احکام نذر در فقه اسلامی

فهرست کتاب

پیشگفتار

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له ونشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له ونشهد أن محمداً عبده ورسوله.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا ١ [النساء: ١].

«ای مردم از پروردگارتان بترسید، آن کسی که شما را از یک تن آفرید، و همسرش را (نیز) از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، و از خدایی که به (نام) او از همدیگر درخواست می‌کنید، و (همچنین) از (گسستن) پیوند خویشاوندی بپرهیزید. بی‌گمان خداوند همواره بر شما مراقب (و نگهبان) است».

و اما بعد:

خداوند  أ انسان را از عدم به وجود آورد و به این کرۀ خاکی فرستاد تا بنده و سپاس‌گذار او باشد.

﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ٥٦ [الذاريات: ٥٦].

«و من جن وانس را نیافریده‌ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند».

و غیر او را تعظیم و ستایش نکند، و توسط پیامبر بزرگوارش  ج برنامۀ زندگی در این دنیا را برایش فرستاد و هدایت‌ها را از گمراهی معلوم و مشخ ص نمود و آنچه را که باید بداند، به او تعلیم و آنچه را که باید به آن نزدیک نشود را تبین و دین را بر او تمام کرد تا خودش با انتخاب خود، راهی را انتخاب نمایند.

﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ٣ [الإنسان: ٣].

«همانا ما راه را به او نشان دادیم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس».

و روز قیامت حجت بر او تمام گردد و عذری برای خود نیاورد که:

﴿رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [النساء: ١٦٥].

«پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از (آمدن) این پیامبران برای مردم بر خدا حجتی نباشد و خداوند پیروزمند حکیم است».

که حجت حقیقی فقط نزد ذات بی‌انتهای اوست:

﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ١٤٩ [الأنعام: ١٤٩].

«بگو: دليل رسا (و قاطع) از آنِ خداست، پس اگر می‌خواست همۀ شما را هدايت می‌کرد».

و کسی هم نمی‌تواند از او سئوال بپرسد و یا دلیل بخواهد؛ چرا که دلایل را نزد خودش ثبت نموده است و هرکس آنچه را که انجام داده مشاهده خواهد نمود و از آن‌ها سئوال پرسیده می‌شود و از خداوند  أ پرسیده نمی‌شود.

﴿لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ٢٣ [الأنبياء: ٢٣].

«(او) از آنچه می‌کند، باز خواست نمی‌شود، و آنان باز خواست می‌شوند».

و سپس همه به سزای اعمال خود می‌رسند:

﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ٩٤ [التوبة: ٩٤].

«آنگاه به سوی (خدای) دانای پنهان و آشکار باز گردانده می‌شوید؛ پس شما را به آنچه انجام می‌دادید؛ آگاه می‌کند».

گاهی اوقات است که انسان‌ها در همین زندگی دنیایی دچار تنگناهایی قرار می‌گیرند و به انواع راه حل‌های شرعی و غیر شرعی متوسل می‌شود، تا از این تنگنا نجات پیدا کنند. یکی از چیزهایی که بسیاری از انسان‌ها در مقابل تنگناها از آن استفاده می‌کنند، نذر کردن می‌باشد.

در جوامعی که اعتقادات مردم بالا باشد، مردم از دعا و تضرع به درگاه خدا استفاده می‌کنند؛ چرا که می‌دانند که خداوند  أ بوده که این بلاها را بر آن‌ها نازل فرموده و خود او نیز می‌تواند که آن بلا را از وی دفع کند:

﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ [غافر: ٦٠].

«و پروردگار شما فرمود: «مرا بخوانید، تا (دعای) شما را اجابت کنم».

﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ٤٢ [الأنعام: ٤٢].

«و ما بتحقیق به سوی امت‌هایی که پیش از تو بودند، (پیامبرانی) فرستادیم، (چون نافرمانی کردند) پس آن‌ها را به رنج و سختی‌ها گرفتار ساختیم، تا زاری کنند (و تسلیم گردند)».

اما در جوامعی دیگر، بعضی انسان‌ها به جای دعا و  صبر به درگاه خداوند  أ سعی می‌کنند که با او معامله کنند و در عوض از بین‌رفتن مشکلات‌شان، به او مال و اموال بدهند؛ اما فراموش می‌کنند که این مال و اموال همه از طرف خداست و به این‌ها نیاز ندارد و ما بندگان، نیازمند و فقیرِ به درگاه بی‌نهایت اوییم و اگر قرار بود که بلاها با این کارها برداشته می‌شد، دیگر ثروتمندی دچار مشکلات نمی‌گردید و در کمال سلامت تا آخر عمر زندگی می‌کردند. حتی عده‌ای پا را فراتر گذاشته و در عوض جان عزیزان‌شان سعی می‌کنند که با دادن مال، او را از مرگ حتمی نجات دهند:

﴿مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ٢٢ لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ٢٣ [الحديد: ٢٢-٢٣].

«هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما، روی نمی‌دهد، مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم در کتاب (لوح محفوظ نوشته) است. مسلماً این امر بر خداوند آسان است. (این را بیان کردیم) تا به خاطر آنچه از دستان رفته است افسوس نخورید و به آنچه (خداوند) به شما داده است شادمان نشوید و خداوند هیچ خود پسند فخر فروشی را دوست ندارد».

لذا اکثر انسان‌ها برای رفع بلایای خود، به نذر کردن روی می‌آورند و این کار، عملی فراگیر شده است؛ لذا ما نیز سعی کردیم که به بررسی جوانب نذر کردن بپردازیم و برای آن‌ها شرح دهیم و بفهمانیم که آیا واقعاً نذر کردن می‌تواند گره از مشکلات بستۀ ما بردارد یا خیر؟ و حال اگر جایز باشد، آیا در  صورت ملزم‌ نشدن به تعهد خویش در قبال خداوند  أ، گناه‌کار محسوب می‌شویم یا نه؟ و آیا کفاره یا قضایی دارد؟

چون نذر چیزی است که رابطۀ بین خداوند  أ و بندۀ خود است، به همین خاطر نمی‌توان برای جواب سئوالات به خود یا نظریات دیگران روی نمود و حکم نذر را پیدا کرد، چرا که انسان نمی‌داند که آیا خداوند  أ از نذر کردن راضی است یا نه؟ و باید خداوند  أ خودش نظرش را بیان کند و از اسرار خبر دهد و ما جز از درون خود خبر نداریم:

﴿تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ ۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ١١٦ [المائدة: ١١٦].

«تو از آنچه در ضمیر من است آگاهی و من از آنچه در ذات (پاک) توست؛ نمی‌دانم، یقیناً تو خود دانای رازهای نهانی».

و تنها رابطه‌ای هم که برای پیدا کردن جواب مستقیم و  صریح از خداوند  أ داریم، کتاب الله و سنت رسول الله  ج می‌باشد و غیر از این دو، ظنیات و نظریات می‌باشد و بس.

ما نیز سعی کردیم تا در این تحقیق تقریباً تمام آیات و روایت را در مورد نذر، بررسی و پژوهش کنیم و سپس جواب این سئوالات را بدهیم.

البته قبل از آن، به چند نکته در مورد تحقیق و تخریج احادیث مطلب باید اشاره کنیم و آن اینکه:

١- در تخریج احادیث کتاب، چنانچه آن حدیث در یکی از  صحیحین (بخاری و مسلم) آمده باشد، ما به طرق آن، فقط در کتب سته (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی، ابن ماجه) و موطأ امام مالک اشاره کرده‌ایم، اما اگر در  صحیحین نباشد، سعی خود را کرده‌ایم تا به تمامی طرق آن را در کتب حدیثی و تاریخی و رجالی اشاره کنیم و منبعش را نام ببریم و اگر در یک کتاب، چند بار آن حدیث روایت شده باشد، ما هم سعی کردیم که به طرق مختلف آن حدیث در آن کتاب اشاره بکنیم.

٢- در تحقیق اسناد یک حدیث، اگر حدیثی دارای چندین طرق مختلف باشد و راویان یکی از آن طرق ثقه باشند و سایر طرق ضعیف باشند، ما در مورد راویان آن  صحبت نکرده‌ایم و فقط به بیان درجۀ  صحت حدیث پرداخته‌ایم و به ضعف سایر طرق اشاره نکرده‌ایم، اما اگر حدیث حسن یا ضعیف باشد، علت حسن‌بودن و ضعیف‌بودن حدیث را به  صورت مخت صر گفته‌ایم.

٣- احادیثی که در متن ا صلی کتاب آمده‌اند، چنانچه مورد استناد بعضی فقهاء یا نگارنده باشند، اگر نقدی بر آن‌ها شده است و در حکم‌گذاری تأثیر می‌گذارند، سعی نموده‌ایم که به  صورت کامل به تحقیق و تخریج آن احادیث بپردازیم و در پایان، نظر راجح را در مورد درجۀ حدیث بیان کنیم.

٤- در بعضی قسمت‌ها اگر ترجمۀ رجالی را نیاورده‌ایم، به این دلیل بوده که یا آن فرد «ثقة» بوده، یا اینکه قبلاً ترجمۀ آن گفته شده و یا اینکه فرد  صدوق و حسن الحدیثی بوده، اما متابعه‌ای حسن مانند خود برایش ذکر کرده‌ایم و از نظر عللی هم مشکل نداشه است.

٥- یکی از علومی که متأسفانه محدثان امروزی به آن بسیار کم توجه کرده‌‌اند و به دلیل آن در نقد احادیث به اشتباه رفته‌اند، علم علل حدیث می‌باشد. گاهی ممکن است که سند حدیثی  صحیح یا حسن باشد، اما راوی در آن دچار خطا و اشتباه گردیده باشد و لذا از اعتبار بیفتد، و تنها راهی که برای پیدا کردن خطای آن وجود دارد، این است که تمام طرق آن حدیث را با طرق ثقاتی که آن حدیث را روایت کرده‌اند مطابقت دهند؛ اگر متن حدیثش با احادیث ثقات و حفاظ دیگر مطابق بود، می‌گویم که حدیث را خوب ضبط کرده است، اما اگر جمله‌ای را زیاد یا کم کرده بود، به درجۀ حفظ و اتقان وی نگاه می‌کنیم، اگر اتقان و حفظ وی طوری بود که این تفرد وی را بتواند تحمل کند حدیثش مقبول می‌باشد و در غیر این  صورت، حدیثش غیر محفوظ می‌باشد. اگر خداوند منان توفیق دهد، ق صد داریم در مورد علل حدیث از نگاه علمای علم علل تألیفی بنویسیم؛ چرا که این قسمت گنجایش آن بحث‌ها را ندارد.

٦- اگر کسی خواست که به  صدق ادعای ما بپردازد، به کتاب‌های علل مهم مانند علل دارقطنی (که به حق بزرگترین کتاب علل می‌باشد) و علل ابوحاتم و علل ترمذی بپردازد تا بداند که چگونه حدیثی را که به خاطر تفرد ثقه‌ای در مقابل اوثق و احفظ از خود آورده و حکم به ضعف و غیر محفظ‌بودن آن داده‌اند.

ولی متأسفانه در تحقیقات و تخریجات حدیثی که علمای امروزی انجام می‌دهند، به دلیل اینکه وی ثقة می‌باشد، حدیثش را ت صحیح می‌کند؛ در حالیکه باید بدانند که:

در جرح و تعدیل راویان، به اقوال امامانی مانند: بخاری، ابوحاتم رازی، احمد بن حنبل، یحیی بن معین، علی بن المدینی، عمرو بن علی فلاس، دار قطنی و نسایی و... استناد می‌گردد و اگر کسی احادیثی را که این بزرگان معلول دانسته‌اند، مطالعه نماید، می‌بیند که گاهی به خاطر تفرد ثقه‌ای بوده که در مقابل اوثق از خود متنی را آورده است؛ و اگر راوی ثقه‌ای تفرداتش زیاد تکرار گردد، احادیث وی را به درجۀ حسن‌بودن و یا حتی ضعف رسانده‌اند. اکنون بعضی محدثان امروز مثلاً حدیثی را تحقیق می‌کنند که یکی از همان راویانی که تضعیف یا تحسین شده‌اند در آن می‌باشد و اگر بپرسند سندش چیست، می‌گویند: ضعیف می‌باشند، چون آن راوی در آن می‌باشد و امامان ابوحاتم، بخاری، احمد حنبل، یحیی بن معین و... وی را ضعیف دانسته‌اند. آیا فراموش کرده‌اند که در ا صل، وی فرد  صادقی بوده است و علت ضعف وی توسط آن امامان به خاطر زیاد بودن تفرداتش بوده است؟ اگر می‌خواهید مطلقاً تفردات ثقة را بپذیرید، باید همچنین راویانی که آن امامان احادیثش را به خاطر تفرد داشتن تحسین یا تضعیف کرده‌اند، پیدا کنند و دوباره آن‌ها را ثقه بدانند؛ که این غیر ممکن است. از کجا بدانند که این راوی توسط آن امامان چرا تضعیف یا تحسین گردیده است؟ حال که این غیر ممکن است، پس باید به طریق و روش آن امامان که حق هم همان می‌باشد به تحقیق و تخریج احادیث بپردازند. و در مورد تفرد ثقات، به ترجیح بپردازند و هر جایی که راوی، اتقان و ضبط وی توانایی تحمل تفردش را در برابر آن ثقات دارد، آن را بپذیرند و در غیر این  صورت، آن زیاده را نفی کنند. و إن‌شاءالله سعی می‌کنیم در جایی دیگر به بحث در مورد زیادات ثقات و علل حدیث بپردازیم.

٧- متأسفانه در بعضی کتب فقها دیده‌ام که برای تأیید مذهب فقهی خود، به راویانی استناد می‌کند که متروک و یا حتی متهم به کذب شده‌اند و در مورد ترجمۀ آن راوی، تنها نقل قول کسانی را می‌آورند که در مورد وی نقد شدیدی نکرده‌اند و فقط به سوء حفظ متهم شده‌اند، اما سخن علمایی که وی را به کذب یا متروک‌بودن و منکر الحدیث ‌بودن متهم کرده‌اند، نمی‌آورند؛ که این مخالف شأن یک عالم دینی می‌باشد و وظیفۀ یک عالم این است که برای حفاظت از دین خدا و سنت رسول الله فراتر از یک مذهب بیندیشد و هیچ چیز علمی را کتمان نکند تا مبادا علم دروغ و سنت مخالف به مردم تلقین گردد و این همان وعده‌ای است که خداوند از عالمان گرفته است که:

﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۖ فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ١٨٧ [آل‌عمران: ١٨٧].

«و (به یاد بیاور ای پیغمبر!) آنگاه را که خداوند پیمان مؤکّد (بر زبان انبیاء) از اهل کتاب گرفت که باید کتاب (خود) را برای مردمان آشکار سازید و توضیح دهید و آن را کتمان و پنهان نسازید، اما آنان آن را پشت سر افکندند و به بهای اندکی آن را فروختند! چه بد چیزی را خریدند! (آنان باقی را با فانی معاوضه کردند!)».

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ١٥٩ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَٰئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ١٦٠ [البقرة: ١٥٩-١٦٠].

«همانا کسانی که آنچه را که از دلائل روشن و هدایت نازل کرده‌ایم؛ بعد از آنکه آن را در کتاب (تورات) برای مردم بیان نمودیم، کتمان می‌کنند، خدا آن‌ها را لعنت می‌کند، و لعنت کنندگان (از مؤمنان و فرشتگان نیز) آن‌ها را لعنت می‌کنند. مگر کسانی که توبه کردند و (اعمال خود را) اصلاح نمودند (و آنچه را کتمان کرده بودند) آشکار ساختند، پس اینانند که توبۀ ایشان را می‌پذیرم، و من توبه پذیر مهربانم».

٨- باید توجه داشت که برای آدرس‌دادن به احادیث و  صفحات از حرف (ش) به معنی شماره حدیث، و از حرف ( ص) به معنی شمارۀ  صفحه و از (ج) به معنی جلد استفاده کرده‌ایم.

در پایان کار از خداوند  أ منان خواستارم که مرا توفیق دهد تا بتوانم آنچه را که حق است بیابم، و برای دیگران هم ابلاغ کنم و دل و جان ما را از کینه و تع صب دور بدارد و پدر و مادرم و استادان و سایر مؤمنان را در روز قیامت بیامرزد و مورد عفو خویش قرار دهد، آمین.

وَآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِيْنَ