بیان مسألهای که میان یحیی بن معین و شیخ او محمد بن الفضل پیش آمد:
در این که یحیی بن معین این حدیث را از شیخش محمد بن الفضل گرفته است چند فایدهی گرانبها است، از این جهت که یحیی به معین که قسمتی از شرح حالش را در شرح زندگیاش خواندیم، از شیخش محمد بن الفضل سروسی بصری مُلَقَّب به عارم خواست تا این حدیث را همین که نزد شیخش نشست برایش روایت نماید، هنگامی که محمد بن الفضل شروع کرد به روایت حدیث و گفت: حدثنا حماد بن سلمه، یحیی بن معین گفت: اگر حدیث را از کتاب روایت میکردی خوب بود. و قصد یحیی این بود که زیادت اعتماد بر این حدیث برایش حاصل شود و گرنه محمد بن الفضل در حدیث حافظ و مورد اعتماد و معروف به راستی بود و لیکن یحیی میخواست زیادت اعتماد به دست آورد.
و پیش از این که مدارس ساخته شود، عادت محدثین در قرن پنجم هجری این بود که شیخ در مسجد به شاگردانش درس حدیث میداد، و هرگاه مسجد جا نداشت و کوچک بود در محلی که میدان وسیعی بود درس میداد، و هرگاه عدهی طلاب اندک بود، جلو دَر خانهاش به طلاب درس میداد، و محمد بن الفضل به یحیی بن معین جلو درِ خانهاش درس میداد. موقعی که محمد بن الفضل برخاست تا داخل خانه برود و کتاب خود را بیاورد و از روی کتاب به یحیی بن معین درس بدهد، یحیی بن معین ترسید که در این مدتی که محمد بن الفضل به داخل خانهاش میرود ممکن است موانعی رخ دهد و نتواند برگردد و از درس حدیث محروم بماند، این بود که محمد بن الفضل کاملاً بر نخاسته بود که یحیی دامن جامهی او را گرفت، پیش از این که برود و کتاب را از داخل خانه بیاورد و مانع از رفتنش به داخل خانه شد، و از او خواست تا حدیث را از حفظ درس دهد و به او گفت: از حفظ درسم بده که میترسم تو را ملاقات نکنم، برای این که زندگی دارای اسبابی است که عمر را قطع میکنند، روی این اصل میترسم میان من و تو موانعی پیش آید که همدیگر را نبینیم، محمد بن الفضل اول از حفظ درس حدیث را گفت و بعد به داخل خانه رفت و کتاب را آورد و دوباره از روی کتاب همان حدیث را به وی درس داد. این واقعه به ما میفهماند که یحیی بن معین چقدر حریص بر وقت بود و چقدر بر تحصیل علم محافظت داشت، و چقدر پرهیز میکرد از وقت به وقت کردن در تقیید علم و منتهای کوشش خود را در استفاده از علم و نگهداشتن خویش از آنچه ناگهان زندگی را قطع مینماید به کار میبرد، و به همین واقعهی کوچک دانستیم که یحیی بن معین تا چه حد در حفظ وقت و زمان میکوشید، و دانستیم که او از راه اغتنام فرصت و حفظ وقت توانسته بود یک میلیون حدیث را بنویسد و در شهرها برود و از شیوخ بسیار بشنود و آنچه شنیده است به هزارها محدث و طالب علم حدیث بیاموزد.
و یحیی بن معین در این زمینه تنها نبود، بلکه امام علی بن مدینی و امام احمد بن حنبل و امام بخاری و امام مسلم و امام ابوداود و امام ترمذی و امام نسائی و امثالشان همه مانند یحیی بن معین بودند.
و این که گفتیم یحیی بن معین یک میلیون حدیث نوشت، قصد از آن نوشتن به طریق مختلف است و نوشتن یک حدیث به چند بار است که هر بار یک نوع استفاده از حدیث بنماید، چنانکه امام بخاری یک حدیث را چندین بار تکرار میکند؛ هر باری برای مطلبی. و امام جلال الدین سیوطی در کتاب عظیم خود یکصد هزار حدیث جمع نموده و مراجع خود را یادآور شده است و هنوز کسی نیامده است که آن را به دویست هزار حدیث برساند، چه رسد به یک میلیون. از این رو وقتی گفته میشود کتاب خود را از میان شش صد هزار حدیث تألیف نموده، به معنی طُرُق حدیث است که یک حدیث از چند طریق روایت شده و به معنی تکرار یک حدیث است که در چند مورد از آن اقتباس شده است.