فقه ذکر و دعا - جلد اول

فهرست کتاب

١٤- برتری سوره‌های قرآن بر یکدیگر و فضیلت سوره فاتحه

١٤- برتری سوره‌های قرآن بر یکدیگر و فضیلت سوره فاتحه

پیشتر درخصوص فضیلت قرآن کریم، و سوره‌ها و آیات و حروف آن، و عظمت و برتری و جایگاه والا و برتری‌اش بر دیگر سخن‌ها مطالبی بیان داشتیم. چرا که قرآن سخن رب العالمین، و وحی او و فروفرستاده شده از سوی اوست. هرچند در این زمینه سخن گفتیم اما به جاست به نصوصی اشاره کنیم که درخصوص برتری برخی سوره‌های قرآن کریم و آیات آن نقل گردیده است. بی تردید تلاوت قرآن و اندیشیدن در آن منجر به دریافت اجر و پاداش می‌شود. اجر و پاداشی که [به همان اندازه] به چیز دیگری تعلق نمی‌گیرد، و این به خاطر عظمت معانی و مفاهیم قرآن و قدرت چیزهایی است که در حیطه‌ی آن است. هرچند همه‌ی قرآن کریم کلام خداوند است اما کلام دو گونه است: یا إنشاء است و یا إخبار، [١١١]و إخبار یا خبری است در خصوص آفریننده و یا خبری است درباره‌ی آفریده. انشاء نیز همان احکام همچون امر و نهی است، و خبر درباره‌ی آفریده‌ها همان قصص و داستان‌هایی است که در قرآن آمده، و خبر درباره‌ی آفریننده نیز بیان اسماء و صفات اوست. شکی در این نیست که نصوص قرآنی‌ای که مشتمل بر بیان یگانگی و وحدانیت خداوند است و خبر از اسماء و صفات او می‌دهد از دیگر خبرهای قرآن برتر است، چنانکه یکی از علماء (شیخ عزّ الدین بن عبد السلام) گفته است: کلام خدا درباره‌ی الله از کلامش درباره غیرخودش والاتر است،بنابراین، ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١از ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ ١برتر است. این تفضیل و برتری دادن میان سوره‌ها و آیات به اعتبار نسبت آن به گوینده (خداوند) نیست، زیرا گوینده‌ی آن یکی است و او خداوند سبحان است. اما این برتری دادن به اعتبار معانی و مفاهیمی است که [گوینده] بدان تکلم می‌کند و همچنین به اعتبار الفاظی است که روشنگر آن معانی و مفاهیم‌اند. (از سویی دیگر) نصوص و آثار در تفضیل و برتری دادن برخی از کلام خداوند بر برخی دیگر بسیار زیادند.

از پیامبر جبه اثبات رسیده که ایشان از میان سوره‌ها سوره‌ی فاتحه را بر دیگر سوره‌ها برتری داده است و بیان داشته که همچون سوره‌ی فاتحه در تورات و انجیل و زبور و قرآن نازل نشده است، و بیان فرموده که این سوره امّ القرآن (مادر قرآن) است.

ترمذی در سنن اش از ابوهریره سروایت کرده که رسول الله جبر ابی بن کعب گذشت و فرمود: «ای أُبیّ -در آن حال أُبی نماز می‌خواند- أُبی رویش را برگرداند و چیزی نگفت، و نمازش را سبکتر خوانده و زود به پایان رساند، سپس به سمت رسول الله جرفته و گفت: سلام بر شما ای رسول اللهج، پیامبر جفرمودند: «سلام بر تو، ای أُبی چه چیز وقتی که صدایت کردم مانع شد که پاسخم را بدهی؟»، أُبی گفت: یا رسول الله جنماز می‌خواندم، پیامبر فرمودند: «آیا در آنچه خداوند بر من وحی کرده این آیه را ندیده‌ای که می‌فرماید:

﴿ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡۖ[الأنفال: ٢٤].

«[دعوتِ] خداوند و رسول [او] را بپذیرید چون شما را فراخواند برای آن که [دلتان] را زنده دارد».

أُبی گفت: آری دیده‌ام، ان شاء الله دیگر این کار را تکرار نمی‌کنم، پیامبر جفرمود: «آیا دوست داری سوره‌ای را به تو یاد دهم که همانند آن در تورات و انجیل و زبور و قرآن نازل نشده است». أُبی گفت: آری دوست دارم ای رسول اللهج، پیامبر جفرمودند: «چه چیز در نماز می‌خوانی؟» ابی گفت: ام القرآن را می‌خوانم، رسول الله جفرمودند: «قسم به آن که جانم در دست اوست، در تورات و انجیل و زبور و قرآن همانند آن نازل نشده است و آن سبع المثانی است و قرآن عظیم است که به من داده شده است». علامه آلبانی این حدیث را صحیح دانسته است [١١٢].

[در صحیح بخاری [١١٣]به نقل از ابی سعید بن معلَّی شبیه حدیث منقول از أُبی آمده است و در آن تصریح شده که این سوره بزرگترین سوره در قرآن، و آن سبع المثانی و قرآن عظیم است].

امام بخاری در صحیح اش به نقل از ابوهریره سروایت کرده که رسول الله جفرمودند: «ام القرآن (سوره‌ی فاتحه) همان سبع مثانی و قرآن عظیم است».

از جمله فضیلت‌های این سوره آن که: کسی که سورهٔ فاتحه را در نمازش نخواند، نماز ندارد، و هر نمازی که سوره‌ی فاتحه در آن خوانده نشود ناقص و باطل است. امام مسلم در صحیح‌اش از ابوهریرهسروایت کرده که رسول خدا جفرمود: «هر کس نمازی بگزارد که در آن ام القرآن را نخواند پس آن نماز ناقص است -و این جمله را سه بار تکرار فرمود- و [سپس افزود] آن نماز ناتمام است». به ابوهریره سگفته شد: اگر مأموم باشیم چه؟ ابوهریره گفت: پیش خود (با صدای آرام) آن را بخوان؛ زیرا من از رسول خدا جشنیدم که می‌فرمود: «خدای متعال فرمود: من سوره فاتحه را بین خود و بنده‌ی خود به دو نیم تقسیم کرده‌ام و برای بنده‌ام هست آنچه درخواست کند (یعنی از او درخواست کردن است و از من بخشیدن)؛ پس چون بنده بگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢حق تعالی می‌فرماید: بنده‌ام مرا ستایش کرد. و چون بنده بگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣خدای متعال می‌فرماید: بنده‌ام بر من ثنا گفت؛ و چون بنده بگوید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤خدای متعال می‌فرماید: بنده‌ام مرا تمجید کرد. و یک بار هم می‌فرماید: بنده‌ام [ملک و فرمانروایی را] به سوی من تفویض کرد؛ و چون بنده بگوید: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥خدای متعال می‌فرماید: این بین من و بنده‌ی من است و برای بنده‌ی ‌من است آنچه درخواست کرده است. پس چون بنده بگوید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ ٧. خدای متعال می‌فرماید: این (درخواستی است که نفع آن به بنده‌ام برمی‌گردد‌ و این منافع) برای بنده‌ام‌ است، و برای بنده من است آنچه درخواست کرده است» [١١٤].

این احادیث و دیگر احادیثِ شبیه این‌ها، بیانگر جایگاه بلند این سوره ارجمند است و این که این سوره از دیگر سوره‌های قرآن بزرگ تر است؛ بلکه حتی نه در تورات، و نه در انجیل، و نه در زبور، و نه در قرآن همانند آن نازل نشده است، این سوره ‌ام‌القرآن است، همه‌ی ‌قرآن تفسر این سوره و شرح و توضیحی بر مطالب چکیده و مختصر آن است، زیرا این سوره مفاهیمی که در قرآن آمده را در برگرفته است؛ مفاهیمی از جمله: تمجید و ستایش خداوند به گونه‌ای که سزاوار مقام اوست، و بندگی و عبودیت با امر و نهی الهی، و وعده و تهدید و چیزهایی شبیه این‌ها.

ابن قیم/در کتابش «مدارج السالكین بین منازل إیاك نعبد وإیاك نستعین» می‌گوید: «بدان که این سوره با کامل‌ترین شیوه موضوعات اساسی و مسائل عمده و والا را دربرگرفته است، این سوره مشتمل بر معرفی کردن خداوند تبارک و تعالی با سه نام است که مرجع و سرچشمه‌ی نام‌های نیک و صفات والای خداوند بوده و این اسماء و صفات بر گرد آنها می‌چرخند که عبارتند از: الله، رب، و الرحمن، و این سوره بر الوهیت و ربوبیت و رحمت [پروردگار] بنا گشته است...» تا آن جا که می‌گوید: «این سوره دربردارنده‌ی اثبات معاد و بازگشت به آخرت، و اعطای پاداش به بندگان به خاطر کارهای نیک و بدشان است، و این که خداوند خود میان مردم داوری و قضاوت می‌کند و حکمش نیز بر پایه‌ی ‌عدالت است، و همه‌ی این مطالب در ذیل این سخن خدا می‌گنجد که می‌فرماید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤و هم چنین این که از جنبه‌های متعدد اثبات نبوت‌ها را شامل می‌شود...» [١١٥]، سپس ایشان/این روش را در بیان مسائل بسیار مهمی که این سوره در برمی‌گیرد، و آنچه در ردّ همه‌ی ‌گروه‌های اهل بدعت و گمراهی که در این سوره آمده، و مطالبی را که در خصوص جایگاه‌های روندگان راه حق و مقامات عبادت کنندگان در بر دارد را ادامه می‌دهد و بیان می‌کند که هیچ سوره‌ای جای این سوره را پر نکرده و جایگزین آن نمی‌شود.

از این روی برای هر مسلمانی بسیار مهم است که بیشترین توجهش را به این سوره‌ی کریمه معطوف دارد چه از لحاظ حفظ و تلاوت و چه از لحاظ بررسی و مطالعه و اندیشیدن. هر مسلمانی در شبانه روز هفده بار این سوره را در نمازهای واجبش می‌خواند، و اگر به همهٔ نمازهای نافله یا بسیاری از آن پایبند باشد آن گاه بسیار زیاد سوره فاتحه را می‌خواند و کسی جز خداوند تبارک و تعالی نمی‌تواند تعداد آنها را در طول زندگی و عمرش بشمارد، اما با کمال تأسف می‌بینی که برخی از مسلمانان نمی‌توانند به خوبی این سوره را تلاوت کنند بلکه چه بسا دچار اشتباه در اِعراب کلمات شده که معنای آن کلمه را از بین می‌برد، یا به مفهوم و مضمون آن آسیب می‌رساند، یا در میان مسلمانان کسانی را می‌بینی که به مسأله‌ی تدبر در قرآن و درک و فهم آن، و تعقل در معنا، و آگاهی از مدلول و فحوای آن اهتمام نمی‌ورزند. آنچه بر همه‌ی ‌بندگان مؤمن خداوند واجب است، بزرگداشت این سوره‌ی ‌والا، و ارج نهادن بدان به گونه‌ای که سزاوار آن است، و تلاوت آن به بهترین شیوه است، زیرا این سوره بزرگ‌ترین سوره‌ی قرآن و واجب‌ترین سوره‌ها بر امت، و کامل‌ترین شان نسبت به آنچه آدمی بدان نیاز دارد، و فراگیرترین‌شان از لحاظ خیر و منفعت است.

ابن قیم/می‌گوید: «به خدا سوگند هیچ سخن فاسد و هیچ بدعت باطلی را نمی‌بینی مگر اینکه سوره‌ی فاتحه با نزدیک‌ترین راه و درست‌ترین شیوه و واضح‌ترین بیان، آنها را رد و ابطال کرده است، و هیچ دری از درهای معارف الهی، و اعمال قلب و داروهای علاج بیماری و ضعف آن را نمی‌بینی مگر آن که سوره‌ی فاتحه کلید آن و موضعی که بدان رهنمون می‌شود را در خود دارد. و هر منزلی را که رهروانِ راهِ خداوند می‌پیمایند ابتدا و انتهایش در این سوره مشخص گشته است. به خدا سوگند قدر و منزلت این سوره از این هم بزرگتر است، و اصلاً این سوره بالاتر از این هاست! به طور قطع اگر بنده‌ای معانی این سوره را در خود تحقق بخشد و خود را در پناه آن قرار دهد و سخن گویندهٔ آن (یعنی الله متعال) که آن را به عنوان شفای کامل و نگهدارنده و نوری مبین قرار داده به خوبی بفهمد و خودِ آن و لوازمش را چنان که شایسته است فهم کند، اگرچه به بدعت یا شرک یا یکی از امراض قلب دچار شود قطعاً این حالت در او ناپایدار و گذرا خواهد بود» [١١٦].

با این توضیح به پایان آنچه قصد بیانش را در این جا داشتیم می‌رسیم در حالی که خدا را شکر گزاریم، و او را آن گونه که سزاوار مقام اوست و آن گونه که خود را ستوده، می‌ستاییم؛ شکر و سپاسی که غیرقابل انقطاع است، نعمت‌های وی قابل عوض نیست، و ناسپاسی وی غیرممکن است و نمی‌توان از وی بی‌نیاز شد.

[١١١] کلام بر دو قسم است: خبر و انشاء، الف) خبر: کلامی و جمله ای است که ذاتاً احتمال صدق و کذب داشته باشد و بتوانیم گوینده‌اش را راستگو یا دروغگو بخوانیم. اگر آن کلام با واقع مطابقت کرد، راست است و گوینده‏ی آن راست‏گو، و اگر کلام یاد شده با واقع مطابقت نکند، آن را دروغ و گوینده اش را دروغ‏گو می‏نامند. ب) انشاء: جمله ای که ذاتاً احتمال صدق و کذب ندارد و درست نیست گوینده‏ی ‏آن را راست‏گو یا دروغ‏گو نام ببریم. به نقل از ترجمه فارسی البلاغة الواضحة، تألیف:‌مصطفی امین و علی الجارم، ترجمه: محمدعلی خالدیان، نشر احسان، چاپ دوم / ١٣٨٤، ص ١٣٠، هم چنین می‏توان این مطلب را در دیگر کتاب‏های علوم بلاغی در ذیل باب علم معانی، مطالعه نمود. م [١١٢] سنن الترمذی (شماره: ٢٨٧٥)، و صحیح سنن الترمذی (٣/٣) [١١٣] (شماره ٥٠٠٦، ٤٦٤٧، ٤٤٧٤) [١١٤] صحیح مسلم (شماره: ٣٩٥) [١١٥] مدارج السالکین (١/٧). [١١٦] زاد المعاد (٤/٣٤٨-٣٤٧).