حمد و سپاس...
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس و آفرین، ایزد جهان آفرین راست؛ آن که اختران رخشان، به پرتو روشنی و پاکی او تابندهاند، و چرخ گردان به خواست و فرمان او پاینده. آفرینندهای که پرستیدن اوست سزاوار. دهندهای که خواستن جز از او نیست خوش گوار. هست کننده از نیستی، نیست کننده پس از هستی. ارجمند گردانندهی بندگان از خواری؛ در پای افکنندهی گردن کشان از سروری. پادشاهی؛ او راست زیبنده. خدایی؛ او راست در خورند. بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس. هر آن که از روی نادانی نه او را گزید، گزند او ناچار بدو رسید. هستی هر چه نام هستی دارد، بدوست.
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چهای هر چه هستی تویی!
و درود بر پیامبر بازپسین، پیشرو پیمبران پیشین؛ گره گشای هر بندی، آموزندهی هر پندی، گمراه را راه نماینده، جهانیان را به نیک و بد آگاهاننده، به همه زبانی نام او ستوده و گوش پندنیوشان آواز او شنوده، و همچنین درود بر یاران گزیده، و خویشان پسندیدهی او باد؛ تا باد و آب و خاک در آفرینش بر کار است و گل بر شاخسار همبستر خار [۱].
[۱] اقتباس از تاریخ جهانگشای جوینی، نوشته عطا ملک جوینی (۶۲۳ ـ ۶۸۱ هـ ق).
(آفرین: ستایش... دهنده: خداوند بخشنده... خوش گوار: گوارا، مطابق میل... درخورند: لایق و سزاوار... پندنیوش: پند پذیر...).