فقه ذکر و دعا - جلد اول

فهرست کتاب

٤٢- دلایلی از سنت بر فضیلت حمد

٤٢- دلایلی از سنت بر فضیلت حمد

همانطور که قرآن کریم با انواع بسیاری از ادله که پیشتر به دسته‌ای از آنها اشاره شد فضیلت حمد و جایگاه والای آن را بیان می‌کند، همچنین سنت [نبوی] سرشار از بیان دلایل بر فضیلت حمد و جایگاه والای آن، و فواید و ثمرات و فضائلی است که در دنیا و آخرت بر آن مترتب می‌شود. پیامبرمانجصاحب پرچم حمد است و این افتخاری عظیم و جایگاهی رفیع است که ایشانجاز آن بهره‌مند شده‌اند؛ امام احمد و ترمذی و ابن ماجه با سند صحیح از ابوسعید خدریسروایت کرده‌اند که رسول اللهجمی‌فرمایند: «من در قیامت سرور فرزندان آدمم و این را به عنوان فخرفروشی نمی‌گویم، و پرچم حمد در دست من است و این [مایه‌ی] فخر نیست، و آدم و دیگر پیامبران زیر پرچم من هستند و من اولین شفاعت‌کننده‌ام و اولین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می‌شود و این [مایه‌ی] فخر نیست» [٣١٢].

از آنجا که رسول الله جشکرگزارترین آفریده‌ی خداوند، و کامل‌ترین قیام‌کننده به حمد خداوند است پرچم حمد به او اعطا می‌شود تا حمدکنندگان خداوند از اولین تا آخرین به سوی لوای او روی آورند. ایشان به همین مطلب اشاره می‌کنند هنگامی که می‌فرماید: «آدم و دیگر پیامبران زیر پرچم من هستند» و این پرچمی حقیقی است که رسول الله جدر روز قیامت آن را با دستش حمل می‌کند و همه‌ی کسانی که بسیار حمدکننده و سپاسگزارند از اولین فرد تا آخرین در زیر این لواء گرد آمده و بدان ملحق می‌شوند. نزدیک‌ترین فرد به پرچم پیامبر جکسی است که بیش از همه حمد خدای را به جای آورده و او را یاد کرده و به دستوراتش عمل نموده است، و امت ایشان جبهترین امت‌هاست، اینانند که بسیار حمدکنندگان محسوب می‌شوند، کسانی که در سختی و خوشی، شکر خدای را به جا می‌آورند؛ در حدیث روایت شده که پیامبر جفرمودند: «اولین گروهی که به سوی بهشت فراخوانده می‌شوند «حمّادون» (بسیار ستایش‌کنندگان) هستند، کسانی که در خوشی و ناخوشی خدای را ستایش نموده و سپاسگزارند»، این حدیث را طبرانی در معجم الکبیر، و أبونعیم در حلیه، و حاکم در مستدرک روایت کرده‌اند، اما در سند آن ضعف وجود دارد، همچنین این حدیث را ابن مبارک در زهد با سند صحیح و به صورت موقوف از سعید بن جبیر/روایت کرده است [٣١٣].

در اثری از کعب روایت شده که: «ما [در تورات همواره] می‌دیدیم که نوشته شده بود محمد رسول خدا است نه تندخو و سخت‌گیر است، و نه گستاخ، و در کوچه و بازار جار و جنجال نمی‌کند، و بدی را با بدی پاسخ نمی‌گوید، بلکه می‌بخشد و صرف‌نظر می‌کند، امتش بسیار سپاسگزارند، بر هر مکان بلند و فرازی خداوند را تکبیر می‌گویند، و در سراشیبی‌ها او را می‌ستایند ...» این اثر را دارمی در مقدمه‌ی سنن‌اش روایت کرده است [٣١٤].

در بهشت خانه‌ای است که به آن «بیت الحمد» (خانه‌ی سپاسگزاری و ستایش) گفته می‌شود و مختص کسانی است که در خوشی و ناخوشی خدا را می‌ستایند و بر تلخی تقدیر و سرنوشت [ی که مورد پسند آدمی نیست] صبر پیشه می‌سازند. ترمذی با سند حسن از ابوموسی سروایت کرده است که پیامبر جفرمودند: «هر گاه فرزند بنده [ی مؤمن] می‌میرد، خداوند به فرشتگان خود می‌فرماید: جان فرزند بنده‌ی مرا گرفتید؟ می‌گویند: بله، می‌فرماید: ثمره‌ی دل او را گرفتید؟ عرض می‌کنند: بله، می‌فرماید: و بنده‌ی من چه گفت؟! عرض می‌کنند: سپاس و ستایش تو را به جای آورد و گفت: «إِنّا للهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»(ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم). سپس خداوند متعال می‌فرماید: برای بنده‌ی من خانه‌ای در بهشت بنا کنید و نام آن را خانه‌ی حمد بگذارید» [٣١٥]. این شخص به هنگام ناخوشی و گرفتاری خداوند را حمد و ستایش نمود در نتیجه با این ستایشش به این رتبه‌ی والا دست یافت. اما چگونه بنده به این جایگاه رسیده و به این درجه دست می‌یابد؟ شیخ الاسلام ابن تیمیه/می‌گوید: «دو دیدگاه سبب ستایش و حمد بنده به هنگام ناخوشی و گرفتاری می‌شود:

یکی: علم آدمی به این که خداوند سزاوار و شایسته‌ی حمد و ستایش است، و ذاتا مستحق آن است، زیرا او هر چیزی را به بهترین وجه و به استوارترین و نیکوترین شیوه آفریده، و دانا و فرزانه، و باخبر از همه چیز و مهرورز است.

دوم: علم آدمی به این که آنچه را خداوند برای بنده‌ی مؤمنش برگزیند بهتر و نیکوتر از آن چیزی است که آدمی برای خود برمی‌گزیند، چنانکه امام مسلم در صحیحش و دیگران از پیامبر اسلام جنقل کرده‌اند که فرمود: «قسم به آن که جانم در دست اوست خدا برای مؤمن چیزی را تقدیر نکرده و رقم نمی‌زند مگر آن که این تقدیر به سود اوست، و این وضع تنها برای مؤمن است که اگر چیزی که مایه‌ی شادی و سود اوست، برای او پیش آید، شکرمی‌کند و خیر او در آن است و اگر زیانی برای او پیش آید، صبر می‌کند و خیر او در آن است» [٣١٦].

پیامبر جاعلام داشته که هر تقدیری را که خداوند برای شخص مؤمن رقم بزند و این مؤمن بر این بلا صبر پیشه نماید و بر ناخوشی شکرگزار باشد و خدا را ستایش کند، خیر او در آن است» [٣١٧]. بنابراین هر گاه آدمی این را بداند و از آن مطمئن شود در همه حال، در خوشی و ناخوشی، در رفاه و سختی، به ستایش خداوند روی می‌آورد، و در حال تنگنا و سختی لطف و احسان و نعمت و بخشش خداوند بر خود را فراموش نمی‌کند. شخصی به نزد یونس بن عبید/آمد و از نداری و فقرش شکایت کرد، یونس به او گفت: «آیا دریافت صدهزار درهم در عوض چشمانت تو را خشنود می‌سازد؟ آن شخص گفت: خیر، یونس گفت: آیا دریافت صدهزار درهم در عوض دستانت تو را خشنود می‌سازد؟ آن شخص گفت: خیر، یونس گفت: آیا دریافت صدهزار درهم در عوض پاهایت تو را خشنود می‌سازد؟ آن شخص گفت: خیر. آنگاه یونس نعمت‌های دیگر خداوند بر آن شخص را یادآور شده و گفت: می‌بینم که صدها هزار داری و از نیازمندی شکایت می‌کنی».

از سلمان فارسیسنقل است که گفت: «مردی مال و مکنت دنیا را به دست آورد، بعدها آنچه را داشت از دست داد اما او همواره سپاس و ستایش خدای را به جای می‌آورد تا جایی که فقط حصیر و زیراندازی برایش باقی مانده بود و او هم چنان خدا را سپاس می‌گفت. فرد دیگری ثروتمند گشت؛ روزی به صاحب آن حصیر گفت: می‌بینم هم چنان خدای را سپاس می‌گویی! او گفت: از آن جهت او را سپاسگزاری می‌کنم که چیزهایی به من عطا شده که به برخی دیگر عطا نشده است. آن ثروتمند گفت: آن چه چیزی است؟ آن فقیر گفت: چشم، زبان، دو دست، و دو پا» [٣١٨].

ترمذی و ابن ماجه در حدیث صحیحی درباره فضیلت حمد از جابر بن عبدالله سروایت کرده‌اند که گفت: شنیدم که رسول اللهجفرمودند: ««لاَ إِلهَ إِلاَّ الله»با فضیلت‌ترین ذکر و «اَلْحَمْدُللهِ»برترین دعا است» [٣١٩].

پیامبر جستایش خداوند را برترین دعا قرار داده، علی‌رغم این که حمد به معنای تمجید و تحسینِ ستایش شده همراه با محبت و دوست داشتن اوست، به همین خاطر از ابن عیینه/درباره‌ی این حدیث سؤال شد که: گویی ستایش خدای دعا است؟ فرمود: «آیا سخنان امیة بن أبی صلت به عبدالله بن جدعان را نشنیده‌ای که از او امید هدیه‌ای را داشت:
أأذكر حاجتی أم قد كفانی
حباؤك إن شیمتك الحیاء
آیا نیازم را بیان کنم یا عطایت مرا کفایت می‌کند همانا راه و روش تو حیاء و بزرگواری است.
إذا أثنی علیك المرءُ یوما
كفاه من تعرضه الثناءُ
هرگاه فردی روزی تو را ثنا کند همین ستایش و ثنا برای بخشش تو، او را کفایت می‌کند.
كریم لایغیره صباحٌ
علی الخلق الجمیل ولامساءُ
تو کریمی هستی که گذشت روزگار اخلاق زیبایت را زائل نمی‌گرداند.


این مخلوقی است که به ثنا و ستایش آفریده‌ی دیگری می‌پردازد، حال در مورد خداوند خالق چگونه سپاس و ستایش نکنیم».

سخن خداوند این مفهوم را تأیید می‌کند که می‌فرماید:

﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٠ [یونس: ١٠].

«و پایان دعای‌شان [این است] که: (الحمد لله ربّ العالمین)».

حمد و ستایش را جزو دعا قرار داد.

ابن قیم/می‌گوید: «هدف از دعا دو چیز است: دعای درخواست و دعای عبادت و کسی که حمد پروردگارش را در برابر نعماتش به جای می‌آورد در حقیقت به آن دو اعتبار مذکور عمل کرده است:

١- نیازش را از او درخواست کرده است (دعای مسئلت).

٢- در طلبش فقط او را در نظر داشته است (دعای عبادت).

بنابراین چنین کسی را می‌توان دعاکننده‌ی حقیقی دانست، خداوند می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٥ [المؤمن: ٦٥].

«اوست زنده، هیچ معبود [راستینی] جز او نیست، پس او را -با پرستشی خالص برایِ او- پرستش کنید. ستایش خدای راست، پروردگار جهانیان».

از جمله آنچه در فضیلت حمد و پاداش بزرگ آن نزد خداوند آمده حدیثی است که در صحیح مسلم به نقل از ابو مالک اشعری سروایت شده که رسول الله جفرمودند: «پاکیزگی (وضو) نصف ایمان است و «الحمدلله»، کفه‌ی ترازوی حسنات را پر می‌کند و «سبحان الله والحمد لله»بین آسمان‌ها و زمین را پر می‌کنند، نماز، نور است و زکات، حجت، و صبر، روشنی، و قرآن، حجتی است به سود یا ضرر تو؛ همه‌ی مردم شب را به روز آورند در حالی که با نفس خودشان معامله می‌کنند؛ یا آن را از هر بدی آزاد می‌کنند؛ یا آن را به هلاک و نابودی می‌کشانند» [٣٢٠].

پیامبر جدر این حدیث از بزرگی فضیلت حمد و ثواب فراوان آن خبر می‌دهد و این که کفه‌ی ترازوی حسنات را پُر می‌کند، و گفته شده: منظور از پر کردن کفه‌ی ترازو این است که: اگر حمد جسمی می‌بود قطعاً ترازو را پر می‌کرد، که این درست نیست، بلکه خداوند اعمال و اقوال آدمیان را به صورت اَشکالی درآورده به نمایش می‌گذارد و آنها را حقیقتاً وزن می‌کند. از این نوع است سخن پیامبرجچنانکه در صحیحین می‌فرماید: «دو کلمه هستند که نزد خداوند رحمن محبوب، و در ترازوی اعمال سنگین و بر زبان سبک هستند: «سُبْحانَ ٱللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحانَ اللهِ الْعَظیمِ»(سپاس و ستایش خداوند پاک و منزه را به جای می‌آورم و خداوند با عظمت را به پاکی یاد می‌کنم)» [٣٢١].

در نتیجه حمد دارای جایگاهی والا، و ثوابی فراوان است، و اجر و پاداشی بر آن مترتب می‌گردد که حد و اندازه آن را فقط خداوند می‌داند، و اهل آن در روز قیامت شایسته و زیبنده‌ی مقامات بالا و رتبه والا و منازل بلندند، بی‌شک خداوند ستایش را دوست دارد، و دوست دارد که بنده‌اش او را بستاید، و از بنده‌اش خشنود می‌گردد که غذا را بخورد سپس او را به خاطر آن بستاید، و نوشیدنی را نوشیده و او را به خاطر آن بستاید. این خداوند است که به بندگان نعمت ارزانی داشته و با حمد بدانان مرحمت فرموده است، خداوند نعمت‌هایش را به بندگانش ارزانی داشته و از آنان می‌خواهد که به واسطه‌ی این نعمت‌ها او را ستوده و آن‌ها را به یاد آورند و او را به خاطر آنها ستایش نمایند. بدین شیوه از آنان خشنود می‌گردد که در برابر نعمت‌ها شکرگزار باشند، هر چند که همه‌ی اینها لطف و احسان خدا بر آنان است، و خداوند نیازمند شکر آنان نیست، اما چنین عملی از بندگانش را دوست دارد زیرا صلاح و رستگاری و کمال آدمی در آن است، پس سپاس و ستایش از آن خداوند است برای نعماتش و شکر نیز از آن اوست برای الطاف و عطایای بسیار و فراوانش؛ ستایش‌های بسیار و پاک و با برکت آن چنان که پروردگارمان دوست داشته باشد و خشنود گردد.

[٣١٢] المسند (٣/٢)، و سنن ابن ماجه (شماره: ٤٣٠٨)، و سنن ترمذی (٣٦١٥). [٣١٣] بنگر به: السلسلة الضعیفه اثر آلبانی (٢/٩٤). [٣١٤] سنن دارمی (١/١٦). [٣١٥] سنن ترمذی (شماره: ١٠٢١)، و علامه آلبانی در الصحیحة (شماره: ١٤٠٨ آن را صحیح دانسته است). [٣١٦] صحیح مسلم (شماره: ٢٩٩٩) با این لفظ آمده: «از حال مسلمان تعجب می‌کنم که همه‌ی کارهایش برای او خیر است، و این وضع تنها برای مؤمن است ...»، و ادامه‌ی حدیث [که در بالا بیان شد]. [٣١٧] مجموع الفتاوی (١٠/٤٤، ٤٣). [٣١٨] این دو مورد را ابن قیّم در عدةالصابرین (ص: ١٦٧) بیان کرده است. [٣١٩] سنن ترمذی (شماره: ٣٣٨٣)، و سنن ابن ماجه (شماره: ٣٨٠٠)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: ١١٠٤) آن را حسن دانسته است. [٣٢٠] صحیح مسلم (شماره: ٢٢٣). [٣٢١] صحیح بخاری (شماره: ٦٠٤٩)، و صحیح مسلم (شماره: ٢٦٩٤).