درس بیست و نهم: مهر و شفقت پیامبر جبه امتش (۲)
همانطور که اشاره شد اقیانوس مهر و عطوفت و رأفت آقا و سرورم؛ رسول پاکج را ساحلی نیست، و بتصویر کشیدن این شفقت پدری مثنوی هزار و یک من میطلبد که ما از آن عاجزیم. در اینجا به تصاویری دیگر از باب نمونه اشاره میکنیم که آن خود خبر از خرمن میدهد.
انس بن مالک یار و همراه پیامبر ج روایت میکند: روزی همراه با رسول خداج در مسجد بودیم. مردی روستائی از راه رسید، و در گوشهای از مسجد شروع کرد به ادرار کردن! یاران پیامبر اکرم ج از دیدن این صحنه مات و مبهوت شده، داد زدند: وای.. وای؟..
پیامبر خدا ج فرمودند: رهایش کنید، وحشت زدهاش نکنید!
همه ساکت شدند تا روستائی بیفرهنگ کارش را تمام کرد.
سپس پیامبر خدا ج به نرمی او را صدا زده، با لطافت و مهربانی بدو گفت: این مسجد و خانه خداست، و در آن شاشیدن و یا آشغال ریختن روا نباشد، مسجد جای عبادت و ذکر و نیایش پروردگار و تلاوت قرآن است.
سپس یکی را فرستاد تا سطل آبی آورده، بر جایی که پلید شده بود بریزد [۱۰۴].
از تصاویر مهر و سروری آقایمان به این حکایت گوش فرا دهید:
جوانی پریشان و مست بادهی جوانی خدمت آن حضرت ج رسیده گفت: یا رسول الله! به من اجازه بده زنا کنم!!
افرادی که در آنجا بودند بسیار خشمگین شده سرش داد کشیدند: خفه شو، این چه حرفی است و...
پیامبر اکرم ج در کمال آرامش و مهر و عطوفت به جوان حیران گفت: بیا نزدیک من بنشین.
آن جوان به پیامبر خدا ج نزدیک شد. آن حضرت به آرامی به او فرمودند: آیا زنا را برای مادرت میپسندی؟
جوان شرمسار و پریشان گفت: قربانت گردم سرورم، نه بخدا قسم!
پیامبر خدا ج به آرامی فرمودند: و همچنین دیگران آنرا برای مادرانشان نمیپسندند. آیا فاحشه را برای دخترت میپسندی؟
جوان حیرتزده گفت: فدایت شوم سرورم، نه بخدا سوگند.
رسول الله ج در کمال آرامش به او فرمودند: و همچنین سایر مردم آنرا برای دخترانشان نمیپسندند. آیا زنا را برای خواهرت روا میدانی؟
جوان با شرمندگی گفت: قربانت روم سرورم، نه به بخدا سوگند.
پیامبر خدا ج فرمودند: و همچنین دیگران آنرا برای خواهرانشان روا نمیدارند. آیا فاحشه را برای عمهات میپسندی؟
جوان پریشان گفت: نه بخدا سوگند، فدایت شوم.
پیامبر فرمودند: و همچنین دیگر مردم آنرا برای عمههایشان قبول نمیکنند. آیا آنرا برای خالهات روا میداری؟
جوان سرشکسته گفت: نه قسم به پروردگارم، الهی فدایت شوم.
رسول الله جفرمودند: و همچنین دیگران آنرا برای خالههایشان روا نمیدارند.
سپس در کمال مهر و شفقت پدری دستان مبارکشان را بر سر جوان گذاشته به درگاه پروردگار عالمیان دعا کردند: بارالها! گناهان این مرد را بیامرز، و قلبش را پاک گردان، و شرمگاهش را حفاظت کن.
از آنروز به بعد آن جوان بسیار نیکوکار و پرهیزکار گشته هرگز با چشم بد به دخترهای مردم نگاه نکرد [۱۰۵].
این است روش آقا و سرورم؛ رسول الله ج...
با این اسلوب زیبا، و با مهر و شفقت پدری، پیامبر اکرم ج به قلب آن جوان راه پیدا کرده، زشتی و قباحت آنچه در پی آن بود را برای او روشن نمود. و این باعث شد او جوانی پرهیزکار و پاک دامن و خدا ترس شود.
و از تصاویر رحمت و شفقت آن پیامبر آن حکایتی است که پسر عموی آن حضرت؛ عبد الله بن عباسبروایت کرده است: پیامبر اکرم ج داشت خطبه میگفت، که متوجه شد شخصی در آفتاب ایستاده است. درباره او پرسید. گفتند: این ابو اسرائیل است، نذر کرده؛ در آفتاب بایستد، و ننشیند، و زیر سایه نرود، و با کسی حرف نزند، و همیشه روزه باشد!
پیامبر رحمت و شفقت و مهر فرمودند: به او دستور دهید تا سخن گوید، و زیر سایه رود، و راحت بنشیند، و روزهاش را بخورد [۱۰۶].
و از این تصاویر رحمت و شفقت حکایت عبدالله بن عمرو بن العاصباست. او میگوید: به گوش پیامبر خدا ج رسیده بود که من گفتهام: سوگند بخدا که تمام عمرم روزه میگیرم، و تمام شبها را تا صبح به نماز میایستم. پیامبر خدا ج به آرامی به من فرمودند: آیا تو این حرف را زدهای؟ گفتم: پدر و مادرم فدایت، یا رسول الله! بله من چنین تصمیم گرفتهام.
رسول الله ج فرمودند: چنین کاری از تو برنمیآید، هم روزه بگیر و هم افطار کن، هم بخواب و هم نماز شب بخوان، و سه روز در ماه روزه بگیر، هر نیکی در نزد پروردگار ده برابر میشود، اگر چنین کنی؛ گویا تمام عمرت را روزه گرفتهای.
و در روایتی دیگر آمده است: به من خبر رسیده که تو تمام روزها روزه میگیری، و شبها را تا صبح نماز میخوانی؟ گفتم: چنین است ای رسول الله ج!
ایشان فرمودند: دوباره چنین نکن؛ هم روزه بگیر، و هم افطار کن، هم بخواب و هم نماز بجای آر، بدنت را بر تو حقی است، چشمانت را بر تو حقی است، همسرت را بر تو حقی است، مهمانت را بر تو حقی است.
اگر سه روز در ماه را روزه بگیری برایت کافی است. برای هر نیکی خداوند ده برابر اجر و پاداش میدهد، و این برابر است با روزه تمام عمر.
عبدالله میگوید: وقتی بر خودم فشار آوردم، بر من فشار آورده شد!
گفتم: ای رسول خدا ج! من قدرت و توان بیش از این دارم. فرمودند: پس چون پیامبر خدا؛ داوود روزه بگیر، و از آن بیشتر نه! گفتم: روزه حضرت داود چگونه بود؟ فرمودند: یک روز در میان روزه میگرفتند.
عبد الله پس از اینکه پیر و فرسوده و افتاده شد، میگفت: ای کاش به نصیحت پیامبر خداجعمل میکردم [۱۰٧].
[۱۰۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۰۵] به روایت امام احمد. [۱۰۶] به روایت امام بخاری. [۱۰٧] به روایت امام بخاری وامام مسلم.