حجة الاسلام، امام غزالی
در نیشابور بزرگترین شهرهای دنیا که به اَبَرْ شهر موسوم بود، و زیری گرانقدر و مدبر و گرانمایه وجود داشت که از دیوار چین تا دریای مدیترانه زیر نفوذ او بود و کاخ او مرجع اجتماع دانشمندان آن زمان بود، همین وزیر بزرگ برای برگزاری مسابقه بین دانشمندان که آن روز مُناظَرَه نامیده میشد، دستور داد تا دانشمندان جمع شوند و با جوانی که اعجوبهی دنیا و نادرهی دوران بود به مناظره و بحث بپردازند.
روز اول مناظره در خصوص فقه شافعیه بود؛ و برای بحث در اصول و فروع آن، بزرگان دانشمندان حاضر شده بودند و شخص وزیر نظام الملک حضور داشت و مردم برای دیدن این مسابقه ازدحام کرده بودند. دانشمندان بزرگ مسایل غریب و پیچیده مطرح نمودند. امام غزالی به همهی آن مسایل به نظری دقیق و استدلالی واضح همهی سؤالات مطرح شده را پاسخ گفت. آنگاه او مسایلی را مطرح نمود تا دانشمندان حاضر پاسخ آنها را بگویند، اما آن دانشمندان از عهدهی جواب سؤالات امام غزالی بر نیامدند و به تفوُّق او اعتراف نمودند.
روز دوم نوبت متکلمین بود، و آن روزها دورهی طلایی علم کلام بود و علم کلام به عنوان خلاصهی فلسفه و شریعت دانسته میشد، و قانون دنیاست که هر زمانی چیزی شهرت مییابد. در ایام مسیح عیسی÷علم طب شهرت داشت و او با زندهکردن مرده و بیناکردن نابینای مادرزاد و شفادادن پیسیان معجزهی خود را به اثبات رسانید، و در زمان موسی÷سحر و ساحری رونق داشت و موسی با مغلوبکردن ساحران معجزهی خود را به اثبات رساند و در زمان خاتم النبیینصبلاغت و فصاحت شهرت داشت و خاتم الانبیاء با آوردن قرآن، کلام الله، همهی اهل بلاغت و بیان را مغلوب کرد. و نظر به این که هر معجزهای برای انبیاء†بوده، برای بزرگان علماء امت محمدی چیزی به عنوان کرامات ظاهر گشته است، روزی که علم کلام در اوج شهرت خود بود و متکلمین میداندار مناظره بودند و برای مناظره با امام غزالی گروهی از زبردستان علم کلام به مجلس خواجه نصیرالدین طوسی آمده بودند و مردم هم برای دیدن و شنیدن این مناظره ازدحام کرده بودند، امام محمد غزالی به قوت بیان و قدرت استدلال باعث شد که همهی زبردستان علم کلام به امامت و تفوُّق او اعتراف کنند. روز سوم نوبت مناظره در فلسفهی یونان بود. فلاسفه که تصور میکردند امام محمد غزالی فقیه است و در فلسفه اطلاعی ندارد، با گردن افرازی به مجلس خواجه نظام الملک حاضر شدند گوئیا خود را بالاتر از آن میدانستند که در فلسفه با امام محمد غزالی مناظره نمایند، اما ساعت شروع مناظره رسید و فلاسفه برخلاف تصور خودشان دیدند که این جوانی که با آنان مناظره مینماید کسی است که آنان باید در علوم فلسفی از او استفاده کنند؛ و نتیجه این شد که در پایان بحث و مناظره همگی به امامت و تفوق امام محمد غزالی اعتراف کنند.
این مناظره با علماء در فنون مختلف در چندین روز ادامه یافت و همین جوان توانست بر همهی آن دانشمندان پیروز شود.
خواجه نظام الملک با دیدن این همه فضایل امام محمد غزالی و تفوق او در همهی علوم در نظرش خیلی بزرگ آمد، و خواجه که دانشگاههایی به نام مدارس نظامیه در نیشابور، اصفهان، مَروْ، و بصره، موصل، هرات و بلخ تأسیس نموده بود، از امام محمد غزالی خواست تا ریاست نظامیهی بغداد را بپذیرد و او را با نامهی منصب ریاست دانشگاه نظامیهی بغداد روزانهی بغداد ساخت، بغداد که آن روز دارالخلافه و مرکز و پایتخت جهان اسلام بود، جوانی را به ریاست دانشگاه نظامیهی بغداد میپذیرفت که اعجوبهی زمان و نادرهی دوران بود.
در بغداد نیز علماء با او مناظره نمودند و امام محمد غزالی این جا هم بر همه پیروز شد و همه به امامت و تفوق او اعتراف نمودند.
امام محمد غزالی یکی از چند نفری است که از بزرگترین دانشمندان فکر و علوم اسلامی به شمار میآیند. همچنین از چند نفری است که بزرگترین نویسندگان دنیا را تشکیل میدادند.
او در شرح حال خود میگوید که در تمام مدت عمرش در تمام ساعات شبانه روز یک ساعت کامل نخوابیده است.
او میگوید: شوق من در فراگرفتن علم به حدی بود که میخواستم بدانم فلاسفه چه میگویند و چه مقصدی دارند، روی این اصل کتابهایشان را به دقت مطالعه مینمودم تا بر حقیقت کارشان واقف شوم و همچنین در سایر اقوام و مذاهب قانع نمیشدم تا این که بر همهی گفتهها و مقاصدشان آگاه شوم.
او در ابتداء فلاسفه را تأیید نمود و کتابی به نام «مقاصد الفلاسفه» تحریر نمود که خود فلاسفه از آن استفاده مینمودند، اما کتاب دیگری به نام «تهافت الفلاسفه» نوشت و در آن طوری فلاسفه را کوبید که بعد از آن هیچ گاه نتوانستند اظهار وجودی بنمایند، در بارهی زندگی و مزیتهای او کتابها نوشته شده است و قصد ما از آوردن مختصری از شرح حال ایشان بیان این نکته است که چگونه کسی که قدر وقت را میداند و نمیگذارد هیچ لحظه از عمرش بیهوده بگذرد به چه مقامی در علم میرسد، یکی از امتیازات این دانشمند بزرگ این بود که میتوانست هر فکری را هضم نماید و آن را به بیانی روشن و دلایلی منطقی عرضه نماید.
او در مذهب امام شافعی فضلی بزرگ دارد، برای این که او کتابهای فقهی مذهب شافعی را مطالعه نمود و در چهار کتاب خلاصه نمود: ۱- «بسیط» که یقیناً کتاب بزرگی بوده و چاپ نشده است. ۲- «وسیط» که در ده جلد چاپ شده و از کتابهای مورد اعتماد مذهب شافعی است. ۳- «وجیز» که یک جلد میباشد و با این که یک جلد میباشد در چهار مذهب است، برای این که هر مسألهای که میآورد، اگر امام ابوحنیفه مخالف است میان پرانتز مینویسد (ح) تا دانسته شود امام ابوحنیفه در این مسأله با ما مخالف است. و اگر امام مالک در آن مسأله با ما مخالف باشد میان دو پرانتز مینویسد (م) یعنی در این مسأله امام مالک با ما مخالف است، اگر در مذهب وجهی واهی بر خلاف معتمد باشد، میان دو پرانتز میگذارد (و)، امام ابوالقاسم «وجیز» را در بیست جلد شرح نموده است. ۴- «خلاصه» که امام رافعی آن را مختصر نموده و نام آن را «محَّرر» نهاده است و امام نووی آن را مختصر نموده و آن را «منهج الطلاب» نامیده است و ازهری منهج الطلاب را مختصر نموده و آن را «نهج الطالب» نامیده است و اکنون کتب فقهی مذهب بر محور همان «محرر» و «منهاج الطالبین» دور میزند.
یکی از صالحین این رباعی را گفت:
حرّر الـمذهب حَبْرٌ
أحسن الله خَلاصه
ببسيط و وسيط
و وجيز وخلاصه
دانشمندی بزرگ، مذهب امام شافعی را در چهار کتاب: بسیط، وسیط، وجیز و خلاصه تحریر و تنقیح نمود، خدا او را جزای خیر دهد!
عواملی که باعث شد امام محمد غزالی به چنین مقامی برسد به شرح زیر است:
۱- پدرش یک فرد عادی بود و دارای دکانی بود که امور معاش خود را به وسیلهی آن رو به راه میکرد. او هرگاه به مجلس دانشمندان میرفت از این که عمرش گذشته و وقت از دست داده و دانشمند نشده گریه میکرد و دعا مینمود که خدا فرزندی را که واعظ گردد به او ارزانی دارد، روزی که پایان عمر او نزدیک میشد، خدا میدانست چقدر حسرت و افسوس داشت که نتوانسته است دو پسر خود را به مقام ارجمند علمی برساند، دوستی داشت که از صوفیه بود، او را حاضر کرد و اموال خود را به او سپرد و از او خواست تا در عالمشدن دو فرزندش بکوشد و آن دو را به مقام ارجمند علمی برساند، اگرچه همهی مالی را که برای ایشان باقی گذاشته مصرفشان نماید، او در گذشت و وکیل صوفی بر تربیت و تعلیم دو پسر او همت گذاشت تا روزی که به آن دو گفت: مالی که پدرتان برایتان نزد من گذاشته بود، تمام شده است و خودم مالی ندارم که مصرف شما نمایم، اکنون شما میتوانید به مدرسه بروید و در مدرسه مصارفتان تأمین میشود و حرام است که شما ترک تحصیل کنید.
۲- همان دوست صوفی پدر امام غزالی که گوئیا به چشم بصیرت میدید که این دو جوان افراد عادی نیستند و آیندهای درخشان دارند آن دو را به ادامهی تحصیل تشویق و ترغیب نمود.
۳- رئیس راهزنان که به امام محمد غزالی گفت: شرم نمیکنی که علمت در خُرجین باشد که دزدها آن را از تو بگیرند، برو علم خودت را در سینهات بگذار که کسی نتواند علمت را از تو بگیرد.
۴- از همه مهمتر، رغبت غزالی در کسب علم و وقتشناسی او به گونهای که جز در راه علم و عمل به آن نگذراند.
در اسلام علمای بسیاری هستند که همه در زندگینامهی خود نوشتهاند که در تمام مدت عمرشان در بیست و چهار ساعت یک شبانه روز، یک ساعت کامل نخوابیدهاند. مثل امام شافعی، امام غزالی، امام نووی، امام بخاری، ابوعلی ابن سیناء و صدها از بزرگانی که هر لحظهای از وقت خود را از دنیا ارزندهتر و بهتر میدانستهاند، در گلستان سعدی آمده است: از امام محمد غزالی پرسیدند که: چگونه به این مقام علمی رسیدی ؟! فرمود: هرچه ندانستم از پرسیدنش ننگ نداشتم:
بپرس هرچه ندانی که ذُلّ پرسیدن
دلیل عزّ تو باشد به روز دانایی
خدایشان بیامرزد که قدر وقت را دانستند و نگذاشتند لحظهای از عمرشان بیهوده بگذرد. در گلستان سعدی آمده است: سید عبدالقادر گیلانی را دیدند که مُلتَزَم کعبهی مشرفه را به دست گرفته و میگوید: خدایا! در آخرت مرا نابینا برانگیز تا دو روی صالحان شرمنده نباشم، آفرین بر این بزرگان که همه نیکی کردند و نیکی کاشتند، بازهم خود را مقصر میدانستند.
امام حافظ، ابن حجر، در کتاب «توالی التأسیس بمعالی محمد بن ادریس»، یعنی امام شافعی مینویسد: ابن ابی حاتم گفت: از مُزَنی شنیدم که میگفت به شافعی گفته شد که: دل بخواهِ تو در فراگرفتن علم چگونه است؟ فرمود: یک حرف، یعنی هرگاه یک کلمهی مفید میشنوم که پیش از آن نشنیده بودم به طوری برایم مسرّت بخش میشود که سراپای وجودم میخواهد گوش بشود و آن را بشنود.
به ایشان گفته شد: حرص شما در فراگرفتن علم چگونه است؟ فرمود: مانند حرص کسی است که لذت او در جمع مال چندان است که میخواهد تا بتواند مال را جمع کند و در جمع آن لذت ببرد، یعنی همیشه در فکر زیادکردن علم و نشر علم نافع بین مردم هستم.
به ایشان گفته شد: طلب علمکردنت چگونه است؟ فرمود: مانند طلبکردن مادری که یک فرزند دارد و او گم شده و هرجا به دنبال آن میگردد، ببینید شافعی امامت و نبوغ را چگونه به دست آورده است!