احکام جنایز

فهرست کتاب

آنچه بر خویشاوندان میت حرام است

آنچه بر خویشاوندان میت حرام است

۲۲- اعمالی که هنگام فوت میت در میان مردم رواج داشت و همچنان در زمان حاضر بعضی از مردم آن‌ها را انجام می‌دهند در حالی که رسول الله جآن‌ها را حرام قرار داده است، عبارتند از‌:

الف- نوحه [۵۰]خوانی: در این باره احادیث زیادی آمده است:

۱- «أَرْبَعٌ فِي أُمَّتِي مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ لاَ يَتْرُكُونَهُنَّ الْفَخْرُ فِي الأَحْسَابِ وَالطَّعْنُ فِي الأَنْسَابِ وَالاْسْتِسْقَاءُ بِالنُّجُومِ وَالنِّيَاحَةُ وَقَالَ النَّائِحَةُ إِذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا تُقَامُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَعَلَيْهَا سِرْبَالٌ مِنْ قَطِرَانٍ وَدِرْعٌ مِنْ جَرَبٍ». [۵۱]

ترجمه: رسول الله جفرمود: چهار خصلت در امت من وجود دارد که آن‌ها را ترک نمی‌کنند در حالی که آن‌ها ازخصلت‌های جاهلیت‌اند: ۱- افتخار بر حسب و نسب خویش ۲- طعنه زدن بر نسب دیگران ۳- طلب باران از ستارگان ۴- نوحه خواندن. و در این مورد فرمود: نوحه خوان اگر توبه نکند، روز قیامت در حالی حشر می‌شود که جامه و شلواری از قیر بر تن او خواهد بود.

۲- «اثْنَتَانِ فِي النَّاسِ هُمَا بِهِمْ كُفْرٌ الطَّعْنُ فِي النَّسَبِ وَالنِّيَاحَةُ عَلَى الْمَيِّتِ». [۵۲]

(دو خصلت در میان مردم است که موجب کفراند: طعنه زدن بر نسب دیگران و نوحه خواندن بر میت).

۳- هنگامی که ابراهیم؛ فرزند رسول الله جفوت کرد، اسامه بن زید جیغ کشید. رسول الله جفرمود: این کار شیوه من و دستور من نیست، فریاد کشیدن کار درستی نیست. البته دل غمگین می‌شود، چشم اشک می‌ریزد، ولی کاری که موجب خشم و غضب پروردگار گردد انجام نگیرد. [۵۳]

۴- ام عطیه می‌گوید: رسول الله جهنگام بیعت، از ما تعهد گرفت که نوحه نخوانیم. بجز پنج نفر از ما (بیعت کنندگان) کسی دیگر به این عهد، وفا نکرد. آن پنج نفر عبارتند از: ام سلیم، ام العلاء، دختر ابی سبره، و همسر معاذ. [۵۴]

۵- انس بن مالک می‌گوید:

«أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لَمَّا طُعِنَ عَوَّلَتْ عَلَيْهِ حَفْصَةُ فَقَالَ يَا حَفْصَةُ أَمَا سَمِعْتِ رَسُولَ اللَّهِج يَقُولُ الْمُعَوَّلُ عَلَيْهِ يُعَذَّبُ وَعَوَّلَ عَلَيْهِ صُهَيْبٌ (يقول: و اأخاه، و اصاحباه) فَقَالَ عُمَرُ يَا صُهَيْبُ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمُعَوَّلَ عَلَيْهِ يُعَذَّبُ».

و در روایتی آمده است:

«إِنَّ الْمَيِّتَ لَيُعَذَّبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ و في أخري بما نِيح عَلَيه». [۵۵]

ترجمه: وقتی که عمر بن خطابسبا نیزه زخمی گردید. حفصه؛ دختر عمر؛ گریست، عمر بن خطابسفرمود: ‌ای حفصه! نشنیده‌ای که رسول الله جفرموده است: هر کسی که برایش واویلا کنند و نوحه بخوانند گرفتار عذاب خواهد شد. همچنین به صهیب که او نیز نوحه می‌خواند و می‌گفت: وای برادرم! وای رفیقم! فرمود: ‌ای صهیب! خبر نداری کسی که برایش، واویلا کنند و نوحه بخوانند دچار عذاب خواهد شد؟ و در روایتی آمده است که بعضی از گریه‌های اطرافیان، باعث عذاب میت می‌گردد.

۶- «الْمَيِّتُ يُعَذَّبُ فِي قَبْرِهِ بِمَا نِيحَ عَلَيْهِ». [۵۶]

(همانا میت، بخاطر گریه اطرافیانش، عذاب داده می‌شود. در روایتی دیگر آمده است که: میت بخاطر نوحه‌ای که برایش می‌خوانند در قبر عذاب خواهد دید).

٧- «مَنْ نِيحَ عَلَيْهِ يُعَذَّبُ بِمَا نِيحَ عَلَيْهِ». [۵٧]

(برای هر کس که نوحه بخوانند، روز قیامت عذاب داده می‌شود).

حدیث فوق بیانگر این مطلب است که در حدیث گذشته، مطلق گریستن، مد نظر نیست. بلکه منظور گریه خاصی است که همراه نوحه و شیون باشد. در حدیث عمرسنیز به این مطلب اشاره شده بود که، فرمود: «ببعض بكاء أهله» یعنی میت، بخاطر بعضی از گریه‌های اطرافیان مستحق عذاب می‌گردد. (نه همه گریه‌ها). ظاهر احادیث فوق، مشکل به نظر می‌رسد. زیرا با بعضی از اصول و قواعد ثابت شریعت تعارض دارد و چنان‌که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ[الأنعام: ۱۵۴].

هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد.

علماء در پاسخ اشکال فوق، هشت نظریه مختلف ارائه کرده‌اند. که صحیح‌ترین آن‌ها، دو نظریه زیر است:

۱- نظر جمهور بر این است که این عذاب شامل حال میتی می‌شودکه در زمان حیات خویش، وصیت به نوحه خوانی کرده باشد و یا اطرافیان خود را از این کار، منع نکرده باشد با توجه به اینکه می‌دانسته که مردم بر حسب عادت، چنین اعمالی انجام می‌دهند. به همین خاطر عبدالله بن مبارک فرمود: اگر کسی در زمان حیات، از نوحه خوانی منع کند، ولی بعد از وفاتش چنین کنند گناهکار نمی‌شود. و نزد این گروه، عذاب در اینجا بمعنی عقاب و پاداش است.

۲- یعنی میت با شنیدن گریه اطرافیانش، اندوهگین و ناراحت می‌شود و دلش به حال آن‌ها می‌سوزد. و این حالت در حیات برزخی اتفاق می‌افتد نه روز قیامت. و این، مذهب ابن جریر طبری و تعدادی دیگر است.

آن‌ها می‌گویند: منظور این نیست که خداوند با گریه اطرافیان، میت را کیفر می‌دهد. زیرا عذاب، عام‌تر از عقاب است. چنان‌چه در حدیث آمده است که «السفر قطعه من العذاب» یعنی سفر پاره‌ای از عذاب است. و این عذاب در واقع مجازاتی بر گناه نیست، ‌بلکه تحمل نوعی سختی و دشواری است.

این نظریه را حدیث شماره ۵ و ۶ که در آن کلمه «در قبرش» آمده است، تایید می‏نماید. و من مدت مدیدی به این نظریه تمایل داشتم. سرانجام ضعف آن برایم آشکار گردید. زیرا این نظریه با حدیث هفتم که در آن کلمه عذاب در روز قیامت، قید شده است، تعارض دارد. بدیهی است که تاویل این مطلب، بر اساس نظریه بالا ممکن نیست.

به همین خاطر، مذهب جمهور، نزد ما ترجیح دارد. و میت این عذاب را هم در حیات برزخی و هم در حیات آخرت خواهد دید.

۸- نعمان بن بشیر می‌گوید:

«أُغْمِيَ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَوَاحَةَ فَجَعَلَتْ أُخْتُهُ عَمْرَةُ تَبْكِي وَا جَبَلاَهْ وَا كَذَا وَا كَذَا تُعَدِّدُ عَلَيْهِ فَقَالَ حِينَ أَفَاقَ مَا قُلْتِ شَيْئًا إِلاَّ قِيلَ لِي آنْتَ كَذَلِكَ؟! فَلَمَّا مَاتَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ».

ترجمه: عبدالله بن رواحه بیهوش شد، خواهرش؛ عمره؛ شروع به گریه (نوحه خواندن) کرد می‌گفت: ‌ای کوه من!‌ای فلان من! وقتی برادرش به هوش آمد، گفت: هرچه شما می‌گفتید، (فرشتگان) به من می‌گفتند: تو چنین هستی! تو چنان هستی! راوی می‌گوید: وقتی عبدالله فوت کرد، خواهرش برایش گریه نکرد.

ب و ج – زدن به سر و صورت و چاک کردن سینه: رسول الله جمی‌فرماید:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ ضَرَبَ الْخُدُودَ وَشَقَّ الْجُيُوبَ وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ». [۵۸]

ترجمه: هر کس که بر سر و صورت خود بزند و گریبانش را پاره کند و رفتار جاهلیت از خود، نشان دهد از ما (مسلمانان) نیست.

د – کندن موها

ابو برده فرزند ابوموسی می‌گوید:

«وَجِعَ أَبُو مُوسَى وَجَعًا شَدِيدًا فَغُشِيَ عَلَيْهِ وَرَأْسُهُ فِي حَجْرِ امْرَأَةٍ مِنْ أَهْلِهِ فَلَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَرُدَّ عَلَيْهَا شَيْئًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّنْ بَرِئَ مِنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ج إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج بَرِئَ مِنْ الصَّالِقَةِ وَالْحَالِقَةِ وَالشَّاقَّةِ». [۵٩]

ترجمه: ابوموسی بشدت بیمار و دچار بیهوشی گردیدو سرش روی زانوی یکی از زنان خانواده‌اش نهاده بود. زنی از اهل بیتش با داد و فریاد، شروع به گریه کرد. ابوموسی نتوانست مانع او شود. وقتی به هوش آمد، فرمود: من از کسی که رسول الله جاز وی اظهار بیزاری نموده، بیزارم. همانا رسول الله جاز زنی که هنگام مصیبت با صدای بلند، گریه کند یا موهای خود را بکند و یا گریبان چاک نماید، اظهار بیزاری نموده است.

هـ - پریشان کردن موها

یکی از زنان که با رسول الله جبیعت کرده بود، می‌گوید:

«كَانَ فِيمَا أَخَذَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج فِي الْمَعْرُوفِ الَّذِي أَخَذَ عَلَيْنَا أَنْ لاَ نَعْصِيَهُ فِيهِ أَنْ لاَ نَخْمُشَ وَجْهًا وَلاَ نَدْعُوَ وَيْلاً وَلاَ نَشُقَّ جَيْبًا وَأَنْ لاَ نَنْشُرَ شَعَرًا». [۶۰]

ترجمه: از جمله مواردی که رسول الله جاز ما بیعت گرفت، این بود که در انجام کارهای خیر، از وی نافرمانی نکنیم، ‌گریه و واویلا سر ندهیم، صورت خود را زخمی نکنیم، گریبان چاک ندهیم و موهای خود را نیز پراکنده نسازیم.

بعضی از مردان، بخاطر مرگ نزدیکان و خویشاوندان خود برای مدتی ریش و محاسن خود را تیغ نمی‌زنند و بعد از مدت کوتاهی، ‌شروع به تراشیدن محاسن می‌کنند، این کار نیز همانند پریشان ساختن مو است که شرح آن گذشت و بدعت می‌باشد. و رسول الله جفرمود: هر بدعت موجب گمراهی، و هر گمراهی موجب رفتن به دوزخ است. [۶۱]

ز- اعلام فوت شخص از بالای مناره‌ها و غیره:

اینگونه اعلام مرگ «نعی» بحساب می‌آید و از حذیفه بن یمانسثابت است که هرگاه کسی از نزدیکانش فوت می‌کرد، می‌گفت: مرگش را به کسی اعلام نکنید، می‌ترسم که این کار، نعی بحساب آید زیرا من از رسول الله جشنیدم که از نعی، منع می‌فرمود. [۶۲]

نعی در لغت: اعلام خبر مرگ کسی است. بنابراین نعی، هرگونه خبر مرگ را در بر می‌گیرد، اما احادیث صحیحی وجود دارد که صحت بعضی از اعلام مرگ‌ها را جایز می‌داند. علما می‌فرمایند: نعیی که از آن منع شده است، آن است که روش دوران جاهلیت باشد، یعنی جیغ کشیدن بر در منازل و بازارها و مراکز تجمع مردم به صورتی که در مباحث بعدی بیان خواهد شد.

[۵۰] نوحه، اضافه بر گریه کردن، شامل حرکاتی است. ابن العربی می‌گوید: نوحه اعمالی هستند که در دوران جاهلیت انجام می‌گرفت، زنان روبروی همدیگر می‌ایستادند جیغ می‌کشیدند، خاک بر سر می‌ریختند و بر سر و صورت‌ها می‌زدند. [۵۱] مسلم و بیهقی به روایت از ابو مالک اشعری. [۵۲] مسلم و بیهقی. [۵۳] ابن حبان و حاکم از ابوهریره با سند حسن. [۵۴] بخاری و مسلم. [۵۵] بخاری و مسلم و بیهقی و احمد و ابن حبان. [۵۶] بخلری و مسلم به روایت ابن عمر. [۵٧] بخاری، مسلم و بیهقی. [۵۸] بخاری و مسلم. [۵٩] بخاری و نسائی. [۶۰] ابوداود، بیهقی با سند صحیح. [۶۱] نسائی و بیهقی با سند صحیح. [۶۲] ترمذی و ابن ماجه و بیهقی و احمد با سند حسن روایت کرده‌اند.