مبحث دوّم: روش شرقشناسان در بررسی اسلام
قبل از شناخت موضع شرقشناسان نسبت به سنت مطهر پیامبر بر ما لازم است که قبل از هر چیزی شناختی از شیوه تحقیق شرقشناسان از اسلام داشته باشیم، و با شناخت روش آنها متوجه تأثیرگذاری روش آنها بر نظرشان از اسلام، و سنت مطهر پیامبر میشویم، چون بسیار شنیدهایم که مستشرقین فراوان تکرار میکنند و میگویند که: تحقیق و عینیتگرائی و آزاداندیشی در هر چیزی روش آنان است. و برای آنها در این مورد هیچ تفاوتی ندارد که دوست باشد یا دشمن و یا اینکه به آنها نزدیک باشد یا دور، و همچنین این گفته را زیاد تکرار میکنند: که آنان عقاید دینی را براساس دلالتهای برگرفته از عقل و منطق و... بررسی میکنند آری اینچنین ادعا میکنند؟
و حقیقت این است که آنها از تحقیق علمی واقعگرایانه بسیار دورند و هیچ پیوندی با امانتداری ندارند و در این مورد همه مدارس شرقشناسی یکسان هستند. [۳۸۴]
نمیدانم چگونه امکان دارد که روش استشراق لاهوتی که زاده عصبیت و کینه نصاری علیه اسلام و امت اسلامی است در تحقیقات خود بیطرف و امانتدار باشد؟! که حتی پس از تبدیل شدن به استشراق لائیکی استعماری از تعصبات مذهبی دست نکشیدهاست، هر چند در تجاوز و غارت به پای استشراق قدیم نمیرسد. در هر حال استشراق استعماری است و طمع در سرمایههای این امت دارد و به نسبت آن پر از کینه است. این استعمار توانایی تسلط بر این امت را ندارد جز با تضعیف عقیده و باور آنها نسبت به دین و تاریخ و تمدنشان، که این هم جز از راه استشراق لاهوتی تبشری امکانپذیر نیست. استشراق یهودی هم در برنامهاش، دو گرایش را دنبال میکند:
یکی گرایش دینی است: که شدیدترین کینه و دشمنی بر علیه اسلام و مسلمانان را در برگرفته است.
دیگری گرایشی سیاسی است: که خواب برگرداندن حکومت حضرت داود÷به فلسطین و حکومت بر تمام جهان را در سر میپروراند.
تحقیق علمی بیطرف مطلقاً هیچ پیوندی به آنچه آنها در مورد اسلام و مسلمانان مینویسند، ندارد ؛ چون آنها هیچ گاه نمیتوانند در نوشتههایشان خود را از هوا و کینههای پنهانیشان بر ضد اسلام و پیامبرش جو ملتی که خداوند آن را برگزیده و برای ملتها روانه کرده است رها سازند. ممکن است فرض نمائیم که بعضی از نویسندگانشان چنین انگیزهای علیه اسلام ندارند، ولی آنچه که شکی در آن نیست طمعی است که در وجود آنها برای تسلطیابی بر این امت است، و این است که آنها را وادار به غرضورزی علیه اسلام میکند. پروردگار بزرگ در بیان این گرایش مذهبی آنان فرموده است:
﴿ وَدَّ كَثِيرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَوۡ يَرُدُّونَكُم مِّنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِكُمۡ كُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ١٠٩﴾[البقرة: ۱۰۹].
«بسیاری از اهل کتاب، از روی رشک و حسدی که در وجودشان ریشه دوانده است، آرزو دارند اگر بشود شما را بعد از پذیرش ایمان باز گردانند، با اینکه حقانیت بر ایشان کاملاً روشن گشته است پس گذشت نمائید و چشم پوشی کنید تا خود فرمان دهد بیگمان خداوند بر هر چیزی تواناست».
خداوند همچنین در بیان موضع و نگرش استعماریشان چه راست و زیبا فرموده است:
﴿ مَّا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ خَيۡرٖ مِّن رَّبِّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ ١٠٥﴾[البقرة: ۱۰۵].
«کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان، دوست نمیدارند خیر و برکتی از جانب خدایتان بر شما نازل گردد و به شما دست دهد، در حالی که خداوند به هر کس که بخواهد رحمت خویش را اختصاص میدهد، و خدا دارای فضل سترگ و بخشش بزرگ است».
و خاورشناسان در نوشتههای خود از اسلام هیچ گاه از این دو موضع دینی و استعماری خود دوری نکردهاند، چون دوری و رویگردانی از این دو موضع، یعنی روکردن به سوی اسلام و این یعنی روگردانی از استشراق و اهداف شوم آن. و این چیزی است که عملاً برای بعضی از خاورشناسان (مستشرقین) رخ داده که قادر پروردگار آنها را به برکت اسلام مشرف داشته و آنان را هدایت فرموده است.
پروردگار متعال در مورد اینکه چرا آنها از انگیزههای دینیشان دست نمیکشند خواه یهودی و یا نصرانی باشند در فرموده مبارکش میفرماید:
﴿وَلَا يَزَالُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً أَوۡ يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَقِيمٍ ٥٥ ﴾[الحج: ۵۵].
«کافران همواره دربارۀ آن، (آورده پیامبران) در شک و تردید به سر خواهند برد تا اینکه وقت (مرگ) ایشان بناگاه فرا میرسد، و یا عذاب روز سترون، آنان را در بر میگرید».
پس علتش این است که آنان همیشه و تا قیام قیامت از آئین اسلام و پیامبری مصطفی جدر شک و تردید هستند، و همیشه درخصوص آن موضع احتیاط و کمین دارند، و اگر گاهی در خلال رویدادهایی که بوقوع میپیوندد اظهار علاقه و تعارفی مینمایند، این بر خلاف حقیقتی است که در سینه نهان دارند و نمیخواهند آشکار شود و به راستی که کردارشان در یک وادی و قلبشان در وادی دیگری است.
و اگر گاهگاهی رضایتی از آنان حاصل میشود، چیزی نیست مگر پس از پیروی از آئین آنان، و به دنبال آنان رفتن، و مخالفت نکردن با خرافات و اسطورههایی که درباره اسلام مینویسند. اما اگر خواست آنان را بجا نیاورید هرگز رضایتی ندارند. در این بارۀ خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ﴾[البقرة: ۱۲۰].
«یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر اینکه از آئین آنها پیروی کنی».
و میفرماید:
﴿وَدُّواْ لَوۡ تَكۡفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَآءٗۖ﴾[النساء: ۸۹].
«آنان دوست میدارند که شما کافر شوید همانگونه که خود کافر شدهاند و در (کفر با آنان) مساوی شوید».
اگر دوستی و خیرخواهیای در قلب آنان است، فقط برای آئین و مصلحت خودشان است، نه برای اسلام و یا مسلمانان چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٍۚ﴾[الأنفال: ۷۳].
«و کسانی که کافرند، برخی یاران برخی دیگرند».
وانگهی اگر آن خاورشناسان در ادعای واقعگرائی و بیطرفیشانراستمیگویند، ما از آنان میخواهیم که به اولویتهای غریزی و طبیعی که روش سالم علمی میطلبد، ملتزم باشند. چون آنگاه که دیدگاه یا نقطه نظر مشخصی را رد مینمایم قبلاً لازم است برای خواننده آن دیدگاه را در میان بحث از نظر صاحبهای آنان بازگو نماییم پس از آن حق داریم موافقت یا مخالفت خود را ابراز نمائیم.
پس بر این اساس میگوییم آنگاه که در مورد اسلام نوشته میشود: که همانا فطرت و ذات اسلامی همهاش بر این اساس استوار است، ایمان به خدا و پیامبرش محمد جآنکه قرآن را به واسطه وحی از طرف خدا دریافت کرده است، پس بر عالم امانتدار و مورخ بیطرف لازم است آنگاه که میخواهد دربارۀ اسلام حرف بزند، این را به خوانندگانش بگوید تا خواننده سر قوت این ایمان را در تاریخ مسلمانان درک کند [۳۸۵]. سپس میتواند در اعتقادات و تصورات با مسلمانان مخالفت نماید، یا موافقت کند؛ ولی متأسفانه، این روش منطقی و طبیعی بسیار کم پیروی شده است، و به جای این از روش و شیوههای خودشان که ذیلاً خواهد آمد پیروی میکنند:
۱- تحلیل و بررسی اسلام با عقلیت و ذهنیتی اروپایی،و صدور حکم درباره آن با اعتماد بر ارزش و معیارهای غربی که از فهم کوتاه و محدود و به خطاء رفته و بدور از حقیقت اسلام نشأت گرفته است. [۳۸۶]
۲- اندیشه و تفکّرات گذشته را اساس قرار داده، سپس متن و نصوص را دستآویزی برای اثبات آن نظرات خود قرار دادهاند و این روشی برعکس و زاده هوا و امیال خودشان است.
۳- اعتماد بر دلیلهای سست و ضعیف، و خبرهای نادر و استثنائی، و چشمپوشی از دلیلهای صحیح و اثبات شده. [۳۸۷]
۴- تحریف متون، و نقل و بازگویی اخبار به شیوه تحریف شده، و عرضه آن به صورت بریده و ناتمام [۳۸۸]و بدفهمی متونی که راهی برای تحریفش نیافتهاند. [۳۸۹]
۵- بیگانگی شان نسبت به زبان عربی و اسلام باعث عدم دقت و اندیشه عمیق در پژوهشهای بیطرفانه شده است حتّی اگر یکی از آنان طول حیات خود را به کسب تخصص در یکی از امور اسلامی وقف کرده باشد. [۳۹۰]
۶- قضاوتشان بر مبنای همه منابعی که از آن نقل کردهاند به طور یکسان، برای نمونه از کتاب ادبیات چیزی را نقل میکنند و با آن در تاریخ حدیث حکم صادر میکنند، و از کتابهای تاریخ چیزی را نقل میکنند و با آن در تاریخ فقه قضاوت میکنند، مثلا آنچه دمیری [۳۹۱]در کتاب «الحیوان» نقل کرده است صحیح و درست میدانند، ولی آنچه امام «مالک» در «الموطأ» روایت کرده است تکذیب میکنند، و این به خاطر هواپرستی و سرپیچی شان از حق است. [۳۹۲]
۷- نمایش بخشهای سست، پیچیده و ضدونقیض، مانند اختلافات بین فرقهها، و احیای شبهها و موارد تفرقه، و پنهان داشتن موارد مثبت، و اظهار بیاطلاعی از آنها. [۳۹۳]
۸- نتیجهگیریهای اشتباه و نادرست که زاده تعصب هستند، و قرار دادن آنها همچون احکام ثابتی که مدام بر آن تأکید مینمایند و کنفرانسها در رابطه با آن تشکیل میدهند و نزدیک است که نزد آنان به یقین تبدیل گردد. [۳۹۴]
۹- نگرش عقلی و ماده گرایی محض که مانع تعامل آنان با حقیقتهای روحی است. [۳۹۵]
۱۰- تفسیر رفتارهای فردی و جمعی مسلمانان به اینکه ناشی از هدفهای شخصی وگرایشات درونی و دنیایی آنان است نه با انگیزه جلب رضایت خدا، و سرای آخرت. [۳۹۶]
این شیوه و روشها در بررسی و تحقیق درباره اسلام و پیامبرش(ج) و امت و تاریخ پر عظمت اسلام، به طور آشکار در دستاویزهایشان برای حلیه و نیرنگ علیه سنت مطهر پیامبر(ج) نمایان خواهد شد.
و ثمره شیوه و روششان این شد که شکل و صورتهای زشتی از اسلام و مسلمانان پخش کردهاند، و به دروغ گفتند که این چهره زشت همان چهرهای است که اسلام و مسلمانان در گذشته و حال به آن معتقد بوده و با آن زندگی کردهاند. بعضی از همکیشان ما که از دینشان آگهی ندارند و یا علاقه به شهرت دارند، و یا فریب ادعای دشمنان در داشتن روش علمی را خوردهاند، هر چه خاورشناسان مینویسند را، تصدیق مینمایند، و بسیار اتفاق میافتد که از آنها متأثر شده و نسبت به آنها تعصب میورزند و از آنها دفاع میکنند.
استاد بزرگوار دکتر سباعی میگوید [۳۹۷]: «راستی اگر مسلمانان همان معیارهای نقد علمی خاورشناسان در نقد قرآن و سنت مقدس و تاریخ را بکار برند آیا هیچ اعتبار و ارزشی برای این منابع مقدس و علوم تاریخی باقی میماند؟ و آیا چیز قابل اثباتی در آنها میماند؟ خیر بلکه با نتیجهی پر از شک و سوءظن بسیار بیشتر از آنچه خاورشناسان در منابع دینی و تاریخی علمی و فرهنگی ایجاد کردهاند روبه رو میشویم. چرا که تمدن آنان پوسیده و مردان این تمدن از علما و سیاستمداران و ادبایشان را چهرههای رنگ پریدهای است که اثری از کرامت و اخلاق و وجدان در آنها دیده نمیشود.
بله اگر در برابر آنچه آنان انجام میدهند مقابله به مثل کنیم میبینند که این روشی که آنان برای شناخت حقیقت دین و تاریخ ما بکار میبرند چگونه عواقبش دامن خودشان را فرامی گیرد. آنگاه شاید از ادامه دادن به تحریف و گمراهسازی ویرانگری شرمنده شوند.» [۳۹۸]
و استاد گرامی دکتر محمود زقزوق میگوید:
۱- خاورشناسی ـ در میان تمام علوم دیگر - در روش و برنامهاش نتوانسته دگرگونی پدید آورد. و در تحقیقاتش درباره اسلام نتوانسته است خود را از ذهنیت جدلی و لاهوتی عقیمی که اساساً استشراق از آن به وجود آمده رها سازد.
۲- تحقیقات خاورشناسان در بررسی و تحقیق از آیینهای ساختگی مانند بودائی و هندی و غیر آنها، اکثراً بیطرفانه و واقعی و دور از هر افتراء و تهمتی است، و تنها اسلام است که در میان همه ادیان در معرض نقد و تهمت و افتراء و ستیز قرار میگیرد هر چند که اسلام دینی است که ایمان به خدا دارد و برای یهودیت و مسیحیت احترام قائل است و به موسی و عیسی ایمان دارد، و آنها را به خاطر پیامبری خداوند غیرقابل نقد میشمارد. با این حال در میان تمام ملتهای شرقی تنها مسلمانان هستند که به انواع تعریفهای زشت و ناپسند توصیف میشوند.
۳- به راستی اسلامی که این خاورشناسان ضد اسلام در کتابها و تالیفات خود ارائه میکنند، اسلامی است که خودشان اختراع کردهاند، و طبعاً اسلامی نیست که ما به آن ایمان داریم، همچنانکه به راستی محمدی که آنها در تألیفات خود به تصویر میکشند آن محمدی (ج) نیست که ما به رسالتش ایمان داریم، بلکه شخصی خیالی و بافته خیال خودشان است. [۳۹۹]
به این ترتیب میتوانیم بگوییم که خاورشناسی در بررسی و تحقیق از اسلام به هیچ معیار و مقیاس علمی، علم به حساب نمیآید. بلکه عبارت از یک ایدئولوژی مخصوصی است که بر اساس پندارهای مشخصی از اسلام استوار است، و این با صرف نظر از آن است که این پندارها حقیقت دارند و یا بر خیال و افتراء و تهمت قرار گرفتهاند. [۴۰۰]
استاد بزرگوار شیخ محمّد غزالی/میگوید: خاورشناسی (استشراق) رمالی، و فال بینی جدیدی است که لباس و ردای علم و زهد یا پارسایی در بحث و تحقیق را بر آن پوشاندهاند، ولی از محیط علمی و پژوهشی بسیار دور است، گویی توده خاورشناسان (مستشرقین) برای اهانت به اسلام و زشت جلوه دادن مزایا و صفات ارزنده آن، و بستن افتراء و بهتان به آن اجیر شدهاند. [۴۰۱]
سرکار خانم دکتر عزیه علی طه که خود شاهد روش خاورشناسان بوده است پس از تلمذ نزد بعضی از آنها در ایالات متحده، به هنگام گذراندن پایاننامه کارشناسی ارشد خود در مقایسه ادیان میگوید: من گمان نمیبردم کسانی که در تمام جهات حیات پیشرفت یافتهاند با آن همه فنآوری و اخترات علمیشان..]اصلاً گمان نمیبردم- اینچنین متعصب و کورکورانه به کیش و آیین آباء و اجدادیشان تمسک جویند بدون اینکه تأمل و دقتی درخور و موشکافانه کنند.
فقط این نیست، بلکه باید گفت که آنها در تجاوز و دشمنی با عقیده کسانی که با آنان اختلاف نظر داشتهاند بسیار افراط و زیادهروی کرده و از هیچ دروغ و توطئه و بهتانی پرهیز نمیکنند تا عقیده باطل خود را توجیه کنند و به عقیدههای دیگران مخصوصاً دین حقگرا و حنیف اسلامی، توهین و بیاحترامی کنند. من به جهت شنیدن طعن و تمسخرهای آنان نسبت به دین خدا (جل و علا) و در کنار آن سختگیری و مزاحمتهایی که به اعتبار زنِ مسلمان بودنم بمن روا میشد سختیهای فراوانی را تحمل کردم تنها به این خاطر که از نزدیک و بیشتر با عقاید و اندیشههای فاسدشان درباره اسلام و نیز با شیوههای ترویج این اندیشههای ضد اسلامی و تبشیری در ترویج مسیحیت آشنا شوم.
آری هدفم از پایداری و تحمّل این همه تهدید و سختگیری و ریشخند آنها در طول این مدت فقط آگاهی بیشتر از عقاید فاسد و دستآویزهای ناپسندشان بوده است، و اینکه چگونه آن را از راه تبشیر و مسیحیت و غیره در میان بشر منتشر میکنند، و استراتژی هجوم آنان به آیینهای دیگر مخصوصاً اسلام چه بوده است. [۴۰۲]
و در آخر من هم چنانکه دکتر مصطفی سباعی گفته است میگویم: «درست است که ما با این شدت در مورد توده خاورشناسان تحریفکننده و گمراهکنندهای مانند «گلدزیهر» سخن میگوییم، اما در حق خاورشناسان اندیشمند با انصافی که دربارۀ اسلام به صورت واقعبینانه و علمی و عادلانه تحقیق کرده و با مسلمانان عادلانه برخورد کردهاند و حتی بعضی از آنها به همین خاطر مسلمان شدهاند هم قدرناشناس نیستیم.» [۴۰۳]
البته من همچنان آنها را هم مثل گروه اول و مساوی با آنان میبینم چه آنهایی که ظاهراً منصفانه به اسلام نگریستهاند و چه آنهایی که مسلمان شدهاند، درست نیست که فریفته انصاف آنان شویم و یا در درک و فهم دینمان بر آنچه آنان نوشتهاند، تکیه کنیم. چون بسیاری از آنها سم را در شربت چکاندهاند، و بعضی بعد از آنکه نقش خواسته شده خود را به خوبی بازی کردهاند از مسلمانی شان برگشته، مرتد شدهاند. و این چیزی است که اگر خدا توفیق دهد در جای خود در بحث از جنبشهای استشراقی و مستشرقین روشن خواهیم کرد.
[۳۸۴] مقصود مدارس نصاری، و مدارس یهودیان، و مدارس لائیک (علمانی)، و مدارس بیدینی و کمونیستی، نک به: أجنحة المکر الثلاثة و خرافیها از استاد عبدالرحن میدانی ص ۱۲۴، ۱۲۵ و الاستشراق و الخلفیة الفکریة للصراع الحضاری، دکتر زقزوق ص ۴۸، ۴۹. [۳۸۵] نقد کتاب فییت (مجد الاسلام) از دکتر حسین مؤنس پیوسیتی به کتاب فکر الاسلامی و صلته بالاستعمار ص ۴۵۹: ۴۶۳، نک: الاستشراق دکتر زقزوق ص ۹۵. [۳۸۶] السنة و مکانتها فی التشریع دکتر سباعی ص ۱۸۸، و الاستشراق و المستشرقین از دکتر سباعی ص ۴۹، و مناهج المستشرقین فی دراسات العربیة و الاسلامیة تحقیق گروهی از علماء ص ۳۶۴، و الاسلام و المستشرقون از گروه نخبگان ص ۱۹۱، و الاستشراق و المستشرقون وجهة نظر از استاد عدنان محمد وزان ص ۱۲۴. [۳۸۷] نک: السنة و مکانتها فی التشریع ص ۱۸۸، و الاستشراق و المتسشرقون دکتر سباعی ص ۴۳، و الاسلام و المستشرقون از گروه علماء نخبه ص ۲۵۱. [۳۸۸] نک: الاسلام و المستشرقون ۲۴۸. [۳۸۹] السنة و مکانتها فی التشریع ص ۱۸۸، و الاستشراق و المستشرقون وجهة نظر ص ۱۳۰. [۳۹۰] نک: الرسول فی کتابات المستشرقین استاد ندیر حمدان ص ۱۶. [۳۹۱] دمیری: محمد پسر موسی پسر عیسی پسر علی دمیری، أبوالبقاء شافعی از أهل دمیره مصر، مُفسر، محدِث، فقیه، ادیب، نحوی، از آثارش «حیاة الحیوان»، «الدیباجه» در شرح سنن ابن ماجه و «النجم الوهاج: در شرح منهاج النووی، فوت سال ۸۰۸ ه. شرح حالش در: الضوء اللامع سخاوی ۱۰/ ۵۹-۶۲، و البدر الطالع شوکانی ۲/ ۲۷۲، و شذرات الذهب ۷/ ۷۹-۸۰، و معجم المؤالفین عمر کحالة ۱۲/ ۶۵، و الأعلام زرکلی ۷/ ۱۱۸. [۳۹۲] نک: السنة و مکانتها فی التشریع ص ۱۸۸-۱۸۹. [۳۹۳] الاسلام و المستشرقون از گروه علماء ص ۲۴۱. [۳۹۴] همان ۲۴۷. [۳۹۵] نک: الرسول (ص) فی کتابات المستشرقین ص ۱۶. [۳۹۶] نک: أجنحة المکر الثلاثه و خوافیها استاد دکتر عبدالرحمن میدانی ص ۱۴۷، ۱۴۸. [۳۹۷] سباعی: مصطفی حسنی سباعی، از نوادگان خانواده علمی سوریه، و از ثمرههای ازهر شریف که گواهی پایانی علوم فقه و حدیث را از آن گرفته است، از تألیفات او السنة و مکانتها فی التشریع الإسلامی، و الاستشراق و المستشرقون مالهم و ما علیهم، و غیر اینها، فوت سال ۱۹۶۴ ه. نک: أعلام القرن الرابع عشر استاد انور جدنی ۱/ ۴۳۵ شماره ۴ از باب پنجم. [۳۹۸] السنة و مکانتها فی التشریع ص ۲۴ و صفحات بعد از آن با تغییراتی اندک. [۳۹۹] نک: الفکر الاسلامی الحدیث از دکتر محمد بهی ص ۴۷۳، و الاستشراق دکتر محمود زقزوق ص ۱۳۸-۱۴۳ با تغییرات. [۴۰۰] الاستشراق از دکتر زقزوق ص ۱۴۴، و نک: الاسلام فی تصورات الغرب دکتر زقزوق ص ۱۴. [۴۰۱] دفاع عن العقیدة و الشریعة ص ۸، و قارن بالإسلام علی مفترق الطرق للأستاذ محمد اسد ص ۵۳، و نک: ص ۶۱ - در ادامه صحبتش از استمرار استشراق در زشت جلوه دادن چهره اسلام و مسلمانان تا حال هر چند که شعور دینی در بین چیزی نیست جز مسئله از مسائل گذشته. و نک: رؤیة اسلامیة للاستشراق دکتر احمد غراب، ص ۳۷ و پس از آن. [۴۰۲] منهجیة جمع السنة و جمع الاناجیل از خانم دکتر عزیة علی طه ص ۱۴، ۱۵ و برای آشنای بیشتر با روش آنها. نک: رؤیة اسلامیة للاستشراق دکتر أحمد غراب ص ۷۹، و المستشرقون و التراث از دکتر عبدالعظیم الدیب ص ۲۷ و بعد از آن. [۴۰۳] السنة و مکانتهای فی التشریع ص ۲۵، ۲۶ با تغییرات کم.