وفات مادر بزرگوارشان
وقتی کودک خردسال ۶ سال بیشتر نداشت، مادرشان او را برای زیارت برخی از خویشان و آشنائی با دائیهای پدربزرگیش از قبیلهی بنی عدی بن النجار به شهر مدینه (که در آنروز یثرب نام داشت) برد، و مدت یکماه در نزد خویشانش ماند. در راه بازگشت به مکه مادر بزرگوارشان در منطقهی «أبواء» وفات کردند.
سیرتنگاران تصویری بسیار گویا از وفای پیامبر خدا ج آوردهاند. و آن در سال ۸ هجری، روزی که پیامبر خدا ج تقریبا ۶۰ سال عمر داشتند، اتفاق افتاد. وقتی پیامبر خدا ج برای فتح مکه لشکرکشی کرد، در مسیر راه گزرش از «ابواء» افتاد. مادرش را بیاد آورده از خداوند متعال خواست بدو اجازه دهد قبر مادرش را زیارت کند. خداوند به پیامبرش چنین اجازهای داد. پیامبر خدا ج بر قبر مادرش بسیار گریست، و تمام همراهان آن حضرت نیز از گریه ایشان به گریه افتادند. آنگاه آن حضرت ج فرمودند: قبرها را زیارت کنید، چرا که زیارت قبرها انسان را به مرگ یادآوری میکند [۱۰].
پس از وفات مادرشان، ام ایمن کنیزی که از پدرشان به ارث برده بودند، در زیر رعایت پدربزرگشان؛ عبدالمطلب، پرورش پیامبر را به عهده گرفت. و وقتی پیامبر به هشت سالگی رسید پدربزرگش پس از اینکه وصیت نمود سرپرستی پیامبر را عمویش؛ ابوطالب، بر عهده گیرد، رخت از دنیا بربست.
ابوطالب پس از عبدالمطلب سرپرستی پیامبر را به بهترین صورت بر عهده گرفت، و هنگامی که حضرت محمد به پیامبری برگزیده شد ابوطالب با وجود اینکه به او ایمان نیاورد، با تمام قدرت و توان خود در کنار پیامبر ایستاد و او را یاری نمود. خدمات ارزشمند ابوطالب و پشتیبانی بسیار جوانمردانهی او از پیامبر همواره قابل ارج و تقدیر است. هر چند ایمان نیاوردنش برای پیامبر خدا که او را بسیار دوست داشت بسیار دردناک بود. و در روایتی از پیامبر خدا ج ثابت است که فرمودهاند خداوند در روز قیامت عذاب کفر ورزیدن ابوطالب را بخاطر زحمات بیدریغ و خدمات شایانش به اسلام و پیامبر اکرم ج کم میکند.
[۱۰] به روایت امام مسلم نیشابوری.