سخنانی از گروهی از تابعین راجع به داناتری سَلَف از خَلَف
۱- تابعی جلیل، شیخ قاریان و مفسران، حافظ، محدث، امام فقیه، مجاهد بن جبر مکی/که به سال ۲۱ هجری به دنیا آمد و به سال ۱۰۴ درگذشت فرمود: علماء رفتند و نماندند مگر دانشجویان. امروز کسی که در میان شما به عنوان مجتهد و بسیار کوشاست به نسبت پیشینیان بازیگری بیشتر نیست.
۲- تابعی جلیل، بلال بن سعید اشعری دمشقی، امام ربانی، واعظ، شیخ اهل دمشق و یکی از دانشمندان معتبر و از زاهدان عبادتکار که به سال ۱۲۰ هجری وفات یافت، فرمود: زاهد شما مشتاق دنیاست و مجتهد شما مقصر است و دانایتان نادان است. و نادانتان مغرور است.
۳- تابعی جلیل، حافظ، امام، از علمای بلندنام، سرور دانشمندان و فقهای عصر خویش، ایوب سِنْحتْیانی/متولد ۶۸ هجری، متوفی ۱۳۱ هجری است. حماد بن زید گفت که به ایوب سِنحِتیانی گفته شد: امروز علم از سابق بیشتر یا کمتر است؟ فرمود: سخن امروز بیشتر است و علم پیشتر بیشتر بود.
۴- ابو عمرو بن العلاء بصری، تابعی جلیل، یکی از قاریان قرآن، از قراء سبعه، دانشمندترین مردم زمان خود در قرآن، قراءات، علوم عربی، ادب، شعر و نحو است. کتابهایی که او در بارهی فصحای عرب نوشته بود -کسانی که ملاقاتشان کرده و با آنان همنشینی داشته است- اتاقی را تا زیر سقف پر کرده بود. به سال ٧۰ هجری به دنیا آمد و به سال ۱۵۴ وفات یافت. او فرمود: ما نسبت به دانشمندان پیش از ما مثل سبزهای هستیم که زیر درختهای خرما بُن استوار کاشته شده باشد.
این چهار تابعی که از شهرهای دور از هم بودهاند مضمون سخنانشان یکی است و آن اعتراف به این که دانشمندان متقدم بر دانشمندان متأخر تقوق و برتری دارند؛ چه رسد به دانشمندان زمان ما که نسبت به سابقان خیلی فرق دارند. و من در اینجا کلام علامه ابن رجب حنبلی نقل مینمایم:
فرمود: بسیاری از متأخرین از این لحاظ که سخن بسیار میگویند گمان کردهاند که هرکس سخنش بیشتر و مجادله و دشمنی بیشتر دارد، داناتر است از کسی که زباندرازی ندارد و این نادانی خالص است. شما بنگرید به بزرگان صحابه و دانشمندانشان، مثل ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاذ و ابن مسعود و زید بن ثابت، اینان سخنشان از ابن عباس کمتر است، در حالی که آنان از ابن عباس داناترند.
بزرگان تابعین، سخنشان از صحابه بیشتر است، در حالی که صحابه از تابعین داناترند، و همچنین اتباع تابعین سخنشان از تابعین بیشتر است، در حالی که تابعین از آنان داناترند. و در حقیقت علم به بسیاری روایت و به بسیاری گفتار نیست، بلکه علم نوری است که خدا آن را در دل هر کسی که بخواهد میاندازد، و به وسیلهی همین نور است که خدای عزوجل دلها را به آن روشن میسازد، و به وسیلهی همین نور است که بنده حق را میشناسد و جدایی میان حق و باطل را میداند، و تعبیر از آن به عبارات مختلفه آمده است که همه کوتاه و پرمغز و رساننده به مقاصد خیر است. رسول اللهصجوامع کلمه به ایشان داده شد و سخن برای او مختصر شده بود. روی این اصل است که رسول اللهصاز پُر حرفی منع فرمود و از بسیارکردن قیل و قال پرهیز داشت.
در این زمانه ما دچار مردم نادانی شدهایم که گمان میکنند هرقدر شخص بیشتر پُر حرفی کند، علم و دانشش بیشتر است. و به جایی در این نادانی پیش رفتهاند که یاوهگویان پرحرف را از علمای مشهور پیشینیان که گروهی از علماء پیرو آنان هستند، برتر میدانند. هرچه کسانی پیشتر بودهاند سخنانشان اندکتر بوده است و هرچه بعدتر آمدهاند، پرحرفی داشته و سخنان بیشتر گفتهاند. اما وقتی که میزان فضل بر پرحرفی و یاوهگویی قرار داده شود، اساءهی ادب نسبت به سلف صالح میشود. ولا حول ولا قوة إلا بالله. پایان پذیرفت سخن علامه ابن رجب. اشرف الدین رشتی صاحب مجلهی حبل المتین نوشته بود که: ایرانیان در قدیم کلاهشان دراز بوده و ریششان و زبانشان دراز بوده است. رژیم پهلوی که آمد کلاه و ریش دراز را از آنان گرفت و در نتیجه زبانشان درازتر و درازتر شد. و همین زباندرازی است که همیشه مایهی محنت میگردد. و به فرمودهی سعدی علیه الرحمة:
زبان بریده به کُنجی نشسته صُمٌّ بکم
به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
شاعر گفته است: زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.
و به قول جامی علیه الرحمه:
لاف از سخن چو دُر توان زد
آن خِشت بود که پرتوان زد
کم گوی و گُزیده گوی چون دُر
تا زاندک تو جهان شود پُر
یک دسته گل دماع پرور
از خرمن صد گیاه بهتر
علامه عبدالفتاح گفته است:
و من سخنم را در بارهی دانشمندانی که رعایت اوقات و نگهداری لحظهها و استفاده از وقت مینمودند و بهترین ثمر وقتشناسی را به دست میدادند، به آوردن شرح حال مختصری از امام حافظ ابن عساکر دمشقی پایان میدهم، برای این که در شرح زندگانی او مطالبی است که خُفته را بیدار میسازد و افراد سست عنصر را به تصمیم و تکاندادن همت و عزم وا میدارد.