ارزش وقت نزد علمای اسلامی

فهرست کتاب

بهترین چیزی که صرف وقت و نزدیک‌شدن به خدا در آن حاصل می‌شود طلب علم است:

بهترین چیزی که صرف وقت و نزدیک‌شدن به خدا در آن حاصل می‌شود طلب علم است:

ابن عقیل/در مقدمه‌ی کتاب الفنون که به چاپ رسیده گفته است: «بعد از حمد خدا و درود بر رسول اللهصبهترین چیزی که وقت صرف آن می‌شود و انسان به آن مشغول می‌گردد و به وسیله‌ی آن خود را به خدای عزوجل نزدیک می‌سازد طلب علم است که انسان را از تاریکی جهل و نادانی بیرون می‌آورد و به نور شریعت اسلام می‌رساند، و من همیشه خود را به همین مشغول ساختم و وقت خود را صرف آن نمودم، من همیشه آنچه را که از گفتار علماء استفاده می‌کنم و آنچه از درون کتاب‌ها بیرون می‌آورم و آنچه به ذهنم می‌سپارم می‌نویسم، و آن‌ها را از بحث و مناظره با علماء و از اقتباس از تألیفات دانشمندان و از همنشینی با بزرگان به دست می‌آورم، به طمع این که قسمتی از فضل و بزرگی‌شان در دلم جای بگیرد و مرا از جهل دور سازد و تا شاید به مقامی برسم که بزرگان پیش از من به آن مقام رسیده‌اند.

و اگر آن نوشتن‌ها و به خاطر سپردن‌ها فایده‌ای نداشته باشد، مگر پاک‌کردن دل از حماقت‌های نفسانی که بیشتر اوقات عوام با آن‌ها می‌گذرد، باز هم کفایت است. و خدا راهنمای راه راست است و او مرا کفایت می‌کند و چه خوب کفایت‌کننده‌ای است، خدای تبارک و تعالی. انتهی: سخن ابن عقیل به پایان رسید.

ابن عقیل موقع وفاتش می‌گوید: مرا به حال خود بگذارید تا خوش باشم بِلِقاء الله:

ابن الجوزی فرمود: موقعی که هنگام وفات ابوالوفاء ابن عقیل رسید و حالت جان‌دادن به او دست داد، زنان گریان شدند، اما او گفت: بگذارید خوش‌وقت باشم به ملاقات خدایی که پنجاه سال از طرف او توقیع و امضاء می‌نمودم، یعنی پنجاه سالی که فتاوی را امضاء می‌نمود، او فکر می‌کرد که امضاء کردنش زیر فتوی و بیان احکام شریعت به نمایندگی از طرف خداست. ابن القیم/کتابی دارد به نام «إعلام الموقعین عن رب العالمین/ با خبر ساختن امضاءکنندگان از طرف پروردگار جهانیان»، یعنی باید کمال احتیاط را به کار ببرند. ابن الجوزی در اینجا چنانکه ذکر شد، چقدر تعریف و تمجید از ابوالوفا ابن عقیل نموده است و خیلی هم کار به جایی کرده است. امام ابوالوفاء ابن عقیل بعد از خودش چیزی به میراث نگذاشت، مگر کتاب‌هایش و لباس بدنش که کفایت تجهیز او از غسل و کفن و دفن و پرداخت بدهی او نمود.

بنابراین، خواننده‌ی گرامی، ببین حفظ خاطر و نگهداری وقت و غنیمت‌شمردن آن چگونه اَثَر نمود و چگونه ثمربخش شد که کتابی مثل الفنون هشت صد مجلد و کتاب‌های دیگری که بعضی از آن‌ها ده مجلد است، بعد از او به یادگار بماند و همه دست خط یک نفر باشد، خدایش بیامرزد که در حفظ وقت و غنیمت‌شمردن عُمر در راه علم و خیر و شایسته کاری سرمشقی برای دیگران بود.

اندک اندک بسیار شود و دریا از قطره‌های جمع‌شده پدید آمده است: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود:

چه راست و زیباست گفته‌ی بهاء الدین ابن النَّحاس حلبی نحوی که نام او محمد بن ابراهیم است و به سال ۶٩۸ درگذشت و گفتار او این معنی را می‌رساند که از جمع اندک با اندک و مداومت بر آن است که بسیار به دست می‌آید و از جمع‌شدن قطره‌های باران است که سیل و دریاهای عظیم پیدا می‌شود، امام جلال الدین سیوطی/در کتاب «بغية الوعاة» که در باره‌ی شرح حال نُحاة، یعنی علمای نحو تألیف نموده آورده است که بهاء الدین ابن النحاس فرمود:

اليوم شيءٌ وغداً مثلُه
من نُخَب العلم الَّتي تُلْتَقَطْ
يحصّل الـمرءُ بها حكمةً
وإنما السيلُ اجتماعُ النُّقَط

امروز چیزی و فردا نیز همانند آن چیز از برگزیده‌های علمی که بر گرفته می‌شود، شخص از جمع آن‌ها حکمتی به دست می‌آورد، و در حقیقت سیل از اجتماع قطره‌های باران جاری شده است.

یعنی با حفظ وقت و جمع انواع علم و حکمت، معلومات بسیار حاصل می‌شود، چنانکه از قطره‌های باران سیل به راه می‌افتد.

تألیفات ابن جوزی به سبب نگهداری وقت از پانصد تألیف گذشت:

امام ابوالفَرَج بن جوزی، عبدالرحمن بن علی حنبلی بغدادی، به سال ۵۰۸ به دنیا آمد و به سال ۵٩٧ درگذشت و تألیفات او از پانصد کتاب بیشتر بود.

لزوم‌دانستن ارزش وقت و پُرکردن آن به بهتر و بهتر:

قسمتی از وقت او را به شما نشان می‌دهیم تا بدانید چگونه قدر وقت را می‌دانست، اگر وقتی مهمانانی نزد او بودند یا اشخاصی بیکار به حضورش می‌آمدند، می‌دانست چه کاری کند که هم آنان را راضی نگه دارد و هم وقت خود را ضایع نکند، ببینید خودش در این باره در کتابش «صید الخاطر» چه می‌گوید:

و شایسته است که انسان ارزش زمانش و قدر وقتش را بداند و هیچ لحظه‌‌ای از وقتش در غیر طاعت خدای متعال به کار نبرد، و همیشه هر کاری که بهتر و شایسته‌تر است مقدم بدارد و هر گفتاری که مفیدتر است به جلو بیندازد، و نیت و قصدش در خیر باشد، بدون سستی و به طوری که بدن از آن عاجز نماند، چنانکه در حدیث شریف است: «نيّةُ المؤمن خير من عمله وعمل المنافق خير من نيتّه». [رواه الحفاظ ابن حجر الهیثمی و نسبه الی الترمذی فی کتابه «الفتاوی الحدیثیة]. بسیاری از پیشینیان می‌کوشند تا هیچ لحظه‌ی ضایع نسازند، چنانکه از عامر بن عبد قیس نقل کرده‌اند: - عامر بن عبد قیس یکی از تابعین زاهد و عبادتکار بود- وقتی کسی به او گفت: با من سخن بگوی. عامر گفت: آفتاب را از حرکت باز دار؛ یعنی همانگونه که آفتاب از حرکت نمی‌ایستد، من هم به وظیفه‌ی خود مشغولم و وقت صحبت بی‌فایده‌کردن را ندارم.

بیشتر مردم اوقات خود را بیهوده تلف می‌کنند:

ابن الجوزی فرمود: عموم خلایق را دیدم که دفع الوقت عجیبی دارند، اگر شب دراز بود صرف در گفت و گویی می‌کنند که بی‌فایده است یا خود را مشغول کتابی می‌کنند که در باره‌ی غزل است و شب‌نشینی: فلان دختر زیباروی با عاشقش چه گفت و گویی نمود. و فلان ثروتمند چه نوع شب‌نشینی دارد، و بدین صورت وقت را تلف می‌کنند و عمر را به هیچ به باد می‌دهند، و اگر روز دراز بود آن را به خوابیدن به سر می‌برند یا در کنار دجله یا در بازار.- ابن الجوزی در بغداد زندگی می‌کرد، او مردم را شباهت می‌داد به کسانی که در کشتی نشسته و باهم صحبت می‌کنند و خبری از حرکت کشتی و نزدیکی مقصد ندارند. و گفته است: افرادی نادر را دیدم که فهم زندگی کرده‌اند و در صدد تهیه‌ی توشه‌ی سفر و آمادگی برای انتقال از دنیا و روانه‌شدن به سوی آخرت دارند. بنابراین، الله الله: از خدا بترسید در حفظ عمر و البدارَ البدارَ: بشتابید بشتابید برای رسیدن به مقصود پیش از فوت وقت و از دست‌رفتن مقصود. و با زمان همچشمی کنید، یعنی همان گونه که زمان بی‌رحمانه به سرعت می‌گذرد، به سرعت در به دست‌آوردن رضای خدای تعالی بکوشید.

ابن الجوزی از صبحت افراد بیکار پناه به خدا می‌برد:

و پناه می‌برم به خدا از صحبت مردم بیکار. بسیاری از مردم را دیدم که از روی عادت کارهایی می‌کنند از قبیل دید و بازدید زیاد و آن را خدمت می‌دانند، و وقتی که جایی رفتند طول می‌دهند به نشستن و بازگو کردن صحبت‌های مردم و گفت و گوهای بی‌معنا و بیهوده و در اثنای سخن به غیبت مردم پرداختن. و امروزه بسیاری از مردم این روش را دنبال می‌کنند، و شاید هم کسی که نزد او می‌روند این روش را دوست دارد و شوق داشته باشد که مردم نزد او بروند و پشت سر این و آن حرف بزنند و از تنهایی ناراضی باشد. و مخصوصاً روزهای که در آن‌ها به یکدیگر تبریک می‌گویند، مانند ایام عید و عروسی؛ می‌بینید که آن مردم نزد همدیگر می‌روند و اکتفا نمی‌کنند به سلام و تبریک گفتن، بلکه از هر دری صحبتی بیهوده به میان می‌آورند و وقت و عمر خود را تباه می‌سازند.

ابن الجوزی در چنان اوقاتی کارهایی می‌کرد که هم زایران را راضی نگه دارد و هم وقت خود را حفظ کند:

موقعی که دیدم زمان و وقت گرانبهاترین چیزی است که انسان باید آن را به کارهای خیر اختصاص دهد، صحبت با آنان برایم خوشایند نبود و میان دو کار قرار گرفته بودم: اگر رفتارشان را انکار نمایم، نگرانی و دشمنی پیش می‌آمد، به سبب بریدن مألوف و عادت‌شان. و اگر با آنان بسازم، وقتم ضایع خواهد شد، روی این اصل تا آن جا که می‌توانستم از ملاقات‌شان عذرخواهی می‌نمودم تا مرا معذور دارند و نیایند و وقتم را ضایع نکنند، و موقعی که می‌دانستم نمی‌توانم آنان را نپذیرم، سخن را کوتاه می‌کردم تا هرچه زودتر از آنان جدا شوم و به کار خود بپردازم، پس از آن کارهایی را آماده ساختم که مانع گفت و گو نمی‌شود تا آن کارها را در وقت ملاقات‌شان انجام بدهم و وقتم بیهوده نگذرد. بنابراین، کارهایی مثل چیدن کاغذ، قط‌زدن قلم و بسته‌بندی دفترها را می‌گذاشتم برای اوقات ملاقات‌شان، برای این که این کارها نیازی به فکر و حضور قلب ندارد، و همین کارها را در وقت آمدن‌شان انجام می‌دادم تا چیزی از وقتم ضایع نشود.

ارزش و گرانبهایی وقت را افراد موفق می‌دانند:

و به چشم خود می‌دیدم مردمی را که معنی زندگی نمی‌دانند؛ از آن جمله هستند کسانی که خدا آنان را ثروتمند ساخته و حاجتی به کسب و کار ندارند؛ اینان بیشتر اوقات روز در بازار می‌نشینند برای نظرکردن به مردم؛ و چه بسیار بود آفت و منکری که از نظرشان می‌گذشت، و از آن جمله مردمی که خلوت داشتند تا با دوستان‌شان بازی بیهوده کنند؛ و از آن جمله مردمی هستند که زمان را به حکایات پیشامدهای سلاطین و صحبت‌گرانی و ارزانی می‌گذرانند. از این رو دانستم که خدای عزوجل بر ارزش وقت و گرانبهایی عمر آگاه نمی‌سازد، مگر بندگانی را که توفیق قدرشناسی وقت و غنیمت شمردن عمر را به ایشان عطا فرموده است، چنانکه در آیه‌ی ۳۵ سوره‌ی فصلت فرمود: ﴿وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ[فصلت: ۳۵]. «و اما جز کسانی که شکیبا باشند آن را نپذیرند». از خدای عزوجل خواهانیم که ارزش اوقات عمر را به ما بفهماند و ما را برای غنیمت شمردن عمر و پرداختن به کارهایی که در دنیا و آخرت به رضای او باشد موفق فرماید.

محافظت سلف بر وقت و خودداری از ضایع‌کردن آن:

پیشینیان وقت را خیلی گرامی می‌داشتند و پرهیز می‌کردند از این که وقت‌شان ضایع شود، فُضیل بن عیاض فرمود: من می‌شناسم کسی را که سخن خود را از این جمعه تا جمعه‌ی دیگر می‌شمرد، یعنی آنان وقت خود را به تدریس علوم و تألیف کتب و قرائت قرآن و صلوات بر رسول و آل اطهار و صحب اخیارش صرف می‌کردند و وقتی برای سخن بی‌فایده نداشتند و برای زیاد حرف زدن فارغ نبودند، مردمی از عوام بر یکی از پیشینیان داخل شدند و گفتند: شاید ما تو را مشغول ساختیم و تو را از کارت باز داشتیم. گفت: راستش به شما می‌گویم: مشغول قرائت قرآن بودم و به خاطر شما از قرائت دست کشیدم. و مردی عبادتکار نزد سرّی سقطی آمد و دید گروهی از مردم نزد او نشسته‌اند، گفت: محلی شده‌ای برای نشستن بیکاران! این را گفت و رفت و ننشست. وقتی شخصی از آمدن دیگران به نزد خود خوشش بیابد، کسانی که نزد او آمده‌اند به نشستن نزد او طول می‌دهند و در این نشستن طولانی از غیبت و پشت سرگویی مردم به سلامت نمی‌ماند. جماعتی نزد معروف کرخی آمدند و به مدت طولانی نشستند؛ معروف گفت: فرشته‌ای که آفتاب را می‌راند از گرداندن آفتاب باز نمی‌ماند، چه وقت می‌خواهید بلند شوید و بروید؟ یعنی وقت به سرعت درگذر است و نمی‌توانم وقت خود را با شما در سخن بی‌فایده ضایع سازم، بروید و مرا رها کنید تا به کار خود برسم.

نمونه‌هایی عالی از محافظت پیشینیان بر وقت‌شان:

جماعتی از سلف آن قدر به وقت خود اهمیت می‌دادند که نمی‌گذاشتند لحظه‌ای از وقت‌شان بی‌فایده بگذرد، داود طایی، یکی از صالحان، ریزه‌های نان را بر زبان می‌نهاد و با آب آن را فرو می‌برد و می‌گفت: میان جویدن نان و با آب خوردن ریزه‌ی نان قرائت پنجاه آیه از قرآن است. اینان با حفظ وقت و انجام‌دادن کارهای ثمربخش، هم وقت خود را حفظ می‌کردند و هم طاعت خود را بیشتر می‌نمودند و هم به کارهای خیر عمومی بهتر می‌رسیدند و هم تندرستی خود را حفظ می‌نمودند، برای این که صحت در کم‌خوری و همه نوع امراض در پرخوری است.

عثمان با قلاوی هیچ وقت زبانش از یاد خدا نمی‌ایستاد؛ همیشه زبانش به یاد خدا بود و می‌گفت: وقت خوراک خوردن، روحم می‌خواهد بیرون آید به سبب مشغول‌شدن به خوراک و بازماندن از یاد خدا. و یکی از صالحان به دوستانش می‌گفت: وقتی که از نزد من بیرون رفتید از هم جدا شوید، برای این که از هم که جدا شدید، ممکن است قرآن بخوانید یا به یاد خدا مشغول شوید، اما اگر باهم باشید به سخن‌گفتن با همدیگر مشغول می‌شوید. و بدانید که زمان و وقت، گرامی‌تر از آن است که بیهوده تلف شود، برای این که در جامع ترمذی: ۵: ۵۱۱ در باب دعوات، و در مستدرک حاکم ۱: ۵۰۱ در باب دعاء، از جابر بن عبداللهساز رسول اللهصآمده است که فرمود: «مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِيمِ وَبِحَمْدِهِ، غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِي الجَنَّةِ» «کسی که گفت: سُبْحَانَ اللَّهِ العَظِيمِ وَبِحَمْدِهِ، درخت خرما برای او در بهشت کاشته می‌شود». یعنی با هر بار گفتن این کلمه درختی در بهشت برایش کاشته می‌شود. ترمذی در باره‌ی این حدیث فرمود: «حدیث حسن غریب» و حاکم گفت: «صحیح علی شرط مسلم» حدیث در جامع ترمذی و مستدرک حاکم است. بنابراین، گفته‌ی ابن الجوزی که می‌گوید: «فی الصحیح»، درست نیست، برای این که کلمه‌ی فی الصحیح به گمان می‌آورد که در بخاری و یا در مسلم است و این درست نیست. ابن الجوزی کتابی در موضوعات دارد، بسیاری از احادیث که در بخاری یا مسلم است، می‌گوید که موضوع است. و این خلط و خبط او در اثر این است که هر کتابی که می‌نوشت مراجعه نمی‌نمود و مشغول کتابی دیگر می‌شد. و در کتاب «صید الخاطر» خیلی خودستایی دارد و نسبت به ابوالوفاء ابن عقیل مطالبی می‌نویسد و نسبت به امام الحرمین و امام غزالی زبان‌درازی می‌نماید؛ آن هم بنا حق و عجیب این که با اعتراضش بر امام غزالی ناگزیر شده از این که کتاب عظیم «احیاء علوم الدین» امام غزالی را مختصر نماید و نامش بگذارد: «منهاج القاصدین». و نسبت به متنبی و ابومسلم خراسانی، قصدش این است که هیچ کدام مثل خودش نیستند. و این ادعا از شخصی مثل او خیلی بی‌جاست.

الحاصل: انسان چقدر ساعت‌ها که بی‌فایده از دست می‌دهد در حالی که می‌توانست در همان ساعت‌ها ثواب‌های بسیار به دست آورد، و زندگی و روزهای آن مانند کشتزار است، باید در آن همه تخم نیکی بکارد. آیا با این حال درست است که سستی نماید یا از کِشت دست بردارد؟

بیان آنچه بر قدرشناسی زمان و اغتنام فرصت کمک می‌کند:

چیزی که به غنیمت‌شمردن فرصت و قدردانی از وقت کمک می‌کند، تنهایی و عُزلت از خلق است تا آنجا که ممکن باشد، و با مردم اکتفا کردن بر سلام و علیک و کار ضروری با کسانی که ملاقات می‌شوند و کم خوراکی، برای این که پرخوری باعث خواب زیاد و ضایع‌کردن شب می‌شود. و هرکس در رفتار و سیرت صالحان نظری بیفگند و ایمان به جزاء داشته باشد، این مسأله را که یاد کردیم برای او روشن می‌شود.

بلندهمتی دانشمندان پیشین و برتری تألیفات‌شان:

دانشمندان پیشین بسیار بلندهمت بودند، و همت بلندشان از تألیفات‌شان پیداست و همین تألیفات‌شان خلاصه و نتیجه‌ی عمرهای ایشان است، افسوس که بیشتر تصنیفات‌شان که بسیار مفصل بود از بین رفته است. و علتش این است که دانشجویان، بلندهمتی را از دست دادند و در صدد کتاب‌های مختصر شدند، و شوق فراگیری و حفظ کتاب‌های بزرگ را نداشتند. این است که کتاب‌های بزرگ نوشته نشد و از بین رفت.

بنابراین، راه موفقیت دانشجویان طالب کمال این است که بر کتاب‌های مفصل آن دانشمندان آگاهی بیابند و بسیاری از آن‌ها را مطالعه نمایند، برای این که مطالعه‌ی کتاب‌های‌شان روح بلندپروازی را در او می‌دمد، و تصمیم او را بر جدیت تقویت می‌نماید و هیچ کتابی خالی از فایده نیست.

و پناه می‌بریم به خدا از رفتار طلاب علم در زمان ما، برای این که در میان آنان نه بلندهمتی است که مبتدیان به او اقتداء کنند و نه پرهیزگاری است که طلاب به او نظر کنند و راه تقوی و صلاح را در پیش بگیرند. بنابراین، ای دانشجویان طالب اطلاع واسع و تحقیق علم، بر شما لازم است مطالعه‌ی بسیار کتاب‌های دانشمندان پیشین و دیدن تصنیفات‌شان و بررسی سیرت و رفتارشان و این که چگونه خود را وقف علم نمودند و چگونه سرآمد علمای جهان شدند و چگونه آثاری از خود به یادگار گذاشتند که هزار سال از آن گذشته و هنوز در آسمان علم می‌درخشد!.

حرص ابن الجوزی بر علم و شدت علاقه‌اش به کتاب:

من خبر می‌دهم از حال خودم. از مطالعه‌ی کتاب سیر نمی‌شوم، و هرگاه کتابی دیدم که پیشتر از آن ندیده بودم، مثل این است که گنجی یافته‌ام. در فهرست کتاب‌های وقف‌شده در مدرسه‌ی نظامیه نام دانشگاه‌هایی است که خواجه نظام الملک در بغداد و نیشابور و جاهای دیگر ساخته است- و نظر کردم در فهرست کتاب‌های ابوحنیفه و کتاب‌های حُمَیدی و کتاب‌های محمد بن فتُّوح اندلسی بغدادی، رفیق ابن حزم، و کتاب‌های شیخ ما عبدالوهاب انماطی و کتاب‌های ابن ناصر و کتاب‌های ابی محمد خَشّاب که حمل چند شتر بود و غیر آن‌ها از هر کتابی که به دست می‌آوردم، مقصودش این است که فهرست آن کتابخانه‌ها را دیدم و کتاب‌های آن‌ها را مطالعه نمودم و خواندم، در حقیقت شش صد هزار جلد کتاب خواندن خود کرامات است، اگر مقصود دیدن مطالب آن‌ها باشد صعوبتی ندارد، اما خواندن آن کتاب‌ها از اول تا به آخر خیلی دشوار است، و خودش هم می‌فرماید: اگر بگویم بیست هزار جلد را مطالعه کرده‌ام باز هم مطالعه‌ام بیشتر از آن است و هنوز هم در جست و جوی کتابی هستم که بخوانم، پس معلوم شد که شش صد هزار نبوده و فقط فهرست و مطالب آن‌ها را ملاحظه فرموده است.

و با نظرکردن در آن کتاب‌ها این استفاده را نمودم که بر سیرت مؤلفین آن کتاب‌ها و اندازه‌ی همت‌شان و حفظ‌شان و عبادات و علوم غرایب آنان و غرایب علوم‌شان وقوف یافتم، به طوری که اگر آن کتاب‌ها را مطالعه نمی‌نمودم آن استفاده‌ها را نمی‌بردم. و از این رو بود که مردم را در بی‌سوادی خوار می‌دیدم و همت طلاب را حقیر می‌شمردم، و همه‌ی ستایش‌ها برای خداست.

هر نفسی یک کتابخانه است؛ بپرهیز از این که کتابخانه‌ات خالی از کتاب باشد:

ابن جوزی /در کتابی که برای نصیحت فرزندش نوشته و نام آن را «لفتة الکبد في نصیحة الولد» گذاشته است، فرزند خود را نصیحت فرموده که وقت خود را حفظ کند. عبارت کتابش به این معنی است:

«و بدان ای پسر عزیزم که روزها قسمت می‌شوند به ساعت‌ها و ساعت‌ها قسمت می‌شوند به نَفَس‌ها و هر نفسی حکم کتابخانه‌ای دارد. بنابراین، بپرهیز از این که نَفسی به هیچ بگذرد و روز قیامت کتابخانه‌ات را خالی از کتاب بیابی و باعث ندامت و پشیمانی‌ات شود.

و بنگر به هر ساعتی از ساعت‌های عمرت که بر چه چیزی مصرف می‌شود. بنابراین، در هر ساعتی، گرامی‌ترین چیز را در آن به ودیعت بسپار. و اهمال نکن که در فکر آن نباشی، و انجام‌دادن بهترین و زیباترین و خوبترین کار را عادت خودت قرار بده. و به سوی صندوق قبرت چیزی را بفرست که روز رسیدن به آن تو را شادمان گرداند».

ابن الجوزی در هر روز و شبی ۴ کراس یعنی ۱۶ برگ یعنی ۳۳ صفحه می‌نوشت:

حافظ ابن رجب حنبلی در کتاب «الصلة» که دنباله‌ی کتاب «طبقات الحنابلة» است، در شرح حال ابن الجوزی چنین نوشت: ابن الجوزی در هر فنی از فنون علم تألیفی دارد، و موقعی که از ابن الجوزی راجع به عدد تألیفاتش پرسیده شد، فرمود: سیصد و چهل تألیف. از آن جمله تألیفی است که بیست مجلد است. و تألیفی است که چهار کراس، یعنی ۳۲ صفحه است، و موفق عبداللطیف فرمود: ابن الجوزی از زمان و وقتش هیچ لحظه‌ای را ضایع نمی‌کرد، هر روزی چهار کراس، یعنی ۳۲ صفحه می‌نوشت: و هر سالی از این نوشتن چهار کراس مداوم، پنجاه مجلد یا شصت مجلد به دست می‌آورد.

ابن الجوزی به سبب حفظ وقت به دست خود دو هزار جلد نوشت:

ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ» و ابن رجب در کتاب «ذیل طبقات الحنابله» نوشتند که ابوالمظفر، پسر دختر ابن جوزی، گفت: که از پدرِ مادرم شنیدم که روی منبر مسجد می‌فرمود و آن هم در اواخر عمرش که: من به همین دو انگشتم دو هزار جلد نوشته‌ام. ابن الوردی در کتاب «تمة الـمختصر في أخبار البشر» نوشته است: گفته شده که کراس‌هایی را که ابوالفرج، ابن جوزی نوشته بود جمع کردند و مدت عمرش را هم حساب کردند. آن وقت نوشته‌ها را بر مدت عمرش تقسیم کردند، دیدند هر روزی ٩ کراس، یعنی هر روزی ۳۶ ورق برابر با ٧۲ صفحه نوشته است.

ابن جوزی وصیت کرد که با آنچه از قط‌زدن قلم‌ها جمع کرده است، آب غسل او را گرم کنند:

قُمی در کتاب «الکُنی والألقاب» نقل نموده است که تراشیده‌های قط‌زدن قلم‌هایی که ابن جوزی با آن‌ها حدیث می‌نوشت؛ جمع‌آوری شد و بنا به وصیت ابن الجوزی آب غسل او را بعد از وفاتش با آن‌ها گرم کردند، کفایت کرد و زیاد هم شد.

استاد عبدالحمید عَلوَجِی کتابی به نام «مؤلفات ابن الجوزی» تألیف نموده و وزارت فرهنگ و ارشاد عراق آن را در سال ۱۳۸۵ هجری قمری در بغداد به چاپ رسانید. او نام مؤلفات ابن جوزی را شمرد و به ۵۱٩ کتاب رسید، از کتاب‌های ده جلدی تا کتاب چند صفحه‌ای و باز هم نام کتاب‌هایی از او فوت شد.

ابن تیمیه گفت: تألیفات ابن الجوزی بیش از هزار تألیف است:

ابن تیمیه در صفحه‌ی ۴ از مقدمه‌اش نقل نمود که حافظ ابن رجب حنبلی در کتاب «ذیل طبقات الحنابلة» نقل نمود که امام ابن تیمیه در کتاب «الأجوبة الـمصریة» فرمود که: شیخ ابوالفرج، ابن جوزی کتاب‌های بسیاری را تصنیف نمود و من آن‌ها را شمردم و دیدم بیش از هزار تصنیف است. این عبارت که ابن تیمیه در مقدمه از ابن رجب حنبلی نقل نمود، عبارت درستی نیست، برای این که ابن تیمیه قبل از ابن رجب بوده و این عبارت تصحیح می‌خواهد.

نشناخته‌ام کسی را که به قدر ابن الجوزی تألیف داشته باشد:

حافظ ذهبی در کتابش «تذکرة الحفاظ» بعد از این که قسمتی از تألیفات ابن الجوزی را نام برده است فرموده است: ندانسته‌ام که هیچ یک از علماء به قدر ابن الجوزی کتاب را تألیف کرده باشد، آنگاه از موفق عبداللطیف نقل نمود که ابن الجوزی چیزی از وقتش را ضایع نمی‌کرد و هر روزی چهار کراس یعنی ۳۲ صفحه می‌نوشت. با وجود مشغولیت تدریس و فتوا برای پرسندگان و مشارکت در هر علم.

به نظر این داعی امام حافظ جلال الدین سیوطی بیش از امام ابن الجوزی کتاب نوشته است، برای این که بیش از هزار و صد تألیف دارد و همه مقبول اهل علم و مفید است، خدای متعال همگی آن علمای کرام را به رحمتش شاد فرماید.