مباحثی پیرامون نواقض اسلام

فهرست کتاب

حکم کفر شخص معین

حکم کفر شخص معین

شیخ سلیمان بن سحمان نجدی می‌گوید: «گفتن این عبارت به صورت مطلق که "فلان سخن کفر است و نمی‌توان به کافر بودن گوینده‌اش حکم کرد"، جهل شدیدی است؛ زیرا این عبارت، فقط بر شخصِ معین منطبق می‌گردد و تکفیر یک شخص معین، مسأله‌ی مشهوری است. یعنی اگر کسی سخنی بگوید که گفتن آن کفر است، درباره‌ی گوینده‌اش گفته می‌شود: کافر است؛ البته برای تکفیر شخصِ معین، باید بر او اتمام حجت شود و این در رابطه با مسایلی چون تقدیر و رجاء (امید) است که دلیلشان بر برخی از مردم مبهم یا پوشیده‌ می‌باشد و دیدگاه‌هایی انحرافی درباره‌اش از سوی اهل هوا و هوس مطرح شده است؛ به‌گونه‌ای که پاره‌ای از سخنان و دیدگاه‌هایشان، به سبب ردّ برخی از دلایل متواترِ کتاب و سنت، حاوی مسایل کفرآمیزی است. گفتن سخنی که در آن پاره‌ای از نصوص (متون ثابت دینی) رد می‌شود، کفر است؛ ولی درباره‌ی گوینده‌اش، به کفر حکم نمی‌گردد؛ زیرا احتمال دارد یکی از موانع تکفیر، مانند جهل یا بی‌اطلاعی گوینده از اصلِ نص، وجود داشته باشد و همان‌گونه که شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه - قدّس‌الله روحه- در بسیاری از کتاب‌هایش گفته است، احکام شرعی پس از ابلاغ و اتمام حجت، لازم می‌گردد. وی، گفته است: در رابطه با مسایل مبهم، هیچ‌کس تکفیر نمی‌شود؛ ولی روی‌کرد منحرفانه‌ای که برخی‌ها درباره‌ی مسایل آشکار یا اساسیِ دین دارند، مانع از تکفیرشان نیست. ابن‌تیمیه پس از بیان این مسأله، نام تعدادی از کسانی را که به‌انحرف رفته‌اند، به عنوان کافر ذکر کرده است».

در نتیجه کسانی که جهل را به‌طور مطلق درباره‌ی همه‌ی مسایل، به صورتی یکسان، عذر دانسته‌اند یا عذر نداسته‌اند، بر خلافِ دلایل روشن کتاب و سنت و دیدگاه ائمه حرکت کرده و آهنگِ نادرستی داشته‌اند. لذا کسی که عذر به جهل یا عذرِ دیگری دارد و عملی انجام می‌دهد که ارتکاب آن کفر است، لزوماً تکفیر نمی‌شود مگر در صورتی که شرایط تکفیر یک شخص معیّن در او یافت شود و هیچ مانعی برای تکفیر او وجود نداشته باشد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا[الإسراء: ۱۵].

«و تا پیامبری نفرستیم، هیچ‌کس را عذاب نمی‌کنیم».

ابن‌تیمیه می‌گوید: «تکفیرِ یک شخصِ معین، شرایط و موانعی دارد و تکفیر مطلق، لزوما به معنای تکفیر یک شخص معین نیست، مگر در صورتی که شرایط تکفیر در شخص، یافت شود و هیچ مانعی برای تکفیر وجود نداشته باشد. امام احمد و عموم فقهایی که این مسایل و عوامل تکفیر را به‌طور کلی ذکر کرده‌اند، کم‌تر کسی را به‌طور مشخص تکفیر نموده‌اند و این، مسأله‌ی مذکور را تقویت می‌کند». [۵۷]ابن‌تیمیه هم‌چنین گفته است: «حکم به کافر بودن یک شخص معین یا دوزخی بودن او، باید بنا بر دلیل معین و روشنی باشد و این، به ثبوت شرایط تکفیر و نبودن موانع آن، بستگی دارد». [۵۸]

ابن‌ عبدالوهاب می‌گوید: «مسأله‌ی تکفیر یک شخص معیّن، مسأله‌ی مشهوری است؛ یعنی اگر کسی سخنی بگوید که گفتن آن کفر است، به‌طور کلی درباره‌ی گوینده‌اش گفته می‌شود: کافر است؛ البته برای تکفیر شخصِ معین، باید بر او اتمام حجت شود». [۵۹]

ابن‌القیم می‌گوید: «اتمام حجت با اختلاف زمان، مکان و اشخاص، متفاوت است؛ نحوه‌ی اتمام حجت الهی بر کفار در هر زمان و در هر منطقه و ناحیه‌ای متفاوت بوده است؛ همان‌گونه که درباره‌ی افراد نیز متفاوت می‌باشد؛ یعنی متناسب با شخصیت آن‌ها. و این به عقل و قدرت تشخیص آن‌ها بستگی دارد، مانند خردسال، دیوانه یا کسی که زبان گوینده را نمی‌فهمد و مترجمی هم برای ترجمه وجود ندارد». [۶۰]

کسی که حجت قرآن یا سنت، به‌صورتی به او برسد گه اگر خواسته باشد، درکش می‌کند، ولی به آن توجه نمی‌نماید، جهلش پذیرفته نیست و کوتاهی از خود اوست که حجت قرآن یا سنت را درنیافته است؛ در حقیقت، از فهم قرآن وسنت، روی‌گردانی کرده است. الله متعال می‌فرماید:

﴿ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَمَّآ أُنذِرُواْ مُعۡرِضُونَ[الأحقاف: ۳].

«و کافران از هشداری که داده می‌شوند، روی‌گردانند».

[۵۷] الفتاوی، ابن تیمیه، ج۱۲، ص۴۸۷. [۵۸] الفتاوی، ابن تیمیه، ج۱۲، ص۴۹۸. [۵۹] الدررالسنیة، ابن‌عبدالوهاب (۸/۲۴۴). [۶۰] طریق الهجرتین، ابن‌القیم، ص۴۱۴.