حرف خاء
۷۷-حافظ
دل من در هوای روی فرخ
. بود آشفته همچون موی فرخ
.
بده ساقی شراب ارغوانی
. بیاد نرگس جادوی فرخ
.
اگر میل دل هرکس بجائی است
. بود میل دل من سوی فرخ
.
غلام همت آنم که باشد
. چو حافظ چاکر هندوی فرخ
.
۷۷-حافظ شکن
بود عرفان حافظ روی فرخ
. دلش آشفته شد چون موی فرخ
.
سر و کاری بعقل و دین ندارد
. چو بر خوردار شد از روی فرخ
.
نمیدانم مریدانش چه تأویل
. کنند از نرگس جادوی فرخ
.
ندارد عفت و ایمان که لرزد
. اگر بیند قد دلجوی فرخ
.
مخوان دیگر از این دیوان باطل
. که همراز است و همزانوی فرخ
.
بقوم لوط حافظ اقتدا کرد
. بود میل دل او سوی فرخ
.
دوصد لعنت ز حق شد شامل آن
. کسی کو دمزند از بوی فرخ
.
نباشد اهل عرفان و حقیقت
. کسی شده بنده و هندوی فرخ
.
برو ای برقعی هشیار میباش
. رها کن شاعرا ابروی فرخ
.