گفتگویی با حافظ

فهرست کتاب

حرف قاف

حرف قاف

۲۳۸- حافظ

مقام امن و می‌بیغش و رفیق شفیق
. گرت مدام میسّر شود زهی توفیق
. جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
. هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
. دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
. که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
. بیا که توبه ز لعل نگار و خندۀ جام
. حکایتی است که عقلش نمی‌کند تصدیق
. اگر چه موی میانت بچون منی نرسد
. خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
. حلاوتی که تو را در چه ز نخدانست
. بکنه او نرسد صد هزار فکر عمیق
. بخنده گفت که حافظ غلام طبع توام
. بین که تا بچه حدم همی‌کند تحمیق [۱۱۳]
.

۲۳۹-حافظ شکن

حضور قلب و دعای شب و نشاط عمیق
. بحال هرکه میسر شود زهی توفیق
. بشاعر عقل سلیم ار بُدی نمی‌گفتی
. جهان و کار جهان هیچ کرده‌ام تحقیق
. ز کیمیای سعادت تو دوری ای شاعر
. شدی بمطرب و نای و نی و رباب رفیق
. غنیمت است دمی رو بکردگار بیار
. که تا نبرده تو را عمر قاطعان طریق
. بیا که توبه ز عصیان و ناله در شب تار
. سعادتست و جهالت نمی‌کند تصدیق
. مکن خیال که یک مو نکاهد از عملت
. بود رقیب و عتید تو ناظران دقیق [۱۱۴]
. جهالتی که بود مر تو را ز چاه زنخ
. بکنه آن نبرد پی هزار فکر عمیق
. بدان حماقت طبع تو جای خنده بود
. که پر شده غزلت از رذالت و تحمیق
. غرض ز گفتن دانی نصیحت است حافظ
. نه رنجش دل و روحت قسم بجان رفیق
.

۲۴۰- حافظ

زبان خامه ندارد سر بیان فراق
. و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق
.

۲۴۰-حافظ شکن

بریخت مرغ دلم پر ز داستان فراق
. زبان خامه ندارد سر بیان فراق
. سری که با سر گردون نیامدی همسر
. کنون ذلیل و نهاده بر آستان فراق
. فریق و فرقه و تفریق و تفرقه در اصل
. حروف آن ز فراق ز دوستان فراق
. تمام عزت و دولت اگر بودی ز تفاق
. ولیک ذلت و نکبت در آشیان فراق
. دریغ مدت عمری که سنی و شیعه
. کنند جنگ [۱۱۵]و نیامد بسر زمان فراق
. کنون چه چاره که هر دم ز روضه و ندبه
. نفاق و تفرقه آرند و هم زیان فراق
. عدو که عزت ما دید روضه را آورد
. نفاق و تفرقه آورد و ریسمان فراق
. اگر بدست من افتد فراقرا بکشم
. نفاق و تفرقه گسترد او ز خوان فراق
. دماغ روح معطر بعطر وحدت کن
. باتحاد شود پاره ریسمان فراق
. چگونه دعوی اسلام می‌کنند کسان
. که شیعه شیعه گشته و باشند مخلصان فراق
. بود وجوب بما هجرت و فرار از هجر
. که روز هجر سیه باد و خانمان فراق
. بپای شوق اگر برقعی رود این راه
. ز گمرهی برهد نی چون پیروان فراق
. [۱۱۳] تحمیق = احمق‌کردن. [۱۱۴] اشاره به آیۀ کریمه: ﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨[ق: ۱۸] می‌باشد. [۱۱۵] اشعار علامه برقعی/ نشان می‌دهد که به وحدت و تقریب مذاهب اسلامی توجه خاص دارد و برای تحقیق این آرزو تلاش‌های فراوان نموده است.