اعیان و امرائی در دیوان حافظ مدح شدهاند
در این دیوانی که از حافظ در دسترس عموم میباشد از بسیاری از امرا و اعیان آن زمان نام برده و میتوان گفت تمام غزلیات آن در مدح آنان بوده و اگر در بعضی از غزلیات نام آنان نیست یا بوده و ساقط شده و یا خود حافظ نخواسته یعنی خجالت کشیده نام ببرد برای بدبینی مردم بآنان، و یا کسانی که اشعار حافظ را جمع کردهاند نام ممدوح را ساقط کردهاند.
بهرحال امراء و کسانی که نام و نشان آنان در دیوان ذکر شده عبارتند از: شاه شجاع و سلطان ابو سعید و امیر فرخ و شیخ ابو اسحق و شیخ احمد بن اویس ایلخانی و شاه حسن ایلخانی و سلطان اویس و شاه مسعود و امراء آل مظفر و امیر مبارز الدین محمد پسر امیر مظفر و شاه یحیی فرزند شرف الدین بن امیر مبارز و برادران او شاه حسین و شاه علی و شاه منصور. حافظ باین شاه منصور بسیار تملق گفته و اظهار عشق نموده و بلکه عشق خود را منحصر به او قرار داده و بعداً به قاتل او امیر تیمور نیز اظهار عشق کرده.
دیگر از کسانی که حافظ بسیار از او تملق گفته و مداحی نموده خود امیر تیمور خونخوار است که از او بشاه ترکمان تعبیر کرده و او را معشوق و دلبر خود دانسته و دیگر سلطان غیاث الدین والی هرات و دیگر سلطان هند و امیر بنگاله و امیر ارغون خان والی سبزوار و نیشابور است. و دیگر از ممدوحین او توران شاه و شاه یزد و مانند ایشان است. و همچنین بسیاری از وزیران را مداحی کرده و خود را عاشق ایشان خوانده و ایشان را آصف عهد و یا آصف ثانی و یا آصف صاحب قران نامیده بمناسبت اینکه وصی حضرت سلیمان پیغمبر÷و جانشین او نامش آصف بوده. حافظ نام آن بزرگوار معصوم را روی هر وزیر فاسق فاجری گذاشته سلاطین را سلیمان زمان و وزراء را آصف عهد دانسته.
از جمله وزیرانی که نام و نشانشان در دیوان باقی مانده کمال الدین حسین و کمال الدین ابو الوفاء، و ابو النصر، ابو المعالی و جلال الدین و امیر ابو الفوارس چهارده ساله و عماد الدین محمود و فخرالدین عبدالصمد و قوام الدین وزیر و حاجی قوام الدین حسن و غیاث الدین و امراء و اعیان دیگر، مختصر امر امیر و وزیری که در هر شهری بوده از دور و یا نزدیک در هر نقطهای که میدانسته مدح نموده، و آنان را از انبیاء بالاتر بوده و بلکه کمالات و صفات الهی را برای آنان شمرده. و حتی ایشان را مقسم رزق و جانان و جان جهان خوانده و دربانان و غلامان شاهان را به ملائکه و فرشته تعبیر کرده و گوید:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
بهر حال حافظ شاعری خود را از برکت جائزه و انعام ایشان دانسته مانند اینکه گفته:
بیُمن رایت منصور شاهی
علَم شد حافظ اندر نظم اشعار
و حتی یک شعر مدح ایشان را بهتر از صد رساله میداند چنانچه میگوید:
دیدیم شعر دلکش حافظ بمدح شاه
یکبیت از آنقصیده بهاز صد رسالهبود
زیرا امراء خودخواه برای رسالۀ حقائق دو غاز بکسی نمیدهند ولی برای یک شعر مدح دینارها و منصبها میدادند. حافظ آنقدر به مداحی خو کرده که حتی از سلاطین گبر و ستمگرانی که زمان او نبودهاند مداحی نموده مثلاً خسرو پرویز کسی است که نامۀ پیغمبر اسلام را پاره کرد و مأمور فرستاد از ایران بمدینه برای دستگیری یا کشتن آن حضرت در این صورت چه لیاقت دارد ولی حافظ در تعریف او میگوید:
بده ساقی آن می که عکسش ز جام
بکیخسرو
[۱]و جم
[۲]فرستد پیام
روان بزرگان ز خود شاد کن
ز پرویز
[۳]و از باربد
[۴]یاد کن
و میخواهد روان آن گبر را از خود شاد کند. و همچنین بسیاری از اعیان و قضات آن زمان را پس از مرگشان مداحی کرده که تماماً در دیوان او محفوظ و موجود است. بهر حال ما با مداحی بیجا و پولکی برای هرکس باشد مخالفیم و لذا هرجا حافظ مداحی کرده ما تنقید کردهایم خصوصاً از ستمگران، اما اشتباه نشود ما با سلاطین دادگستر ملت پرور دموکرات و مسلمان واقعی مخالف نیستیم یعنی کاری نداریم، اگر کسی بگوید تمام دانشمندان در اول کتاب خود از امراء مداحی کردهاند! جواب او این است که:
اولاً تمام دانشمندان این کار را نکردهاند. ثانیاً چند جمله در اول کتاب برای دانش و فضیلت پروری یکنفر امیر نوشتن غیر آنست که شاعر تمام دیوان را در مدح امرا و اعیان پر کرده باشد.
ثالثاً آن دانشمندانی که چند جمله از یکی از سلاطین مدح نموده ادعای عشق خدا نداشتهاند و کسی آنان را عاشق خدا نمیداند اما مریدان حافظ او را عاشق خدا میدانند و عاشق خدا از دیگری مداحی نمیکند.
مخفی نماند، در زمان حافظ چاپ روزنامه و مجلات و رادیو نبوده که سلاطین و امرا از آن برای نشر اقتدار خود سوء استفاده کنند و نشر اقتدار ایشان منحصر بوده بمداحی شعرا و نشر شعر آنان، و لذا غالب امرا در دربار خود شاعری داشتهاند و در نشر اشعار شاعران کوشا بودهاند و هر قدر شاعری در مداحی ماهرتر بوده جایزۀ او بیشتر بوده و از همین جهت به نشر اشعار حافظ میکوشیدند و بعد از آنکه منتشر شد و معروف گردید کسی در صدد نیامد تا ببیند دیوان حافظ چه میگوید و چه نفعی به جامعه دارد و فقط به صرف تقلید آن را لسان الغیب خوانده و به آن فال میزدند اگرچه فالزدن دلیلی بر صحت چیزی نیست چنانکه به عدد نخود نیز فال میزنند.
در این اواخر مخالفین قرآن که از هر چیزی که اسلامشکن باشد برای گمراهکردن مردم طرفداری میکنند دیدند دیوان حافظ نیز موجب خمودی و سستی به اضافه به قدری کافی به علم و زهد و تقوی و بدگویی و از دانشمندان تمسخر نموده و لذا از آن دیوان ترویج بسیار کردند. در مقابل ما علاقه پیدا کردیم از این جهت مردم هشیار گردند.
[۱] خسرو = پادشاه بزرگ؛ لقب چند تن از پادشاهان ساسانی، به عربی کسری میگویند. [۲] جَم = مخفف جمشید که بنا بر داستانهای شاهنامه چهارمین پادشاه پیشدادی بود. به معنی پادشاه بزرگ نیز گفته شده است. [۳] پرویز = پیروز، فاتح؛ لقب خسرو پرویز (پادشاه ایرانی که نامۀ رسول گرامی اسلام را پاره کرد). [۴] باربَد = رئیس یا بزرگ دربار، رئیس تشریفات، و نام رامشگر (خواننده و نوازندۀ) نامی عهد خسرو پرویز. (نگا: فرهنگ فارسی عمید).