ابن عساکر مسموعات خود را به کسی سپرده بود تا برایش بیاورد: تأخیر نمود و ابن عساکر از این تاخیر ناراحت بود تا این که باو رسید:
حافظ ابومحمد قاسم، فرزند حافظ بن عساکر فرمود: پدرم کتابهای بسیاری شنیده بود و نسخههای آن را به دست نیاورده بود، بنا به اعتمادی که بر رفیقش حافظ ابوعلی بن وزیر نموده بود، زیرا آن چه ابن وزیر به دست میآورد، پدرم به دست نمیآورد. و آن چه پدرم به دست میآورد ابن وزیر به دست نمیآورم، در یکی از شبها شنیدم که پدرم با یکی از دوستانش صحبت میکرد که به سفر رفتم و مثل این است که به سفر نرفتهام. و مسموعاتی را به دست آوردم و مثل این است که به دست نیاوردهام. گمان میکردم که رفیقم ابن وزیر کتابهایی را که سماع من است میآورد، مثل «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و «کتابهای بیهقی» و جزوههایی که با اسنادهای عالی بود. رفیقم ابن وزیر، در شهر مَرو نشست و آنجا اقامت گزید. و انتظار داشتم رفیق دیگرم به نام یوسف بن فاروا جیانی بیاید که او نیز نیامد. و انتظار داشتم رفیق دیگرم که ابوالحسن مرادی است برسد، برای این که میگفت: ممکن است بیایم به دمشق و از آنجا به شهرم اندلس بروم. و هیچ کدام از اینها به دمشق نیامدند. بنابراین، ناگزیرم سومین بار به سفر بروم تا کتابهای بزرگ و مهم و جزوهها و اسنادهای عالی را به دست آورم. چند روزی نگذشت که یکی از دوستانش درب خانهاش را زد و گفت: این ابوالحسن مرادی است که آمده است. پدرم نزد او رفت و او را به خوشوقتی ملاقات کرد و در خانهی خودش او را منزل داد. او با خودش چهار سَفَط پر از کتاب آورده بود- سفط: ظرفی است که از تخته و چوب میسازند و در آن میوه و غیره جای میدهند- که همه به خط پدرم بود که مسموعات خود را نوشته بود. پدرم از رسیدن این مخطوطات که به خاطر آنها سفر کرده و مدتی به نوشتن آنها پرداخته بود، وقتی که دید همهی آنها سالم رسیدهاند، خیلی خوشوقت شد و شکر خدای متعال را به جا آورد که همهی مسموعات او را بدون زحمت به او رسانیده است. و زحمت سفر را از دوش او برداشته است. آن گاه به آن کتابها رو آورده و به نسخهبرداری از آنها پرداخت تا این که به مقصود خودش از آنها رسید و هر کتابی از آن کتابها را که از سفط (صندوق) بیرون میآورد این قدر شاد میشد که گوییا همهی مُلک دنیا را به او دادهاند. خدایش بیامرزد و از او خوشنود باشد. انتهی: عبارت تاج الدین سبکی به پایان رسید.
این هم چند صفت درخشنده بود از سیرت این امام یگانه و فرزانه، حافظ ابن عساکر دمشقی.
شما در سیرت او خواندید که چگونه دارای تبحُّر در علوم بود و چگونه کتابهایی را از خود به یادگار گذاشت، اگر نه این بود که او حتی یک لحظه از حیاتش نمیگذاشت بیفایده بگذرد و روز و شب همه در فکر علم و تألیف و فایدهرسانی بود، اگر این محافظت بر وقت و قدردانی حتی از دقائق و لحظات آن نبود، هیچگاه نمیتوانست چنین کتابهای ضخیم و پرارزش را بنویسد که مراکز علمی از طبع و چاپکردن آنها عاجزند، چه رسد به تألیف مثل آنها. بنابراین، ای جوانان! وقت خود را گرامی بدارید و نگذارید لحظهای از وقتتان به هدر برود، برای این که وقتها و لحظهها گنجینههای خیرات و برکات هستند.