ناقض پنجم: [هرکس، حکم یا رهنمودی از احکام یا رهنمودهای ابلاغی پیامبرصرا بد بداند و از آن متنفر باشد، کافر است؛ هرچند خود، به آن عمل کند]
آری! هرکس با حکم یا رهنمودی که پیامبرصآورده است، دشمنی داشته باشد یا آن را بد بداند، به الله متعال کفر ورزیده است؛ این، یکی از ویژگیهای منافقان و نفاق اعتقادی بزرگی است که بنده را از دایرهی اسلام، اخراج میکند و کسی که چنین ویژگیای داشته باشد، در پایینترین ردهی دوزخ خواهد بود.
منافقانی که دارای نفاق اعتقادی هستند، در همهی ادوار وجود داشتهاند؛ بهویژه زمانی که اسلام در قدرت است و بر دشمنانش غالب میباشد. بنابراین، هرکس چیزی از شریعت الهی یا روش پیامبرصو حکمش را - امر باشد یا نهی و جزو عقاید باشد یا احکام- را دوست نداشته باشد و از آن متنفر باشد، به خود ستم کرده و خویشتن را در معرض عذابی قرار داده است که طاقتش را ندارد. مانند رویکردی که بسیاری از منافقان این دوران مانند مادی گرایان و لیبرالها و غربزدگان دارند و احکامی را که الله متعال نازل کرده است، بد و ناشایست می پندارد؛ مانند قوانین کیفری و مجازاتهای اسلامی دربارهی دزدی، شرابخواری، قصاص قاتل که بهعمد و بهناحق مرتکب قتل شده و نیز قوانینی از این قبیل که دیهی زن، نصف دیهی مرد میباشد. اینها با شریعتی که پیامبرصاز سوی الله متعال آورده است، بغض و دشمنی دارند و از دایرهی اسلام بیرون هستند. اگر کسی، خود به حکمی شرعی که آن را بد میداند، عمل کند، باز هم فایدهای ندارد و مسلمان نیست؛ مانند کسی که چندهمسری را بهطور مطلق و از اساس، بد میداند و با این حکم شرعی که چندهمسری را جایز قرار داده است، بغض دارد؛ حتی اگر خود تجدید فراش کند، باز هم کافر است.
همچنین کسی که حکم برابر بودن گواهی دو زن با گواهی (شهادت دادن) یک مرد را بد میداند و یا با پارهای از احکامی که از متون دینی و وحی الهی ثابت شده است، مخالفت میکند و آنها را بر خلاف عقل یا واقعیت میپندارد، کافر است. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَتَعۡسٗا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٩﴾[محمد: ۸-۹].
«و هلاکت و نابودی بر کافران باد و الله اعمالشان را نابود و تباه کرد. این، بدانسبب بود که آنان آنچه را الله نازل کرده است، ناگوار دانستند؛ پس (الله) اعمالشان را تباه نمود».
الله متعال، در این آیات، از کسانی که شریعت الهی را ناگوار میدانند، به عنوان کافران ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾یاد کرده و بیان فرموده است: به سببِ این کفر که ﴿كَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾، همهی اعمال نیکشان از میان میرود؛ زیرا کفر، هیچ عمل نیکی باقی نمیگذارد: ﴿فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾.
بسیاری از کسانی که نام مسلمان را بر خود گذاشتهاند، آشکارا یا بهاشاره نسبت به بسیاری از احکام الهی و رهنمودهای نبوی، گستاخی و اظهار ناخرسندی میکنند و به شیوههای گوناگون این میل باطنی خود را بروز میدهند و شریعت الهی را رد مینمایند؛ گاه میگویند: دیگر ضرورتی به این شریعت وجود ندارد؛ و گاه میگویند: این شریعت، برای زمانی بوده که گذشته و حال، تاریخ استفاده از آن سپری شده است! همهی اینها به معنای دشمنی و مخالفت با الله و پیامبر اوست.
اگر کسی مرتکب کار حرامی شود و در عین حال، به حرام بودن آن، اذعان داشته باشد، مثل شرابخوار، زناکار یا رباخواری که حرام بودن عملش را قبول دارد، حکمش مانند سایر گنهکاران است؛ یعنی مجازات یا آمرزش او به ارادهی الهی بستگی دارد؛ اگر اللهﻷبخواهد، عذابشان میکند و اگر بخواهد، آنان را میآمرزد. لذا اگر کسی مرتکب عمل حرام میشود، بدین معنا نیست که حرام بودن آن را بد میداند یا اگر کسی عمل واجبی را ترک میکند، نشانگر این نیست که آنشخص با اصل این حکم مشکل و دشمنی دارد؛ لذا کسی که ارتکاب گناه کبیره را نشانهی دشمنی با احکام الهی میپندارد، راه خوارج را در پیش گرفته است که ارتکاب گناه کبیره را کفر میدانند و معتقدند که هرکس مرتکب گناه کبیره شود، همیشه در دوزخ خواهد ماند.
آیات، احادیث و آثار فراوانی، نشانگر این است که هر مسلمانی، مرتکب گناه کبیره شود، همچنان مسلمان باقی میماند و ارتکاب گناه کبیره، لزوماً به معنای دشمنی با شریعت نیست. از جمله روایتی که بخاری /در «صحیح» خود از طریق زید بن اسلم از پدرش از عمر بن خطاب سروایت کرده است: در زمان رسولاللهصمردی به نام عبدالله بود که پیامبرصرا میخنداند و به فرمان پیامبرصاز بابت شرابخواری، شلاق خورده بود؛ روزی او را با همین جُرم نزد پیامبرصآوردند؛ او را به دستور پیامبرصزدند. یکی از حاضران گفت: خدا لعنتش کند که او را چه زیاد - به جُرم شرابخواری- نزد پیامبرصمیآورند! پیامبرصفرمود: «لا تَلْعَنُوهُ، فَوَاللَّهِ مَا عَلِمْتُ إلاَّ أنَّهُ يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ». یعنی: «او را لعنت نکنید؛ به الله سوگند، آنگونه که من میدانم، او الله و پیامبرش را دوست دارد».
نکته: میان بد دانستن اصل و اساسِ شریعتی که پیامبرصآورده است، با اینکه انجام یک عمل دینی برای انسان، دشوار باشد، تفاوت زیادی وجود دارد؛ چنانکه هیچ زنی دوست ندارد شوهرش برای او هوو بیاورد یا تجدید فراش کند. همچنین پیکار و جهاد با کفار، عمل سخت و دشواری است؛ زیرا جان و مالِ انسان در خطر میافتد. همانگونه که اللهﻷمیفرماید:
﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۱۶].
«جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است».
همینطور وضو گرفتن در هوای سرد، سخت و دشوار میباشد؛ پیامبرصفرموده است: «إسباغ الْوُضوءِ على الْمَكَارِهِ». یعنی: «تکمیل وضو در سختیها (سبب از میان رفتن خطاها و رفع درجات است)».
این، کاملاً طبیعی است و از اختیار انسان، خارج میباشد؛ زن باایمانی که دوست ندارد هوو داشته باشد، از اصل شریعت و جواز چندهمسری برای مرد، بدش نمیآید و این حکم عمومی را در اسلام قبول دارد؛ فقط راضی نیست که شوهرش دوباره ازدواج کند و برایش هوو بیاورد.
انسان، بهطور طبیعی، جان و مالش را دوست دارد؛ از اینرو چهبسا یک مجاهد یا رزمنده و جهادگر، ضمن اینکه به فضیلت جهاد و پیکار در ر اه اسلام اذعان دارد، جهاد و پیکار با کفار، برای او دشوار است؛ لذا اینکه اللهﻷمیفرماید: ﴿وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡ﴾بدین معناست که جنگ و جهاد در راه الله، برای شما سخت و دشوار میباشد. زیرا مجاهد، گذشته از سختیهایی که در سفر جهاد و هنگام رویارویی با دشمنان، متحمل میشود، هر لحظه ممکن است زخمی یا کشته شود. و این، آسان نیست.