٢٦- تأمل در نامها و صفات خداوند و عدم تعطیل آن و تاثیر عظیم آن بر بنده
پوشیده نیست که نیاز آدمیان به شناخت پروردگار و آفریننده و فرمانروایشان بزرگترینِ نیازهاست، و ضرورتشان به چنین شناختی بزرگترین ضرورتهاست. هر چه آدمی به نامهای پروردگارش و صفات کمال و جلال که سزاوار اوست آگاهتر باشد و همچنین نسبت به نقائص و عیوبی که باید خدا را از آنها مبرّا و منزه بداند شناخت بیشتری داشته باشد بهرهاش از تمجید خداوند و نصیبش از ستایش [او] به همان اندازه خواهد بود. راه رسیدن به این خواستهی مهم و هدف شریف این است که آدمی در نامهای نیکوی خداوند که در قرآن و سنت نقل شده بیندیشد و در مورد تکتک این نامها تدبر نماید و معنا و مفهومی را برای هر اسم در نظر بگیرد که لایق و سزاوار جلال و کمال و عظمت پروردگار باشد، و معتقد باشد که این کمال و عظمت بیپایان است و به این مطلب ایمان داشته باشد که هر آنچه این کمال را به هر وجهی نقص کند خداوند از این نقص پاک و مبراست، و هر آنچه در توانش هست در راه معرفت نامها و صفات خداوند به کار گیرد و این موضوع عظیم و ارجمند را از مهمترین مسائل و در رأس توجه و در ابتدای هر چیزی قرار دهد تا بیشترین نصیب از خیر را به چنگ آورد.
امامان بخاری و مسلم از ام المؤمنین عائشهلروایت کردهاند که نبی اکرم جمردی را به عنوان فرمانده یک دستهی نظامی، تعیین و اعزام کرد. او که نماز را برای یارانش امامت میکرد، قرائتاش را با ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾به پایان میرساند. آنان هنگام بازگشت، مسئله را برای پیامبر جبازگو کردند. پیامبر خدا جفرمود: «از او بپرسید که چرا چنین میکند». از او پرسیدند؛ گفت: چون در این سوره، صفت خدای رحمان، بیان شده است لذا دوست دارم آن را بخوانم. نبی اکرم جفرمود: «به او بگویید که خداوند هم او را دوست دارد» [١٩٦].
این سوره کریمه به ذکر اوصاف رحمن و صفات کمال و جلال او اختصاص داده شده است لذا این صحابی سدوست داشت که بسیار آن را تلاوت کند و به همین خاطر وقتی که پیامبر جاز او پرسید که چرا پیوسته این سوره را تلاوت میکند، در پاسخ گفت: چون در این سوره صفت خدای رحمان بیان شده است لذا دوست دارم آن را بخوانم. پیامبر جفرمود: «به او بگویید که خداوند هم او را دوست دارد» و در روایتی دیگر آمده که پیامبر جفرمودند: «محبت تو بدان، تو را وارد بهشت میکند».
این سخن بیانگر آن است که محبت آدمی به صفات رحمن و یادآوری مداوم این صفات و پیش چشم آوردن معانی و مفاهیم ارزشمند آن که سزاوار و شایستهی کمال و جلال پروردگار است و اندیشیدن در معانی آنها سببی بزرگ از اسباب ورود به بهشت، و رسیدن به خشنودی و محبت پروردگار است، چنانکه در داستان آن صحابی جلیلساتفاق افتاد.
بیتردید بر هر مسلمانی واجب است که پای بند تمامی صفات وارده در کتاب و سنت بوده و در برابرشان موضع رضایت و قبول و تسلیم را داشته باشد، آنطور که امام زهری/میگوید: «پیام از سوی خدا، و ابلاغ بر عهدهی پیامبر، و تسلیم شدن بر عهدهی ما است» [١٩٧]. و برای هیچ مسلمانی -که الله را آنطور که شایسته است بزرگ میدارد- جایز نیست در برابر هیچیک از نامها و صفات موضع تکذیب یا تقبیح یا تعطیل یا چیزی شبیه اینها داشته باشد.
عبدالرزاق از معمر، از ابن طاوس، از پدرش، از ابن عباس شنقل کرده که گفت: «او مردی را دید که هنگام شنیدن حدیثی از پیامبر جدربارهی صفات، به سبب انکارِ آن از جای برجست. ابن عباس گفت: از چه میترسند؟ محکمش را میپذیرند و به واسطهی متشابهش هلاک میشوند» [١٩٨].
صفات خداوند در قرآن و سنت جزو محکمات است، با این همه این مرد به خاطر کمی علم و ضعف قدرت تمییزش موضوع بر او مشتبه شد لذا آن را زشت و منکر دانست، ابن عباس نیز کار او را زشت دانست و بیان کرد که زشت دانستنِ او، وسیلهی هلاکش است.
بدین ترتیب روشن میشود که آنچه درخصوص نامها و صفات پروردگار واجب و لازم است همان تسلیم و پذیرش است، و این که فرد مسلمان به شدت از راه کسانی که در ورطهی کجروی و انحراف در نامها و صفات خدا گرفتار میشوند حذر کند، تفاوتی ندارد که این انحراف به صورت تعطیلِ آنها یا تکذیب برخی از آنها یا تحریف معانی آنها یا تشبیه آن به صفات آفریدهها یا دیگر راههای گمراهی باشد؛ خداوند والا و بلندمرتبه است و [از آنچه میگویند] پاک و منزه است.
روش اهل سنت و جماعت در این موضوع عظیم چنین است: اثبات آن صفات کمال و جلال که خداوند برای خود اثبات نموده یا پیامبرش جبرای وی اثبات کرده، بدون تحریف یا تعطیل، و بدون ذکر کیفیت یا تشبیه نمودن، و نفی آن نقصها و معایبی که خداوند آن را از خود نفی نموده و پیامبرشجنیز از او نفی کرده است، و در این باره از قرآن و حدیث پا را فراتر نمیگذارند.
بیتردید این راه و روش والا، آثار بسیاری در صَلاح و استقامت آدمی و ترس او از پروردگارش و مراقبت او دارد، زیرا هر چه آدمی نسبت به الله و نامها و صفات وی آگاهتر باشد، بیشتر از خدا میترسد و بیشتر از او درخواست مینماید و بدو نزدیکتر میشود.
اما کسی که از در مخالفت با این روش درآید و از این جاده منحرف شود و راه منحرفان در اسماء و صفات الهی را بپیماید، این کار نه تنها او را از شناخت پروردگار و آفرینندهاش دور میکند بلکه ضعیفترین مردم در شناخت پروردگار و کمتقواترین آنان خواهد بود.
به همین خاطر ابن قیم/پس از آن که بیان میکند تفاوت مردم در شناخت خداوند به تفاوت آنان در شناخت نصوص و فهم آن، و تفاوت آنان در شناخت بطلان شبهاتی که مخالف حقایق این نامها است، بازمیگردد، میگوید: «و میبینی که ضعیفترین مردم از لحاظ بصیرت اهل کلامِ باطل و نکوهیدهاند، یعنی کسانی که سلف امت، آنان را به خاطر نا آگاهیشان نسبت به نصوص و معانی آنها نکوهش کردهاند و شبهات پوچ و باطل در قلبهایشان ریشه دوانیده است».
سپس ابن قیم/روشن میسازد که حال عوام الناس بسیار بهتر از حال اینان است و مردم عادی از اینان بیشتر نسبت به پروردگارشان معرفت و شناخت دارند، و میگوید: «و هر گاه که در حال عامهی مردم بیندیشی -یعنی آنان که نزد بیشتر متکلمان، مومنان به حساب نمیآیند- خواهی دید که این مردم عادی بصیرتشان از متکلمین کاملتر و ایمانشان قویتر و بیش از آنان تسلیم وحی بوده و فرمانبردار حقّاند» [١٩٩].
به همین خاطر بر هر مسلمانی واجب است که در این زمینه و در همهی زمینههای دین بر روش اهل سنت و جماعت بوده و بر اساس راه و روش آنان حرکت کند و از همهی راههای گمراهی و ابواب باطل دوری کند. توفیق تنها به دست خداست، از او خواهانیم که ما و شما را برای انجام هر خیری که دوست دارد و باعث خشنودی اوست موفق گرداند و ما را در زمرهی هدایت یافتگانِ هدایتگر قرار دهد، نه گمراهانِ گمراهگر؛ بیشک او شنوا [ی دعا] و پاسخگو [ی آن] و نزدیک است.
[١٩٦] صحیح بخاری (شماره: ٧٣٧٥)، و صحیح مسلم (شماره: ٨١٣). [١٩٧] بخاری در صحیحاش آن را روایت کرده است (١٣/٥٠٣ ـ فتح). [١٩٨] المصنف اثر عبدالرزاق (١١/٤٢٣)، و شیخالإسلام محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید آن را نقل کرده، و بنگر به شرح آن تیسیر العزیز الحمید (ص: ٥٧٨). [١٩٩] مدارجالسالکین (١/١٢٥)