٣٤- معنا و مفهوم کلمهی توحید (لا إله إلا الله)
بیتردید کلمه توحید لا إله إلا الله که بهترین و برترین و کاملترین ذکر است، به مجرد تلفظ بدان، و صِرْف بیان زبانی، و بدون آن که آدمی به حقیقت مفهوم آن قیام کند نزد خداوند مورد قبول واقع نمیشود همچنین بدون تطبیق هدف و منظور آن که همان نفی شرک و اثبات یکتایی خداوند است و بدون اعتقاد جازم به مقتضیات آن و عمل بدان مورد پسند خدا نیست بلکه با رعایت همه اینها آدمی مسلمانی حقیقی محسوب شده و در زمرهی اهل لا إله إلا الله قرار میگیرد.
این کلمهی عظیم در بردارندهی این مطلب است که جز الله معبود دیگری نیست، و الوهیت دیگران باطلترین باطلهاست و اثبات چنین خدایانی بزرگترین ستمها و اوج گمراهی است. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾ [الأحقاف: ٥-٦].
«و کیست گمراهتر از کسی که به جای الله کسی را [به دعا] بخواند که تا روز قیامت [دعای] او را اجابت نکند و آنان (معبودان دروغین) از دعایشان بیخبرند و چون مردم محشور شوند [آن معبودان] دشمن آنان خواهند بود. و عبادتشان را منکر شوند».
و یا میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٦٢﴾[الحج: ٦٢].
«این از آن است که خداوند بر حقّ است و آنچه را به جای او [به نیایش] میخوانند باطل است و [از آن] که خداوند بلندمرتبت [و] بزرگ [منزلت] است».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ ١٣﴾[لقمان: ١٣].
«به راستی که شرک ستمی بزرگ است».
و یا میفرماید:
﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾[البقرة: ٢٥٤].
«و کافرانند که ستمکارند».
ظلم به معنی قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است و بیشک اختصاص دادن عبادت به غیر الله ظلم است زیرا [پرستش مختص خداست و] این کار به معنی قرار دادن پرستش در غیر جای خود است و این کار بدترین ستمها و خطرناکترین آنهاست.
بیشک لا إله إلا الله -این کلمهی عظیم- مفهومی دارد که ناگزیر باید آن را درک کرد و فهمید، و در معنای آن دقت کرد. زیرا به اتفاق اهل علم، تلفظ کلمه بدون فهم معنای آن و عمل به مقتضای آن، سودی برندارد، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٨٦﴾ [الزخرف: ٨٦].
«و کسانی را که به جای او به پرستش میخوانند اختیار شفاعت ندارند بلکه کسانی [چنین حقّی دارند] که آنان دانسته به حقّ گواهی داده باشند».
معنای این آیه چنان که اهل تفسیر میگویند این است که: مگر کسانی که به لا إله إلا الله گواهی داده باشند در حالی که قلبهایشان مفهوم آنچه را که به زبان میآورند میدانند، زیرا شهادت دادن مستلزم علم به آن چیزی است که دیده میشود و اگر از سر جهل و نادانی باشد شهادت محسوب نمیشود. همچنین مستلزم صدق و عمل بدان است، و بدین ترتیب روشن میگردد که دربارهی این کلمه ناگزیر باید بدان علم به همراه عمل و صدق داشت. با علم است که آدمی از راه و روش نصاری که بیعلم، عمل میکنند رهایی مییابد، و با عمل است که از راه و روش یهودیان که میدانند اما عمل نمیکنند نجات مییابد، و با صدق است که از راه و روش منافقان که پیدا و پنهانشان یکی نیست، خلاص میشود، و بدین شیوه در زمرهی اهل راه راست قرار میگیرد؛ جزو کسانی که خداوند بدانان نعمت بخشیده، نه آنان که مورد خشم قرار گرفته و نه گمراهان.
کوتاه سخن این که لا إله إلا الله تنها برای کسی سودمند است که مدلول آن را نفیاً و اثباتاً شناخته و آن را باور کند و بدان عمل نماید. اما کسی که لا إله إلا الله را بگوید و به شکل ظاهری بدان عمل نماید اما این کار را سر بیاعتقادی انجام دهد، منافق است، و کسی که آن را بگوید و برخلاف آن عمل نماید و مرتکب شرک شود،کافر است. همچنین کسی که آن را بگوید اما با انکار چیزی از شروط و تکالیف آن از عقیدهاش برگردد این گفتن سودی بدو نمیرساند هر چند هزار بار آن را تکرار کند. و همچنین کسی که لا إله إلا الله را بگوید اما انواعی از پرستش و عبادت را به غیر خدا اختصاص دهد به عنوان مثال دعا و قربانی و نذر و یاری طلبیدن و توکل و انابه و امید و ترس و محبّت و کارهایی از این قبیل را برای غیرخدا انجام دهد، او نسبت به خداوند بزرگ شرک ورزیده هر چند لا إله إلا الله را نیز بر زبان آورد، زیرا به مقتضای توحید و اخلاص آن عمل ننموده است؛ توحیدی که معنا و مدلول و مفهوم این کلمهی بزرگ است [٢٦٩].
مفهوم لا إله إلا الله این است که: معبود راستینی جز یک إله وجود ندارد و آن تنها الله است که هیچ شریکی ندارد، «إله» در لغت همان معبود است، و لا إله إلا الله یعنی معبود راستینی جز الله وجود ندارد هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾ [الأنبیاء: ٢٥].
«و هیچ رسولی را پیش از تو نفرستادیم مگر آن که به او وحی میکردیم که معبود [راستینی] جز من نیست، پس مرا بپرستید».
و یا میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾[النحل: ٣٦].
«و به یقین در [میان] هر امّتی رسولی را برانگیختیم، [با این دعوت] که: الله را بندگی کنید و از طاغوت بپرهیزید».
بدین ترتیب روشن میگردد که إله به معنای معبود است، و این که لا إله إلا الله به معنای خالص کردن عبادت برای الله یگانه و دوری از عبادت طاغوت است. به همین خاطر هنگامی که پیامبر جبه کفار قریش فرمودند: بگویید: لا إله إلا الله، آنان گفتند:
﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ ٥﴾[ص: ٥].
«آیا [همهی] معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیزی شگفت است».
و هنگامی که هود ÷به قومش گفت: بگویید: لا إله إلا الله، آنان به پیامبرشان گفتند:
﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا﴾[الأعراف: ٧٠].
«آیا [نزد] ما آمدهای تا [ما را دعوت کنی که] تنها الله را بپرستیم و آنچه را که نیاکانمان میپرستیدند رها کنیم».
آنان چنین گفتند در حالی که هود ÷آنها را به لا إله إلا الله فرامیخواند؛ زیرا دریافته بودند که منظور از این کلمه نفی الوهیت از هر چه جز الله و اثبات آن تنها برای الله است؛ خدایی که یکتا است و شریکی ندارد. لا إله إلا الله مشتمل بر نفی و اثبات است، الوهیت را از هر چه جز الله متعال نفی میکند لذا هر چه جز الله از جمله فرشتگان و پیامبران و هر کس دیگری إله نیست و بهرهای از عبادت نصیب او نمیشود، و الوهیت تنها ویژهی خدای یگانه است؛ به این معنی که آدمی کسی جز او را خدا نمیپندارد یعنی چیزی از الوهیت را برای غیرخدا در نظر نمیگیرد، عملی که جزو اعمال قلب بوده و از انواع عبادت محسوب میگردد مانند نیایش و دعا و قربانی و نذر و دیگر کارها.
در قرآن کریم نصوص بسیاری آمده که معنی کلمه توحید لا إله إلا الله را روشن ساخته و منظور از آن را آشکار میکند، از جمله این که خداوند میفرماید:
﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ ١٦٣﴾[البقرة: ١٦٣].
«و معبودتان، معبود یگانه است. معبودِ [راستینی] جز او نیست. بخشایندهی مهربان است».
و یا میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾[البینة: ٥].
«و فرمان نیافتند جز آن که الله را -در حالی که پرستش را برای او خالص ساختهاند با پاکدلی (دینورزی به آیین ابراهیمی)- بپرستند».
و یا میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ ٢٧ وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٨﴾[الزخرف: ٢٦-٢٨].
«و چنین بود که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: بیگمان من از آنچه میپرستید، بیزارم (۲۶) برخلافِ کسی که مرا آفریده است، و همو مرا راه خواهد نمود (۲۷) و [خداوند] آن [سخن] را سخنی ماندگار در [میان] فرزندانش قرار داد، باشد که آنان بازگردند».
و خداوند به نقل از مؤمنِ سوره یس بیان میکند که:
﴿وَمَا لِيَ لَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٢ ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن يُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يُنقِذُونِ ٢٣ إِنِّيٓ إِذٗا لَّفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٢٤﴾ [یس: ٢٢-٢٤].
«مرا چه شده است کسی را بندگی نکنم که مرا آفریده است و به سوی او بازگردانده میشوید؟ (۲۲) آیا به جای او معبودانی را [به پرستش] گیرم [که] اگر [خدای] رحمان در حقّ من به زیانی اراده کند، شفاعت آنان چیزی را از من دفع نکند و [آنان نتوانند] مرا نجات دهند (۲۳) من آنگاه در گمراهی آشکاری خواهم بود».
و یا میفرماید:
﴿قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٢ قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٣ قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِينِي ١٤﴾[الزمر: ١١-١٤].
«بگو: من فرمان یافتهام که خدا را -با پرستشی خالص برای او- بندگی کنم (۱۱) و فرمان یافتهام به آن که نخستین [کس از] مسلمانان باشم (۱۲) بگو: من اگر از پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی بزرگ میترسم (۱۳) بگو: خدا را -با پرستش خالصِ خویش برای او- بندگی میکنم».
و خداوند به نقل از مؤمن آل فرعون بیان میکند که:
﴿۞وَيَٰقَوۡمِ مَا لِيٓ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ وَتَدۡعُونَنِيٓ إِلَى ٱلنَّارِ ٤١ تَدۡعُونَنِي لِأَكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَأُشۡرِكَ بِهِۦ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ وَأَنَا۠ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡغَفَّٰرِ ٤٢ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِ لَيۡسَ لَهُۥ دَعۡوَةٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَلَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ ٤٣﴾[المؤمن: ٤١-٤٣].
«و ای قومِ من، مرا چه شده است که شما را به نجات میخوانم و [شما] مرا به سوی آتشِ [دوزخ] فرامیخوانید (۴۱) مرا فرامیخوانید که به خداوند کافر شوم و چیزی را که من به [حقیقت] آن علم ندارم شریکش مقرّر کنم. حال آن که من شما را به سوی [خداوند] پیروزمندِ آمرزگار فرامیخوانم (۴۲) بیگمان چیزی که شما مرا به سوی آن فرا میخوانید، آن نه در دنیا و نه در آخرت [اختیارِ پذیرشِ] دعایی ندارد و به یقین بازگشت ما به سوی خدا است و اسراف کارانند که دوزخیاند».
و آیات در این معنا بسیار فراوان است که روشن میسازد لا إله إلا الله به معنای بیزاری و برائت جستن از عبادت شفیعان و شرکای دروغینی است که برای خدا قرار داده شده، و همچنین به معنای اختصاص عبادت برای خدای یکتا و بیهمتاست. این همان هدایت و دین بر حقّی است که خداوند پیامبرانش را برای آن ارسال نموده و کتابهایش را برای بر پا داشتن آن فرو فرستاده است، اما این که آدمی بدون شناخت معنای لا إله إلا الله و بدون عمل به مقتضایش، آن را بر زبان آورد و چه بسا بهره و نصیبی از عبادت خداوند ماند دعا و ترس و قربانی و نذر و دیگر عبادات را برای او قرار دهد، این برای آنکه آدمی از اهل لا إله إلا الله باشد کافی نیست، و او را در روز قیامت از عذاب خداوند نجات نمیدهد [٢٧٠].
لا إله إلا الله -چنان برخی گمان میکنند- نامی بیمعنا، یا سخنی عاری از حقیقت و یا لفظی بیمحتوا نیست؛ کسانی که معتقدند هدف نهایی تنها تلفظ این کلمه بدون اعتقاد قلبی به چیزی از معانی آن، یا تلفظ آن بدون بر پا داشتن چیزی از اصول و مبانی آن است. این به طور قطع شایستهٔ منزلت این کلمهی عظیم نیست، بلکه لا إله إلا الله نامی برای مفهومی بزرگ، و سخنی است ارزشمند که از همهی مفاهیم و معانی دیگر والاتر است، و نتیجهاش چنان که پیشتر بیان شد بیزاری جستن از عبادت هر آنچه جز الله است و همچنین روی آوردن به خداوند یکتا به حالت خضوع و فرمانبرداری، و امید و اشتیاق، و انابه و توکل، و دعا و طلب. صاحب لا إله إلا الله جز از الله [از کسی] چیزی نمیخواهد، و جز از الله از کسی یاری نمیجوید، و تنها بر الله توکل میکند، و به کسی جز الله امید نمی بندد، و تنها برای الله قربانی میکند، و هیچ یک از عبادات را به غیر الله اختصاص نمیدهد، و تمامی آنچه جز الله مورد بندگی قرار میگیرد را رد میکند و از این کارها برائت میجوید.
شگفتا که این قضیه چه والاست و این موضوع چه آشکار است. اما توفیق تنها به دست الله است و تنها او یاریرسان است.
[٢٦٩] بنگر به: تیسیرالعزیز الحمید (ص: ٧٨). [٢٧٠] بنگر به: تیسیر العزیز الحمید (ص: ١٤٠).