خلاصه ناقض سوم
خلاصه اینناقض این است که هر کافری - کسی که به الله کفر میورزد- از دو حال خارج نیست:
یکم: در اصل، کافر باشد، مثلاً یهودی، نصرانی یا بودایی؛ کفر چنین شخصی، کاملاً هویداست و هرکس کافرش نداند یا در کفرش شک کند یا آیینش را درست بپندارد، خود نیز کافر است و بدین سبب از دین اسلام خارج میشود.
دوم: مسلمان است، ولی عملی انجام میدهد که ناقض اسلام است و بدینسان با اینکه خود را مسلمان میپندارد یا ادعای اسلام میکند، از دایرهی اسلام، خارج میگردد؛ لذا اگر عملی که انجام میدهد، نقض صریح اسلام یا جزو نواقض مورد اتفاق نزد پیشوایان مسلمانان باشد - مانند مسخره کردن پیامبرصیا دشنامگویی به ایشان، یا انکار یکی از اصول و مسایل مسلّم و قطعی اسلام- در این صورت، کسی که از تکفیر چنین شخصی خودداری میکند، از دو حال خارج نیست:
یکم: از اساس، منکِر این باشد که عملش، نقض اسلام است؛ لذا ابتدا بر او اتمام حجت میشود و در اینکه کافر است، شکی نیست.
دوم: خود قبول دارد که عملِ فلانشخص، نقض اسلام است، ولی با این احتمال که فلانی عذری داشته است، از تکفیر او خودداری میکند؛ در این حالت، این فرد، تکفیر نمیشود.
اما اگر عملی که شخصی انجام میدهد، مورد اختلاف علماست که آیا نقض اسلام میباشد یا خیر، مانند ترک نماز، زکات، حج، و زکات، کسی که چنین شخصی را تکفیر نمیکند، کافر بهشمار نمیآید. و الله، داناتر است.