مقدمه
سپاس خداوند جهانیان راست که برنامه محکم و دقیقی برای ما قرار داده است و ما را به راه راست راهنمایی فرموده است، و ما را در نعمتهای نهان و آشکار خود غرق کرده است، و مهربان و آگاه است، سپاس پروردگار جهانیان، آنکه مرا راهنمایی و آموزش داد، و بر من منت نهاد و لطف فرمود تا در خدمت سنت و قانون سرور قانونگذاران باشم، آنکه کتاب خدا را تفسیر و توضیح داده، و برای مردم وحی را با وحی، و نور را با نور روشن فرمودهاند و با این دو یعنی قرآن و سنت برنامه استوار دین و راه راست الهی کامل گردیده است.
خداوندا! همهی ستایشها سزاوار توست، و صاحب همه چیز تویی، و همهی خوبیها از آن توست، و بازگشت همه چیز به سوی توست، تویی پروردگار پاک و بیآلایش جهانیان، و ما توانایی ثنای تو را آنچنانکه تو خودت را ستودهای نداریم
شهادت و گواهی میدهم که خدایی جز او نیست، یگانه و بیشریک است. و شهادت و گواهی میدهم که سرور ما محمد بنده و فرستاده اوست، که خداوند او را رحمتی بر بندگانش قرار داده است تا امانتدار وحی او، و روشنگر کتابش، و حلقه پایانی سلسله پیامبران و رسولان باشد، تا به وسیله او تا روز قیامت حجت بر این امت تمام شده باشد.
خداوندا! رحمت و درود و برکت خود را بر او، بر خاندانش، و بر اصحاب و پیروان بزرگوار و وفادارش، و بر پیشوایان دینی، و نخبگان دیگر این امت بفرست آمین.
باری، همانا خداوند متعال سرورمان حضرت محمد جرا دیر زمانی پس از پیامبران دیگر فرستاد، تا هدایتگری برای همه انسانها باشد، و به وسیله و راهنمایی او مردم از تاریکی به روشنایی درآیند، و دو وحی با شکوه و عظمت بر او فرستاد:
یکی: کتاب خداوند متعال که خودش چنین او را توصیف میکند که میفرماید:
﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِٱلذِّكۡرِ لَمَّا جَآءَهُمۡۖ وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ ٤١ لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ ٤٢ ﴾[فصلت: ۴۱-۴۲].
«قرآن کتاب ارزشمند و بینظیری است، و هیچ گونه باطلی، از هیچ جهتی و نظری، متوجه قرآن نمیگردد، چرا که قرآن فرو فرستاده یزدان با حکمت و ستوده است».
و خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ ﴾[الشوری: ۵۲].
«همانگونه که به پیغمبران وحی کردهایم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کردهایم، تو که نمیدانستی کتاب چیست و ایمان کدام، ولیکن ما قرآن را نور عظیمی نمودهایم که در پرتو آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میبخشیم و تو قطعاً به راست رهنمود میسازی».
دیگری: سنت نورانی نبوی، سنتی که روشنگر کتاب خداست و این وظیفه تبیین و توضیح را خداوند بزرگوار به عهده پیامبرش گذاشته است، خدای متعال میفرماید:
﴿بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤﴾[النحل: ۴۴].
«و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشنسازی که برای آنان فرستاده شده است تا اینکه آنان بیندیشند».
و خدای متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ٦٤﴾[النحل: ۶۴].
«ما کتاب را بر تو نازل نکردهایم مگر بدان خاطر که چیزی را برای مردمان بیان و روشن نمائی که در آن اختلاف دارند، و هدایت و رحمت برای مؤمنان گردد».
و پروردگار متعال این روشنگری لطفی نازل شده از طرف خویش بر پیامبر دانسته و میفرماید:
﴿ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ ١٩ ﴾[القیامة: ۱۸-۱۹].
«پس هر گاه ما قرآن را خواندیم، تو خواندن آن را پیگیری و پیروی کن گذشته از اینها بیان و توضیح آن بر ماست».
در تعریف پروردگار متعال این روشنگری نبوی وحیی است که از طرف او وحی شده است. خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤ ﴾[النجم: ۳-۴].
«او از روی هوی سخن نمیگوید آن جز وحی و پیامی نیست که از جانب خدا به وی وحی میشود».
با این توضیحات، درمی یابیم که پیوند قرآن کریم با سنت مطهر، پیوندی ناگسستنی است و هیچ کدام ازاین دو از دیگری جداشدنی نیست چون سنت مطهر مانند روح برای بدن، یا نور برای چشم است، بلکه احتیاج و وابستگی قرآن و سنت به یکدیگر بیشتر از علاقه و احتیاج بدن به روح یا چشم به نور است.
قرآن و سنت با هم جامعه اسلامی را بنا نهادهاند، و دولت اسلامی را تأسیس کردهاند و تمدن اسلامی برنامه خود را از این دو منبع برگرفته است.
امت اسلامی تا رحلت پیامبر جو پایان عصر صحابه امتی بودند تسلیم و مطیع یک برنامه واحد که برگرفته از نص و وحی قرآن و سنت بود و هیچ چیزی را بدون آن دو نمیپذیرفتند آنان با هیچ نصی مخالفت نداشته و آن را تحریف نکردهاند و سخن هیچ شخصی را در صورتیکه با کتاب خدای متعال یا سنت مطهر پیامبر جمخالفت میداشت، هرگز نپذیرفتهاند.
اصحاب گرامی و تابعین و پیروان نیک آنان همواره بر این راه روشن حرکت کردهاند تا اینکه به تدریج گفتههای شاذ و نادر و گرایشهای انحرافی در عرصهی جهان اسلام ظاهر شدند، و سخن از قدر، و وعد و وعید، و طعن و عیبجویی از اصحاب به میان آمد، و سخن و کلام در مورد صفات خداوند و غیره به میان کشیده شد.
گروهی از مردم آن اقوال ناروا را اساس کار خود قرار دادند، و یا از آنها طرفداری و پشتیبانی کردند، که نتیجهاش تشکیل فرقهها و نحلههای مختلف، و شعلهور شدن آتش اختلاف در میان امت شد، جدل و کشمکش شدت یافت، و تفرق و پراکندگی آغاز گردید. هر گروهی هم برای تأیید و اثبات افکار و اندیشههای خود به قرآن پناه میآورد، اما قرآن آنان را از یافتن چیزی که باطل آنها را تأیید کند ناامید میکرد. به ناچار درصدد تأویل قرآن برآمدند.آنان سپس روی به سنت آوردند تا آنچه آرزو داشتند در لابلای آن بیابند، وچون باز هم موفق نشدند، از آنجا بود که احادیثی جعلی پدید آمد به برخی احادیث طعنه زده شد، و احادیث بسیاری تحریف گردید، چیزی نپایید که عقل بشری بر سنت جرأت و جسارت یافت، و با رد و تکذیب و تحریف و تبدیل به مقابله با آن پرداخت.
مسائلی همچون نظر و ایدۀ خاص این فرقهها درباره اصحاب و طرز نگرششان به حدیث و محدثین، و متهم کردن آنان به دروغگویی و ذکر روایتهای ضد و نقیض و بدگویی کردن از اصحاب و محدثین و زیادهروی و مبالغه در تحقیر و کم جلوه دادن آنها، بیشترین تأثیر را در ایجاد شبهه و شایعات پیرامون سنت پیامبر جداشته است. همین فرقهها و در رأس آنان معتزله راه شبهه افکنی را هموار کرده و هر دو لنگه در را گشودند، و بسیاری از دشمنان این دین از یهودیان و مسیحیان و غیره از همانجا نفوذ کردند.
و آنگاه در قرن دوم هجری طوفانهای هولناکی برای براندازی سنت، و دور کردن مسلمانان از سنت، و مشکوک کردن آنان به راههای نقل و روایت حدیث شروع به وزیدن کرد، و همچنین در همین قرن دوم هجری فعالان اسلامی زیادی آشکارا شروع به پیمودن راه سنت پیامبر و رعایت دقیق آن و نیز مستندسازی آن کردند... خداوند امامان بزرگی را در این قرن مهیا کرد، تا پیش این طوفانها را بگیرند و حیله بدخواهان را به خودشان برگردانند، تا تیرهای این یاوهگویان به سینه خودشان بازگردانده شود به طوری که ذکر آنان در تألیفات دینی همیشه خشم و نفرت مسلمانان را علیه این ستمکاران بر میانگیخت و این به خاطر گناه و بهتانی بود که آنان نسبت به پیامبرمان و سنت مطهر وی مرتکب شده بودند.
و چنانکه در ضرب المثل گفتهاند: امشب چقدر شبیه شب گذشته است! در عصر ما هم علفهای هرزی روییدهاند که با هجومی وحشیانه و فراگیر، گمان و تردید در سنت ایجاد میکنند، که قبلاً سابقه نداشت، هجومی که همه نیروهای شر و ستم از کمونیستهای بیدین، و صلیبیها، و صهیونیستها و مناجیان ضد دین لائیک، و بهایی، و قادیانی و همه آنهایی که در اردوگاه ضد اسلامی گرد هم آمدهاند در آن شرکت دارند. این علفهای هرز گمان بردهاند که سنت نبوی تحریف و تبدیل شده و پایههای اصلی آن از اساس سست و ظاهری صرف بوده است و گویا کسی توجهی به محکم سازی و تثبیت آن پایهها نداشته است.
بسا جای تأسف دارد که در میان فرزندان امت اسلامی کسانی پیدا میشوند که با صراحت کلام میگویند که سنت حجت نیست، و فقط قرآن حجت و سند است و بس. در لاهور پاکستان تعدادی از آنان را دیدهام که خود را جماعه القرآن نام نهادهاند، ولی از بدترین دشمنان قرآن هستند، چون در تفسیر قرآن جرأت زیادی یافتهاند در حالی که از زبان عربی هیچ نمیدانند، و فقط به ترجمههایی غلط آگین اعتماد میکند، وگمان میکنند که فقط محتویات آنها معتبر و حجت است و احتیاجی به مراجعه سنت رسول خدا جنیست.
و این گروه اگر راه را هموار بیابند سرنوشت قرآن هم مانند سرنوشت کتابهای آسمانی قبل از قرآن خواهد شد. آنگاه که به سبب ترجمهها تغییر و تبدیل در آنها رخ داد، و اصل کتابها فراموش گردید.
به راستی شبیه این فرقهها در مصر هم پیدا شدند، و بعضی از آنان کرسیهای مراکز دانشگاهی را اشغال نموده و خود را در پشت بعضی عنوانها چون مشاور، و دکتر، و یا اندیشمند اسلامی و... پنهان کردند. من با بعضی از آنها صحبت کردهام، تا از چگونگی شیوه نیرنگ آنها در برخورد با سنت پیامبر جبا خبر شوم و دیدم که چگونه با هم هماهنگ هستند و نقشه میکشند، و دیدم که چگونه آشکارا از دشمنان اسلام یاری میجویند، و شب و روز در فکر حیله و دسیسه علیه ما و امت اسلامی هستند، و برای حمله همه جانبه بر ضد سنت مطهر با هم یکی شدهاند.
واضح و روشن است که کنفرانسهای ضد اسلامی در هر زمانی رنگ جدیدی به خود میگیرند. آنگاه که مسلمانان نیرومند هستند مشغول تحریف و تشویش اندیشه و سرشت و اجتماع جامعه اسلامی میشوند، و آنگاه که مسلمانان ضعیف میشوند راه جنگ و قشونکشی را در پیش میگیرند و خواهان نابودی و انهدام مسلمانان هستند، و هر گاه جنگ راه به جایی نبرد به حقههای فکری روی میآورند، و عقل غافلان و فریب خوردگان را به طرف خودشان میکشانند، تا جائی که به تدریج در داخل دایرۀ و محدوده اسلام جوانانی پیدا میشوند که از عقیده پاک و روشن اسلام منحرف شده و به عقیده و افکاری کشیده شدهاند که با اصول اساسی اسلام مخالفت دارد، پس هدفهای اساسی دشمنان که سالهاست در پی آن هستند تحقق مییابد بدون آنکه دشمنان هیچ پیوند و ارتباط مستقیمی به این ویرانگری و انهدام داشته باشند.
چیزی که در اینجا لازم است تصریح نمایم، این است که دردها و درمانهای این امت اسلامی به اندازهای که از داخل بروز مییابد، از خارج وارد نمیشود و از خود مسلمانان قبل از دیگران ناشی میشود.
درود خدا بر آن کس که گفته است: من تهدیدی را بر مسلمانان نمیبینم جز از طرف خودشان، و از بیگانگان نمیترسم آنچنانکه از مسلمانان میترسم، و سخنش دقیقاً واقعیت را بیان کرده است. [۱]
در زمان ما شدیدترین خطر این حملات سهمگین از طرف کسانی صورت میگیرد که خود را منتسب به اسلام میدانند، از هموطنان خودمان هستند و با زبان خودمان حرف میزنند، و این چیزی بود که مرا وا داشت که چنین عنوانی را برای این کتاب انتخاب کنم «سنت نبوی، در تألیفات دشمنان اسلام» به زبان عربی.
به طور کلی مؤلف از نوشتن این کتاب چند هدف داشته است که از این قرار است:
اولاً: طوفانهایی که پی در پی از تمام نقاط جهان علیه سنت پیامبر جمیوزد، هدفش نابود کردن تأثیر سنت و ریشهکنی آن است، تا مسلمانان از صورت عملی و حقیقی زندگانی پیامبر جمحروم شوند، و با این کار اسلام بزرگترین پایگاه قدرت خود را از دست خواهد داد. من هم دوست داشتم که در مقابله با این طوفانها و در عقب راندنشان با کسانی که زحمتهای بسیاری برای دفاع از سنت مطهر کشیده و مانع نابودی و تخریب آن شدهاند شریک و سهیم باشم و از جانب خدا پاداشی دریافت نمایم.
دوم: اعلام اینکه سنت یک اصل و حجتی است که در میان مسلمانان هیچ اختلافی بر سر آن نیست و حقیقتاً ضرورتی دینی است، و هر کس که حجیت آن را با شروط شناخته شده آن انکار نماید به حقیقت مرتکب کفر شده و در نتیجه از دایره اسلام خارج گردیده است.
سوم: به امید اینکه این پژوهش برای آن دسته از فرزندان اسلام که از شبهههای دشمنان آن تأثیر پذیرفتهاند هادی و راهنما باشد چرا که بر هر فرد حق شناسی واجب است که دست این افراد را گرفته و به ساحل نجاتشان رهنمون کند.
چهارم: میل و آرزوی شریک شدن در برداشتن نقاب از تاکتیکها و حقیقت دشمنان اسلام از هوا پرستان و بدعتگزاران قدیمی مثل خوارج، شیعه و معتزله گرفته تا خاورشناسان زمان حاضر که احیاگر افکار آنهایی هستند که نام بردیم و پیروانشان از دعوتگران لائیک و بیدینی، و بهاییها و قادیانی و غیره هستند. چون تا کسی جاهلیت را نشناسد اسلام را هم نمیتواند بشناسد، و کسی که باطل و گناه برایش واضح و روشن نباشد حق و درستی را هم تشخیص نمیدهد. همچنین کسی که دشمنان اسلام و نیروهای آنان را نشناسد و اطلاعی از طرح و نقشههای آنان نداشته باشد، نمیتواند از اسلام دفاع کند و کسی که میدان جنگ را نشناسد، توانایی جنگیدن ندارد و این جنگی است که ارزش و موقعیت آن از جنگهایی که تاکنون مسلمانان انجام دادهاند و هماکنون در بعضی جاها ادامه دارد کمتر نیست.
اتفاقاً نبرد امروز توجه بیشتر میخواهد، چون در جنگهای گذشته هدف خاک و وطن بود، اما این جنگهای کنونی به راستی قلب و اندیشه و احساس را هدف قرار دادهاند و این به خدا سوگند که نزد خداوند مهمتر است، و نزد ما هم از خاک و وطن بیشتر اهمیت دارد؟ و نباید اصلاً شک و تردیدی داشته باشیم که این شبکه دامهای شر و حیله خود را در ایجاد شبهههای بیاساس، و طعنههای پوچی گسترده است که هیچ دلیل مستندی ندارند و بر هیچ برهانی استوار نیستند، بلکه تنها گفته و بهتان کسانی است که در بیپروایی و گمراهی خود بیخبر ماندهاند، تا در حجیت و اصالت سنت ایجاد تردید کنند، و از تمسک به آن و هدایت جستن به آن ایجاد نفرت کنند، تا در وهله اول به راحتی به عمر سنت خاتمه دهند، و سپس در مرحله بعدی فراغتی یابند تا خود قرآن را از میان بردارند، و به این ترتیب به اهداف شوم و بلند مدت خود جامه تحقق بپوشانند. خداوند متعال از پیش خواسته شوم آنها به ما اطلاع داده و فرموده است:
﴿ وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ ﴾[البقرة: ۲۱۷].
«و کافران پیوسته با شما مسلمانان نبرد میکنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین برگرداند».
و لکن هر چند تلاش کنند امکان رسیدن به خواسته دیرینه و هدف نهائیشان را ندارند، بلکه پیوسته و بیهدف در دهلیزهای تاریک و تودرتویی گام مینهند که خروج از آنها بسیار سخت است، و در آخر هم از نفرت و اندوه و کینه هلاک میشوند؛ چون خداوند خودش عهدهدار حفظ دینش از هر گزندی است، و دینداران را از شر بدخواهان نگه میدارد، چنانکه فرموده خداوند متعال میخواهد:
﴿يُرِيدُونَ أَن يُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٣٢ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ ٣٣﴾[التوبة: ۳۲-۳۳].
«کافران میخواهند که نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند ولی خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند هر چند کفاران دوست نداشته باشند، خدا است که پیغمبر خود (محمد ج) را همراه با هدایت و دین راستین روانه کرد تا این آیین را بر همۀ آیینها پیروز گرداند هر چند که مشرکان نپسندند».
قصه گروههای ستمکار و اوباش -در قدیم و جدید- و تلاش آنان برای سوءاستفاده از سنت مطهر به کار کسی شبیه است، که اعشی بن قیس حکایت میکند:
«كناطِحِ صَخرَة یوماً لِیُوهِنُها فَلَم یَضُرها و أوهَی قِرنَه الوَعِلُ»
«به مانند بزکوهیای ماند که روزی صخرهای را به شاخش میزد تا آن را خرد کند، ولی در نهایت شاخ خودش را شکست اما به صخره آسیبی نرساند.»
آنها با دروغگوئی سرکششان در واقع تنها به خود و آیینشان ستم ورزیدهاند، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ ٢٢٧﴾[الشعراء: ۲۲۷].
«به زودی کسانی که ستم ورزیدهاند خواهند دید که به چه عاقبتی دچار میشوند».
[۱] لماذا تأخر الامسلمون و تقدم غیرهم؟ از شکیب ارسلان، ص ۱۲.