حرف حاء
۷۶-حافظ
اگر بمذهب تو خون عاشق است مباح
. صلاح ما همه آنست کان تو راست صلاح
.
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
. ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
.
۷۶-حافظ شکن
بمذهب عرفا هرچه هست گشته مباح
. چو مزد کند پی هرچه کیف و لذت و راح
[۳۴]
.
برای سیل خرافات و کفر و لاف و گزاف
. بنام عارف و صوفی شدند چون ملاح
.
خدا و دین و خرد را گرفتهاند بطعن
. برای مسخره گویند فالقُ الاِصباح
[۳۵]
.
ببین بحافظ صوفی که خود چنین گوید
. ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
.
صلاح و توبه و تقوی نجوید از تو کسی
. که در طریقت صوفی کسی نجست اصلاح
.
ولی تو رندی و عاشق ز بهر شیادی
. مدام ورد زبان داری و کنی الحاح
[۳۶]
.
مگو ز مذهب عشاق برقعی سخن
. چرا که مذهب عشاق نیست غیر مباح
.
[۳۴] راح = راحت (استراحت).
[۳۵] فالقُ الإصباح = بیرون آورندهی صبح، اشاره به آیت: ۹۶ سورهی مبارکۀ انعام میباشد.
[۳۶] اِلحاح = پافشاری و تأکید.