آنچه از وقت فوت شد بر نمیگردد:
دیروز که گذشته است اگر همهی خلایق دست به دست هم بدهند که دیروز را برگردانند محال است که بتوانند. بنابراین، ای برادر دانا و ای تیزهوش با فهم خردمند، تو را تشویق میکنم که وقت خودت را برای خودت نگه داری و نگذاری که وقت را بدون فایده از دست بدهی، برای این که زمانی که در آن هستی زودگذر است، نه تازه میشود و نه بر میگردد. شاعر گفت:
ما مضى فات والمؤمَّل غيبٌ
ولك الساعة الَّتي أنت فيها
تفسیر آن به قول سعدی عليه الرحمة:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
دیروز صحیح است که رفته است، اما حساب خوب و بد واقع در آن از بین نرفته و حساب دیروز به جای خود باقی و در دفتر اعمال انسان ثبت و ثواب و کیفر آن برقرار است. مسکین آدمی با این همه غرور و غفلت در مقابل دو لقمه نانی که میخورد انواع حساب باید داشته باشد: ﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ ١٨﴾[ق: ۱۸]. «هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد، مگر اینکه نزدش مراقبی حاضر (وآماده نوشتن) است». هر نظری که به چشم مینگرد، آنچه به گوش میشنود، قدمی که بر میدارد، هر قصدی که بر آن تصمیم میگیرد، همه در حساب اعمال آدمی است. نظر او به سوی حلال است یا حرام، آنچه میشنود خوب است یا بد، قدمی که برمیدارد به سوی خیر است یا شر، قصدی که میکند و تصمیم انجام آن را دارد اگر بتواند، آیا قصد خیر است یا قصد شر؟ همهی اینها مورد حساب است. افسوس از غفلت ما که وقت را به هیچ میگیریم و چشم به هم نزده موقع رحیل از دارالفنا الی دارالقرار میرسد و آن وقت خدا میداند که چقدر افسوس و حسرت میخوریم و لیکن بدون فایده. بنابراین، بر به دستآوردن زمان و استفاده از آن به وسیلهی منظمکردن خودت و کردارهایت و اوقاتت حریص باش. این نظم مورد لزوم است: معلم باشی یا متعلم، مؤلف باشی یا مطالعهکننده، مستمع باشی یا قاری، تالی قرآن باشی یا عابد. به خود ستم نکن به گونهای که وقتشان را غنیمت نشمری و ساعتهای زندگیات را برباد دهی و غابن و مغبون باشی و عمرت را ضایع کرده باشی. روی دلت به سوی استراحت راغب باشد و در به دستآوردن فضایل رغبتی نداشته باش.