آیا بین شوخی و جدی بودن یا ترس داشتن در این نواقض عذر می باشد؟
سپس مؤلف /، در پایان میگوید: «شوخی، جدی و ترس دربارهی همهی این نواقض، یکسان است؛ مگر اینکه اجباری در کار باشد».
پیشتر، در ناقض ششم، پیرامون شوخی سخن گفتیم و دریافتیم که ارتکاب هر یک از نواقض اسلام، هر چند از روی شوخی باشد، کفر است؛ همانگونه که الله متعال به کفرِ مسخرهکنندگان، حکم فرموده است:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾[التوبة: ۶۵-۶۶].
«و اگر آنان را بازخواست کنی، میگویند: ما فقط شوخی و بازی میکردیم. بگو: آیا الله، و آیات و پیامبرش را به مسخره میگیرید؟ عذر و بهانه نیاورید؛ بهراستی پس از ایمانتان، کفر ورزیدهاید».
این، حکمِ شوخی است؛ لذا ناگفته پیداست که هرکس، بهجدی مرتکب هر یک از نواقض اسلام شود، به مراتب کفر و جرمش بیشتر خواهد بود و هیچ اختلافی در اینباره وجود ندارد. ابننجیم میگوید: «هرکس بهشوخی یا بهجدی، کُفر بگوید، از دیدگاه همهی علما، کافر است و اعتقادش، اعتبار ندارد». [۵۳]
کسی که از روی ترس، کفر بگوید، معذور نیست، مگر اینکه مجبور باشد؛ یعنی به عنوان مثال شمشیری روی گردنش بگذارند و از او بخواهند که کفر بگوید - مثلاً به پیامبرصدشنام دهد یا برای بتی سجده کند- در صورتی که قلبش به ایمان، آرام و مطمئن باشد، عذرش پذیرفته است. همانگونه که اللهﻷمیفرماید:
﴿مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَيۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١٠٦﴾[النحل: ۱۰۶].
«هر کس پس از ایمان آوردن کافر شود، (گرفتار عذاب میگردد) جز آنکه به کفر مجبور شود و قلبش به ایمان، آرام و مطمئن باشد؛ ولی کسانی که سینهی خویش را برای پذیرش کفر گشودهاند، خشم و غضب الله بر آنان است و عذاب بزرگی در پیش دارند».
شیخ الاسلام ابنتیمیه میگوید: «در مجموع، هرکس، کفر بگوید یا عملِ کفرآمیزی انجام دهد، کافر است؛ گرچه خود قصدِ کفر نداشته باشد. زیرا کمتر کسی، آهنگِ کفر میکند یا به کفر، روی میآورد».
کفر، حکمی شرعی است و به کسی کافر گفته میشود که الله و پیامبرش به کفر او حکم کرده باشند؛ لذا تکفیر، حقّ هیچکس نیست و حقّی است که ویژهی اللهﻷمیباشد.
[۵۳] البحر الرائق، ابننجیم، ج۵، ص۱۳۴.