مقالهی احمد امین در حفظ وقت و اثرهای ضایعکردن وقت:
واقف شدم بر مقالهای که از استاد احمد مصری است که در سال ۱۳٧۳ درگذشته است. او در کتابش «فیض الخاطر» تحت عنوان «اوقات الفراغ» مقالهای دارد که نظرم بر این شد تا در خاتمهی این کتاب با تصرف در آن و زیادکردن کلماتی اندک بیاورم. بدین علت که با خاتمهی کتاب مناسبت دارد و به امید آن که مورد استفاده قرار گیرد.
فرموده است: در خانهها هزاران هزار از طلاب مدارس هستند که چهار ماه یا پنج ماه تعطیلات تابستانه را میگذرانند. آیا پدران از آنان سؤال کردهاند که چگونه باید این مدت طولانی را بگذرانند که نفع آن عاید جسم، عقل، اخلاق و وطنشان گردد؟ و در خانهها به قدر همین یا بیشتر از آن زنان هستند، آنها چگونه اوقات فراغتشان را میگذرانند؟
اگر زمان، مادهی خام به دستآوردن مال و تحصیل علم و یافتن تندرستی است، پس چه بسیار از همهی اینها که از دست دادیم، و چه بسیار عمرهای گرانبها که به عَبَث و بازی از دست میرود و نه در کار دنیاست و نه در عمل آخرت. از نتایج ضایعشدن زمان، ضایعشدن منابع ثروت است که ممکن بود از آنها بهره گرفت، اگر بیاعتنایی به زمان و نادانی به استعمال آن نبود، چقدر زمینهای بایر است که ممکن بود اصلاح شود. و چقدر شرکتها بود که ممکن بود تأسیس شود. و چه تأسیسات و بُنگاههای گوناگون که ممکن بود سازماندهی شود و با استفاده قسمتی از آن وقتهایی که بیهوده گذشت اداره شود.
و از نتایج ضایعکردن وقت در دنیای ما، کسادی و بازار نداشتن کتاب و نخواندن آنها و راضیبودن به جهل و نادانی است، کم هستند افرادی که از نادانی رنج ببرند و به فکر دانایی باشند. و لیکن بسیارند کسانی که به سوی راحتی و تن آسایی و تن پروری روی آوردهاند. اضافه بر اینها عقبافتادگی فکری اجازه میدهد تا راه برای بیگانهی فعال باز شود، آن که میداند چگونه از وقتش فایده ببرد، و قصدم از حفظ وقت این نیست که زمان همهاش در کار بگذرد. و زندگی همهاش جدیت در کار باشد و استراحت و آرامشی در آن نباشد. و قصدم این نیست که همه ترشرویی باشد، نه خندهای باشد و نه اظهار شادمانی، بلکه قصد من این است که اوقات فراغت بر اوقات کار چیره نگردد. و این که تصور نشود که اصل زندگانی در بیکاری و فراغت است و وقت کار در حاشیهی وقت فراغت است؛ فراغت اصل باشد و کار فرع آن، بلکه کار اصل باشد و فراغت برای تقویت خود برای ادامهی کار. علاوه بر این قصدم این است که ما کار میکنیم و در کارمان هدف و مقصودی داریم، پس باید در فراغت هم هدف و مقصودی داشته باشیم. بنابراین، اوقات فراغت یا باید مفید برای صحت و تندرستی باشد، مثل راهرفتن و ورزشکردن و امثال اینها از هرچیزی که برای تندرستی مفید باشد و یا این که وقت فراغت برای لذت معنوی باشد، مثل مطالعهی کتب علمی و سودمند. و یا این که اوقات فراغت برای غذای روحی باشد، مثل تلاوت قرآن، خواندن حدیث، صلهی ارحام، رسیدن به مستمندان، نوازش و مدد به یتیمان، مساعدت بیماران یا امثال اینها از طاعات و عبادات مستحب.
اما این که هدف صرف وقت بدون نتیجه باشد، این هدفی نیست که شرع آن را بپسندد و یا عقل آن را بپذیرد. بنابراین، مردمی که وقتشان صرف لهو و لعب غیر مشروع میشود، یا مشغول چشمچرانی و وقتگذرانی در قهوهخانه یا در کوچه و امثال اینها میگردد، این نوع وقتگذرانی مشروع نیست، نه شرع آن را میپسندد و نه عقل آن را میپذیرد. و باید دانست که وقت نه دشمن است که قصد از بینبردنش بکنی، بلکه وقت حیات و عمر آدمی است و علاج مشکل اتلاف وقت بدون هدف صحیح این است که انسان معتقد شود که میتواند حبّ و بغض خود را تعدیل کند و آنچه زیانمند است به آنچه سودمند است تبدیل نماید. بیشتر مردم وقتی که اراده کنند میتوانند وقت فراغت خود را تقسیم نمایند به آنچه برای تندرستی، عقل و دینشان مفید است. چقدر اشتباه میکنند کسانی که شب را در خارج از خانه با این و آن میگذرانند و اهل خانه از زن و بچه تنها هستند. میتوانند به جای آن فرزندان را تربیت و نوازش کنند، برایشان حکایتهای سودمند بگویند، با اهل خانه صحبت کنند، ببینند چه کمبودی دارند تا رفع کنند. گوش به درسخواندن بچهها بکنند، و از خانواده در برابر زحماتشان تشکر کنند، وقتی که به خانه میآیند، هر وقتی که مناسب میدانند هدیهای برای بچهها، دستهگلی برای مادر بچهها بیاورند.
متأسفانه عوام الناس عقیده دارند که خواندن قصههای سبک و مطالعهی مجلات نامطلوب برای غذای روحیشان کافی است، در حالی که اینگونه حکایات و مجلات روح را معذب میسازد، و حکم مخدرات عقل و محرک غرایز جنسی دارد که ضررش خیلی بیش از نفعش میباشد، و با اندکی صبر و اراده میتوان نوآموز را برای جدیت در درس و مطالعهی سودمند آماده و تربیت نمود.
هر باسوادی میتواند در فراگیری انواع علوم و معارف همت خود را به حرکت درآورد، به طوری که آنها را بررسی نماید و بخواند و اطلاع خود را در آن توسعه دهد و اطلاع عمیقی را در آن به دست آورد. خواه این فراگیری در بارهی ادبیات، حیوانات، گیاهان و گلها، میکانیک، تاریخ یکی از عصرهای گذشته و یا در بارهی هر نوعی از معارف انسانی باشد، آنگاه رغبت و شوق خود را در آن تقویت بخشد، پس از آن بخشی از روز و شب خود را برای خواندن و اهمیتدادن به آن قرار دهد.
با این روش میبینید که او دگرگون شده و بعد از بیدانشی اکنون در علمی تخصص یافته و میتواند به اُمت خود، به میهن خود و به جامعهی خود نفعی برساند.
و بدین شکل امت به فرزندان خود از دیگران بینیاز میشود و در انواع علوم و معارف افرادی آگاه و مطلع خواهد داشت و بر هرکدام در همان رشتهای که در آن تخصیص دارد اعتماد مینماید.
و بدین ترتیب صحبت مردم در مجالسشان عوض میشود؛ فکرشان ترقی مییابد؛ زندگیشان تازه میشود و از یکدیگر علم، ادب، اخلاق، رفتار و کردار نیک میآموزند و وقت خود را پاس میدارند. و چیزی نگذرد که میبینیم دانش بالا رفته و عقلها وسعت یافته و زندگی روشن گردیده و قوت و نیرو افزایش یافته و راههای معیشت آسان و بهتر گردیده است.
در این موقع است که مردم احساس میکنند که بر آنان واجب است که عقل و فهم خود را تغذیه کنند، همانگونه که جسم خود را تغذیه میکنند. و بدانند که زندگی بدون غذا ممکن نیست و غذا هم میسر نمیشود، مگر بر نگهداری وقت و به دستآوردن وقت و بهترین استفاده از آن نمودن.
آن وقت است که جامعه ترقی میکند و در پی آن مردم جامعه نیز در فکر و صنعت و نفع رسانی و تولید آنچه به آن نیاز دارند و داد و ستد سالم و پیشرفته و خودکفایی و بینیازی از دیگران ترقی میکنند. آن وقت است که میتوانی از خود بپرسی و بگویی: من در وقتی که دارم چه کاری انجام میدهم؟ تندرستی به دست میآورم، صحتم را نگه میدارم، بر علم خود میافزایم، فایده میبرم، خیری به خود و یا به دیگری میرسانم؟
و بنگر آیا وقت فراغتت تابع حکم عقلت شده است که هدف پسندیدهای داشته باشی و وقت خود را در راه آن صرف نمایی. اگر پاسخت مثبت بود، کامیاب شدهای. و اگر پاسخت مثبت نبود، بکوش تا پاسخت مثبت شود و کامیاب گردی.
قلم به دستگرفتن و خوب و بد زندگی را نوشتن و نفع و ضرر خود را سنجیدن و در صدد بهتر کردن وضع خود برآمدن از موفقیت در زندگی است. و صبر و شکیبایی با سعی و کوشش، لازمهی هر موفقیتی است.
امت ما زندگی میکند در یک دهم آنچه میبایست در آن زندگی کند یا در کمتر از آن. هم در بازدهی و تولید و هم در توانایی عقلی خود و هم در حالت تندرستی خود. همه در یک دهم متوقف میشود و باقی امور زندگی به هدر میرود، یا در سستی و گمنانمی میگذراند یا در لهو و لغو به سر میبرد و یا در هیچ میگذراند. در حالی که برای زیستنی که سزاوار اوست کمبودی ندارد، مگر دانستن راهی که بتواند وقت خود را از کار خیر پُر نماید و از حکم شرع و عقل اطاعت نماید. انتهی: گفتار احمد امین به آخر رسید.