حرف باء
۱۳-حافظ
میدمد صبح و کله بسته سحاب
الصبوح الصبوح یا أصحاب
[۱۳]
میوزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دمبدم میناب
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش بادۀ ناب
۱۳-حافظ شکن
میدمد صبح و تو همی در خواب
خواب منما صباح همچو کلاب
میزنندی تو را ز عرش صفیر
اُذكرو اللهَ یا اُولی الألباب
میچکد ژاله بر رخ لاله
کمتر از لاله اید یا احباب
میوزد بر جهان نسیم صباح
پر شده این جهان ز عطر و گلاب
هان غنیمت شمر تو این ساعت
شو تو بیدار و بهره بر ز شتاب
در چنین دم ز تو عجب باشد
گر کنی خواب انّها لعجاب
در خبر آمد که اول صبح
رزق تقسیم میشود دریاب
جمله ذرات ذکر حق گویند
شرم ناید تو را که باشی خواب
عَجَبا للمُحبِّ کَیف یَنامُ
[۱۴]
مگر این را نخواندهای بکتاب
ذکر حق برقعی بگو دائم
نه چون حافظ که گوئی از میناب
۱۴-حافظ
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گمکند مسکین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ایکه در زنجیر زلفت جای چندین آشنا است
خوشفتاد آن خال مشکین بر رخ رنگینغریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
۱۴-حافظ شکن
تا بکی با شاه گوئی رحم کن بر این غریب
شاه گوید رحم نبود در دلم بنشین غریب
شاعرا در حسرتی از خز و از سنجاب شاه
رو بخشتیکن قناعت چون کند بالین غریب
هر دم از زنجیر زلف ناکسان دم میزنی
یکدمی رو سوی حقکن بادل غمگین غریب
من همیگویم که قانون صله
[۱۵]بر شعر لاف
کرده شاعر را چنین رسوا هم ننگین غریب
یک غزل از لاف با فد از برای ناکسان
پس برنجد او چرا بخشش نشد بر این غریب
لعنت حق بر کسی کاوّل چنین قانون نهاد
هم خودیرا کرد رنگ و همچنین رنگینغریب
گر انیسی در جهان خواهی بغربت برقعی
غیر حق نبود انیسی بر من مسکین غریب
[۱۳] صبوح شرابی است که صبح هنگام نوشیده شود، و در مقابل آن غبوق میآید که شراب شب هنگام است، و معنای بیت اینست که: ای دوستان برای نوشیدن شراب صبح هنگام آماده باشید.
[۱۴] تعجب است برای مُحب (که اگر واقعا عاشق است) چگونه میخوابد؟.
[۱۵] کنایه از این است که پادشاه و حاکم بعد از مداحی شاعر مقداری مال و یا پول به او صله (بخشش و مقابل مداحیهای که نموده) بدهد.