٥٥- حقیقت لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ
پیشتر دربارهی فضیلت کلمه: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ»سخن گفته شد، این کلمهی بزرگ که دارای مفاهیم والا و معانی عمیق و ژرف است. احادیث به شیوههای گوناگون، گویای والایی و عظمت و بزرگی این کلمه هستند، زیرا که پیامبر جبیان کرده که این کلمه از درهای بهشت، و از گنجینههای زیر عرش، و نهالهای بهشت، و از باقیات صالحات است که لازم و شایسته است بنده به طور مکرر بدان بپردازد، همچنین گفتیم که پیامبر جدستور داده تا کلمه: لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِبسیار گفته شود. و همهی اینها به روشنی و صراحت بیانگر عظمت فضیلت این کلمه و جایگاه والای آن است و این که کلمهای عظیم و ارجمند و رفیع بوده و لازم است که شخص مسلمان بدان توجه کرده و بسیار آن را بر زبان آورد، و مسلمانان با تکرار زیاد آن لحظاتشان را آباد نمایند زیرا این کلمه نزد خدا از فضیلت والایی برخوردار بوده، و خداوند پاداش زیادی بدان اختصاص داده، و نعمات و برکات متنوع، و لطفهای متعدد در دنیا و آخرت از آن حاصل میشود.
از جمله مسائل ضروری و مورد تأکید بر هر مسلمانی در این باره آن است که مفهوم و مدلول و معنای این کلمه را دریابد، تا وقتی که با این کلمه خدا را ذکر مینماید بر اساس علم و درک و فهم مدلولی باشد که خدا را با آن یاد میکند، اما این که فرد مسلمان سخنی را تکرار کند که معنایش را درنیابد یا الفاظی را بر زبان آورد که مدلول و مفهوم آنها را درک نکند، این کار فاقد تأثیر بوده و نفع اندکی در پی دارد، به همین خاطر هر مسلمانی ناگزیر است که در این ذکر، و بلکه در دیگر ذکرهایی که خدا را با آن یاد میکند، نسبت به معنا و مفهوم آنچه را که میگوید آگاه بوده و از مضمون آن مطلع باشد، زیرا بدین شیوه است که ذکر بهره و نتیجه داده، و فایدهاش متحقق گشته، و ذکرکننده از آن سود میبرد. پیشتر سخن پیامبر جبه ابو هریره سرا بیان داشتیم که فرمود: «آیا تو را به کلمهای در زیر عرش راهنمایی نکنم که آن گنجینهای از بهشت است؟ بگو: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ، خداوند میفرماید: بندهام تسلیم شد و گردن نهاد».
این کلمهی تسلیم شدن و فرمانبرداری کردن، و اختیار دادن و تبری جستن از حرکت و قدرت خود، و واگذار کردن آن به خداوند است، و این که آدمی چیزی از کارش در دست خودش نیست، او صاحب ترفندی برای دفع شر از خود نیست، و نمیتواند خیر و خوبیای را برای خود جلب و جذب کند مگر به اراده و مشیّت خداوند متعال. آدمی از معصیت به طاعت، و از بیماری به تندرستی، و از ناتوانی به قدرت و توانایی، و از نقصان به کمال و فزونی تغییر نمییابد مگر به واسطهی اراده و مشیت الهی، آدمی توان اقدام به انجام کاری از کارهایش، یا متحقق کردن هدفی از اهدافش، یا نقشه و غرضی از نقشهها و اغراضش را ندارد مگر به ارادهی خداوند عظیم. هر آنچه را خدا بخواهد میشود، و هر آنچه را نخواهد نمیشود، کنترل و اختیار امور در دست اوست، و کارها و امور آفریدهها بسته به قضا و قدر اوست، هر آن گونه که بخواهد آن را تغییر میدهد و هر آن گونه که اراده کند بدان خاتمه میدهد، کسی و چیزی نمیتواند تقدیرش را پس زند، و کسی نمیتواند حکمش را مورد تعقیب قرار دهد، هر آنچه را بخواهد روی میدهد، آن چنان که او میخواهد و در وقتی که او میخواهد، بدان صورت که او میخواهد بیهیچ افزایش و یا کاهشی، و بیهیچ به پیش افتادن و یا به تأخیر افتادنی. خلق و فرمانروایی خاصّ اوست، ملک و حمد از آن او، و دنیا و آخرت متعلق به او، و نعمت و لطف از آن او، و ستایش نیکو فقط مختص به اوست، قدرتش همه چیز را در برگرفته،
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ٨٢].
«جز این نیست که فرمانش - چون [آفریدنِ] چیزی را بخواهد [این است] که به او گوید: موجود شو. پس بیدرنگ موجود میشود».
و یا میفرماید:
﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ﴾ [فاطر: ٢].
«[درِ] رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن [رحمت] هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را بازدارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست».
و کسی که جایگاه و منزلتش این چنین باشد باید که به الوهیتش گردن نهاد، و به عظمتش تسلیم شد، و همه کارها را به او واگذار کرد، و هر حرکت و قدرتی را به او منتسب نمود، و به همین خاطر خداوند به بندگانش یاد داده که با این کلمهی بزرگ که دری از درهای بهشت و گنجی از گنجهای آن است به بندگی و عبادتش بپردازند.
این کلمه، کلمهای عظیم است که به معنی کمک و یاری خواستن صادقانه از خداوند یگانه است همچنان که کلمه توحید لا إله إلا الله به معنی عبادت راستین انجام دادن برای خداوند است. لا إله إلا الله فقط زمانی تحقق مییابد که همهی عبادت صادقانه از آن خدا باشد و لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِفقط زمانی تحقق مییابد که همه کمک و یاری خواستن راستین از خداوند صورت پذیرد، خداوند این دو موضوع را در سورهی فاتحه که برترین سورهی قرآن است گرد آورده است آنجا که میفرماید: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾«تنها تو را میپرستیم و فقط از تو یاری میجوییم» گفتن جملهی اول به منزلهی تبری جستن از شرک و گفتن جملهی دوم به منزله تبری جستن از حرکت و قدرت (خود)، و تفویض و واگذار کردن آن به خداوند است. عبادت مرتبط به الوهیت خداوند سبحان، و استعانت (طلب یاری) در ارتباط با ربوبیت اوست. عبادت، هدف، و استعانت، وسیله است. و راهی برای تحقق بخشیدن به این هدف عظیم وجود ندارد مگر با این وسیله یعنی: یاری جستن از خداوند، که هیچ حرکت و قدرتی وجود ندارد مگر به خواست او. به همین خاطر هر کس آن را در غیر جای خودش به کار گیرد یا آن را در غیر مراد و هدفش قرار دهد دچار خطا شده است، شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «با این حال این کلمه (لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ)، کلمهی استعانت و یاری جستن است، و نه کلمهی استرجاع (إِنّا للهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُون). بسیاری از مردم به هنگام روی دادن مصیبتی و به منزلهی استرجاع آن را میگویند، و آن را از سر بیتابی و ناشکیبایی میگویند، و نه به خاطر صبر و تسلی کردن» [٤١٧].
فهم گذشتگان رحمهم الله درخصوص این کلمهی عظیم، برگرد این مفهوم و معنایی که ذکر شد میچرخد. ابن ابی حاتم در تفسیرش از ابن عباسبنقل کرده که در تفسیر «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ»گفته: «نمیتوانیم حرکتی در جهت عمل به عبادت و طاعت انجام دهیم مگر به یاری و کمک خدا، و قدرتی در جهت ترک گناه و معصیت نداریم مگر به یاری و کمک خدا».
هم چنین ابن ابی حاتم نقل کرده که از زهیر بن محمد دربارهی تفسیر «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ»پرسیده شد و او گفت: «هر آنچه را دوست داری و به دست میآوری فقط به یاری خداست، و آنچه را از آن بیزار و متنفری جز به یاری خدا رها نمیکنی» [٤١٨].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ، یاری رساندن و کمک کردن را واجب و مقرر میکند، و به همین خاطر پیامبر جگفتن آن را وقتی که مؤذن میگوید: حی علی الصلاة، سنّت قرار داد که شنونده در پاسخ مؤذن بگوید: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ، و وقتی مؤذن میگوید: حی علی الفلاح، شنونده در پاسخ میگوید: لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ، [و در جریان ماجرایی که در سوره کهف آمده] شخص مؤمن به دوستش گفت:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَكَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ﴾[الکهف: ٣٩].
«کاش! وقتی که وارد باغ میشدی (و این همه نعمت و مرحمت، و آثار قدرت و عظمت را میدیدی) میگفتی: ماشاءالله! (این نعمت از فضل و لطف خدا است و آنچه خدا بخواهد شدنی است!) هیچ قوّت و قدرتی جز از ناحیهی خدا نیست (و اگر مدد و توفیق او نباشد، توانایی عبادت و پرستش را نخواهیم داشت)».
به همین خاطر به کسی که از تأثیر بد چشم کسی میترسد دستور داده میشود جملهی: مَاشَاءَاللهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِرا بگوید، این که میگوید، ماشاءالله به این معناست که هر آنچه خدا بخواهد صورت میگیرد، و این به معنی امنیت او نیست، بلکه به معنی ایمان او به قَدَر خداوند است و میگوید: لا قوة الا بالله، و در حدیث ابوموسی اشعریسکه متفقعلیه است روایت شده که پیامبر جفرمودند: «لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِگنجینهای از گنجینههای بهشت است»، گنج مالی گردآوری شده است که نیازی به جمعآوری ندارد، با این همه این کلمه متضمن توکل به خداوند و نیاز به اواست، بدیهی و مسلّم است که چیزی روی نمیدهد مگر به یاری خدا، و مردم هیچ توان و ارادهای جز آنچه خداوند در آنان پدید آورده ندارند. لذا وقتی قلب از یاری گرفتن از مردم گریخته و دست کشیده، و آن را از خدا میطلبد آن را از خالقش میطلبد؛ کسی که فقط اوست که میتواند یاری و مساعدت نماید ... و به همین خاطر خداوند در آیات متعدد دستور داده تا فقط بر او توکل نمایند، و در اثر آمده که: «کسی که قویتر بودنش در میان مردم او را شاد میگرداند باید بر خدا توکل نماید، و کسی که ثروتمندتر بودنش در میان مردم او را خوشحال میکند باید بدانچه در دست خداوند است خاطر جمعتر باشد از آنچه خود دارد» [٤١٩].
بیشک سودمندترین و والاترین دعا برای آدمی این است که از خداوند درخواست نماید تا او را یاری کند که رضایت و خشنودیش را به دست آورده و توفیق انجام طاعتش را دهد.
این همان دعایی است که پیامبر جآن را به محبوبش معاذ بن جبلسیاد داده و فرمود: «ای معاذ، به خدا سوگند که من تو را دوست دارم، پس فراموش نکن که بعد از تمام شدن هر نمازی بگویی: «اَللَّهُمَّ اَعِنِّی عَلی ذِكْرِكَ وَشُكْرِكَ وَحُسْنِ عُبادَتِكَ»(خداوندا مرا بر یاد و سپاس و حسن عبادتت یاری کن)». این دعا، عبارتِ استعانت و یاری خواستن است؛ هم چنان که ماهیت و ویژگی سخن لاَ حَوْلَ وَلاَقُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِاین چنین است. یاری جستن از خدا برای محقق ساختن برترین هدفها، و ارزشمندترین خواستها و تقاضاها، به طور مطلق، که همان عبادت خداوند سبحان است، عبادتی که خداوند آفریدهها را برای تحقق بخشیدن بدان خلق کرده، و آفریدهها برای قیام بدان آفریده شدهاند، به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: «در سودمندترین دعا اندیشیدم آن را در طلب یاری برای خشنود نمودن خدا یافتم، سپس همان را در سوره فاتحه در ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾دیدم» [٤٢٠].
پروردگارا تنها تو را میپرستیم، و برای تو نماز گزارده و سجده میبریم، و به سوی تو میشتابیم، به رحمتت امیدوار بوده و از عذابت میترسیم. هیچ حرکت و قدرتی نیست مگر به یاری تو، ما را چشم بر هم زدنی، و حتی کمتر از آن، به حال خود رها مکن.
أنت ربُّ العالمین وإله الأولین والآخرین، لا إله إلاَّ أَنت نستغفرك ونتوب إلیك
پایان ترجمه: یکشنبه ٢٠/ ١٢/ ١٣٩١ هـ. ش.
گروه علمی فرهنگی موحدین
www.mowahedin.com
[٤١٧] الاستقامة (٢/٨١). [٤١٨] این دو مورد را سیوطی در الدار المنثور (٥/٣٩٤) نقل کرده است. [٤١٩] الفتاوی (١٣/٣٢٢-٣٢١). [٤٢٠] مدارج السالکین اثر ابن قیم (١/٧٨).