احکام جنایز

فهرست کتاب

نماز جنازه

نماز جنازه

۵٧- نماز خواندن بر میت مسلمان، فرض کفایه است. زیرا رسول الله جدر احادیث متعدد به آن امر نموده است. در اینجا به ذکر یکی از آن‌ها که توسط خالد جهنی نقل شده است، اکتفا می‌کنیم. وی می‌گوید:

«انُّ رَجُلاً مِنْ أَصْحَاب النبي ج تُوفّي يَومَ خَيْبَرَ، فَذَكَروا ذلِكَ لِرسول الله ج. فقال: صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ فَتَغَيَّرَتْ وُجُوهُ النَّاسِ لِذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ صَاحِبَكُمْ غَلَّ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَفَتَّشْنَا مَتَاعَهُ فَوَجَدْنَا خَرَزًا مِنْ خَرَزِ يَهُودَ لاَ يُسَاوِي دِرْهَمَيْنِ». [۱۴۶]

ترجمه: یکی از یاران رسول الله جدر جنگ خیبر فوت کرد. خبر درگذشت او به رسول الله جرسید. فرمود: بر رفیقتان نماز جنازه بخوانید. مردم از این سخن پیامبر نگران شدند. رسول الله جفرمود: رفیق شما از مال غنیمت سرقت کرده است. (شاید به همین دلیل رسول الله جبر او نماز جنازه نخواند) راوی می‌گوید: اثاثیه او را تفتیش نمودیم. یک خرمهره از مهره‌های یهود که کمتر از دو درهم ارزش داشت، یافتیم.

۵۸- نماز جنازه در حق دو کس فرض نیست:

الف- کودکی که به سن بلوغ نرسیده باشد. زیرا رسول الله جبر پسرش؛ ابراهیم؛ نماز جنازه نخواند. عایشه می‌گوید:

«مات ابراهیم ابن النبيجو هو ابن ثمانیه عشر شهراً فلم یصل علیه رسول الله» [۱۴٧]

(ابرهیم، فرزند هجده ماهه نبی اکرم جفوت کرد، آن‌حضرت جبر او نماز نخواند.)

ب- شهید، زیرا رسول الله جبر شهدای احد و غیر آن نماز جنازه نخواند. در این باره سه حدیث آمده است که شرح آن قبلاً در مساله شماره ۳۲ بیان شد.

البته حدیث فوق، دلیل بر عدم جواز نماز جنازه بر این دو کس نیست. چنان‌چه در مساله بعدی بیان خواهد شد.

۵٩- نماز جنازه در حق چه کسی جایز است؟

الف- خواندن نماز جنازه بر طفل جایز است حتی اگر سقط شده باشد. در این خصوص دو حدیث آمده است:

یک- «... والطفل (و في رواية) السِّقْطُ يُصَلَّى عَلَيْهِ وَيُدْعَى لِوَالِدَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ». [۱۴۸]

ترجمه: بر کودک و در روایتی دیگر بر جنین سقط شده، نماز جنازه خوانده شود و برای پدر و مادرش دعای رحمت و مغفرت بکنند.

ب- «عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ ج بِصَبِيٍّ مِنْ صِبْيَانِ الأَنْصَارِ فَصَلَّى عَلَيْهِ قَالَتْ عَائِشَةُ فَقُلْتُ طُوبَى لِهَذَا عُصْفُورٌ مِنْ عَصَافِيرِ الْجَنَّةِ لَمْ يَعْمَلْ سُوءًا وَلَمْ يُدْرِكْهُ قَالَ أَوَ غَيْرُ ذَلِكَ يَا عَائِشَةُ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْجَنَّةَ وَخَلَقَ لَهَا أَهْلاً وَخَلَقَهُمْ فِي أَصْلاَبِ آبَائِهِمْ وَخَلَقَ النَّارَ وَخَلَقَ لَهَا أَهْلاً وَخَلَقَهُمْ فِي أَصْلاَبِ آبَائِهِمْ». [۱۴٩]

ترجمه: عایشه می‌گوید: یکی از کودکان انصار مدینه را (که فوت کرده بود) نزد رسول الله جآوردند. آن‌حضرت جبر وی نماز خواند. عایشه می‌گوید: گفتم: خوشا به حال این کودک، گنجشکی از گنجشکان بهشت است و هیچ کار بدی انجام نداده است. و نه آن را درک کرده است. رسول الله جفرمود: مگر غیر از این است‌ای عایشه؟ خداوند بهشت را آفریده و ساکنان آن را آفریده در حالی که آنان، در صلب پدران خود بودند، (یعنی نطفه بودند). همچنین خداوند دوزخ را خلق کرده و ساکنان آن را نیز آفریده است. و آنان را در حالی که در صلب پدران خود بودند (یعنی نطفه بودند) برای دوزخ آفریده است.

البته زمانی بر جنین سقط شده نماز جنازه خوانده می‌شود که روح در آن دمیده شده باشد. و روح بعد از چهار ماه تمام در آن دمیده می‌شود. ولی اگر جنین، قبل از چهار ماهگی سقط شود، بر او نماز جنازه خوانده نمی‌شود. زیرا میت محسوب نمی‌گردد.

چنان‌که عبدالله بن مسعودسمی‌گوید: رسول الله جفرمود:

«إِنَّ أَحَدَكُمْ يُجْمَعُ خَلْقُهُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْمًا ثُمَّ يَكُونُ فِي ذَلِكَ عَلَقَةً مِثْلَ ذَلِكَ ثُمَّ يَكُونُ فِي ذَلِكَ مُضْغَةً مِثْلَ ذَلِكَ ثُمَّ يُرْسَلُ الْمَلَكُ فَيَنْفُخُ فِيهِ الرُّوحَ». [۱۵۰]

ترجمه: ‌آفرینش شما چنین است که، نطفه بعد از چهل روز شکل خون منجمد به خود می‌گیرد. بعد از چهل روز دیگر، بصورت پاره‌ای گوشت، در می‌آید. و پس از گذشت یکصد و بیست روز، فرشته‌ای از جانب خداوند فرستاده می‌شود تا در آن، روح بدمد.

بعضی‌ها برای خواندن نماز بر نوزاد سقط شده، زنده به دنیا آمدن آن را شرط قرار داده‌اند، زیرا در حدیث آمده است: نوزاد (بعد از ولادت) گریه کند و بمیرد، نماز بر وی خوانده شود و حکم ارث، درباره او اجرا می‌گردد. [۱۵۱]

ب- شهداء نیز از جمله کسانی هستند که نماز جنازه بر آنان، جایز است. در این باره روایات متعددی وجود دارد که به ذکر بعضی از آن‌ها اکتفا می‌شود:

۱- شداد بن الهاد می‌گوید: مردی بادیه نشین نزد نبی اکرم جآمد و ایمان آورد و از او پیروی کرد. و گفت: می‌خواهم با شما هجرت کنم؟ دیری نگذشت که برای جنگ با دشمن، برخاستند. لحظاتی بعد، آن مرد را که تیر خورده و مرده و بر روی دست‌ها حمل می‌شد، نزد رسول الله جآوردند. آن‌حضرت جاو را در عبا‌اش کفن نمود و جلو گذاشت و بر او نماز خواند. [۱۵۲]

۲- عبدالله بن زبیر می‌گوید: رسول خدا (ص) دستور داد تا حمزه را در چادری کفن بکنند آنگاه بر او نماز خواند و ٩ تکبیر گفت. سپس دیگر شهدای احد را آوردند و بر آن‌ها و حمزه یکجا نماز خواند. [۱۵۳]

۳- انس بن مالک می‌گوید: رسول الله جاز کنار حمزه که مثله شده بود، (یعنی توسط کفار گوش. بینی و اعضای بدنش، بریده شده بود) گذشت و بجز حمزه بر سایر شهدای احد، نماز جنازه نخواند. (ابوداوود با سند حسن)

توضیح: بخاطر جمع بین احادیث متضاد باید گفت: ‌هدف از نفی خواندن نماز جنازه شهدای دیگر نفی مطلق نیست بلکه مراد این است که نماز مسقل بر هیچکدام جز حمزه نخواند. و یا اینکه بر اساس قاعده معروف محدثین هنگام تعارض مثبت و نافی، حدیث مثبت ترجیح دارد.

۴- عقبه بن عامر جهنی می‌گوید: روزی رسول الله جپس از گذشت هشت سال، بر شهدای احد، نماز جنازه خواند. [۱۵۴]

گویا با مرده‌ها وزنده‌ها خداحافظی می‌کرد. سپس بالای منبر رفت، خدا را ستود و فرمود: من جلوتر از شما می‌روم و من گواه شما هستم و میعاد شما، حوض کوثر است. بخدا سوگند، اکنون حوض را می‌بینم که عرض آن به اندازه فاصله ایله تا جحفه است و کلید خزانه‌های زمین به من داده شده است یا فرمود: کلید زمین به من داده شده است. بخدا سوگند، از اینکه شما بعد از من مشرک شوید احساس خطر نمی‌کنم. بلکه می‌ترسم شما برای بدست آوردن مال دنیا، با یکدیگر به رقابت بپردازید و با هم بجنگید و نابود شوید آنطور که پیشینیان نابود شدند. عقبه بن عامر جهنی می‌گوید: این آخرین دیداری بود که با رسول الله جداشتم. [۱۵۵]با وجود این احادیث باز هم می‌گوئیم نماز جنازه شهید واجب نیست. به این دلیل که تعداد زیادی از یاران رسول الله جدر غزوه بدر و جاهای دیگر شهید شدند. اما نقل نیست که آن‌حضرت بر آن‌ها نماز بخواند. بنابراین ابن قیم می‌گوید: بخاطر روایات مختلف در این مورد بهتر است بگوئیم: خواندن نماز بر شهدا اختیاری است، چنان‌که طبق روایتی امام محمد نیز همین را گفته است (تهذیب السنن). بنده می‌گویم: بدون شک خواندن نماز بر آن‌ها از نخواندن بهتر است.

ج- کسی که به خاطر حدی از حدود شریعت، کشته شود: عمران بن حصین می‌گوید: زنی از طایفه جحینه که حامله بود، نزد رسول الله جآمد و گفت: ‌ای رسول خدا! مرتکب زنا شده‌ام. حد شرعی آن را بر من اجرا کن. رسول الله جسرپرست او را نزد خود خواند و به او گفت: از این زن به خوبی نگهداری کن. هرگاه وضع حمل کرد، او را نزد من بیاور. او نیز چنین کرد. آنگاه رسول الله جامر نمود تا لباس‌هایش را محکم به او بپیچانند و او را سنگسار کنند. بعد بر وی نماز خواند. عمرسگفت: ‌ای پیامبر خدا ج! بر او نماز می‌خوانی در حالی که مرتکب زنا شده است؟! رسول الله جفرمود: او چنان توبه‌ای کرده است که اگر میان هفتاد نفر از ساکنان مدینه، ‌تقسیم شود، همه را کفایت می‌کند. آیا توبه‌ای بهتر از اینکه کسی بخاطر خشنودی خدا از جانش بگذرد سراغ داری؟ [۱۵۶]

خ- شخص فاجر

یعنی کسی که مرتکب معاصی و محرمات می‌شود. مانند: تارک نماز و زکات که فرضیت آن‌ها را قبول دارد. و زانی و کسی که همواره شراب می‌نوشد و امثال آنان. بر اینگونه افراد نیز خواندن نماز جنازه، جایز است. البته بهتر است که علما و پیشوایان برای عبرت مسلمانان، خود بر آن‌ها نماز نخوانند. همانطور که رسول الله جبه قصد تنبیه، بر اینگونه افراد نماز نمی‌خواند. در این مورد احادیث متعددی وجود دارد:

۱- ابوقتادهسمی‌گوید: هرگاه از رسول الله جدرخواست می‌کردند که بر جنازه‌ای نماز بخواند، آن‌حضرت جاز اعمال او می‌پرسید. اگر مردم او را تعریف می‌کردند، شخصاً بر او نماز می‌خواند. و گرنه به نزدیکان میت می‌گفت: شما بدانید و او، و خودش بر او نماز نمی‌خواند. [۱۵٧]

۲- جابر بن سمره می‌گوید: شخصی بیمار بود. نزدیکانش با صدای بلند برای او گریه کردند. همسایه‌اش نزد رسول الله جآمد و گفت: او مرد، رسول الله جفرمود: او نمرده است. همسایه برگشت، دید که برای او با صدای بلند گریه می‌کنند. همسرش گفت: نزد رسول الله جبرو و ایشان را با خبر کن. مرد گفت: خدا او را لعنت کند. سپس رفت و دید که او با تیری پیکان دار و پهن، خود کشی کرده است. آنگاه نزد رسول الله جرفت و گفت فلانی مرد. رسول الله جفرمود: تو از کجا می‌دانی؟ گفت: من خودم دیدم که با تیری پهن و پیکان دار خود کشی می‌کند. رسول الله جفرمود: تو او را دیدی؟ گفت: بلی. رسول الله جفرمود: پس در این صورت من بر او نماز جنازه نمی‌خوانم. [۱۵۸]

ترمذی می‌گوید: این حدیث، حدیث حسن است. علما در این باره اختلاف نظر دارند: بعضی می‌گویند: بر اهل قبله و هم چنین کسی که خودکشی کرده است، نماز خوانده شود. و فتوای سفیان ثوری و اسحق، همین است. احمد بن حنبل می‌گوید: خود امام بر کسی که خود کشی کرده است، نماز نخواند. بلکه کسی دیگر بر او نماز بخواند.

ابن تیمیه در «اختیارات» (۵۲) می‌گوید: اگر کسی از خواندن نماز جنازه بر قاتل و کسی که از اموال غنیمت، سرقت کرده است و مدیونی که کسی وامش را پرداخت نکند، برای عبرت دیگران، امتناع ورزد، بسیار خوب است. البته اگر ظاهراً نماز نخواند ولی در باطن برایش دعا کند، تا بر هر دو مصلحت عمل شود، بهتر است.

۳- حدیث زید بن خالد جهنیسکه رسول الله جاز نماز خواندن بر شخصی که از مال غنیمت دزدی کرده بود، امتناع ورزید و به صحابه چنین گفت:

«صلوا علي صاحبكمان صاحبكم غلَّ في سبيل الله» [۱۵٩]

(بر رفیقتان نماز جنازه بخوانید، همانا او از مال غنیمت سرقت کرده است).

پنجم: بر بدهکاری که مال به اندازه کافی برای پرداخت دیونش باقی نگذاشته است، نماز جنازه خوانده شود. رسول الله جابتدا، بر چنین افرادی، نماز جنازه نمی‌خواند. و در این باره، روایات متعددی آمده است:

۱- «عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِس قَالَ كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ ج إِذْ أُتِيَ بِجَنَازَةٍ فَقَالُوا صَلِّ عَلَيْهَا فَقَالَ هَلْ عَلَيْهِ دَيْنٌ قَالُوا لاَ قَالَ فَهَلْ تَرَكَ شَيْئًا قَالُوا لاَ فَصَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ أُتِيَ بِجَنَازَةٍ أُخْرَى فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلِّ عَلَيْهَا قَالَ هَلْ عَلَيْهِ دَيْنٌ قِيلَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَرَكَ شَيْئًا قَالُوا ثَلَاثَةَ دَنَانِيرَ فَصَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ أُتِيَ بِالثَّالِثَةِ فَقَالُوا صَلِّ عَلَيْهَا قَالَ هَلْ تَرَكَ شَيْئًا قَالُوا لاَ قَالَ فَهَلْ عَلَيْهِ دَيْنٌ قَالُوا ثَلاَثَةُ دَنَانِيرَ قَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ قَالَ أَبُو قَتَادَةَ صَلِّ عَلَيْهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَعَلَيَّ دَيْنُهُ».

ترجمه: سلمه بن اکوع می‌گوید: نزد رسول الله جنشسته بودیم که جنازه‌ای آوردند و گفتند: ‌ای رسول الله جبر او نماز بخوان. رسول الله جپرسید: آیا بدهکار است؟ گفتند: خیر. رسول الله جفرمود: آیا از خود چیزی باقی گذاشته است؟ گفتند‌: خیر. آنگاه رسول الله جبر او نماز جنازه خواند. جنازه دیگری آوردند و گفتند: ‌ای رسول خدا! بر او نماز جنازه بخوان. رسول الله جپرسید: آیا او بدهی دارد؟ گفتند: بلی. آن‌حضرت فرمود: آیا چیزی باقی گذاشته است؟ گفتند: سه دینار، باقی گذاشته است. آنگاه، رسول خدا جبر او نماز جنازه خواند. سپس سومین جنازه را آوردند و گفتند: ‌ای پیامبر خدا! بر او نماز جنازه بخوان. رسول الله جپرسید: آیا چیزی، باقی گذاشته است؟ گفتند: خیر. پرسید: ایا او بدهکار است؟ گفتند: سه دینار بدهکار است. رسول خدا فرمود: نماز جنازه رفیقتان را بخوانید. مردی از انصار که ابوقتاده نام داشت، گفت: ‌ای رسول خدا! بر او نماز بخوان بدهی هایش را من پرداخت خواهم کرد. آنگاه رسول الله جبر او نماز خواند. [۱۶۰]

۲- و در روایت ابوقتاده، علاوه بر مطالب فوق، چنین آمده است که ابوقتاده گفت:

«أَرَأَيْتَ إِنْ قَضَيْتُ عَنْهُ أَتُصَلِّي عَلَيْهِ قَالَ إِنْ قَضَيْتَ عَنْهُ بِالْوَفَاءِ صَلَّيْتُ عَلَيْهِ قَالَ فَذَهَبَ أَبُو قَتَادَةَ فَقَضَى عَنْهُ فَقَالَ أَوْفَيْتَ مَا عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ فَدَعَا بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ج فَصَلَّى عَلَيْهِ». [۱۶۱]

ترجمه: ‌ای پیامبر خدا! اگر بدهی هایش را بپردازم، بر او نماز می‌خوانی؟ رسول خدا جفرمود: بلی، اگر تمام آن‌ها را بپردازی، بر او نماز می‌خوانم. راوی می‌گوید: ابوقتاده رفت و بدهی‌های آن مرد را پرداخت نمود. رسول الله جپرسید: تمام بدهی هایش را ادا کردی؟ گفت: بلی. آنگاه رسول الله جبر او نماز خواند.

البته در بعضی از روایات تصریح شده است که ابوقتاده همان لحظه رفت و دین آن شخص را ادا نمود.

۳- مشابه حدیث فوق از جابر روایت شده و در پایان آن، این مطلب اضافه شده است:

«فلما فتح الله علي رسوله قال: أنا أولي بكل مومن من نفسه فمن ترك ديناً فعلي قضاءه و من ترك مالا فاورثته». [۱۶۲]

یعنی وقتی فتوحات، بیشتر شد، رسول الله جفرمود: من از هر مومن نسبت به خودش اولویت دارم. هر کس که بمیرد و مدیون باشد من وامش را می‌پردازم. و هر کس مالی باقی بگذارد از آنِ وارثانش می‌باشد.

۴- ابوهریره می‌گوید: هرگاه میتِ مدیونی را نزد رسول الله جبرای نماز جنازه می‌آوردند، آن‌حضرت جمی‌پرسید که آیا او مالی برای ادای دینش باقی گذاشته است؟ اگر می‌گفتند به اندازه کافی مالی باقی گذاشته است، بر او نماز می‌خواند. در غیر این صورت بر او نماز نمی‌خواند و می‌فرمود: بر رفیقتان نماز جنازه بخوانید. و هنگامی که فتوحات زیاد شد، فرمود: من از مومنان نسبت به خودشان نزدیک‌تر هستم. اگر می‌خواهید این مطلب را بدانید، آین آیه را تلاوت کنید:

﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡ[الأحزاب: ۶]. [۱۶۳]

بنابراین هر کس بمیرد و مدیون باشد و چیزی برای پرداخت بدهی هایش باقی نگذاشته باشد، پرداخت آن‌ها بر عهده من است. و هر کس مالی باقی گذاشته باشد، از آن وارثانش می‌باشد. [۱۶۴]

ابوبشر، یونس بن حبیب یکی از راویان مسند طیالسی، بعد از روایت این حدیث می‌گوید: از ابوالولید طیالسی شنیدم که می‌فرمود: این روایت، ‌ناسخ روایاتی است که در آن‌ها آمده: که رسول الله جاز خواندن نماز جنازه بر میتی که مدیون بود، خودداری می‌کرد.

ششم: اگر جنازه‌ای بدون نماز جنازه دفن گردد و یا تعدادی بر او نماز خوانده و تعدادی نخوانده باشند، می‌توان بر قبرش نماز جنازه خواند. البته در صورت دوم، امام باید از کسانی باشد که قبلاً بر او نماز نخوانده است. احادیث متعددی در این باره آمده است:

۱- «عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍب قَالَ مَاتَ إِنْسَانٌ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَعُودُهُ فَمَاتَ بِاللَّيْلِ فَدَفَنُوهُ لَيْلاً فَلَمَّا أَصْبَحَ أَخْبَرُوهُ فَقَالَ مَا مَنَعَكُمْ أَنْ تُعْلِمُونِي قَالُوا كَانَ اللَّيْلُ فَكَرِهْنَا وَكَانَتْ ظُلْمَةٌ أَنْ نَشُقَّ عَلَيْكَ فَأَتَى قَبْرَهُ فَصَلَّى عَلَيْه و أَنا فِيْهم و كبَّر آرْبَعاً». [۱۶۵]

ترجمه: عبدالله بن عباسبمی‌گوید: مردی فوت کرد که در دوران بیماری‌اش رسول الله جبه عیادت او می‌رفت. هنگام شب او را دفن کردند. وقتی صبح شد، رسول الله جرا از مرگ او آگاه ساختند، فرمود: چرا مرا اطلاع ندادید؟ گفتند: ‌ای رسول الله ج! شب و هوا تاریک بود. لذا نخواستیم شما را به زحمت بیاندازیم. آنگاه، رسول الله جکنار قبر او رفت و بر او نماز جنازه خواند. راوی می‌گوید: ما هم پشت سر ایشان صف بستیم و من هم از جمله نمازگزاران بودم. و آن‌حضرت جچهار تکبیر گفت.

۲- ابوهریرهسمی‌گوید: زن سیاه رنگی که مسجد را جارو می‌کرد، فوت کرد. رسول اللهجکه چند روز او را ندید، درباره او پرسید. گفتند: فوت کرده است. فرمود: چرا مرا خبر نکردید؟ گفتند: او شب هنگام فوت کرد و همان شب دفن گردید و ما نخواستیم شما را از خواب بیدار کنیم. (روای می‌گوید: ظاهراً آن‌ها شرکت رسول اللهجرا در نماز جنازه این زن، مهم ندانستند.) رسول الله جفرمود: قبر او را به من نشان دهید. مردم قبرش را نشان دادند. آن‌حضرت جکنار قبر رفت و نماز جنازه خواند. ثابت که یکی از راویان این حدیث است، می‌گوید: رسول الله جفرمود:

«إِنَّ هَذِهِ الْقُبُورَ مَمْلُوءَةٌ ظُلْمَةً عَلَى أَهْلِهَا وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُنَوِّرُهَا لَهُمْ بِصَلاَتِي عَلَيْهِمْ». [۱۶۶]

(همانا این قبرها مملو از تاریکی هستند و خداوند با نماز من بر آن‌ها، قبرهایشان را منور می‌گرداند).

۳- «عَنْ يَزِيدَ بْنِ ثَابِتٍ وَكَانَ أَكْبَرَ مِنْ زَيْدٍ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ النَّبِيِّ ج فَلَمَّا وَرَدَ الْبَقِيعَ فَإِذَا هُوَ بِقَبْرٍ جَدِيدٍ فَسَأَلَ عَنْهُ قَالُوا فُلاَنَةُ قَالَ فَعَرَفَهَا وَقَالَ أَلاَ آذَنْتُمُونِي بِهَا قَالُوا كُنْتَ قَائِلاً صَائِمًا فَكَرِهْنَا أَنْ نُؤْذِيَكَ قَالَ فَلاَ تَفْعَلُوا لاَ أَعْرِفَنَّ مَا مَاتَ مِنْكُمْ مَيِّتٌ مَا كُنْتُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ إِلاَّ آذَنْتُمُونِي بِهِ فَإِنَّ صَلاَتِي عَلَيْهِ لَهُ رَحْمَةٌ ثُمَّ أَتَى الْقَبْرَ فَصَفَفْنَا خَلْفَهُ فَكَبَّرَ عَلَيْهِ أَرْبَعًا». [۱۶٧]

ترجمه: یزید بن ثابت که از زید بزرگ‌تر است، می‌گوید: روزی با رسول الله جبه قبرستان بقیع رفتیم. هنگامی که آن‌حضرت جوارد قبرستان شد، قبر تازه‌ای دید و در مورد آن پرسید. گفتند: این قبر فلان زن (کنیز آزاد شده فلان طایفه) است. رسول الله جاو را شناخت و فرمود: چرا مرا با خبر نساختید؟ گفتند: او هنگام ظهر مرد و شما روزه داشتید و در حال استراحت بودید، نخواستیم شما را اذیت کنیم. رسول الله جفرمود: چنین نکنید. هرگز نبینم که کسی از شما فوت کند و من آنجا نباشم و شما مرا اطلاع ندهید. همانا نماز خواندن من بر میت، موجب رحمت است. آنگاه، رسول الله جکنار قبر رفت و ما پشت سر ایشان، صف بستیم و آن‌حضرت جبا گفتن چهار تکبیر، بر او نماز خواند.

۴- یکی از اصحاب رسول الله جمی‌گوید: نبی اکرم جبه عیادت بیماران بی‌کس و مستضعف مسلمان می‌رفت و در تشییع جنازه آنان شرکت می‌کرد. و بجز رسول الله‏جکسی دیگر بر آنان، نماز جنازه نمی‌خواند. دوران بیماری زنی فقیر که از ساکنان عوالی بود، بسیار طولانی شد. رسول الله جهمیشه حالش را از همسایگان می‌پرسید و فرمود: اگر برایش اتفاقی افتاد، او را دفن نکنید تا من بر او نماز جنازه بخوانم. آن زن در یکی از شب‌ها فوت کرد. مردم طبق دستور رسول الله جآن زن را به جایگاه ویژه جنازه‌ها کنار مسجد النبی آوردند تا پیامبر اکرم جبر او نماز جنازه بخواند. اما رسول الله جبعد از نماز عشاء خوابیده بود. صحابه بیدار کردن آن‌حضرت جرا مناسب ندانستند. لذا بر او نماز جنازه خواندند و او را دفن کردند. صبح روز بعد، رسول الله جدرباره او از همسایگانش پرسید. آن‌ها آن‌حضرت جرا از ماجرا با خبر ساختند و گفتند: مناسب ندانستیم که شما را بیدار کنیم. رسول اللهجفرمود: چرا چنین کردید؟ براه بیفتید. آنگاه صحابه با پیامبر اکرم جبه راه افتادند تا اینکه کنار قبر آن زن، رسیدند. آنجا مانند ایستادن نماز جنازه، پشت سر ایشان صف بستند. و رسول الله جبر او نماز جنازه خواند و مانند تکبیر گفتن بر جنازه. چهار تکبیر گفت. [۱۶۸]

هفتم: اگر مسلمانی، در کشوری یا شهری فوت کند که کسی در آنجا نباشد تا بر او نماز جنازه بخواند، مسلمانان می‌توانند بر او غائبانه نماز جنازه بخوانند. زیرا رسول خدا جبر نجاشی، غائبانه نماز جنازه خواند. و این روایت را گروهی از یاران رسول الله‏ جبطور پراکنده، نقل کرده‌اند. و بنده طرق مختلف آن را جهت استفاده به شرح زیر تنظیم نموده‌ام:

از ابوهریرهسروایت است که رسول الله جخبر مرگ نجاشی را در مدینه منوره برای مردم اعلام کرد و فرمود: ‌ای مردم! امروز یکی از برادران شما و در روایتی فرمود: بنده صالحی از بندگان خداوند، در سرزمینی دیگر فوت کرده است. برخیزید و بر او نماز بخوانید. پرسیدند: او کیست؟ فرمود: نجاشی. و فرمود: برای برادرتان طلب استغفار کنید. آنگاه، رسول الله جمردم را به مصلا و در روایتی‌: به بقیع برد و به امامت ایستاد و مردم پشت سر ایشان صف بستند، همانطور که برای نماز جنازه صف بسته می‌شود و همانگونه که نماز جنازه خوانده می‌شود، بر او نماز خواندند. بطوریکه گویا جنازه، جلوی آن‌حضرتجگذاشته شده است. ما اقتدا کردیم و رسول خدا با گفتن چهار تکبیر بر او نماز جنازه خواند. [۱۶٩]این حدیث، بیانگر این مطلب است که نجاشی مسلمان شده بود. چنان‌که ایشان از ابوموسی اشعریسدرباره خصوصیات پیامبر اکرم جپرسید و بعد از آن گفت: من گواهی می‌دهم که او پیامبر خدا می‌باشد و همان کسی است که عیسی بن مریم به آمدن او مژده داده است. و اگر فرصت می‌یافتم بعنوان خدمتگزار کفشهایش را بر می‌داشتم. [۱٧۰]

توجه: باید گفت مفهوم حدیث مذکور، در مورد نماز جنازه غائبانه، همان چیزی است که تا کنون بیان گردید. و حدیث، هیچگونه احتمال دیگری ندارد. به همین خاطر، در گذشته هم تعدادی از محققین مذاهب همین نظریه را ارائه داده‌اند. هم اکنون خلاصه‌ای از صحبت‌های ابن قیم را در این باره تقدیم می‌نمایم. ایشان در زادالمعاد (۱/۲۰۵ و ۲۰۶) می‌گوید: شیوه رسول الله جاین نبود که بر هر میت غائب نماز جنازه بخواند. زیرا مسلمانان زیادی خارج از مدینه فوت کردند و رسول الله جبر آنان نماز نخواند. از طرفی دیگر، با سند صحیح به ثبوت رسیده است که رسول خدا بر نجاشی، غائبانه نماز جنازه خوانده است. به همین خاطر، مجتهدین امت در این خصوص، سه دیدگاه متفاوت دارند و به سه دسته تقسیم شده‌اند:

۱- امام شافعی و احمد می‌گویند: نماز غائبانه رسول الله جبر نجاشی دلیل مشروع بودن و سنت بودن نماز غائبانه، بر میت غائب است.

۲- امام ابوحنیفه و مالک، نماز جنازه غائبانه را از خصوصیات رسول الله جمی‏دانند و می‌گویند: دیگران نباید چنین کاری انجام دهند.

۳- شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: اگر مسلمانی، در شهری فوت کرد و کسی بر او نماز جنازه نخواند، غائبانه بر او نماز جنازه خوانده شود، همانطور که رسول الله جبر نجاشی که در میان کفار فوت کرد و کسی بر او نماز نخواند، غائبانه نماز خواند. اما اگر شخصی در جائی فوت کرده، و افرادی بر او نماز جنازه خواندند، بر چنین شخصی، غائبانه نماز جنازه خوانده نشود. زیرا با نماز خواندن تعدادی از مسلمانان فرض از بقیه، ساقط می‌گردد. و از رسول خدا جخواندن نماز جنازه و ترک آن هر دو به ثبوت رسیده است. لذا هر یک از آن‌ها در جای خود قابل عمل می‌باشد. (و الله اعلم) و از امام احمد سه فتوا روایت شده است که صحیح‌ترین آن، همین قول مفصل است که بیان گردید.

و همین قول را بعضی از محققین شوافع پذیرفته‌اند. چنان‌که خطابی در «معالم السنن» می‌گوید:

نجاشی مرد مسلمانی بود که به رسول خدا جایمان آورده و نبوت او را پذیرفته بود، البته ایمانش را کتمان می‌کرد. و هر گاه، مسلمانی بمیرد، بر سایر مسلمانان واجب است که بر وی نماز جنازه بخوانند. اما او در میان کفار فوت کرد و در آنجا مسلمانی وجود نداشت تا حق او را ادا نماید و بر او نماز جنازه بخواند. لذا لازم بود که رسول الله جبر او نماز بخواند. زیرا او پیامبر خدا و ولی نجاشی بشمار می‌رفت و از همه مردم به نجاشی نزدیک‌تر بود. به همین خاطر، رسول الله جبر او نماز جنازه غائبانه خواند. و الله اعلم.

بنابراین، اگر مسلمانی در یکی از شهرها فوت کرد و بر او نماز جنازه خوانده شده بود نیازی نیست که مسلمانان در شهری دیگر، بر او نماز جنازه غائبانه بخوانند و اگر معلوم شود که بخاطر عذر یا هر مانعی، نماز جنازه بر او خوانده نشده است، سنت است که نماز غائبانه بر او خوانده شود و نماز، بدلیل دوری مسافت و فاصله زیاد میان میت و نمازگزاران ترک داده نشود.

در نماز جنازه غائبانه نمازگزاران رو به قبله می‌ایستند، نه در جهت شهری که میت در آنجا است.

بعضی از علماء خواندن نماز جنازه غائبانه را مکروه می‌دانند و بر این باورند که این عمل مخصوص رسول الله جبوده است. دلیلشان هم این است که رسول الله جدر حق نجاشی در حکم حاضرین بوده، چون در بعضی اخبار آمده است که تمام کوه‌های بین مدینه و حبشه هموار گشت تا آنجا که پیامبر جنجاشی را می‌دید. [۱٧۱]البته این تاویل، تاویل فاسدی است، تبعیت و پیروی از آنچه که رسول اکرم جاز اعمال شریعت انجام داده است بر ما لازم است و تخصیص یک عمل به رسول اکرم جنیاز به دلیل دارد. رفتن رسول خداجبه مصلی و صحابه پشت سر ایشان، نشان دهنده بطلان این تاویل است. و الله اعلم (پایان سخنان خطابی به نقل از ابن قیم).

رویانی – شافعی مذهب – سخنان خطابی را در این زمینه نیک دانسته است. مذهب امام ابوداود نیز چنین است. زیرا او عنوان حدیث فوق را در سنن خود چنین آورده است: «باب الصلاه علي مسلم يموت في بلاد الشرك» و از متاخرین، علامه شیخ محقق و صالح؛ مقبلی نیز به این بخش حدیث استناد کرده است که: «ان اخاكم قدمات بغير أرضكم فقوموا فصلو عليه» سند این حدیث مطابق با شرایط شیخین صحیح است.

از جمله دلائلی که دال بر عدم مشروعیت نماز جنازه برای هر میت غائب می‌باشد این است که وقتی خلفای راشدین و سایر اصحاب و یاران بزرگ رسول الله جفوت کردند، هیچیک از مسلمانان بر آنان نماز جنازه غائب نخواندند. در حالیکه اگر چنین می‌کردند، این مساله بصورت تواتر نقل می‌شد و بر کسی پنهان نمی‌ماند.

اکنون، مطالبی که بیان شد با عملکرد بسیاری از مسلمانان معاصر که برای هر میت غائب نماز جنازه می‌خوانند مقایسه کن. خصوصاً برای کسانی که نام و آوازه‌ای دارند و با وجود اینکه در حرم مکه فوت کرده و در مراسم حج ده‌ها هزار مومن بر آن‌ها نماز جنازه خوانده باشند. اگر در مطالبی که بیان داشتم خوب دقت شود قطعاً روشن می‏گردد که اینگونه نماز جنازه غائب از جمله بدعتهایی است که هیچ فرد آگاه و عالم به سنت رسول خدا جو شیوه سلف در بدعت بودن آن تردیدی نخواهد داشت.

۶۰- استغفار و طلب رحمت برای کفار و منافقین حرام است. خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤[التوبة: ۸۴].

ترجمه: هرگاه یکی از آنان مرد هرگز بر او نماز نخوان و سر قبرش (برای دعا و طلب آمرزش و دفن او) نایست. چرا که آنان به خدا و پیغمبرش ایمان نداشته‌اند و در حالی مرده‌اند که از دین خدا و فرمان او خارج بوده‌اند.

سبب نزول این آیه از عمر و فرزندش عبداللهبچنین نقل شده است: وقتی عبدالله بن ابی بن سلول درگذشت از رسول الله جخواستند تا بر او نماز جنازه بخواند، عمر می‌گوید: وقتی که رسول الله جخود را برای نماز آماده کرد. لباس او را گرفته، عرض کردم: ‌ای پیامبر! تو بر این منافق (دشمن خدا) نماز می‌خوانی و حال آنکه او درباره شما چنین و چنان گفته است؟ (اشاره به سخنی که قرآن از قول او نقل کرده است: ﴿لَا تُنفِقُواْ عَلَىٰ مَنۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّواْ[المنافقون: ٧]. (به آنانی که نزد رسول الله ج هستند بذل و بخشش نکنید و چیزی ندهید تا پراکنده شوند و بروند)و ﴿لَيُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّ[المنافقون: ۸]. (اگر از غزوه بنی مصطلق به مدینه برگشتیم باید افراد با عزت و قدرتمند، اشخاص خوار و ناتوان را از آنجا بیرون کنند) مگر خداوند، شما را از اقامه نماز بر منافقین و از دعای مغفرت در حق آنان منع نکرده است، و نفرموده است:

﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ[التوبة: ۸۰].

چه (برای آنان طلب آمرزش کنی و چه نکنی، حتی اگر هفتاد بار برای آنان طلب آمرزش کنی، خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید) رسول خدا ج تبسم کرد و فرمود:

از کنار من برو‌ای عمر! به من اختیار داده شده است و من نیز انتخاب کردم. به من گفته شده است: «چه برای آنان طلب آمرزش کنی، چه نکنی خداوند آنان را هرگز نخواهد بخشید» اگر می‌دانستم که در صورت طلب آمرزش بیش از هفتاد مرتبه، آنان مورد مغفرت قرار می‌گیرند، این کار را می‌کردم. عمرسگفت: او منافق است، راوی می‌گوید: رسول خداجبر او نماز جنازه خواند و ما نیز همراه رسول خدا جنماز خواندیم. رسول خدا جبر قبر او رفت و تا پایان مراسم دفن آنجا توقف نمود و سپس برگشت و دیری نگذشت که این دو آیه سوره برائت نازل شد:

﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤[التوبة: ۸۴].

عمرس می‌گوید: بعد از آن رسول خدا ج تا دم مرگ بر هیچ منافقی نماز نخواند و بر قبر هیچیک از آنان دعا و طلب آمرزش ننمود. و من بخود می‌اندیشیدم که در برابر رسول خدا چگونه بخود جرأت سخن گفتن دادم. [۱٧۲]

و از مسیب بن حزن روایت است که وقتی عموی پیامبر؛ ابوطالب در بستر مرگ بسر می‌برد رسول خدا جنزد او آمد و گفت: تو از همه نسبت به من مهربانتر بودی و بر من حق بیشتری داری. بگو: لا اله الا الله تا برای تو نزد خدا شفاعت بکنم. ابوجهل و عبدالله ابن ابی امیه که در آنجا حضور داشتند گفتند,‌ای ابوطالب! آیا می‌خواهی از مذهب عبدالمطلب روی برتابی؟ رسول خدا جسخن خود را تکرار کرد. سرانجام ابوطالب گفت: ‌من مذهب عبدالمطلب را ترجیح می‌دهم. رسول خدا جفرمود: من تا وقتی ممنوع نشده‌ام برای تو طلب آمرزش می‌کنم. از آن روز به بعد مسلمانان برای گذشتگان خود که در حال شرک مرده بودند طلب آمرزش نمودند تا اینکه خداوند آیه نازل کرد و پیامبر و مسلمانان را از این کار بازداشت. و د رمورد ابوطالب علاوه بر این، آیه‌ای دیگر نازل کرد و خطاب به پیامبر فرمود: تو هر کس را که دوست داشته باشی نمی‌توانی هدایت بکنی بلکه خدا هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند (بخاری، مسلم و احمد)

همچنین از علیسروایت است که: مردی برای والدین مشرک خود طلب مغفرت می‌کرد. گفتم: برای پدر و مادر مشرک خود طلب مغفرت می‌کنی؟ گفت: مگر حضرت ابراهیم برای پدر و مادر مشرک خود دعا نکرده است؟ علیسمی‌گوید: این جریان را نزد رسول الله جعرض کردم. آنگاه این آیه نازل شد: پیامبر و مومنان را نشاید، که برای مشرکان طلب آمرزش کنند. هر چند که خویشاوند باشند هنگامی که برای آنان روشن شد که آن‌ها اهل دوزخ‌اند. البته دعای ابراهیم در حق پدر مشرکش بخاطر وعده‌ای بود که با پدرش کرده بود، اما وقتی برای ابراهیم روشن شد که پدرش دشمن خداست و دانست که از اهل دوزخ است، از وی بیزاری جست، همانا ابراهیم بسیار نرم دل و مهربان و شکیبا بود. (توبه: ۱۱۴)

امام نووی [۱٧۳]می‌گوید: نماز جنازه و دعای مغفرت برای کافربه نص قرآن و اجماع امت حرام است.

۶۱- نماز جنازه، مانند نمازهای پنجگانه واجب است و به جماعت برگزار شود. به دو دلیل:

۱- رسول خدا جنماز جنازه را همواره با جماعت خوانده است.

۲- رسول خدا جمی‌فرماید: «صلوا كما رأيتموني اصلي». [۱٧۴]

و اما نماز خواندن صحابه بر رسول خدا جبصورت فرادی و بدون جماعت نمی‌تواند وجوب جماعت را ساقط کند، زیرا، ‌جریان نماز جنازه رسول الله جاستثنائی بوده که دلیلش برای ما روشن نیست و این جریان نمی‌تواند دلیلی برای ترک آنچه که رسول خدا در طول عمر مبارک انجام داده است، باشد. البته چگونگی برپایی نماز جنازه رسول الله جاز سند صحیحی که قابل استناد باشد، ثابت نشده است هر چند که از طرق متعدد که هر کدام تایید کننده دیگری است، ‌وارد شده است. بنابراین اگر میان روایات وارده در مورد کیفیت برگزاری نماز جنازه رسول الله جو عمل آن‌حضرت جکه مداومت بر برگزاری نماز جنازه بوده توافقی صورت گیرد که بهتر و اگر نه عمل آن‌حضرت ترجیح داده می‌شود.

البته اگر نماز جنازه بدون جماعت خوانده شود، فرض، ساقط می‌گردد. اما بخاطر ترک جماعت، مردم گناهکار می‌شوند. نووی نیز می‌گوید: نماز جنازه بدون جماعت نیز جایز است ولی سنت آنست که با جماعت خوانده شود و اجماع مسلمانان نیز بر همین است (المجموع)

۶۲- حداقل تعداد شرکت کنندگان در نماز جنازه، سه نفر باشد. در حدیث عبدالله بن ابی طلحه آمده است که: ابی طلحه، رسول الله جرا برای برگزاری نماز جنازه بر فرزندش عمیر دعوت کرد. رسول الله جدعوت ابی طلحه را اجابت فرمود و در منزل ایشان نماز جنازه اقامه نمود. رسول الله ججلو شد و ابو طلحه پشت سر رسول خدا جو ام سلیم (همسر ابوطلحه) نیز، پشت سر شوهرش ایستادند و کسی دیگر با آنان نبود. [۱٧۵]حاکم در مورد این حدیث می‌گوید: حدیث مذکور مطابق با شرایط شیخین است و دلیلی بر صحت حضور زنان در نماز جنازه می‌باشد.

۶۳- کثرت حضور نمازگزاران فضیلت و منفعتی برای میت است. رسول الله جمی‏فرماید:

هر میتی که حداقل صد نفر از مسلمانان در نماز جنازه او حاضر شده، ‌برای او طلب شفاعت کنند، شفاعت آنان در حق او پذیرفته می‌شود. [۱٧۶]در روایتی دیگر آمده است: او مورد مغفرت قرار خواهد گرفت. گاهی امکان دارد که تعداد نمازگزاران کمتر از صد نفر باشد و با وجود این میت مورد آمرزش قرار گیرد و این در صورتی است که، نمازگزاران، موحد و از هرگونه شرک پاک باشند.

چنان‌که در حدیثی آمده است:

«مَا مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ يَمُوتُ فَيَقُومُ عَلَى جَنَازَتِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا لَا يُشْرِكُونَ بِاللَّهِ شَيْئًا إِلَّا شَفَّعَهُمْ اللَّهُ فِيهِ». [۱٧٧]

(هر مسلمانی که چهل نفر مسلمان موحد بر او نماز جنازه بر پا دارند خداوند شفاعت آنان را در حق او خواهد پذیرفت).

۶۴- مستحب است که نمازگزاران در سه یا بیش از سه صف، پشت سر امام بایستند. در این باره دو حدیث روایت شده است:

حدیث اول: از ابو امامه چنین روایت شده است:

که رسول خدا جبه همراه هفت نفر نماز جنازه برگزار نمودند در حالیکه سه نفر را در یک صف و دو نفر را در صف بعدی و دو نفر دیگر را در صف آخر قرار داده بود [۱٧۸].

حدیث دوم: مالک بن هبیره روایت می‌کند که رسول خدا فرمود:

«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَمُوتُ فَيُصَلِّي عَلَيْهِ ثَلاَثَةُ صُفُوفٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ إِلاَّ أَوْجَبَ (و في لفظ) الاّ غُفِرله». [۱٧٩]

(هر مسلمانی که بمیرد در حالیکه سه صف از مسلمانان بر او نماز جنازه بر پا دارند بهشت بر او واجب می‌گردد. در حدیثی دیگر آمده است: مورد مغفرت قرار خواهد گرفت).

بنابراین امام مالکسهنگامیکه تعداد کمی برای اقامه نماز جنازه حاضر می‌شدند، آن‌ها را در سه صف تنظیم می‌کرد.

۶۵- اگر تعداد نمازگزاران فقط دو نفر بود مقتدی در کنار امام نایستد، چنان‌چه در سایر نمازها، سنت است که در سمت راست امام قرار گیرد بلکه سنت است پشت سر امام قرار بگیرد، بدلیل حدیث ابوطلحه که در طی مساله شماره (۶۲) بیان گردید.

۶۶- حاکم یا قائم مقام او در نماز جنازه بر ولی میت حق تقدم دارد، به دلیل روایت ابو حازم که می‌گوید: روزی که حسن بن علیسفوت کرد، من حاضر بودم. حسین بن علیسخطاب به سعید بن عاص امیر مدینه فرمود: نماز جنازه را اقامه کن. اگر سنت نبود که حاکم نماز جنازه را بر عهده گیرد تو را جلو نمی‌کردم. سعید در آن زمان، امیر مدینه بود و میان او و حسین بن علیس اختلاف نظر وجود داشت. [۱۸۰]

ابو هریرهسگفت: آیا درباره فرزند رسول الله جو خاکسپاری او بر یکدیگر حسد می‌ورزید من از رسول الله جشنیدم که فرمود: هر کس حسن و حسین را دوست بدارد، مانند آن است که مرا دوست داشته و هر کس، با آن‌ها دشمنی ورزد گوئی با من دشمنی کرده است. [۱۸۱]

۶٧- اگر حاکم یا جانشین او حاضر نباشد، حق تقدم امامت با کسی است که در قرائت و فهم قرآن مهارت بیشتری داشته باشد و بعد به ترتیبی که در این حدیث بیان گردید عمل شود:

«يَؤُمُّ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ لِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كَانُوا فِي الْقِرَاءَةِ سَوَاءً فَأَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنْ كَانُوا فِي السُّنَّةِ سَوَاءً فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً فَإِنْ كَانُوا فِي الْهِجْرَةِ سَوَاءً فَأَقْدَمُهُمْ سِلْمًا وَلاَ يَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فِي سُلْطَانِهِ وَلاَ يَقْعُدْ فِي بَيْتِهِ عَلَى تَكْرِمَتِهِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ». [۱۸۲]

ترجمه: حق تقدم در امامت با کسی است که در قرائت قرآن تسلط و مهارت بیشتری داشته باشد. سپس کسی که با سنت رسول الله جبیشتر آشنا باشد، بعد از آن کسی که سابقه هجرت در راه خدا داشته باشد، سپس کسی که زودتر از دیگران مسلمان شده باشد. شخص اجازه ندارد در حوزه ولایت دیگری امام و جلو دار او شود یا در خانه کسی در مسند و محل مخصوص او بنشیند، مگر با اجازه آن شخص.

حتی اگر نوجوانی که به سن بلوغ نرسیده است، از دیگران در علم و قرائت قرآن بهتر باشد، حق تقدم در امامت با او است، بدلیل حدیث عمروبن سلمه که می‌گوید:

از طائفه ما، هیئتی نزد رسول الله جآمدند. وقتی می‌خواستند برگردند، گفتند: ‌ای رسول الله ج! از میان ما چه کسی امام شود؟ فرمود: کسی که قرآن را بیشتر فرا گرفته باشد. در میان آنان هیچ کس به اندازه من قرآن را فرا نگرفته بود. به همین سبب، آنان مرا برای امامت انتخاب کردند. در حالی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم و چادری که متعلق به خودم بود، بر دوش داشتم. بعد از آن در هر تجمعی در قبیله که من حاضر بودم امامت می‌کردم و نماز جنازه آنان را، تا امروز من اقامه می‌کنم. [۱۸۳]

۶۸- در صورت تعدد اموات چه مرد باشند و چه زن، یک نماز برای همه آنان کفایت می‌کند و، جنازه مردان حتی اگر نابالغ باشند، طوری گذاشته شود که نزدیک امام باشند و جنازه زنان به طرف قبله گذاشته شود. در این خصوص احادیث متعددی وارد شده است:

۱- نافع روایت می‌کند که باری ابن عمر بر نه نفر نماز جنازه خواند. مردان را نزدیک امام و زنان را در جانب قبله در یک صف قرار داد. هم چنین جنازه ام کلثومل، فرزند علیسو همسر عمر بن خطابسو جنازه پسر ام کلثوم به نام زید، در کنار هم قرار داده شد و یک نماز برای هر دوی آنان خوانده شد. امیر مدینه در آن زمان سعید بن عاص بود. ابن عباس، ابوهریره، ابو سعید، ابو قتادهش در میان نمازگزاران بودند. جنازه زید نزدیک امام گذاشته شد. یکی از حاضرین می‌گوید: «انکرت ذالك» یعنی قرار دادن پسر نا بالغ، نزدیک امام را نپسندیدم. به ابن عباس و ابو هریره و ابو سعید و ابوقتاده نگاه کردم و عرض کردم «ماهذا؟» حکم این چیست؟ فرمودند: «هي السنه» سنت همین است. [۱۸۴]

۶٩- همچنین جائز است که بر هر یک از جنازه‌ها، جدا گانه نماز میت خوانده شود. بلکه افضل و اصل همین است و رسول الله جدرباره شهدا، احد چنین عمل نمود. در این باره دو حدیث وجود دارد:

۱- حدیث عبدالله بن زبیر که طی مساله (۵٩) و حدیث (۲) بیان گردید.

۲- حدیث ابن عباس که می‌گوید: وقتی رسول الله جبر جنازه حمزهسایستاد، دستور داد تا طرف قبله گذاشته شود. سپس با گفتن نه تکبیر بر او نماز جنازه خواند، سپس جنازه سایر شهدا یکی بعد از دیگری کنار جنازه حمزه قرار داده شد. هر جنازه که اضافه می‌شد، بر آن و جنازه حمزه نماز دیگری خوانده می‌شد. بدین ترتیب بر جنازه حمزهسو سایر شهدا هفتاد و دو نماز خوانده شد. [۱۸۵]

٧۰- برگزار نمودن نماز جنازه در مسجد نیز، جایز است. عایشهلمی‌گوید: روزی که سعد بن ابی وقاصسفوت کرد، همسران رسول الله جخواستند که جنازه به مسجد آورده شود تا آنان نیز بر آن نماز جنازه بخوانند. خواسته آنان اجابت شد. وقتی جنازه نزدیک خانه‌های ازواج مطهرات رسید، بر زمین گذاشته شد و همسران رسول الله جبر او نماز جنازه خواندند. سپس میت از دروازه مخصوص جنایز که به طرف محل تجمع مردم باز می‌شد، بیرون برده شد. به ازواج مطهرات خبر رسید که مردم اقامه نماز جنازه را در مسجد بدعت تلقی کرده‌اند. عایشهلفرمود:

«مَا أَسْرَعَ النَّاسَ إِلَى أَنْ يَعِيبُوا مَا لاَ عِلْمَ لَهُمْ بِهِ عَابُوا عَلَيْنَا أَنْ يُمَرَّ بِجَنَازَةٍ فِي الْمَسْجِدِ وَمَا صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى سُهَيْلِ بْنِ بَيْضَاءَ إِلاَّ فِي جَوْفِ الْمَسْجِد». [۱۸۶]

ترجمه: مردم چه زود از علم فاصله گرفته‌اند. و آوردن جنازه به مسجد را بر ما ایراد می‏گیرند. بخدا سوگند: رسول خدا نماز جنازه سهیل بن بیضاء و برادرش را در وسط مسجد برگزار نمود.

٧۱- البته بهتر است که نماز جنازه در بیرون مسجد، در محلی که برای نماز جنازه در نظر گرفته شده است، خوانده شود. چنان‌که روش غالب در زمان حیات رسول اللهجچنین بود. در این خصوص چند حدیث روایت شده است:

۱- ابن عمربروایت می‌کند که: گروهی از یهود، زن و مردی را که مرتکب زنا شده بودند، نزد رسول خدا آوردند. پیامبر جامر کرد تا در محل برگزاری نماز جنازه در نزدیکی مسجد سنگ باران شوند. [۱۸٧]

۲- جابرسروایت می‌کند: شخصی از میان ما فوت کرد، او را غسل داده جنازه‌اش را در محلی که جنازه‌ها گذاشته می‌شدند، نزدیک مقام جبرائیل قرار دادیم تا رسول الله جبر او نماز بخواند. پیامبر جرا مطلع ساختیم. آمد و بر جنازه نماز گزارد. [۱۸۸]

این حدیث بطور کامل طی مسأله (۱٧) بیان گردید.

۳- محمد بن عبدالله بن جحش می‌گوید: «روزی در مسجد، در قستمی که برای جنازه‌ها اختصاص داشت نشسته بودیم و رسول الله جدر جمع ما حضور داشت و... [۱۸٩]

۴- ابوهریرهسمی‌گوید: روزی که نجاشی مرد، رسول الله جخبر وفات او را به مردم اعلام کرد. سپس به محل برگزاری نماز جنازه رفت. مردم پشت سر ایشان صف بستند و رسول الله جبا گفتن چهار تکبیر، نماز جنازه او را برگزار کرد. [۱٩۰]

۵- رسول خدا فرمود: هر کس نماز جنازه را در مسجد بخواند به او هیچ پاداشی نمی‌رسد. (الصحیحه ۲۳۵۲).

٧۲- خواندن نماز جنازه در میان قبرها جایز نیست. بدلیل حدیث نقل شده از انسسکه می‌گوید:

«ان النبي ج نهي أن يصلي عن الجنائز بين القبور». [۱٩۱]

(نبی اکرم جاز برگزار نمودن نماز جنازه در میان قبرها منع کرد).

٧۳- امام در نماز جنازه در مقابل سر میت مرد و در برابر پهلوی میت زن بایستد در این خصوص دو حدیث وجود دارد:

۱- ابوغالب خیاط می‌گوید: با انس ابن مالک همراه بودم. او بر جنازه‌ای نماز خواند و در برابر سر میت ایستاد. (در یک روایت دیگر بجای سر میت، سر تخت آمده است) ابوغالب می‌گوید: وقتی آن جنازه برداشته شد، جنازه زنی آورده شد. (از قریش، یا از انصار) به انس بن مالک گفته شد: ‌ای ابو حمزه! این جنازه فلان زن، ‌دختر فلانی است بر او نماز بخوان. انس بن مالک در برابر پهلو (وسط) آن جنازه ایستاد و نماز خواند. علاء بن زیاد عدوی، که از تابعین بزرگ بود نیز در آنجا حضور داشت. وقتی دید که انس بن مالک در ایستادن بر جنازه زنان و مردان، تفاوت قائل است، گفت: ‌ای ابو حمزه! آیا این، سنت رسول خدا جاست؟ گفت: بلی. آنگاه علاء بن زیاد عدوی رو به ما کرد و گفت: این روش ایستادن را یاد بگیرید و بخاطر بسپارید. [۱٩۲]

و این قول جمهور علما مانند امام شافعی، احمد، ‌اسحاق و برخی از احناف است. بلکه خود امام ابوحنیفه آنطور که صاحب هدایه نقل کرده و ابویوسف آنطور که امام طحاوی در شرح معانی الآثار ذکر نموده، معتقد به همین بوده‌اند. و اما اینکه صاحب هدایه ایستادن د رمقابل سینه‌ی میت مرد و زن را ترجیح داده و اکثر احناف نیز بدان معتقد‌اند به دلیل اینکه قلب در آنجا قرار دارد و جای ایمان در قلب است باید گفت که این‌ها تعلیل‌های باطل و مخالف با سنت صریحی است که انس به آن اشاره کرد و گفت: هو السنه‌ای کاش اینگونه جسورانه در مقابل سنت موضع گیری نمی‌کردند. در حالی که امامان آن‌ها و امام طحاوی معتقد به آن بوده‌اند.

۲- سمره بن جندی می‌گوید:

«صَلَّيْتُ خَلْفَ النَّبِيِّ ج وَصَلَّى عَلَى أُمِّ كَعْبٍ مَاتَتْ وَهِيَ نُفَسَاءُ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِلصَّلاَةِ عَلَيْهَا وَسَطَهَا». [۱٩۳]

(رسول الله جبرام کعب که در جریان زایمان فوت کرده بود، ‌نماز جنازه خواند و من نیز پشت سر ایشان نماز می‌خواندم. پیامبر جدر برابر پهلوی او ایستاد).

حدیث فوق به وضوح نشانگر این مطلب است که سنت است امام در مقابل وسط جنازه زن بایستد و حدیث انس که فرمود: «عند عجيزتها» عیناً همین معنی را دارد. بلکه در این مورد، واضح‌تر است.

٧۴- در نماز جنازه چهار یا پنج الی نه تکبیر گفته شود. همه این موارد از رسول الله جثابت است. به هر کدام که عمل شود، کفایت می‌کند. البته بهتر است که متنوع باشد. یعنی، گاهی چهار و گاهی پنج و گاهی نه تکبیر گفته شود. همانطور که در موارد مشابه آن، مانند دعای استفتاح، صیغه‌های تشهد و درود ابراهیمی چنین گنجایشی وجود دارد. و اگر خواسته باشیم همواره پایبند یک روش باشیم، در این صورت چهار تکبیر بهتر است، زیرا روایات چهار تکبیر بیش از روایات پنج تکبیر و نه تکبیر می‌باشند. اینک به ارائه روایاتی که مؤید چهار تکبیر می‌باشند می‌پردازیم.

الف- مشروعیت چهار تکبیر را جمعی از صحابه روایت کرده‌اند:

۱- حدیثی از ابوهریرهسروایت شده است. که مساله شماره (۵٩) پیرامون نماز جنازه نجاشی بیان گردید و در آن گفته شد که رسول الله جبا گفتن چهار تکبیر، نماز جنازه خواندند.

۲- حدیث ابن عباسبکه در مساله مورد بحث پیرامون نماز بر شخصی که در شب دفن شده بود، بیان گردید.

۳- حدیثی که از یزید بن ثابتسدرباره نماز رسول الله جبر جنازه کنیزی از فلان طایفه روایت شد و بعد از حدیث ابن عباس بیان گردید.

۴- از بعضی از اصحاب رسول الله جحدیثی درباره اقامه نماز رسول الله جبر جنازه زنی مستمند بعد از دفن، روایت شده است. حدیث فوق بعد از حدیث یزید بن ثابت بیان گردید.

۵- همچنین ابو امامهسمی‌گوید:

«السُّنَّةُ فِي الصَّلاَةِ عَلَى الْجَنَازَةِ أَنْ يَقْرَأَ فِي التَّكْبِيرَةِ الأُولَى بِأُمِّ الْقُرْآنِ مُخَافَتَةً ثُمَّ يُكَبِّرَ ثَلاَثًا وَالتَّسْلِيمُ عِنْدَ الآخِرَةِ». [۱٩۴]

سنت در نماز جنازه، این است که بعد از تکبیر اول سوره فاتحه با صدای آهسته خوانده شود. سپس سه تکبیر و بعد از تکبیر آخر سلام گفته شود.

۶- عبدالله بن ابی اوفیسمی‌گوید:

«ان رسول الله ج كان يكبر اربعاً». [۱٩۵]

(رسول خدا ج(در نماز جنازه) چهار تکبیر می‌گفت).

ب- پنج تکبیر، در نماز جنازه، بر اساس روایت عبدالرحمن بن ابی لیلی است که می‌گوید:

«كَانَ زَيْدٌ يُكَبِّرُ عَلَى جَنَائِزِنَا أَرْبَعًا وَإِنَّهُ كَبَّرَ عَلَى جَنَازَةٍ خَمْسًا فَسَأَلْتُهُ فَقَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِج يُكَبِّرُهَا [فلا اتركها (لأحدِ بعده ابداَ)]». [۱٩۶]

ترجمه: زید بن ارقم، در نماز جنازه چهار تکبیر می‌گفت. روزی بر جنازه‌ای پنج تکبیر گفت. از او در این باره پرسیدم، فرمود: رسول الله جپنج تکبیر گفته است (بنابراین من بخاطر هیچکس این پنج تکبیر را رها نمی‌کنم).

و بسیاری از اهل علم و صحابه این کار را کرده‌اند. و امام احمد و اسحاق گفته‌اند: اگر امام پنج تکبیر گفت، مقتدی‌ها نیز به پیروی از او چنین بکنند.

ج- همچنین مشروعیت گفتن شش و هفت تکبیر از احادیث موقوفی که در حکم مرفوع می‌باشند، ثابت شده است. این احادیث موقوف از آن جهت به درجه مرفوع ارتقاء یافته‌اند که بعضی از بزرگان صحابه، آن‌ها را در جمع اصحاب دیگر عملاً انجام داه‌اند و کسی معترض نشده است این آثار بشرح زیر می‌باشند:

۱- عبدالله بن مغفل می‌گوید: علی بن ابی طالبسنماز جنازه سهل بن حنیف را خواند و شش تکبیر گفت. سپس به ما روکرد و گفت: او بدری است یعنی از جمله کسانی است که در غزوه بدر شرکت نموده است. [۱٩٧]

شعبی می‌گوید: علقمه از شام آمد و به ابن مسعود گفت: برادران مسلمان تو در بلاد شام در جنازه پنج تکبیر می‌گویند. بهتر است شما عددی را برای ما مشخص کنید تا ما از شما اطاعت کنیم. عبدالله بن مسعود لحظه‌ای سرش را پائین گرفت و فرمود: در نماز جنازه همان مقدار تکبیر بگوئید که امام شما می‌گوید، عدد معینی وجود ندارد. [۱٩۸]

۲- عبد خیر می‌گوید: علیسبر اهل بدر شش تکبیر، بر سایر اصحاب رسول الله جپنج تکبیر و بر عموم مردم چهار تکبیر می‌گفت. [۱٩٩]

۳- همچنین موسی بن عبدالله بن یزید می‌گوید: حضرت علیسبر ابی قتاده، نماز خواند و هفت بار بر جنازه او تکبیر گفت. ضمناً ایشان بدری بود. [۲۰۰]

این آثار بیانگر آن است که پنج و شش تکبیر در نماز جنازه همچنان بعد از رسول اللهجدر میان صحابه رواج داشته است. بنابراین ادعای اجماع بر چهار تکبیر باطل است.

د- در مورد مشروعیت گفتن نه تکبیر، دو حدیث آمده است:

۱- عن عبدالله به زبیر «ان النبي ج صلي علي حمزه فكبر عليه تسع تكبيراتٍ» [۲۰۱]

(رسول خدا جبا گفتن نه تکبیر بر حمزهسنماز جنازه خواند).

این بالا‌ترین رقمی است که در تعداد تکبیر‌ها نماز جنازه ما به آن دست یافته‌ایم. بنابراین نباید بر آن افزوده شود. البته کاستن از آن چهار تکبیر مجاز است.

۲- از عبدالله بن عباسبروایت است:

که وقتی رسول الله جبرای ادای نماز بر جنازه حمزهسایستاد، دستور داد که به طرف قبله گذاشته شود. سپس با گفتن نه تکبیر بر او نماز جنازه خواند. [۲۰۲]

٧۵- مشروع است که در تکبیر اول دست‌ها را بلند کنند. در این باره دو حدیث وجود دارد:

۱- «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج كَبَّرَ عَلَى جَنَازَةٍ فَرَفَعَ يَدَيْهِ فِي أَوَّلِ تَكْبِيرَةٍ وَوَضَعَ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى» [۲۰۳]

(ابوهریره می‌گوید: رسول الله جبر جنازه‌ای تکبیر گفت و با تکبیر اول دست‌ها را بلند کرد و دست راست را روی دست چپ قرار داد).

۲- ابن عباس می‌گوید:

«ان رسول الله ج كان يرفع يديه علي الجنازه في اول تكبيره ثم لا يعود». [۲۰۴]

(رسول الله جدر تکیبر اول نماز جنازه. دست‌ها را بلند می‌کرد و در بقیه تکبیرات دست‌ها را بلند نمی‌کرد).

امام ترمذی بعد از بیان حدیث اول می‌گوید: این حدیث غریب است. علما در این باره اختلاف نظر دارند، اغلب علما بر این باورند که سنت است در هر تکبیر دست‌ها بلند شود. ابن مبارک، شافعی، احمد و اسحق چنین فتوا داده‌اند. بعضی از علما بر این عقیده‌اند که دست‌ها فقط در تکبیر اول بلند شوند. امام ثوری و علمای کوفه این قول را ترجیح داده‌اند. از ابن مبارک نقل شده است که می‌گوید: در نماز جنازه با دست راست دست چپ را قبضه نکند. بعضی از علما می‌گویند: با دست راست، دست چپ را بگیرید همانطور، که در سایر نمازها این عمل صورت می‌پذیرد.

در «مجموع» اما نووی از ابن المنذر چنین نقل کرده است: «اجماع بر این است که در تکبیر اول دست‌ها بلند شوند و در سایر تکبیرها اختلاف نظر وجود دارد».

بنده می‌گویم: ما در احادیث سراغ نداریم که جز در تکبیر اول در بقیه تکبیرات دست‌ها بلند کرده شوند و نظر فقهای احناف و دیگر محققین مانند شوکانی و ابن حزم همین است.

٧۶- دست راست بر پشت کف، مچ و ساعد دست چپ گذاشته و روی سینه بسته شود. در این باره احادیثی وارد شده است که بیان آن‌ها ضروری است:

۱- حدیث ابوهریره که هم اکنون بیان گردید، این حدیث هر چند که از لحاظ سند ضعیف است اما از لحاظ معنی و مفهوم بدلیل تایید توسط احادیث زیر صحیح می‌باشد. احادیث زیر بخاطر مطلق بودن، شامل احادیث مربوط به نماز جنازه نیز می‌باشد. همانطور که تمام نمازهای غیر فرض، مانند نماز باران و نماز کسوف را در بر می‌گیرند.

۲- حدیث دوم از سهل بن سعد است، که می‌گوید:

«كَانَ النَّاسُ يُؤْمَرُونَ أَنْ يَضَعَ الرَّجُلُ الْيَدَ الْيُمْنَى عَلَى ذِرَاعِهِ الْيُسْرَى فِي الصَّلَاةِ» [۲۰۵]

(به مردم امر می‌شد تا دست راست را در نماز روی ساعد دست چپ بگذارند).

۳- حدیث سوم از عبدالله بن عباسباست که می‌گوید:

از پیامبر اکرم جشنیدم که می‌گفت: به ما، ‌گروه پیامبران، امر شده که در خوردن افطار، شتاب و در خوردن سحری، تاخیر و در نماز، دست راست را روی دست چپ قرار دهیم. [۲۰۶]

۴- حدیث چهارم را طاووس راویت می‌کند و می‌گوید:

«رَسُولُ اللَّهِ ج يَضَعُ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى يَدِهِ الْيُسْرَى ثُمَّ يَشُدُّ بَيْنَهُمَا عَلَى صَدْرِهِ وَهُوَ فِي الصَّلاَةِ». [۲۰٧]

رسول الله جدست راستش را روی دست چپ می‌گذاشت و سپس، هر دو دست را روی سینه می‌بست.

این احادیث اگر چه مرسل است، اما باتفاق نزد کسانی که حدیث مرسل را حجت می‌دانند، حجت است و نزد کسانی که حدیث را زمانی حجت می‌دانند که موصول باشد، یا شواهدی (موید) داشته باشد قابل استدلال است و این حدیث نیز دو شاهد دارد که عبارتند از:

۱- وائل بن حجر می‌گوید:

رسول الله جرا دیدم که دست راست را روی دست چپ و بر سینه قرار داده بود. [۲۰۸]

۲- قبیصه بن هلب به نقل از پدرش می‌گوید: [۲۰٩]رسول الله جرا دیدم که بعد از اتمام نماز گاهی طرف راست و گاهی به طرف چپ بر می‌گشت و او را دیدم دست را را روی سینه گذاشته بود، یحیی بن سعید می‌گوید: دست راست را روی مفصل دست چپ گذاشته، بعد آن‌ها را روی سینه قرار داده بود.

در مجموع این‌ها سه حدیث [۲۱۰]هستند که نشانگر این مطلبند که در نماز، گذاشتن دست‌ها روی سینه سنت است، کسی که مجموع این روایات را بررسی کند، در این مورد تردیدی نخواهد داشت.

اما حدیثی که بر گذاشتن دست‌ها زیر ناف دلالت می‌کند به اتفاق ضعیف است. [۲۱۱]

٧٧- بعد از تکبیر اول، سوره فاتحه و سوره‌ای دیگر خوانده شود. [۲۱۲]در حدیث طلحه بن عبدالله بن عوف چنین آمده است:

«صليت خلف ابن عباسب علی جنازه فقرأ بفاتحه الكتاب [وسورة وجهر حتی اسمعنا فلما فرغ اخذت بيده فسألته؟] قال: [انما جهرت] لتعلموا انها سنه». [۲۱۳]

ترجمه: ابن عباس در نماز جنازه‌ای، فاتحه و سوره دیگری با صدای بلند قرائت نمود. به گونه‌ای که ما آن را بشنویم، پس از اتمام نماز، دست او را گرفته و علت را پرسیدم. گفت: چنین کردم تا شما بدانید این سنت (پیامبر) است.

امام ترمذی بعد از نقل این حدیث می‌گوید: «هذا حديث حسن صحيح» (این حدیث حسن و صحیح است) و نزد بعضی از علما و فقهای صحابه معمول به بود. آن‌ها بعد از تکبیر اول، خواندن سوره فاتحه را ترجیح می‌دادند. فتوای امام شافعی، احمد و نیز اسحاق همین است. بعضی از علما بر این باورند که:

در نماز جنازه قرآن خوانده نشود. چراکه نماز جنازه حمد و ثنای خداوند، درود بر رسول الله جو دعا برای میت است. این فتوای ثوری و علمای کوفه است.

البته حدیث مذکور و احادیث دیگرهم معنا، حجتی علیه ثوری و علمای کوفه می‌باشند، قول اصح این است که سخن صحابی که بگوید «من السنة كذا» در حکم حدیث مرفوع است. علمای احناف نیز این قاعده را قبول دارند.

نووی در المجموع نیز گفته است: «مذهب صحیح نزد علمای اصول و محدثین و غیره همین است».

حتی محقق بن همام، در «تحریر» بر صحت این قول جزم نموده و شارح تحریر، ابن امیر حاج می‌گوید: فتوای علما متقدمین ما همین است و صاحب میزان، شوافع و جمهور محدثین نیز، آن را اختیار کرده‌اند.

بنده می‌گویم: پس جای شگفتی است که احناف این حدیث صحیح را ترک نموده و بر آن عمل نکنند. چنان‌که امام محمد در «موطا» می‌گوید: «در نماز جنازه قرائت خوانده نشود. و این سخن ابوحنیفه است». همچنین در مبسوط سرخسی نظیر این قول نقل شده است.

از آنجا که این قول از صواب دور بوده و با حدیث صحیح منافات دارد، برخی از متاخرین ناچار به جواز قرائت فاتحه آنهم به نیت دعا نه به نیت قرائت فتوا داده‌اند تا بدینصورت بین سخن امام خود و حدیث پیامبر، توافقی ایجاد نمایند! گویا سخن امام حدیث صحیحی است که در مقابل حدیث صحیح دیگری قرار گرفته و نباید نقض شود!

باید گفت که گذاشتن چنین شرطی برای خواندن فاتحه در جنازه چون ثبوتی ندارد، مردود است. و خواندن سوره‌ای دیگر همراه با فاتحه آنطور که در حدیث آمده است به بطلان این شرط می‌افزاید.

جالب‌تر اینکه آن‌ها معتقد به خواندن سبحانک اللهم بعد از تکبیر اول در نماز جنازه هستند. چیزی که هیچگونه اصلی در سنت ندارد. عجبا! چگونه آنچه که اصل و اساسی دارد، دیده دانسته ترک داده می‌شود و آنچه بی‌اساس است بعنوان سنت بر آن عمل می‌شود!!

و تعجب آورتر اینکه ابن همام در «فتح القدیر» گفته است: قرائت سوره فاتحه در نماز جنازه از رسول الله جثابت نیست!

در حالیکه مساله قرائت فاتحه در نماز جنازه در صحیح بخاری و بسیاری از کتاب‌های صحیح آمده است و فکر نمی‌کنم برای محققی همچون ابن همام پوشیده بماند. البته ممکن است ایشان این جمله ابن عباس را که می‌گوید: «لتعلموا انها سنة» را حجت قرار ندهد.

اگر چنین می‌پندارند پس این هم شگفت آور است. زیرا یکی از اصول مذهب ابن همام این است که سخن صحابی وقتی بگوید: «انها سنة» در حکم حدیث مرفوع است. چنان‌که خودش در هدایه می‌گوید: «وقتی میتی را بر تخت گذاشتند، هر چهار پایه آن را بگیرند و این سنت است. اما شافعی می‌گوید: سنت این است که دو مرد تخت را حمل بکنند. یکی از آنان آن را بر گردن خود و دیگری بر سینه‌اش بگذارد. » سپس ابن همام می‌افزاید: ‌از رسول الله جخلاف این امر ثابت شده است. چنان‌که ابی عبیده از پدرش ابن مسعود نقل می‌کند که «هرگاه جنازه‌ای را تشییع کردید، باید هر چهار گوشه تخت را بگیرید. و این سنت است». سپس ابن همام می‌گوید: بر اساس این سخن ابن مسعود ثابت شد که این سنت است.

بنده می‌گویم: چگونه ایشان سخن ابن مسعود را که می‌گوید: «انه من السنه»در حکم حدیث مرفوع می‌داند. اما همین سخن را از ابن عباس، در حکم حدیث، ‌مرفوع نمی‌داند؟ نمی‌دانم این را تناقض گوئی بنامم یا سهو و یا تعصب مذهبی؟!

ضمناً سخن ابن عباس با سند صحیح و در بخاری نقل شده است. اما سخن ابن مسعود، ‌منقطع است. بدلیل اینکه ابو عبیده زمان پدرش را درک ننموده است.

(الجوهر النقی از ابن ترکمانی حنفی)

بخاطر همین بنده از روایت فوق در این کتاب استفاده ننمودم.

٧۸- در نماز جنازه قرائت با صدای آهسته خوانده شود. چنان‌که در حدیث أبی أمامه بن سهل آمده است:

«السُّنَّةُ فِي الصَّلاَةِ عَلَى الْجَنَازَةِ أَنْ يَقْرَأَ فِي التَّكْبِيرَةِ الأُولَى بِأُمِّ الْقُرْآنِ مُخَافَتَةً ثُمَّ يُكَبِّرَ ثَلاَثًا وَالتَّسْلِيمُ عِنْدَ الآخِرَةِ». [۲۱۴]

(سنت در نماز جنازه این است که بعد ازتکبیر اول سوره فاتحه با صدای آهسته خوانده شود، سپس سه بار تکبیر و بعد از تکبیر چهارم سلام گفته شود).

٧٩- بعد از تکبیر دوم برای رسول خدا درود فرستاده شود، در حدیث ابی امامه آمده است که:

سنت در نماز جنازه این است که امام، نخست تکبیر گوید، بعد از تکبیر اول سوره فاتحه را آهسته بخواند و برای رسول خدا درود بفرستد، در سه تکبیر آخر خالصانه برای میت دعا کند و آن‌ها را قرائت نخواند، سپس به طرف راست آهسته سلام بگوید و هر آنچه را که امام آهسته انجام می‌دهد، مقتدی‌ها انجام دهند. [۲۱۵]

امام شافعی می‌گوید: اصحاب رسول الله ججمله «السنه كذا» و «الحق كذ» را فقط برای سنت رسول الله جبکار می‌بردند.

برای درود بر پیامبر در نماز جنازه، الفاظ خاصی نیامده است، ‌لذا برای نماز جنازه درود بخصوصی وجود ندارد. بلکه همان درودی که در نمازهای فرض در تشهد خوانده می‌شود، ‌در نماز جنازه نیز خوانده شود.

۸۰- بعد از تکبیر دوم و درود بر رسول الله جبقیه تکبیرات را گفته و با اخلاص برای میت دعا کند، چنان‌که رسول الله جمی‌فرماید:

«و اذا صليتم علي الميت فاخلصوا له الدعاء»

(هرگاه بر میت نماز خواندید، خالصانه برای وی دعا کنید.)

۸۱- در نماز جنازه، دعاهایی خوانده شود که از رسول الله جمنقول هستند، و بنده به چهار مورد آن‌ها دست یافتم که عبارتند از:

۱- «عَنْ عَوْفَ بْنَ مَالِكٍ يَقُولُ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى جَنَازَةٍ فَحَفِظْتُ مِنْ دُعَائِهِ وَهُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ وَعَافِهِ وَاعْفُ عَنْهُ وَأَكْرِمْ نُزُلَهُ وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ وَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ وَنَقِّهِ مِنْ الْخَطَايَا كَمَا نَقَّيْتَ الثَّوْبَ الأَبْيَضَ مِنْ الدَّنَسِ وَأَبْدِلْهُ دَارًا خَيْرًا مِنْ دَارِهِ وَأَهْلاً خَيْرًا مِنْ أَهْلِهِ وَزَوْجًا خَيْرًا مِنْ زَوْجِهِ وَأَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ وَأَعِذْهُ مِنْ عََابِ الْقَبْرِ أَوْ مِنْ عَذَابِ النَّارِ قَالَ حَتَّى تَمَنَّيْتُ أَنْ أَكُونَ أَنَا ذَلِكَ الْمَيِّتَ». [۲۱۶]

ترجمه: خداوندا او را مورد مغفرت و رحمت قرار ده، او را عفو کرده و از وی در گذر، جای او را وسعت بخش و او را گرامی بدار و با آب، یخ و برف او را غسل ده. از گناهان چنان پاکش بگردان که پارچه سفید از چرک‌ها پاک کرده می‌شود او را خانه‌ای بهتر از این خانه، خانواده‌ای بهتر از این خانواده و همسری بهتر از این همسر عنایت بفرما، پروردگارا! او را در بهشت داخل نما و از عذاب قبر و عذاب دوزخ رهائی بخش.

عوف بن مالک می‌گوید: با خود می‌گفتم: ‌ای کاش من بجای این میت بودم.

۲- ابوهریره می‌گوید: «كَانَ إذَا صَلَّي عَلَى جَنَازَةٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا وَمَيِّتِنَا وَصَغِيرِنَا وَكَبِيرِنَا وَذَكَرِنَا وَأُنْثَانَا وَشَاهِدِنَا وَغَائِبِنَا اللَّهُمَّ مَنْ أَحْيَيْتَهُ مِنَّا فَأَحْيِهِ عَلَى الإِسْلاَمِ وَمَنْ تَوَفَّيْتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَى الإِيمَانِ اللَّهُمَّ لاَ تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَلاَ تُضِلَّنَا بَعْدَهُ». [۲۱٧]

ترجمه: هنگامیکه پیامبر جبر جنازه‌ای نماز می‌گزارد، می‌گفت: پروردگارا زنده و مرده، حاضر و غایب، کوچک و بزرگ و زن و مرد ما را مورد مغفرت قرار بده. پروردگارا هر کس از ما را که زنده می‌داری، بر اسلام زنده نگاه دار و هر کس را که می‌میرانی، خاتمه‌اش را با ایمان بگردان. خداوندا! ما را از ثواب آن محروم مگردان و بعد از او ما را گمراه نکن.

۳- واثله بن اسقع می‌گوید:

«صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى رَجُلٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ فِي ذِمَّتِكَ فَقِهِ فِتْنَةَ الْقَبْرِ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مِنْ ذِمَّتِكَ وَحَبْلِ جِوَارِكَ فَقِهِ مِنْ فِتْنَةِ الْقَبْرِ وَعَذَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَالْحَمْدِ اللَّهُمَّ فَاغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ». [۲۱۸]

ترجمه: رسول الله جبر جنازه یکی از مسلمانان نماز خواند شنیدم که می‌گفت: پروردگارا! فلانی، فرزند فلانی در اختیار و در پناه توست، پس او را از عذاب قبر، عذاب دوزخ نجات ده. پروردگارا! تو اهل وفا و حق هستی، او را مورد مرحمت و مغفرت قرار ده، همانا تو بخشنده و مهربان هستی.

۴- همچنین یزید بن رکانه می‌گوید:

«كان رسول الله ج اذا قام للجنازة ليصلي عليها قال: اللهم، عبدك و ابن امتك احتاج الي رحمتك و انت غني عن عذابه ان كان محسناً فزد في حسناته و ان كان مسيئاً فتجاوز عنه». [۲۱٩]

ترجمه: پیامبر اکرم جهنگامی که برای اقامه نماز جنازه بر می‌خواست، می‏فرمود: پروردگارا! این غلام تو و فرزند کنیز تو است. به رحمت تو نیازمند است. حال آنکه تو به عذاب او نیاز نداری، اگر او نیکوکار بوده، بر نیکی هایش بیفزا و اگر بد بوده است، از بدی هایش درگذر.

۸۲- بعد از تکبیر آخر و قبل از سلام، نیز دعا کردن جایز و مشروع است بدلیل حدیث ابی یعفور از عبدالله بن ابی اوفیسکه روزی بر جنازه‌ای، با گفتن چهار تکبیر نماز خواند، بعد از تکبیر چهارم و پیش از سلام کمی توقف نموده دعا کرد، بعد رو به حاضرین نمود و پرسید: آیا من پنج بار تکبیر گفتم؟ جواب دادند: خیر. گفت: همانا رسول الله جچهار بار تکبیر می‌گفت. [۲۲۰]

امام احمد و همچنین شوافع دعا در تکبیر چهارم را مستحب دانسته بر خلاف احناف که می‌گویند: بعد از تکبیر چهارم باید سلام گفت.

و بهترین محل دعا برای میت همان تکبیر سوم است ولی بهتر است در این مورد از دعاهای ماثور (ثابت از رسول خدا) خوانده شود و نه دعاهای دیگر گرچه بعضی گفته‌اند: اشکالی ندارد. ولی به نظر من جایز نیست که از دعاهای ماثور صرف نظر کرد. چرا که این کار مصداق این سخن است که خداوند می‌فرماید: ﴿أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِي هُوَ أَدۡنَىٰ بِٱلَّذِي هُوَ خَيۡرٌ[البقرة: ۶۱]. (آیا کمترین را بجای بهترین می‌گیرید)؟!

۸۳- در آخر، مانند سایر نمازها، ‌نخست به طرف راست و سپس به طرف چپ، سلام بگوید. عبد الله بن مسعودسمی‌گوید:

«ثلاث خلال كان رسول الله ج يفعلهن تركهن الناس احداهن التسليم علي الجنازة مثل التسليم في الصلاة». [۲۲۱]

ترجمه: رسول خدا جسه خصلت را بطور مداوم انجام می‌داد و مردم آن‌ها را ترک کرده‌اند. یکی از آن سه خصلت این است که در نماز جنازه مانند سایر نمازها سلام می‏گفت.

در صحیح مسلم، از ابن مسعودسروایت شده که رسول الله جدر نمازها دو سلام (اول به طرف راست و دوم به طرف چپ) می‌گفت. این حدیث مبین این مطلب است که: مراد از «التسليم في الصلاة» در حدیث اول همان دو سلام است که در پایان نماز گفته می‌شود گرچه دو سلام تصریح نشده است.

البته این احتمال وجود دارد که منظور از این نسبت این باشد که در نماز جنازه یک سلام گفته شده، زیرا رسول الله جدر برخی موارد در نمازهای فرض یک سلام گفته است. اما معنی (دو سلام گفتن) راجح است، چون در بیشتر نمازها و در اغلب اوقات دو سلام گفته است. اما این احتمال (احتمال یک سلام) بعید بنظر می‌رسد، زیرا که: هر چند یک سلام از رسول الله جثابت است اما، ابن مسعودسآن را روایت نکرده است. لذا نمی‌توان از سخن ایشان که می‌گوید: «مثل التسليم في الصلاة» یک سلام را فهمید.

۸۴- اکتفا به یک سلام نیز جایز است. در حدیثی از ابوهریرهسآمده است:

«ان رسول الله ج صلي علي جنازة فكبر عليها اربعاً و سلم تسليمة واحدة». [۲۲۲]

(رسول الله جبر میتی نماز خواند. چهار بار تکبیر گفت و یک سلام داد).

حدیثی که عطاء بن سائب بصورت مرسل روایت کرده، مؤید و شاهد حدیث ابی هریره است و در آن آمده است که:

«ان رسول الله ج سلم علي الجنازة تسليمة واحدة». [۲۲۳]

(رسول الله جبر جنازه یک سلام گفت).

و عمل گروهی از صحابه نیز مؤید حدیث ابی هریره است. حاکم بعد از نقل این روایت می‌گوید: و از علی بن ابی طالب، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله، عبدالله بن أبی أوفی و ابی هریرهسثابت است که این بزرگواران در نماز جنازه بر یک سلام اکتفا می‌کردند.

۸۵- در نماز جنازه، سنت است که امام و مأمومین آهسته سلام گویند. به دلیل حدیث ابوامامه که قبلاً بیان گردید:

«ثم يسلم سراً في نفسه حين ينصرف و السنة أن يفعل من وراءه مثل ما فعل امامه». [۲۲۴]

این حدیث شاهدی (مویدی) از ابن عباسبدارد که امام بیهقی آن را در سنن خود بدینصورت آورده است:

«كان يسلم في الجنازة تسليمة خفيفة».

(یعنی ابن عباس در نماز جنازه آهسته سلام می‌گفت).

همچنین از ابن عمر چنین چیزی نقل شده است.

۸۶- نماز جنازه در اوقات سه گانه‌ای که اقامه نماز در آن حرام است، جایز نیست. مگر اینکه ضرورت ایجاب نماید. بدلیل حدیث عقبه بن عامر که می‌گوید:

«ثَلاَثُ سَاعَاتٍ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج يَنْهَانَا أَنْ نُصَلِّيَ فِيهِنَّ أَوْ أَنْ نَقْبُرَ فِيهِنَّ مَوْتَانَا حِينَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ وَحِينَ يَقُومُ قَائِمُ الظَّهِيرَةِ حَتَّى تَمِيلَ الشَّمْسُ وَحِينَ تَضَيَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تَغْرُبَ». [۲۲۵]

ترجمه: رسول الله جدر سه وقت ما را از خواندن نماز و یا دفن میت منع کرده است: ۱- لحظه طلوع خورشید تا زمانی که خورشید باندازه یک نیزه، بالا بیاید. ۲- لحظه‌ای که خورشید در وسط آسمان قرار گیرد تا اینکه زوال یابد. ۳- لحظه ضعیف شدن خورشید، یعنی وقتی که نور آن مایل به زردی می‌شود تا زمانی که غروب می‏کند.

بیهقی علاوه بر این آورده است که از عقبه در مورد دفن میت در شب پرسیدم. گفت: اشکالی ندارد، چرا که ابوبکر را در شب دفن کردند.

و بر اساس حدیث فوق، صحابه از خواندن نماز جنازه در اوقات سه گانه فوق خودداری می‌کردند. چنان‌که مالک در موطای خود از طریق بیهقی به نقل از محمد بن ابی حرمله گفته است که زینب دختر ابوسلمه وفات کرد و در آن زمان طارق امیر مدینه بود. بعد از نماز صبح جنازه را به بقیع آوردند. عبدالله بن عمرببه اولیای میت گفت: یا الآن بر او نماز بخوانید و یا اینکه بگذارید تا خورشید طلوع کند و بلند شود. [۲۲۶]

همچنین مالک از ابن عمربنقل کرده که ایشان بعد از نماز صبح و بعد از نماز عصر، نماز جنازه خوانده. بشرط اینکه آن دو نماز در وقت‌های خود ادا شده باشند.

همچنین از علیسنقل است که جنازه‌ای در بصره بعد از نماز عصر و هنگامی که خورشید زرد شده بود آوردند. او بر آن نماز نخواند و بعد از غروب خورشید، نخست نماز مغرب را برگزار کرد و بعد از آن نماز جنازه را خواند. [۲۲٧]

خطابی می‌گوید: مردم درباره خواندن نماز جنازه و دفن کردن میت در این سه وقت، اختلاف کرده‌اند. بیشتر اهل علم بر آنند که خواندن نماز جنازه در این اوقات مکروه می‌باشد و امام شافعی هیچگونه ممانعتی در هیچ وقتی برای نماز جنازه و دفن نمی‌بیند و نقل کردن اجماع در مورد نماز جنازه و دفن در این سه وقت توسط نووی وهمی بیش نیست.

[۱۴۶] موطاء امام مالک، ابوداود، نسائی، ابن ماجه، حاکم و احمد با سند صحیح. [۱۴٧] ابوداود، ابن حزم و احمد و سندش حسن است. [۱۴۸] ابوداود، نسائی و غیره با سند صحیح. [۱۴٩] مسلم، الفاظش را نسائی روایت کرده است. [۱۵۰] متفق علیه. [۱۵۱] البته این حدیث بسیار ضعیف می‌باشد. [۱۵۲] نسائی و غیره با سند صحیح. [۱۵۳] طحاوی در معانی الآثار با سند حسن. [۱۵۴] بخاری، مسلم و احمد. [۱۵۵] بخاری، مسلم و احمد. [۱۵۶] مسلم، ابو داود، نسائی. [۱۵٧] احمد و حاکم و حاکم می‌گوید: مطابق شرایط شیخین، صالح است و ذهبی با وی موافقت نموده است. [۱۵۸] ابوداود با سند صحیح طبق شرایط مسلم. همچنین نسائی و ترمذی و دیگران آن را روایت کرده‌اند. [۱۵٩] اصحاب سنن با سند صحیح. [۱۶۰] بخاری و احمد. [۱۶۱] نسائی، ترمذی، دارمی، ابن ماجه و احمد و اینجا روایت با الفاظ احمد است. و حدیث مطابق شرایط مسلم صحیح است. [۱۶۲] ابوداود و نسائی مطابق شرایط بخاری و مسلم. [۱۶۳] بخاری، مسلم. نسائی. ابن ماجه، طیالسی و احمد. [۱۶۴] بخاری، مسلم، نسائی، ابن ماجه، طیالسی و احمد. [۱۶۵] بخاری، مسلم، نسائی، ابن ماجه، احمد و بیهقی. [۱۶۶] بخاری، مسلم، ابوداود، ابن ماجه، بیهقی، طیالسی. احمد. [۱۶٧] نسائی و ابن ماجه و ابن حبان و بیهقی و سند آن صحیح است. [۱۶۸] بیهقی و نسائی با سند صحیح و نسائی آن را بطور مختصر روایت کرده است. [۱۶٩] بخاری، مسلم، ابو داود، نسائی، ابن ماجه، بیهقی، طیالسی و احمد. [۱٧۰] ابوداود و بیهقی با سند صحیح. [۱٧۱] نووی در «المجموع» می‌گوید: این روایت جزو خیالات است. [۱٧۲] بخاری، نسائی، ترمذی، ابن ماجه، بیهقی و احمد. [۱٧۳] المجموع ۵/۱۴۴، ۲۵۸. [۱٧۴] بخاری. [۱٧۵] حاکم و بیهقی. [۱٧۶] مسلم، نسائی، ترمذی، (که آن را صحیح دانسته است)، بیهقی، طیالسی و احمد و ابن ماجه. [۱٧٧] مسلم و ابوداود، ابن ماجه، بیهقی، احمد و نسائی با سند حسن. [۱٧۸] مسلم، نسائی، ترمذی، (که آن را صحیح دانسته است)، بیهقی، طیالسی و احمد و ابن ماجه. [۱٧٩] ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، حاکم و طبرانی. [۱۸۰] حاکم، بیهقی، بزار، طبرانی در المجعم الکبیر و احمد. [۱۸۱] احمد، ‌حاکم و ذهبی [۱۸۲] مسلم و اصحاب السنن و المسانید. [۱۸۳] ابوداود و بیهقی با سند صحیح. [۱۸۴] نسائی و ابن الجارود دارالدارقطنی و بیهقی. [۱۸۵] سبرانی در مجمع کبیر از طریق محمد بن اسحق. [۱۸۶] مسلم و اصحاب سنن. [۱۸٧] بخاری. [۱۸۸] حاکم و غیره. [۱۸٩] حاکم، ذهبی، احمد و منذری. [۱٩۰] بخاری و مسلم. [۱٩۱] ابن الاعرابی در المجعم و طبرانی در المجعم الاوسط. [۱٩۲] ابو داود، ترمذی، بیهقی، طیالسی، احمد، ابن ماجه و طحاوی. [۱٩۳] بخاری، مسلم، ابوداود، نسائی، ترمذی، ابن ماجه، ابن جارود طحاوی، بیهقی، طیالسی و احمد. [۱٩۴] نسائی با سند صحیح، طحاوی و نووی در «المجموع» و گفته است: بر اساس شرط شیخین صحیح می‌باشد. [۱٩۵] بیهقی با سند صحیح. [۱٩۶] مسلم، نسائی، ترمذی، ابن ماجه، ابوداود، طحاوی، بیهقی، طیالسی و احمد. [۱٩٧] ابو داود، احمد، طحاوی، حاکم و بیهقی. [۱٩۸] ابن حزم در المحلّی، ‌طحاوی و بیهقی. [۱٩٩] طحاوی، دارقطنی و بیهقی. [۲۰۰] طحاوی و بیهقی به سند صحیح. [۲۰۱] تمام این حدیث در دلیل دوم مساله ۵٩ بیان گردید. [۲۰۲] این حدیث در بیان حدیث دوم در مساله ۶٩ بیان گردید. [۲۰۳] ترمذی، دارقطنی، بیهقی و ابوالشیخ در طبقات الاصبهانیین. [۲۰۴] دارقطنی. [۲۰۵] امام مالک در «الموطا»، بخاری، امام احمد در «الموطا»، احمد و بیهیقی. [۲۰۶] ابن حبان در صحیح و طبرانی در «الکبیر» و در «الاوسط» مولف آن را صحیح به شرط مسلم دانسته و سیوطی در «تنویر الحوالک» آن را صحیح دانسته است. [۲۰٧] ابوداود. [۲۰۸] ابن خزیمه در صحیح خود و بیهقی در سنن خود از دو طریق که هر کدام دیگری را تقویت می‌کند. [۲۰٩] احمد. با سند صحیح به شرط مسلم. [۲۱۰] حدیث حسن دیگری نیز شاهد بر این حدیث می‌باشد که ترمذی آن را تخریج نموده است و حسن بر شمرده است. [۲۱۱] نووی، ‌زیلعی و غیره. [۲۱۲] این اشاره به عدم مشروعیت خواندن سبانک اللهم در نماز جنازه دارد. چنان‌که مذهب شافعی نیز همین است و امام احمد نیز در این مورد گفته است: من چنین چیزی نشنیده‌ام. [۲۱۳] بخاری، ابوداود، نسائی، ترمذی، ابن الجارود، دارالقطنی و حاکم. [۲۱۴] نسائی و غیره با سند صحیح. [۲۱۵] شافعی درام و بیهقی و ابن الجاورد. [۲۱۶] مسلم، نسائی، ابن ماجه. [۲۱٧] ابن ماجه، بیهقی، ابوداود، ترمذی، ابن حبان، حاکم و احمد. [۲۱۸] ابوداود، ابن حبان، احمد و ابن ماجه. [۲۱٩] حاکم آن را روایت کرده و می‌گوید: سندش صحیح است و رکانه و یزید هر دو صحابی می‌باشند. طبرانی در «المعجم الکبیر». [۲۲۰] بیهقی با سند صحیح، ابن ماجه، حاکم و احمد. [۲۲۱] بیهقی با سند صحیح، امام نووی نیز سند آن را جید دانسته طبرانی در «الکبیر». [۲۲۲] دارقطنی، حاکم و بیهقی. [۲۲۳] بیهقی به طریق معلق روایت کرده. [۲۲۴] این حدیث قبلاً بیان شده است. [۲۲۵] مسلم، ابوداود، نسائی، ترمذی، ابن ماجه، بیهقی، طیالسی، احمد و ابوعوانه. [۲۲۶] سند این روایت بر اساس شرط شیخین صحیح می‌باشد. [۲۲٧] بیهقی با سند خوب.