٢٧- نامهای نیکوی خداوند به تعداد خاصی محدود نیست، و توضیح معنای این سخن که: «کسی که این نامها را بشمارد [و حفظ کند] وارد بهشت میشود»
در حدیث صحیحی که امامان بخاری و مسلم در صحیح خود از ابوهریره نقل کردهاند، پیغمبرجمیفرماید: «إِنَّ للهِ تِسْعَةً وَ تِسْعیِنَ إِسْماً، مائةً إلا واحداً، مَنٌ أَحْصاها دَخَلْ الْجنَّةَ». «خداوند دارای نود و نُه اسم میباشد، کسی که این نود و نُه اسم را بشمارد، [و حفظ کند] وارد بهشت میشود» [٢٠٠].
شکی نیست که این فضل بزرگ یعنی ورود به بهشت، حاصل شمارش و ذکر این تعداد از نامهای الله است تا پشتکار انسان را برای به دست آوردن این موضوع مهم به جنبش آورد و تلاش برای اجرای آن و اشتیاق شدید برای به فرجام رساندن آن را سبب شود.
برخی از مردم به اشتباه گمان کردهاند که منظور از شمارش و ذکر اسماء الله که در این حدیث بدان ترغیب شده، شمارش و ذکر واژهها و کلمات نود و نُه نام از نامهای خداوند و حفظ کردن آنها و بر زبان آوردنشان در زمانهای مخصوص است، و چه بسا برخی از مردم صبح و شام به هنگام ذکر خدا آن را جزو اذکارشان قرار میدهند بیآن که به درک و فهم این نامهای ارجمند و والا بپردازند یا در معنای آنها بیندیشند و یا شروط آن را تحقق بخشند و یا به مقتضیات و ضروریات آن عمل نمایند.
علما (رحهم الله) خاطرنشان کردهاند که منظور از ذکر و شمارش نامهای الله، فقط شمارش این واژهها نیست، آن هم شمارشی بدون درک معنای این نامها یا عمل بدان، بلکه ناگزیر باید معانی آنها را دریافت، و منظور از این دریافتن، دریافتی صحیح و سالم است، سپس عمل به مقتضای این دریافت منظور است.
أبو عمر طلمنکی/میگوید: «از کمال شناخت نامهای الله متعال و صفات او که باعث میشود دعا کننده و حافظ این نامها مستحق سخن رسول اللهجشود، شناخت نامها و صفات و نکا و معانیِ آن است. کسی که از این شناخت بیبهره باشد نسبت به معانی نامهای الله آگاه نیست و نمیتواند از یاد کردن این نامها و معانیِ آن بهره بَرد» [٢٠١].
وی/ما را متوجه این نکته میسازد که شناخت کامل نامهای نیک الهی -یعنی شناختی که دعا کننده به واسطهی آن پاداش بزرگی را که در حدیث آمده به دست میآورد- با شناخت نامها و صفات و نکات مهم و حقایقی است که این نامها در خود دارد، نه تنها شمارش بدون فهم و بدون شناختِ معانیِ این نامها.
علامه ابن قیم/بیان داشته که «إحصاء (برشمردن و ذکر کردن) نامهای نیکوی خداوند سه مرتبه دارد که آدمی با کامل کردن آنها و عملی نمودنشان به پاداش بزرگ خداوند که در حدیث پیشین رسول الله جبیان شده دست مییابد:
مرتبهی نخست: این که آنها را بشمارد و حفظ نماید.
مرتبهی دوم: این که مفاهیم و معانی آنها را دریابد.
مرتبهی سوم: این که خداوند را با آنها بخواند و دعا نماید، و این در برگیرنده دعای عبادت و دعای مسئلت است [٢٠٢].
بنابراین، با محقق شدن این مراتب بزرگِ سهگانه، برشمردنِ صحیح این تعداد از نامهای نیک خداوند عملی میشود.
آنچه شایسته است در اینجا دانسته شود این است که نامهای نیکوی خداوند در این تعداد معین که رسول الله جدر این حدیث میفرماید، محدود نیست: «خداوند دارای نود و نُه اسم میباشد، کسی که این نود و نُه اسم را بشمارد، و ذکر کند داخل بهشت میشود». فرمودهی پیامبر جدر این حدیث یک جمله است و «مَنْ أَحْصاها»صفت آن است، نه خبری مستقل که معنای آن چنین است: خداوند نامهایی دارد که هر کس آنها را حفظ کند وارد بهشت میشود، و منافاتی با این ندارد که الله متعال نامهای دیگری نیز داشته باشد. در زبان عرب برای این مطلب موارد مشابه بسیاری وجود دارد مانند این که میگویید: من نود و نُه درهم دارم که آن را برای صدقه در نظر گرفتهام؛ این سخن منافی آن نیست که شما درهمهای دیگری داشته باشید که برای کار دیگری در نظر گرفته باشید. این موضوعی واضح است که میان علما در بارهی آن اختلافی وجود ندارد.
بلکه حتی در سنت احادیثی نقل گردیده مبنی بر این که نامهای خداوند نامحدود است و منحصر به تعدادی مشخص نیست؛ یکی از این احادیث، روایتی است که امام مسلم در صحیحاش از حضرت عائشهلنقل نموده که گفت: شبی پیامبر جرا سر جایشان ندیدم، دنبال ایشان گشتم، دستم به کف پایش خورد در حالی که در جای نمازش بود و دو پایش بر زمین راست نگه داشته شده بود و میفرمود: «اَللَّهُمَّ أّعُوذُ بِرِضاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَ بِمُعافاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ، وَ أَعُوُذبِكَ مِنْكَ، لا أُحْصِي ثَناءً عَلَیْكَ أَنْتَ كَما أَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِكَ»: «خدایا! از خشم تو به خشنودیات و از کیفر تو به عفوت پناه میبرم و از تو به تو پناه میجویم، مدح و ثنای تو را نمیتوانم برشمارم، تو همانی که خود بر خود ثنا گفتهای» [٢٠٣].
پیامبر جمیفرماید که نمیتواند مدح و ثنای خداوند را برشمارد، و اگر همهی نامهای خداوند برشمرده میشد میتوانست مدح و ثنای او را برشمارد.
همچنین در حدیث طولانی شفاعت آمده که پیامبر جفرمودند: «سپس خداوند سپاس و ستایش مخصوصی را به من الهام میفرماید که آن را به هیچ کس دیگری الهام نکرده است [به وسیلهی این ستایش مخصوص الله را ستایش میکنم]». این حدیث حاکی از آن است که در آن روز خداوند ستایشهایی از نامها و صفاتش را به پیامبرش جالهام میکند که پیشتر نبوده، و بیشک اینها ستایشهایی غیر از آن چیزی است که در کتاب و سنت بیان شده است.
همچنین در مسند و دیگر منابع حدیثی از عبدالله بن مسعود سنقل شده که پیامبر جفرمودند: «هر کس به نگرانی و رنجی مبتلا شود و بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّيْ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ وَابْنُ أَمَتِكَ، نَاصِيتَى بِيَدِكَ، مَاضٍ فِيَّ حُکْمُكَ، عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ، أَسْأّلَكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَكَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَؤِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تَجْعَلُ الْقرآنَ رَبیعَ قَلْبِي وَنُورَ صَدْري وَجَلاءَ حُزْنِي وَذَهَابَ هَمِّي»،«پروردگارا! من بنده توام و فرزند بنده و کنیز تو هستم، پیشانی من در دست توست، فرمان تو در حق من نافذ است، قضای تو در حق من عین عدالت است. الهی! من از تو به وسیلهی هر اسمی که خود را با آن نامیدهای یا در کتابت نازل کردهای یا به یکی از مخلوقات تعلیم دادهای یا آن را نزد خود در علم غیب محفوظ فرمودهای، مسئلت مینمایم که قرآن را بهار دلم و نور سینهام و برطرفکننده غم و اندوهم قرار دهی» هر کس چنین بگوید، خداوند غم و نگرانی او را برطرف میسازد و به جای آن، راحتی و خوشی نصیب او میکند [٢٠٤]. ابن قیم/میگوید: «حدیث ابن مسعود نامهای خداوند را به سه دسته تقسیم نموده است:
دستهی نخست: نامهایی هستند که خود را بدان نامیده و برای هر کس که بخواهد از جمله فرشتگانش یا دیگران آشکار میگرداند و در کتابش آنها را بیان نکرده و نازل ننموده است.
دسته دوم: نامهایی هستند که خداوند در کتابش نازل نموده است و به وسیلهی آنها خود را به بندگانش معرفی کرده است.
دسته سوم: نامهایی هستند که تنها خودش میداند و هیچ یک از آفریدههایش را از آنها مطلع ننموده و به همین خاطر میفرماید: «آن را نزد خود در علم غیب محفوظ فرمودهای» یعنی فقط خداوند از آنها آگاه است» [٢٠٥].
بدین ترتیب روشن میشود که نامهای خداوند به این تعداد مشخص محدود نیست، بلکه در قرآن و سنت بیشتر از این است، و این حدیث حداکثر حاکی از فضیلت ذکر و حفظ این تعداد از نامهای الله است.
آنچه باید در اینجا آن را خاطرنشان کرد این است که حدیث صحیحی از پیامبر جنقل نشده که این نامها را به ترتیب برشمارد، و آنچه در سنن ترمذی و سنن ابن ماجه و نزد دیگران ذکر شده و این نامها را به دنبال حدیث پیشین ابو هریره بیان کرده [٢٠٦]بیشک این بخش به اتفاق کسانی که از حدیث مطلع هستند جزو سخن رسول الله جنیست بلکه برخی از راویان آن را به حدیث رسول الله جافزودهاند (به طوری که شنونده آن را جزء حدیث پنداشته و آن را همان طور که شنیده نقل میکند). به همین سبب، امامان بخاری و مسلم این حدیث را بدون ذکر آن بخش روایت کردهاند که به خاطر ضعف و عدم ثبوت بیان آن از سوی پیامبر جاست. طالب علم میتواند جزئیات این مساله را به صورت گسترده در جای خود در کتب اهل علم بیابد [٢٠٧].
همچنان که پیشتر بیان شد، این نامها در کتاب و سنت موجود هستند، کسی که آنها را مطالعه کند و در دین خود بر آن دو تکیه کند، و در خصوص اندیشیدن در نامهای نیکوی خداوند که در این دو آمده تلاش و جدّیت به خرج دهد، حتماً به مقصود و مراد و دست مییابد، و توفیق تنها از سوی خدا است.
[٢٠٠] صحیح بخاری (شماره: ٢٧٣٦)، و صحیح مسلم (شماره: ٢٦٧٧). همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث ١٧١٤. [٢٠١] فتحالباری اثر ابن حجر (١١/٢٢٦). [٢٠٢] بدائع الفوائد (١/١٦٤). [٢٠٣] صحیح مسلم (شماره: ٤٨٦)، [٢٠٤] المسند (١/٣٩١)، علامه آلبانی در سلسلة الصحیحه (شماره: ١٩٩) آن را صحیح دانسته است. [٢٠٥] بدائع الفوائد (١/١٦٦). [٢٠٦] بنگر به: سنن ترمذی (شماره: ٣٥٠٧)، و سنن ابن ماجه (شماره: ٣٨٦١). [٢٠٧] در این مورد بنگر به: فتح الباری اثر ابن حجر (١١/٢٥١ و مابعد آن).