تحقیقی پیرامون اجتهاد ائمه

فهرست کتاب

سبب اول: عدم آگاهی از وجود حدیث

سبب اول: عدم آگاهی از وجود حدیث

بدیهی است چنانچه یک حدیث به یکی از ائمه نرسیده باشد، آن امام مکلف نیست به ملزومات آن حدیث آگاهی و اعتقاد داشته باشد، در این صورت چه بسا که در همان قضیه به موجب ظاهر* آیه‌ی قرآن یا حدیثی دیگر، یا براساس قیاس، یا به سبب استحصاب*، فتوایی صادر کرده باشد که گاهی با آن حدیث موافق و یا مخالف باشد. این سبب غالباً علت اکثر مواردی است که فتاوی ائمه برخلاف بعضی از احادیث به نظر می‌رسد؛ زیرا هیچیک از ائمه دین به تمام احادیث پیغمبر احاطه و آگاهی کامل نداشته است؛ چون هرگاه پیامبر خدا جدر یک مجلس سخن یا فتوا و حکمی را بیان فرموده، یا عملی را انجام می‌دادند، فقط افراد حاضر در آن جلسه شاهد گفتار و یا عمل پیامبر جبوده و مشاهدات خود را نیز برای افراد معدودی نقل می‌کرده‌اند، در نتیجه آگاهی از آن سنت قولی یا فعلی فقط محدود به جمعی از علمای صحابه، تابعین و نسل‌های بعدی شده است، به همین ترتیب در مجلس دیگری؛ سخن یا فتوا یا یک حکم داوری را بیان نموده و یا عملی را انجام داده‌اند که در این جلسه افرادی غیر از حاضرین در جلسه‌ی اول حضور داشته و در حد امکان مشاهدات خود را برای دیگران بیان کرده‌اند، در نتیجه حاضرین در جلسه‌ی دوم از مطالبی آگاهند که گروه اول از آن مطالب بی‌خبرند و گروه اول نیز از موضوعاتی باخبرند که دسته‌ی دوم نسبت به آن‌ها آگاهی ندارند.

در حقیقت برتری علمی نسل صحابه و دانشمندان قرون بعدی نسبت به یکدیگر ناشی از علم بیشتر آنان به احادیث پیغمبر است، اما باید در نظر داشت که احاطه و آگاهی یکی از آنان به تمام احادیث پیامبر غیر ممکن است، و هرگز نمی‌توان برای کسی چنین منزلتی را متصور شد.

این مقوله حتی در مورد خلفای راشدینشنیز معتبر است، گرچه آنان از سیرت پیغمبر و سنت و احوال آن حضرت، بیش از دیگران باخبر بوده‌اند، خصوصاً ابوبکر صدیق سکه در سفر و حضر همواره هم‌صحبت رسول اکرم بود، و بیشتر اوقات را در محضر پیامبر می‌گذراند، و حتی بسیاری از شب‌ها را با گفت و گو در خصوص امور مسلمانان می‌گذراندند. عمر فاروق سنیز به لحاظ مصاحبت با رسول امین جاز چنین جایگاهی برخوردار است، پیامبر اکرم در مواضع متعددی به همراهی این دو بزرگوار اشاره نموده و فرموده‌اند: «دخلت أنا وأبوبكر وعمر»و «خرجت أنا وأبوبكر وعمر»،«من و ابوبکر و عمر وارد شدیم» و «من و ابوبکر و عمر بیرون رفتیم»؛ ولی با این وجود هنگامی که از ابوبکر صدیق از مقدار سهم ارث مادر بزرگ سؤال شد در پاسخ فرمود: در قرآن برای تو سهمی وجود ندارد و از میزان سهم تو در سنت رسول خدا بی‌خبرم، از مردم می‌پرسم، از مردم پرسید و مغیره بن شعبه و محمد بن مسلمه ببرخاستند و شهادت دادند که پیامبر خدا به مادر بزرگ یک ششم ارثیه را عطا نمود [۴]. عمران بن حصین هم این سنت نبوی را روایت کرده است، هیچ کدام از سه صحابه فوق به لحاظ علمی و منزلت هم تراز ابوبکر و سایر خلفای راشدین نیستند، اما آگاهی از این سنت پیغمبر خدا که امت اسلامی در عمل به آن اتفاق‌نظر دارند، مختص آنان بود.

همچنین عمرساز سنت استئذان [۵]اطلاع نداشت تا اینکه ابوموسی اشعری او را از این سنت باخبر ساخت، و انصار مدینه را برگفته‌ی خود شاهد گرفت [۶]. حال آنکه عمرساز آنان عالم‌تر است. علاوه براین، عمر از اینکه زن از دیه‌ی شوهرش ارث می‌برد، بی‌اطلاع بود و نظرش این بود که دیه متعلق به عاقله‌ی [۷]مقتول است، تا اینکه ضحاک بن سفیان الکلابی - که از جانب رسول اکرم در بعضی از بوادی به عنوان امیر تعیین شده بود - در نام‌های به امیرالمؤمنین نوشت: رسول خدا به زن اَشیَم الضبابی از محل دیه‌ی شوهرش ارث داد، [۸]از این رو عمر رأی خود را رها ساخت، و فرمود: اگر این حدیث را نمی‌شنیدم، به خلاف آن حکم می‌کردم.

عمر ساز حکم جزیه در مورد محبوس بی‌خبر بود تا آنکه عبدالرحمن بن عوف نقل کرد که پیغمبر خدا فرموده است: «همان روشی را با مجوس داشته باشید که با اهل کتاب دارید» [۹].

هنگامی که عمر سبه مکانی به نام سَرْغ در نزدیکی شام رسید، از شیوع بیماری طاعون در شام باخبر شد، ابتدا با مهاجرین همراهش، و سپس با انصار، و بعد از آن با مسلمانان پس از فتح مکه مشورت نمود، هرکدام نظر خود را گفتند، بدون آنکه به سنت رسول خدا جدر این مورد اشاره کنند، تا آنکه عبدالرحمن بن عوف فرا رسید، و خلیفه را از سخن رسول اکرم در باره‌ی طاعون باخبر ساخت و گفت: رسول اکرم جفرموده است: «هرگاه بیمای طاعون سرزمینی را فرا گرفت، و شما در آنجا بودید، برای فراز از بیماری از ان سرزمین خارج نشوید، و هرگاه شنیدید بیماری طاعون در مکانی شایع شده است، وارد آنجا نشوید» [۱۰].

باری عمر و ابن عباسش در باره‌ی شک در نماز گفت و گو می‌کردند. عمرساز سنت قولی پیغمبر خدا در این مورد بی‌خبر بود، عبدالرحمن بن عوف نقل کرد که پیغمبر خدا فرموده است: «شک‌کننده باید شک را رها سازد، و نمازش را به آنچه که یقین دارد، بنا کند» [۱۱].

روزی عمرسدر راه سفر بود که بادوزیدن گرفت، وی فرمود: چه کسی حدیثی در باره‌ی باد دارد؟ ابوهریره سنقل می‌کند: این سخن در صف‌های عقب به گوشم رسید، مرکب خود را تاختم تا به عمر رسیدم، او را از دستور پیامبر به هنگام وزش باد باخبر ساختم [۱۲].

این‌ها بخشی از سنت است که عمر فاروق ساز وجود آن‌ها بی‌اطلاع بوده و توسط افرادی از آن‌ها مطلع شده که از نظر علمی در حد و اندازه او نبوده‌اند. علاوه براین، گاهی عمر سبه دلیل بی‌اطلاعی از سنت، فتوا یا رأیی را اعلام نموده که پس از آگاهی از سنت قولی پیغمبر، نظر خود را اصلاح کرده است، برای نمونه می‌توان به مسأله‌ی دیه انگشتان اشاره نمود، عمرسبراین نظر بود که مقدار دیه‌ی انگشتان دست به سبب اختلافی که در بهره‌جستن از آن‌ها وجود دارد، با یکدیگر متفاوت است، در حالی که ابوموسی اشعری و ابن عباسببا وجودی که به مراتب علمی عمر نمی‌رسند، از این حدیث آگاه بودند که رسول امین فرموده است: «انگشت کوچک و انگشت شست از نظر دیه باهم برابرند» [۱۳]. این حدیث در زمان حکومت معاویه به وی رسید، و او براساس آن قضاوت کرد؛ چرا که مسلمانان چارهای جز پیروی از آن حدیث نداشتند. بدیهی است از آنجایی که این حدیث به عمر نرسیده بود، صدور این آرا و فتاوا برای ایشان عیبی به شمار نمی‌آمد، زیرا شاگردان پیامبر در آن برهه به وضوح و به طور طبیعی درک کرده بودند که همه‌ی آنان از احادیث پیامبر به طور یکسان اطلاع ندارند.

هم‌چنین عمر و پسرش عبداللهبو جمع دیگری از فضلا شخص مُحرم را از استفاده عطر قبل از احرام، و بعد از رمی جمرة العقبه، و قبل از رفتن به سوی مکه نهی کردند، در حالی که عایشهلمی‌فرماید: رسول خدا جرا قبل از اینکه احرام ببندد، و پس از خارج‌شدن از احرام و قبل از طواف خانه خدا، عطر زدم [۱۴]. روشن است آن صحابه بزرگوار تا آن زمان این حدیث ام المؤمنین را نشنیده بودند.

عمر سبه شخصی که موزه به پا داشت دستور داد، آن را از پای در نیاورد، و برآن مسح کند، بدون آنکه مدت مشخصی را برای استفاده از موزه تعیین کند، عدهای از علمای سلف در این مسأله از او پیروی کرده‌اند، حال آنکه احادیث صحیحی در این باره وجود دارد که به عمر و پیروان رأی او نرسیده است، اما صحت آن روایات برای افرادی با درجه‌ی علمی کمتر از آن عزیزان به اثبات رسیده است [۱۵].

همچنین عثمان اطلاع نداشت که زن شوهر مرده باید در خانه‌ی شوهرش عده را بگذراند، تا آنکه فُرَیعَه دختر مالک - خواهر ابوسعید خُدری - گفت: پیغمبر پس از فوت همسرش به او فرموده است: در خانهات باش تا مدت عده تمام شود [۱۶]. در نتیجه عثمانسنیز به مفاد این حدیث عمل نمود.

یک بار به عثمان در حالت احرام گوشت شکاری هدیه شد که برای ایشان شکار شده بود، قصد خوردن گوشت را کرد، اما علی به وی گفت: پیغمبر خدا جگوشت شکار اهدایی را قبول نکرد [۱۷].

علی در مجلسی ابتدا فرمود: هرگاه حدیثی از رسول اکرم می‌شنیدم، خداوند مرا براساس مشیت الهی‌اش از آن حدیث بهره‌مند می‌ساخت، و هرگاه شخصی حدیث پیامبر را برای من نقل می‌کرد، او را قسم می‌دادم، و پس از سوگند سخن او را می‌پذیرفتم، گاهی هم ابوبکر برایم حدیث نقل می‌کرد که البته او راست می‌گفت، و نیازی به سوگند نبود، و آنگاه حدیث مشهور نماز توبه را از قول ابوبکر سنقل نمود [۱۸].

علی و ابن عباسشو برخی دیگر فتوا دادند: زن باردار شوهر مرده باید مدت عده طولانی‌تر را بگذراند، گویا این خطاب پیامبر خدا به سُبَیعَه الاسلیمه همسر سعد بن خوله به آن‌ها نرسیده بود که پس از فوت شوهرش حامله بود، و پیامبر به او فرمود: مدت عدۀ او با زایمان پایان می‌یابد [۱۹].

علی، زید، ابن عمر و بعضی دیگر شنظر دادند: اگر شوهر زن مُفوَّضه (زنی که همسرش به او اختیار طلاق داده است) بمیرد، به آن زن مهریه تعلق نمی‌گیرد، ایراد این سخن به این معنی است که سنت رسول اکرم در بارۀ بَروعَ دختر واشق به آن‌ها نرسیده است [۲۰].

گستره‌ی این بحث بسیار وسیع است، روایات زیادی از اصحاب پیامبر خدا در این خصوص نقل شده است، بدیهی است که دامنه‌ی بحث را به نسل‌های بعدی سرایت دهیم، شمارش و احاطه برهمه‌ی نمونه‌های فتوا و نظریه‌های اجتهادی ممکن نیست، زیرا به هزاران عدد خواهد رسید.

اصحاب پیامبر جبه لحاظ علم، فقه، تقوا و فضیلت از والاترین جایگاه در بین امت اسلامی برخوردارند، با این وجود بخشی از «سنت» از نظر آنان پوشیده مانده است، لذا حاجت به بیان نیست و روشن است که بخش عظیمی از سنت رسول اکرم از نسل‌های بعدی مغفول مانده است، از این رو اگر کسی معتقد باشد که هر حدیث صحیحی* به یکی از ائمۀ دین و یا به امام مشخصی رسیده است، خطای فاحش و بزرگی را مرتکب شده است، همچنین نمی‌توان به اعتبار وجود کتاب‌های حدیث مدعی شد که همه‌ی احادیث در دسترس ائمه‌ی مذاهب بوده است، و عدم اطلاع فقها از برخی احادیث را بعید شمرد، زیرا کتب مشهور حدیث پس از وفات ائمه‌ی مذاهب – /– جمع‌آوری و تدوین شده است.

نکته‌ی بعدی اینکه هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که احادیث صحیح *پیامبر خدا فقط در چند کتاب مشخص وجود دارد، و بقیه‌ی کتاب‌ها عاری از احادیث صحیح است، تازه اگر فرض کنیم احادیث صحیح رسول گرامی جفقط محدود و معدود به این چند کتاب باشد، هیچ عالمی به تمام مضامین این کتب آگاهی و تسلط ندارد، و اساساً برای هیچ احدی کسب چنین رتب‌های مقدور نیست، و به سخن دیگر دانشمند دینی با کتاب‌های مدون زیادی سر و کار دارد که احاطه به همه‌ی مطالب آن‌ها ممکن نیست.

سخن دیگر اینکه نسلی که قبل از تدوین کتب حدیث زندگی می‌کرده‌اند، چه بسا در بسیاری از موارد آگاه‌تر از متأخرین و نسل بعد از خود بوده‌اند، زیرا بسیاری از احادیث را از راویان معتبر شنیده‌اند، و برای آنان صحت آن احادیث به اثبات رسیده است، حال آنکه همان احادیث یا کاملاً به ما نرسیده است، و یا با سند منقطع و یا از طریق شخص مجهول به ما رسیده است، از این رو گاهی اوقات حافظه‌ی آنان حامل احادیث صحیح بیشتری نسبت به کتب آیندگان بوده است، این هم موضوعی است که نمی‌توان نسبت به آن شک و تردید داشت.

مطلب بعدی اینکه هیچ کس قائل به این نیست که مجتهد باید تمام احادیث را بداند، زیر اگر درجه‌ی اجتهاد مشروط به علم و آگاهی مجتهد به همۀ سنت قولی و فعلی پیامبر در حوزه‌ی احکام عملی باشد، هیچ مجتهدی در امت اسلامی نخواهیم یافت، زیرا نهایت علم و دانش یک مجتهد این است که از اکثر احادیث باخبر باشد، فقط بخش کمی از احادیث از نظر وی مغفول مانده باشد، در این صورت روشن است که گاهی از همین احادیث اندک دور از دسترس، آرا و نظریاتی برآید که با فتاوای برآمده از احادیث موجود در نزد مجتهد مخالف باشد.

[۴] امام احمد و دیگران این حدیث را به صورت مرسل از قبیصه بن ذویب روایت کرده‌اند، حدیث طرق مرسل دیگری هم دارد. [۵] سنت استئذان (اجازه‌خواستن)؛ یعنی شخصی که قصد ورود به خانه‌ی کسی را دارد، ابتدا باید به اهل خانه سلام کند، و سپس اجازه‌ی ورود بگیرد، و تا به او اجازه‌ی ورود به منزل داده نشود، وارد خانه نگردد. [۶] این حدیث را امام بخاری روایت کرده است. [۷] عاقله به خویشاوندان فرد از طرف پدر که ارث برمی‌شوند، اطلاق می‌شود. [۸] به روایت امام احمد و ترمذی، ترمذی این حدیث را حدیث حسن* صحیح شمرده است. [۹] این حدیث مرسل است. شافعی در مسند و بخاری و دیگران از خود عمر روایت کرده‌اند: عمر ساز مجوس جزیه نمی‌گرفت، تا آنکه عبدالرحمن بن عوف گواهی داد: رسول خدا از مجوس ساکن هجر جزیه گرفته است. [۱۰] متفق علیه. [۱۱] مسلم از ابوسعید خدریسروایت کرده است و امام احمد و ترمذی و ابن ماجه از عبدالرحمن بن عوف روایت کرده‌اند، پیغمبر خدا جفرمود: هرگاه یکی از شما در نمازش شک کند، و نداند یک رکعت خوانده یا دو رکعت، باید یک رکعت را مبنا قرار دهد. [۱۲] مسلم از عایشهلنقل می‌کند: «پیامبر خدا به هنگام وزش باد شدید می‌فرمود: پروردگارا! از تو خیر این باد و نیکی آنچه در آن است و نیکی آنچه بدان مأمور است را خواستارم و به تو از شر این باد و بدی آنچه در آن است و و بدی آنچه بدان مأمور است، پناه می‌بردم. ابوداوود و ابن ماجه نقل می‌کنند: ابوهریرهسگفت: از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: باد از امر خداست، گاهی سبب رحمت و گاهی موجب عذاب می‌گردد. بنابراین، هرگاه شاهد وزش باد بودید به آن ناسزا نگویید! و از خداوند خیر باد را طلب کنید و از بدی آن به پروردگار پناه ببرید، حافظ ابن حجر این حدیث را حسن صحیح معرفی کرده است. [۱۳] به روایت بخاری از عبدالله بن عباسب. [۱۴] متفق علیه. [۱۵] در این مورد مسلم روایتی را از علیس، و احمد و ابوداوود و ترمذی حدیثی را از خزیمه روایت می‌کنند. دارقطنی هم روایتی را از ابی‌بکره روایت کرده که ابن خزیمه آن را صحیح* شمرده است، این احادیث توضیح می‌دهند که مدت مسح برخفین یک روز و یک شب برای فرد مقیم و سه روز و سه شب برای مسافر است. [۱۶] به روایت امام احمد، ترمذی این حدیث را صحیح* شمرده است. [۱۷] به روایت امام احمد، ترمذی این حدیث را صحیح شمرده است. [۱۸] امام احمد و ترمذی روایت می‌کنند: همانا ابوبکر از پیامبر خدا شنیده بود که فرمود: هرکس گناهی کند و پس از آن وضویی مطابق سنت بگیرد، و دو رکعت نماز بخواند و سپس از خداوند طلب مغفرت نماید، خداوند حتماً او را می‌بخشد. و سپس آیه‌ی ۱۳۵ سوره‌ی آل عمران را تلاوت نمود: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡابن حجر سند روایت را جید و معتبر می‌شمارد. [۱۹] متفق علیه، به روایت از سبیعه الاسلمیه. [۲۰] به روایت امام احمد، ترمذی حدیث را صحیح * معرفی کرده است – نام شوهر این زن هلال بن مره است.