر، هر دو جایز است، زیرا فرقی در این باره بیان نشده است.
امام نووی میگوید: نزد جمهور علماء زیارت قبر کافر جایز است، البته صاحب «الحاوی» [۲٩۱]گفته است: «زیارت قبر کافر، جایز نیست.» اما این قول درست نیست.
نزدیکترین معنی حدیث مذکور، این است که زیارت قبور برای زنان جایز است. این استدلال وقتی کامل میشود که این جریان قبل از نهی نباشد. ظاهراً این داستان بعد از نهی بوده است، زیرا نهی از زیارت قبر در مکه بوده و این قصه از انس روایت شده است. زمانی که رسول الله جبه مدینه هجرت کرد، مادر انس (ام سلیم) او را که ده سال داشت به خدمت رسول الله جآورد. از این رو، این جریان مدنی و بعد از نهی است. بنابراین بدون تردید میتواند دلیلی برای جواز زیارت قبور برای زنان باشد.
ابن قیم میگوید: تقوا یعنی پیروی از اوامر و منهیات خدا که از جمله اینها نهی از زیارت قبور برای زنان است و آنها باید این را رعایت بکنند. بنده میگویم: اگر نسخ این نهی ثابت نمیشد، سخن ابن قیم بجا بود و رسول الله جبجای توجیه آن زن به تقوا و صبر، صراحتاً به او میگفت که به قبرستان نیاید.
۱۱٧- البته زنان نباید رفت و آمد زیادی به قبرستان داشته باشند. زیرا تردد و رفت و آمد زیاد زنان به قبرستان، موجبات خلاف شریعت، مانند: نوحه: اظهار زینت و آرایش، و تفریحگاه قرار دادن قبرستان و تضییع وقت را فراهم میسازد. همانطور که این کارهای خلاف شرع در بسیاری از کشورهای اسلامی مشاهده میشود. و ان شاءالله، منظور این حدیث مشهور نیز همین است که میگوید:
«لعن رسول الله ج زوارات القبور»
(رسول الله ج(و خداوند) زنانی را که به کثرت به زیارت قبور میروند، نفرین کرده است).
چنانکه صیغه مبالغه (زوارات) بدان اشاره دارد. [۲٩۲]
۱۱۸- زیارت قبر کسانی که به غیر دین اسلام وفات یافتهاند، بمنظور عبرت، جایز است. در این خصوص دو حدیث وارد شده است:
۱- ابوهریرهسمیگوید:
«زَار النبي ج قَبْرَ أُمِّهِ فَبَكَى وَأَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي تَعَالَى عَلَى أَنْ أَسْتَغْفِرَ لَهَا فَلَمْ يُؤْذَنْ لِي فَاسْتَأْذَنْتُ أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِي فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّهَا تُذَكِّرُ بِالْمَوْتِ». [۲٩۳]
ترجمه: رسول الله جقبر مادرش را زیارت کرد. به گریه افتاد و حاضران نیز گریستند. سپس فرمود: از پروردگارم اجازه خواستم تا برای مادرم دعای مغفرت کنم، به من اجازه نداد. آنگاه اجازه زیارت قبر مادرم را خواستم، به من اجازه داد. سپس رسول الله جفرمود: قبور را زیارت کنید که شما را به یاد آخرت میاندازد.
۲- بُریدهسمیگوید: (درسفری، (در روایتی) در غزوه احد) همراه رسول الله جبودیم. حدود یک هزار سوار بودیم. رسول الله جدو رکعت نماز اقامه کرد. سپس در حالیکه چشمهایش اشک آلود بود، رو به ما کرد. عمر بن خطابسبلند شد و از وی سوال کرد: پدر و مادرم فدایتای رسول الله ج، چه شده است؟ رسول الله جفرمود: از پروردگارم اجازه خواستم تا برای مادرم دعای مغفرت کنم، به من اجازه نداد. دلم برایش سوخت و اشکهایم سرازیر گردید. آنگاه به من اجازه داد تا به قبراو سر بزنم. و افزود که من قبلاً شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، ولی شما اکنون اجازه دارید، قبور را زیارت کنید. زیارت قبور باید به گونهای باشد که بر نیکیهای شما بیافزاید. [۲٩۴]
امام نووی میگوید: «این حدیث بیانگر آن است که میتوان به مشرکین زنده سرزد چرا که وقتی میتوان پس از مرگ نزد قبرهای آنان رفت، پس سر زدن نزد زندهها بطریق اولی جایز خواهد بود. همچنین در این حدیث از طلب آمرزش برای کفار نهی آمده است. و علت سرزدن رسول الله جبه قبر مادرش چیزی جز پند گرفتن و یادآوری مرگ و آخرت نبوده است».
باید دانست که هدف از زیارت قبرها دو چیز است:
۱- مستفیذ شدن زائر بوسیله یاد مرگ و مردگان و اندیشیدن درباره اینکه سرنوشت مردگان یا به بهشت است و یا به دوزخ. این نخستین هدف از زیارت قبور است. همانطور که روایات گذشته بر آن دلالت داشتند.
۲- بهره دادن به میت و احسان در حق او، بدین معنی که: زیارت کنندگان بر او سلام کنند و برای او دعا کرده و طلب آمرزش نمایند. البته این اعمال (دعا، سلام و طلب مغفرت) مختص اموات مسلمانان است. در این خصوص چند حدیث آمده است:
۱- عایشهلمیگوید: رسول الله جبه قبرستان بقیع میرفت و برای اموات دعا میکرد. ام المومنین عایشهلاز او در این مورد سوال کرد. فرمود: «به من امر شده تا برای آنان دعا کنم». [۲٩۵]
۲- عایشه میگوید: رسول الله جدر نیمه پایانی شبهایی که نوبت من بود، از خانه بیرون میشد و به گورستان بقیع میفرت و میفرمود:
«السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أهل دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَأَتَاكُمْ مَا تُوعَدُونَ غَدًا مُؤَجَّلُونَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاَحِقُونَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لأَِهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ». [۲٩۶]
ترجمه: سلام بر شماای مومنان! آنچه که به شما وعده داده میشد فرا رسید. ما نیز انشاء الله به شما خواهیم پیوست. پروردگارا! ساکنان بقیع غرقد را بیامرز.
۳- از عایشهلدر حدیثی طولانی که قبلاً بیان شد آمده بود: از رسول الله جپرسیدم: چگونه برای اهل بقیع دعا کنم؟ فرمود: بگو:
«السلام علي أهل الدًيار من المومنين و المسلمين و يرحم الله المستقدمين منّا و المستأخرين و انا انشاءالله بكم للا حقون». [۲٩٧]
۴- بریدهسمیگوید: وقتی ما به قبرستان میرفتیم، رسول الله جما را تعلیم میداد که در آنجا چه بگوئیم و چگونه سلام بدهیم؟ بنابراین اگر کسی از ما به قبرستان میرفت، چنین میگفت:
«السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ للاَحِقُونَ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَنَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَافِيَةَ لَنَا وَلَكُمْ». [۲٩۸]
ترجمه: سلام بر شما مومنان و مسلمانان ساکن این دیار، ما ان شاءالله به شما خواهیم پیوست. شما پیش کسوتان ما هستید و ما پس از شما خواهیم بود و برای خودمان و برای شما از خداوند آرزوی سلامتی و عافیت داریم.
۵- ابوهریرهسروایت میکند که رسول الله جبه قبرستان آمد و فرمود:
«السلام عليكم دارقوم مومنين و انا إن شاءالله بكم للا حقون». [۲٩٩]
ترجمه: سلام بر شما مومنان این دیار، ما نیز به خواست خدا به شما میپیوندیم.
و افزود که دوست داشتم، برادران خود را میدیدم. گفتند: مگر ما برادران تو نیستیم؟ فرمود: خیر. شما اصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند که بعداً خواهند آمد و من بر سر حوض، منتظر آنان میباشم. گفتند: آنها را چطور میشناسی؟ فرمود: آیا اگر کسی دارای اسبهائی سفید پیشانی و سفید دست و پا در میان اسبهای سیاهی باشند، آنها را نمیشناسد؟ گفتند: بلی. گفت: چهرهها و دست و پاهای آنها در اثر وضو، سفید است و میدرخشد و من آنها را خواهم شناخت. و در کنار حوض، منتظر آنان خواهم ماند.
۱۱٩- خواندن قرآن به هنگام زیارت قبر، نه تنها پایه و اساسی از سنت رسول الله جندارد، بلکه احادیث مذکور در مسائل گذشته دال بر عدم مشروعیت آن میباشد. چون اگر خواندن قرآن موقع زیارت قبور جایز بود، رسول الله جآن را انجام میداد و صحابهش را بدان راهنمائی مینمود. بویژه زمانی که عایشهلاز او در این باره سوال کرد و رسول الله جدعا و سلام را به او یاد داد و نفرمود که فاتحه یا سورهای دیگر از قرآن بخوان. اگر خواندن قرآن برای زیارت قبور مشروع بود، رسول الله جآن را از عایشهلپنهان نمیکرد. زیرا تاخیر بیان بوقت حاجت، از طرف شارع جایز نیست. اگر رسول الله جدرباره قرائت قرآن به صحابه چیزی میگفت، حتماً به ما میرسید و چون به سند صحیح چیزی در این خصوص نقل نشده، حکایت از آن دارد که چنین چیزی نبوده است.
آنچه که عدم مشروعیت قرائت قرآن در قبرستان را تایید میکند، حدیث رسول الله جاست که میفرماید:
«لاَ تَجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ مَقَابِرَ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْفِرُ مِنْ الْبَيْتِ الَّذِي تُقْرَأُ فِيهِ سُورَةُ الْبَقَرَةِ». [۳۰۰]
(خانههای خود را قبرستان نکنید (در خانهها قرآن بخوانید)، همانا شیطان از خانهای که سوره بقره در آن تلاوت شود، فرار میکند).
در حدیث مذکور رسول الله جبه این نکته اشاره فرموده است که قبرستان جائی نیست که قرآن در آنجا تلاوت شود. و بر این اساس بر قرائت قرآن در خانهها تشویق فرموده و از شبیه ساختن خانه به قبرستان با نخواندن قرآن در آن، منع فرموده است. همچنین در حدیثی دیگر اشاره شده است که قبرستان محل خواندن نماز نیست. چنانکه پیامبر جمیفرماید: «صلّوا في بيوتكم و لا تتخذوها قبوراً». [۳۰۱]
(در خانههایتان نماز بخوانید و آنها را به قبرستان مبدل نسازید).
این حدیث از ابن عمر روایت شده است و در آن اشاره شده که خواندن نماز در مقابر کراهیت دارد. همانطور که از حدیث ابوهریره کراهیت قرائت قرآن در مقابر فهمیده میشود.
میان کراهیت نماز و قرائت قرآن در مقابر، تفاوتی وجود ندارد و مذهب جمهور سلف، مانند: ابوحنیفه، مالک، و غیره همین است. نزد امام احمد نیز قرائت قرآن در مقابر جایز نیست. امام ابوداود میگوید: از امام احمد درباره قرائت قرآن در قبرستان سوال شد، در جواب گفت: خیر. (جایز نیست)
ابن تیمیه میگوید: «از امام شافعی نیز در مورد مشروعیت این امر چیزی ثابت نیست. زیرا او نیز این عمل را بدعت میدانست. امام مالک میگوید: فکر نکنم کسی از گذشتگان این عمل را انجام داده باشد.
بنابراین، نتیجه میگیریم که صحابه و تابعین در قبرستان قرآن نمیخواندند» (اقتضاء)
و در «اختیارات» میگوید: قرائت قرآن بر میت بدعت است، بجز قرائت سوره یس که بر بیماری که در حال وفات است، مستحب میباشد.
بنده (آلبانی) میگویم: قرائت سوره یس بدلیل ضعیف بودن روایتی که در این باره وجود دارد، نیز بدعت است. زیرا با حدیث ضعیف، حکم شرعی ثابت نمیشود. چنانکه این اصل را خود ابن تیمیه در کتابهایش ذکر کرده است. و آنچه در مورد ابن عمربروایت شده که وصیت کرده بود تا نزد قبرش سوره بقره خوانده شود، از نظر سند اشکال دارد. همچنین روایتی که میگوید: انصار بر مردگان خود سوره بقره را میخواندند، صحیح نمیباشد. و اصلا در مورد قرائت قرآن بالای سر بیماری که در حال مردن است، یا در کنار قبر، هیچ روایت و اثری قوی، وجود ندارد.
و اما حدیثی که میگوید: هر کس از کنار قبرستان گذر نماید و قل هو الله احد را یازده بار بخواند و ثواب آن را به مردگان اهداء کند، به اندازه تعداد مردگان به او ثواب میرسد، حدیثی است ساختگی و بیاساس.
۱۲۰- موقع دعاء برای میت رفع یدین (بلند کردن دستها) به دلیل حدیثی که از عایشهلروایت شده است، جایز میباشد. عایشهلمیگوید:
شبی رسول الله جاز منزل بیرون رفت. بریره را پشت سر او فرستادم تا بدانم رسول الله جبه کجا میرود. بریره آمد و خبر داد که رسول الله جبه طرف بقیع رفته، در نزدیکترین فاصله بقیع ایستاد و با بلند کردن دستها، دعا کرد. سپس به خانه برگشت. وقتی صبح کردم از رسول الله جپرسیدم: ای رسول خدا جشب گذشته کجا تشریف بردی؟ فرمود: به طرف بقیع فرستاده شدم تا برای اهل بقیع دعای مغفرت کنم. [۳۰۲]
۱۲۱- هنگام دعای برای میت، رو به قبر نکند، بلکه رو به قبله کند. زیرا رسول الله جنماز خواندن رو به قبر را منع کرده است و دعا، روح و هسته اصلی نماز است و حکم نماز را دارد. چنانکه رسول الله جمیفرماید:
«الدعا هو العبادة» (دعا عبادت واقعی است).
سپس این آیه را قرائت نمود: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾[غافر: ۶۰] [۳۰۳]
وقتی دعا از اهم عبادتها است، چگونه در دعا رو به جانبی شود که در نماز، روی به آن جهت نمیشود؟ بر همین اساس، نظر علمای محقق بر این است که در وقت دعا، باید رو به قبله نمود.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/در «اقتضاء الصراط المستقيم، في مخالفة اصحاب الجحيم» (ص ۱٧۵) میگوید: این یک اصل مستمر و پذیرفته است که، برای داعی (دعا کننده) پسندیده و مستحب نیست که در دعا به طرفی رو کند که در نماز بدان سو، رو نمیکند. وقتی در نماز روی آوردن به طرف مشرق و هر جهتی غیر از قبله نهی گردیده، هنگام دعا نیز روی آوردن به آن جهت ممنوع است. بعضی هنگام دعا در صدد رو کردن به سمت و سوئی هستند که انسان صالحی در آن جهت باشد، که مسلماً این نوعی گمراهی آشکار و روشن است.
چنانچه بعضی پشت کردن به طرف انسان صالح را زشت میدانند، حال آنکه آنان از پشت کردن بسوی بیت الله و مرقد رسول الله جاجتناب نمیکنند. همه این حرکتها از جمله بدعتهائی است که با دین اسلام تضاد داشته و با دین نصاری همخوانی دارد.
رای ائمه چهارگانه (امام احمد، مالک، شافعی و ابوحنیفه) این است که شخص هنگام دعا رو به قبله بایستد هر چند در کنار مرقد رسول الله جباشد. اما در مورد سلام کردن به رسول الله جعلماء اختلاف نظر دارند.
امام نووی در «المجموع» (۵/۳۱۱) میگوید: امام ابوالحسن محمد بن مرزوق زعفرانی، که از علما و محققین است، در کتاب خود «الجنائز» میگوید: «نباید قبر را با دست لمس کرد و نباید آن را بوسه زد». همچنین میگوید: در طول تاریخ، سنت این بوده که دست کشیدن بر قبور و بوسه زدن به آنها بگونهای که امروز در بین عامه مردم رواج دارد، شرعاً از بدعتهای نکوهیده به شمار میرفته. بهتر است که از آن اجتناب شود، بنابراین هر کس میخواهد بر میتی سلام گوید، در برابر سینه و چهرهاش ایستاده و سلام بگوید و هرگاه میخواهد دعا کند از جای خود منتقل شده و رو به قبله شود.
شیخ الاسلام در «القاعدة الجليلة» (ص۱۲۵) میگوید: مذهب ائمه اربعه، مالک، ابوحنیفه، شافعی، احمد و دیگر ائمه اسلام، این است که هنگام زیارت قبر رسول الله جبعد از فرستادن سلام بر پیامبر جاگر شخصی مایل بود برای خود دعا کند، رو به قبله بایستد. البته در مورد اینکه هنگام سلام گفتن به رسول الله جرو به کدام جهت باشد، اختلاف نظر وجود دارد. امام مالک، شافعی و احمد میفرمایند: رو به حجره نموده در حالی که روبروی رسول الله جباشد، سلام گوید. امام ابوحنیفه/ میگوید: هنگام سلام نیز رو به حجره نکند. همانطور که هنگام دعا نباید رو به طرف حجره باشد.
و اما در مورد اینکه در اینصورت حجره در کدام جهت قرار گیرد از او دو قول وجود دارد. یکی اینکه هنگام سلام گفتن پشت به سوی حجره باشد. دوم اینکه حجره در سمت چپ دعا کننده قرار گیرد. آری، این اختلاف درباره سلام گفتن است. اما در موقع دعا، همه اتفاق دارند که رو به قبله شود، نه بسوی حجره.
و سبب اختلاف این است که در زمان اصحاب، حجره مطهره بیرون مسجد بود و صحابه از بیرون مسجد به رسول الله جسلام میگفتند و ممکن نبود که رو به رسول الله جو پشت به قبله سلام گویند: و بعد از گسترش مسجد و دخول حجره به محدوده مسجد، این امر ممکن شده است. طبعاً در آن زمان اگر رو به قبله میایستادند، حجره در سمت چپ آنان قرار میگرفت و اگر رو به حجره میکردند، قبله در سمت راست و جهت مغرب و پشت سر آنان قرار میگرفت.
شیخ الاسلام در «الجواب الباهر» (ص۱۴) بعد از ذکر مطالب فوق میگوید:
«در چنین صورتی اگر سلام کنندگان رو به مرقد رسول الله جنموده و پشت به مغرب کرده باشند، قول اکثریت راجح است و اگر سلام کنندگان رو به قبله نموده و حجره مطهره در سمت راست آنان قرار بگیرد، قول ابوحنیفه راجح است.
البته دیدگاه من [۳۰۴]این است که شیخ الاسلام این مسئله را معلق گذاشته است، و بطور حتم نگفته که صحابه رو به قبله کردهاند یا رو به روضه اطهر و دلیل معلق گذاشتن مساله این است که روایتی در این خصوص از صحابه ثابت نیست. اما اگر فرض شود که آنان موقع سلام رو به روضه اطهر کردهاند. روشن میشود که آنان در این حالت پشت به مغرب کردهاند، نه پشت به قبله. چون در زمان صحابه (قبل از وارد شدن روضه در محدوده مسجد) چنین چیزی (پشت نمودن به قبله در حالیکه رو به مرقد باشند) ممکن نبود، و این مطلب بیان گردید که رأی اکثریت چنین است که هنگام سلام، رو به مرقد رسول اللهجو روضه اطهر، کند و این مستلزم استدبار قبله است. یعنی همان چیزی که ما یقین داریم که در زمان صحابه، نبوده است.
و این امر نیاز به دلیل شرعی دارد که ما سراغ نداریم و کسی هم بیان نکرده است.
البته برخی از این حدیث ابن عباس استدلال کردهاند که میگوید: رسول الله جاز کنار قبرستان مدینه میگذشت. آنگاه رو به قبرها نمود و به آنان سلام کرد. (ترمذی)
بنده میگویم: در سند این روایت، قابوس بن ظبیان وجود دارد که نسائی و ابن حبان او را ضعیف و منکر الحدیث دانستهاند.
پس این حدیث بخاطر ضعفی که دارد نمیتواند فتوای امام مالک مبنی بر عدم مشروعیت روبرو ایستادن با روضهی رسول الله جهنگام دعا و سلام را زیر سوال ببرد. چنانکه وقتی به ایشان گفتند که مردم ساعتها روبروی روضه رسول الله جمیایستند و دعا و سلام میکنند، فرمود: این بدعتی است که صحابه و تابعین آن را انجام ندادهاند. و افزود که آخر این امت اصلاح نمیشود، مگر با همان چیزی که اول آن اصلاح گردیده است.
۱۲۲- هنگام زیارت قبر کافر بجای سلام و دعا، بشارت دوزخ به او داده شود. رسول الله جدر حدیثی که سعد بن وقاص آن را روایت کرده است، چنین امر نمود. راوی میگوید: «مردی اعرابی نزد رسول الله جآمد و گفت: پدرم صله رحم میکرد و فلان کار نیک انجام میداد... اکنون به نظر شما جایگاهش چگونه است؟ رسول الله جفرمود: در دوزخ است، آن مرد اعرابی از این پاسخ ناراحت شد و گفت: ای رسول خدا جپدر شما کجا است؟ رسول الله جفرمود: هرگاه از کنار قبر کافری رد شدی، او را به دوزخ بشارت بده.
سعد بن وقاص میگوید: آن مرد اعرابی بعدها مسلمان شد و گفت: رسول الله جمرا مکلف کرده است. بنابراین، از کنار هیچ قبر کافری نمیگذرم، مگر اینکه او را به دوزخ بشارت خواهم داد. [۳۰۵]
۱۲۳- نباید با کفش در میان قبرهای مسلمانان راه رفت. در حدیث بشیربن حنظله آمده است که گفت: «با رسول الله جراه میرفتم... رسول الله جاز کنار قبرستان مسلمانان رد شد. ناگهان نگاهش به مردی افتاد که با کفش در میان قبرها راه میرفت. فرمود: ای صاحب السبتیتین (ای کسی که با کفشها راه میروی) کفشهای خود را بینداز، آن مرد نگاه کرد و وقتی رسول الله جرا شناخت، کفش هایش را بیرون آورد و انداخت. [۳۰۶]
۱۲۴- گذاشتن گل و انواع ریحان، روی قبر روا نیست. زیرا سلف چنین نکردهاند و اگر این، عمل شایسته و نیکی بود، سلف صالح آن را انجام میدادند. ابن عمربفرمود:
«كل بدعة ضلاله و إن رآه الناس حسنة». [۳۰٧]
(هر بدعتی (نوع آوری در دین) گمراهی است، ولو اینکه مردم آن را نیک بدانند).
[۲۸۵] مسلم (۵۳/۶/۶/۸۲) ابوداود (۲/٧۲ و ۱۳۱). [۲۸۶] احمد (۳/۳۸/، ۶۳، ۶۶) حاکم (۱/۳٧۴-۳٧۵). [۲۸٧] حاکم (۱/۳٧۶) با سند حسن و احمد و بیهقی. [۲۸۸] جوامع الکلم و افصح الناطقین از صفات پیامبر جمیباشد. [۲۸٩] حاکم (۱/۳٧۶) بیهقی از طریق حاکم، ابن ماجه (۱/۴٧۵)، ابن عبدالبر در «التمهید». [۲٩۰] مسلم، نسائی، احمد و عبدالرزاق. [۲٩۱] ابوالحسن ماوردی. [۲٩۲] اما حدیثی که سنعانی در سبل سلام آورده که فاطمه هر جمعه به قبر حمزه سر میزد و گریه میکرد و حدیثی که میگوید: هر کس روز جمعه به زیارت قبور پدر و مادرش برود، مورد آمرزش قرار میگیرد، قابل حجت نیستند. زیرا اولی منقطع و دومی موضوع است. [۲٩۳] مسلم، ابوداود، نسائی، ابن ماجه، طحاوی و حاکم. [۲٩۴] (احمد ۵/۳۵۵، ۳۵٧، ۳۵٩) ترمذی و مسلم، بیهقی، حاکم، ابن ابی شیبه و ابن حبان. [۲٩۵] احمد (۶/۲۵۲) با سند صحیح. [۲٩۶] مسلم، نسائی، بیهقی، احمد و ابن سنی. [۲٩٧] ترجمهاش در مباحث قبلی گذشت(ص ۱۳٩). [۲٩۸] مسلم و نسائی، بیهقی، ابن ماجه، ابن ابی شیبه، ابن سنی و احمد. [۲٩٩] مسلم، مالک، نسائی، ابن ماجه، بیهقی و احمد. [۳۰۰] مسلم، ترمذی، نسائی، بیهقی و احمد. [۳۰۱] مسلم. [۳۰۲] احمد (۲/٩۲) امام مالک در «الموطا» و نسائی (۱/۲۳٩-۲۴۰). [۳۰۳] ابن مبارک در «الزهد»، بخاری در «الأدب المفرد»، ابو داود، ترمذی، ابن ماجه ابن حبان، حاکم، ابن منده و احمد. [۳۰۴] مولف. [۳۰۵] طبرانی در «المعجم الکبیر» (۱/۱٩۱) ابن سنی در «عمل الیوم و الیله»(۵۸۸)، ضیاء مقدسی و بزّار با سند صحیح. [۳۰۶] اصحاب سنن و غیره و تمام حدیث درمساله شماره (۸۸) بیان گردید. [۳۰٧] ابن بطّه در «الإبانه عن اصول الدیانه» و هروی در «ذّم الکلام»و الّالکائی در «السنه».