ابوعلی ابن سینا دانشمند بزرگ و طبیب عالیقدر:
شیخ الرئیس، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سیناء، دانشمند بزرگ و طبیب عالیقدر، متولد سال ۳٧۰ ﻫ. ق و متوفی سال ۴۲۸ ﻫ. ق کسی که در علم طبّ و فلسفه شهرت جهانی دارد و کتابهای طبی او تا دویست سال قبل در دنیا تدریس میشد و دو کتاب او «شفا» و «قانون» در طب و فلسفه مقامی ارجمند دارند، نام پدرش عبدالله و نام مادرش ستاره بود. پدرش اهل بلخ بود و بعد به محلی از اطراف بخارا منتقل شد که «خرمثینا» نام داشت و ابوعلی و برادرش آنجا به دنیا آمدند، بعداً همگی به بخارا رفتند، شیخ الرئیس بعداً به مراکز علم سفر کرد و جدّ و جهد او و قدر وقتشناسیاش باعث شد که در سن ده سالگی دانا به علوم قرآن شود، و علم ادب و اصول دین و حساب و جبر و مقابله به خوبی میدانست، روی این اصل حکیم ابوعبدالله ناتلی نزد ابن سیناء آمد، ابن سینا کتاب ایساغوچی در منطق و اقلیدس و مِحَسْطِی را نزد حکیم ابوعبدالله خواند، اما هوش و نبوغ ابن سینا باعث شد که بر استادش تفوُّق جوید تا جایی که رموز این علوم و حل مسایل آن را به استاد خود بیاموزد و در همین حال علم فقه را نزد اسماعیل زاهد فرا گرفت. و موقعی که ناتلی نزد خوارزم شاه مأمون بن محمد رفت، ابن سینا به تحصیل علوم طبیعی و الاهیات و غیر آنها پرداخت، پس از آن به تحصیل علم طب پرداخت و به علاج بیماران نه برای مال، بلکه از روی نوع دوستی پرداخت. وقتشناسی و نخوابیدن در شب، مگر خیلی اندک و روز و شب به کسب علمپرداختن باعث شد که بر پیشینیان تفوَّق یابد و دانشمندان جهت کسب علم طب نزد او آیند و از او کسب فیض نمایند، وقتی که شانزده ساله بود، سرآمد علمای طب در زمان خود بود و عادت داشت که برای علاج هر بیماری که برایش دشوار میشد وضو میگرفت و به مسجد جامع میرفت و نماز میخواند و از خدای تبارک و تعالی میخواست که علاج آن بیمار را برایش آسان گرداند. و برایش آسان میشد.
شیخ الرئیس لباس فقهاء میپوشید و دستار و طیلسان میپوشید.
عجیب این است که این دانشمند با همهی نبوغ علمی که داشت در سیاست استاد نبود، زیرا موقعی که وزیر شمس الدوله شد، لشکریان بر او شوریدند و از شمس الدوله خواستند تا او را معزول کند؛ شمس الدوله او را معزول کرد، اما دیری نگذشت که شمس الدوله دچار مرض قولنج شد و ناگزیر شد که ابن سیناء را بخواهد تا او را علاج کند. و او را به وزارت برگردانید و شمس الدوله بر دست ابن سینا بهبود یافت، اما پس از مدتی درگذشت. تاج الدوله، پسر شمس الدوله، ابن سینا را معزول کرد. ابوعلی ابن سینا به اصفهان نزد علاء الدوله ابوجعفر بن کاکویه رفت.
سرانجام ابن سینا هم مانند سایر خلائق، زمان رفتنش از دنیا رسید. و وقتی احساس نمود که وفاتش نزدیک است، بدن شست و توبه کرد و اموال خود را بر فقراء صدقه نمود و به ردّ مظالم پرداخت؛ و اگر چیزی از مال کسی نزد او بود به صاحبش برگردانید و بردگانش را همه آزاد کرد و شروع کرد به تلاوت قرآن و هرسه روز یک ختم قرآن مینمود تا این که زمان به درود زندگیاش فرا رسید و جان را به جهان آفرین تسلیم کرد. رحمه الله رحمة واسعةکه زندگیاش همه کسب علم بود و نفع خلق. وفاتش در همدان به سال ۴۲۸ هجری قمری بود.
از گفتههای اوست:
لقد طفت في تلك الـمعاهد كلها
وسيرت طرفي بين تلك الـمعالم
فلم أر إلا واضعاً كف حائر
على ذقنٍ أو قارعاً سِن نادِم
«به همه جا رفتم و نظر به همه جا نمودم. اما ندیدم مگر کسی که کف پشیمانی زیر چانه نهاده است. یا کسی که دندان پشیمانی به هم میکوبد.
یعنی در این جهان کسی را که از اول عمر تا آخر عمر به راحت و خوشنودی گذرانیده باشد ندیدم. نکوکاران از این که چرا بیشتر نکوشیدند و اعمال صالح بیشتری نیندوختند، دچار پشیمانی بودند، و بزهکاران از این که چرا عمر خود را در معاصی به باد دادند دچار پشیمانی و حسرت جانگاه بودند و هردو گروه پشیمان بودند.