معنای سحر در لغت و اصطلاح:
زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ﴾[البقرة: ۱۰۲].
«(آن دو فرشته، طرز باطل کردن سحر را به مردم آموزش میدادند) وبه هیچ کس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه (ابتدا) به او میگفتند: ما وسیلهی آزمایشیم؛ مبادا کافر شوی».
سحر در زبان عربی به چیزی گفته میشود که سببی مخفی یا علتی ناشناخته و ظریف دارد؛ چنانکه پایانِ شب را به سبب مخفی بودن اعمال در این زمان، «سَحَر» مینامند. همچنین به ریه (شُش)، «سَحْر» میگویند؛ زیرا در بدن مخفی است و مجاریِ ظریفی به سایر قسمتهای بدن دارد. ابوجهل در رثای عتبه که در جنگ بدر کشته شد، گفت: «انتفخ سَحْرُهُ»؛ یعنی: ریهاش از ترس، باد کرد.
سحر، طلسمها، وِردها و افسونهایی است که میخوانند و مینویسند و بهوسیلهی آن، شیاطین را بهکار میگیرند تا به کسی که میخواهند، آسیب برسانند. سحر، حقیقت دارد؛ یعنی گاه در قلب و عقل و ارادهی فرد، اثر میگذارد و او را از کاری منصرف و به کاری دیگر، علاقهمند میکند. از اینرو به سحر، «صرف و عطف» نیز گفتهاند؛ یعنی منصرف کردن و علاقهمند ساختن. چنانکه مردی را به زنش بیرغبت میکنند و بر عکس.
علما دربارهی مصادیق و نمونههای سحر یا حد و اندازهی آن، اختلاف نظر دارند؛ علتش، گوناگونی و فراوانیِ شیوههای سحر و جادوست. علامه شنقیطی میگوید: «سحر در اصطلاح، تعریف جامع و مشخصی ندارد؛ و این، به سبب تنوع و فراوانیِ شیوههای آن است و نمیتوان در میان دو گزینه، قدر مشترکی برای آن مشخص کرد؛ بهگونهای که گاه یک تعریف در یک مورد، کامل است و در موردی دیگر، ناقص یا نادرست. از اینرو علما دربارهی حد و اندازهی سحر و ارائهی یک تعریف مشخص از آن، اختلاف نظر شدیدی دارند». [۲۸]
[۲۸] أضواء البیان، شنقیطی، ج۴، ص۴۴۴.