٣-١-٢ ادای نذر بعد از فوت ناذر توسط دیگران
اگر فردی بمیرد و نذوری داشته باشد که به آن وفا نکرده باشد، از نظر حنابله مستحب است که اولیایش به جای او به نذرهایش عمل کنند و این مذهب جمهور هم میباشد[٤٣٤]. اما مذهب ظاهریه ادا کردن این نذور را بر اولیای میت واجب میدانند[٤٣٥].
و دلیل ظاهریه[٤٣٦] برای وجوب انجام واجباتی که فرد میت بر ذمه دارد، این است که امام بخاری / در صحیح خود روایت میکند:
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ، أَخْبَرَنَا مَالِكٌ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ اسْتَفْتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: إِنَّ أُمِّي مَاتَتْ وَعَلَيْهَا نَذْرٌ، فَقَالَ: «اقْضِهِ عَنْهَا»[٤٣٧].
ترجمه: سعد بن عباده س به رسول خدا ج گفت: ای رسول خدا! مادرم مرده است و نذری کرده است که هنوز آن را انجام نداده است؛ پیامبر ج فرمود: «به جای او نذرش را ادا کن».
و میگویند: چون در این حدیث امر به ادای نذور شده و اصل در اوامر پیامبر ج هم بر وجوب میباشد، مگر اینکه قرینهای باشد و چون قرینهای نیست لذا حمل بر وجوب میگردد.
و یا همچنین روایت کرده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَعْيَنَ، حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ عَمْرِو بْنِ الحَارِثِ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ، أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ جَعْفَرٍ، حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ مَاتَ وَعَلَيْهِ صَومٌ صَامَ عَنْهُ وَلِيُّهُ».[٤٣٨]
ترجمه: پیامبر ج فرمودند: «کسی که بمیرد و روزۀ واجبی بر عهدۀ او باشد، پس ولیاش به جای او روزه بگیرد».
امام نووی در مورد حدیث سعد س میگوید: ادای دیون میت از «مال وارث» واجب نمیباشد و این هم دین میت است لذا ادای آن هم واجب نمیباشد، اما ظاهراً سعد س از روی تبرع این کار را کرده و یا از ترکۀ مادرش آن را ادا کرده است[٤٣٩].
اما در مورد نذوراتی که میتوان به جای میت انجام داد، در روایتی از اسحاق بن راهویه و لیث بن سعد آمده که فقط به جای میت میتوان روزههایش را ادا کرد و نه عبادات بدنی دیگر را[٤٤٠] و حنفیه میگویند: نماز و روزه و اعتکاف منذور را نمیتوان به جای میت گرفت، بلکه به جای اعتکاف[٤٤١] و روزههایش[٤٤٢] طعام داده میشود و این مذهب ابن عمر، عائشه ب، حسن بصری و مالکیه در مورد روزۀ نذری میباشد[٤٤٣]، و قولی از شافعیه و حنابله و قول مشهور از مالکیه در مورد نمازهای نذری میت، با حنفیه همرأی هستند[٤٤٤]، اما ابن عمر ب، اوزاعی، عطاء، اسحاق بن راهویه، محمد بن عبدالحکم و متأخرین شافعیه رحمهم الله بر این هستند که میتوان به جای میت نمازهای منذور او را خواند[٤٤٥]، البته جمهور گفتهاند: ادای آن از ترکه میت لازم است اگرچه وصیتی هم نکرده باشد و گویی که دین میت میباشد، اما حنفیه و مالکیه گفتهاند: اگر وصیت نکرده باشد نمیخواهد از ترکه داده شود و اموال حق ورثه میباشد[٤٤٦]. اما باید بگوییم در حدیث سعد س بحث وصیت نشده بود و پیامبر ج هم با اینکه در محل تعلیم بودند از سعد س تفصیل ماجرا را جویا نگردیدند که آیا مادرش وصیت کرده است و یا خیر، و حال که اینچنین میباشد، لذا ما هم تفصیل را جویا نمیشویم و بر همان عموم حمل میکنیم، مگر اینکه نصی از شارع بیاید که دالِّ بر تعیین شرطِ وصیت میِّت، در صحت قضای واجبات میت باشد و از طرفی در سنن امام نسایی / از خود سعد بن عباده س آمده است که میگوید:
أخبرنا الحسين بن عيسى قال أنبأنا سفيان بن عمرو عن عكرمة عن ابن عباس: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ أُمَّ سَعْدٍ تُوُفِّيَتْ وَلَمْ تُوصِ، أَفَأَتَصَدَّقُ عَنْهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ».[٤٤٧]
ترجمه: گفتم: ای پیامبر! مادر سعد (منظور خود سعد بن عبادة س میباشد) مرده و وصیتی هم نکرده است، آیا میتوانم به جای او صدقه بدهم؟ فرمود ج: «بله میتوانی».
و سند این روایت هم صحیح میباشد، و بعد از این سخنِ خود سعد س جایی برای قول به شرط قراردادنِ وصیت میت برای قضای نذورات از وی باقی نمیماند.
و لذا ما این نظر را راجح میدانیم که در ادای واجبات میت، نیازی به وصیت وی نمیباشد.
مذهب ظاهریه[٤٤٨] و قول مشهور از حنابله بر این است که هر نوع عبادتی که بر عهدهی میت باشد را میتوان به جایش انجام داد، چه نماز باشد چه روزه باشد و یا سایر عبادات باشد[٤٤٩]. فقط امام احمد حنبل / نماز را استثنا کرده و میگوید: چون در هیچ حالت نماز بدلی ندارد و لذا نمیتوان به نیابت کسی هم آن را انجام داد[٤٥٠]، ولی در روایت دیگری از ایشان آمده که میتوان به جای میت نماز هم خواند[٤٥١]، اما قول اصح این است که میتوان به جای میت نمازهای نذریاش را هم خواند و دلیل ما این است که امام بخاری / روایت میکند:
حَدَّثَنَا آدَمُ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي بِشْرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: أَتَى رَجُلٌ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ: إِنَّ أُخْتِي قَدْ نَذَرَتْ أَنْ تَحُجَّ، وَإِنَّهَا مَاتَتْ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْ كَانَ عَلَيْهَا دَيْنٌ أَكُنْتَ قَاضِيَهُ» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَاقْضِ اللَّهَ، فَهُوَ أَحَقُّ بِالقَضَاءِ».[٤٥٢]
ترجمه: ابن عباس ب میگوید: فردی به نزد پیامبر ج آمد و گفت: خواهرم نذر کرده بود که به حج برود، اما قبل از ادای نذرش فوت کرد. پیامبر ج به او فرمود: «آیا اگر خواهرت قرضی از مردم بر عهدهی او بود، تو به جایش قرض او را ادا میکردی؟» گفت: بله. فرمود: «پس حجش را انجام بده که قرض خدا حقتر است که ادا شود».
همچنانکه در این حدیث میبینیم، رسول خدا ج به طور عموم تمامی حقوق خداوند أ را نام برده و هیچ تخصیصی هم بر این حدیث نداریم و اگر قرار بود تخصیص زده شود، خود رسول خدا ج تخصیص میزدند، اما دین تمام شد و این حدیث تخصیص زده نشد و لذا ما هم میگوییم: هرچه که جزء حقوق خداوند أ باشد را میتوان به نیابت از میت انجام داد، چه نماز باشد یا غیر نماز، و ابن عباس ب[٤٥٣] و ابن عمر ب[٤٥٤] هم به این مطلب فتوی دادهاند. و این حدیث هم جوابی در رد امام لیث و امام اسحاق بن راهویه میباشد که گفتهاند: فقط به جای میت روزههایش را میتوان ادا کرد.
اما اینکه امام احمد / میگوید: چون در هیچ حالتی بدل ندارد، لذا نمیتوان به جای میت نمازهایش را خواند مقبول نمیباشد، چرا که ملاک ادا کردن یا ادا نکردن اعمال به جای میت، داشتن بدل نمیباشد و شما چگونه میگویید که ملاکداشتن بدل است؟ و آیا غیر از این است که عبادات را خداوند خود تأیید و یا رد میکند و وقتی میگوییم این عبادت و عمل درست نمیباشد، یعنی خداوند آن را نمیپذیرد؟ و آیا خداوند أ و رسولش داشتن بدل را برای ما ملاک تعیین و تأیید کردهاند یا خیر؟ و اکنون که پیامبر ج خود به ادا کردن تمام حقوق خداوند امر فرمودهاند و این ملاک را هم تأیید نکردهاند، مشخص است که ملاکِ انجامدادن اعمال میت داشتن بدل نمیباشد و ما هم حق تعیین ملاک طاعتی که خدا و رسولش آن را تعیین نکرده است، را نداریم؛ از طرفی ما میدانیم که حج برای کسی واجب است که توانایی داشته باشد و در صورت عدم توانایی بر وی واجب نمیباشد و اگر به توانایی رسید و آن را ادا نکرد و سپس ناتوان گردید، جز انجام حج هیچ بدلی ندارد و باید هر طور شده حجش را ادا کند، اما در مورد روزه میبینیم که در صورت عدم توانایی میتوان کفاره داد و بدل دارد، اما در هردو حالت روایات صحیح دال بر نیابت از آنها به جای میت داریم، حال ما میگوییم: اگر شما بر این عقیده هستید که فقط نماز است که بدل ندارد، پس در این حالت حج را چه کار میکنید؟
و ابن وهب و أبو مصعب از اصحاب امام مالک گفتهاند که فرزند میتواند به جای مرده قضاها را بخواند اما غیر از آنها نمیتوانند[٤٥٥]، و دلیلشان این است که فرزند انسان از کسب و عمل اوست و با مرگ انسان اعمال انسان هم قطع میشود، جز چند چیز که یکی از آنها فرزند صالحی است که برای انسان دعا کند.
اما این دلیل قوی نمیباشد، چرا که امام بخاری / روایت میکند:
حَدَّثَنَا آدَمُ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي بِشْرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: أَتَى رَجُلٌ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ: إِنَّ أُخْتِي قَدْ نَذَرَتْ أَنْ تَحُجَّ، وَإِنَّهَا مَاتَتْ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَوْ كَانَ عَلَيْهَا دَيْنٌ أَكُنْتَ قَاضِيَهُ» قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: «فَاقْضِ اللَّهَ، فَهُوَ أَحَقُّ بِالقَضَاءِ».[٤٥٦]
ترجمه: ابن عباس ب میگوید: فردی به نزد پیامبر ج آمد و گفت: خواهرم نذر کرده بود که به حج برود، اما قبل از ادای نذرش فوت کرد. پیامبر ج به او فرمود: «آیا اگر خواهرت قرضی از مردم بر عهدهی او بود تو به جایش قرض او را ادا میکردی؟ گفت: بله. فرمود: «پس حجش را انجام بده که قرض خدا حقتر است که ادا شود».
و در اینجا ما میبینیم که وی برادر میت است و نه فرزند او، لذا باید آن را عام بگیریم و شامل تمامی انسانها بدانیم و به کسی تخصیص نزنیم.
و همچنین گفتهاند: امامان عینی و قاضی عیاض و قرافی و ابن بطال رحمهم الله ادعای اجماع کردهاند که نمیتوان به جای هیچ کس، نماز خواند و امام مالک / هم میگوید: از هیچیک از صحابه و تابعین نشنیدهام که میتوان به جای میت نماز خواند و یا روزه گرفت[٤٥٧] و گفتهاند که پیامبر ج میفرماید:
«لاَ يَصُومُ أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ، وَلاَ يُصَلِّي أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ»[٤٥٨].
ترجمه: «هیچکس به جای کسی نماز و روزه نخواند».
اما باید بگوییم که این حدیث با هیچ سندی از پیامبر ج در کتب حدیثی نیامده است، اما امام نسایی به سند صحیح از ابن عباس ب روایت میکند که:
أنبأنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى، قَالَ: حَدَّثَنَا يَزِيدُ وَهُوَ ابْنُ زُرَيْعٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ الْأَحْوَلُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ مُوسَى، عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: «لَا يَصُومُ أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ، وَلَا يُصَلِّي أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ، وَلَكِنْ يُطْعِمُ عَنْهُ مَكَانَ كُلِّ يَوْمٍ مُدُ حِنْطَةٍ».[٤٥٩]
ترجمه: ابن عباس ب میگوید: «هیچکس به جای کسی نماز و روزه نخواند، اما به جای او در عوض هر روز یک مد گندم باید داده شود».
و از امام عبدالرزاق هم با سند صحیح از ابن عمر ب روایت کرده است که:
عبد الرزاق عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: «لَا يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ، وَلَا يَصُومَنَّ أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ وَلَكِنْ إِنْ كُنْتَ فَاعِلًا تَصَدَّقْتَ عَنْهُ أَوْ أَهْدَيْتَ».[٤٦٠]
ترجمه: «هیچکس به جای کسی نباید نماز و روزه بگیرد، اما اگر من بخواهم این کار را بکنم، در عوض آن صدقه میدهم».
حال که از این دو صحابه بزرگوار دو روایت مختلف آمده است، ما نباید بگوییم که آنها از حرف خود برگشتهاند و بعد از این قول آنان اجماع شده است، بلکه تا جایی که ممکن است باید روایات را باهم جمع نمود، و آنچه که معلوم شده این است که از رسول الله ج احادیث صحیح در مورد نیابت از عبادات به طور عام و خاص، برای بعد از مرگ داریم، اما روایتی دال بر منع نداریم. اما صحابه مختلف شدهاند و مانند ابنعمر و ابن عباس ش سخنان متفاوتی زدهاند که ظاهراً متضاد هستند، اما آنچه که به نظر من میآید این است که سخن این دو صحابه متضاد نمیباشد، بلکه روایات دال بر منع مربوط به زمانی است که فرد زنده باشد و از انجام آن عبادات عاجز باشد و به این خاطر گفتهاند: به نیابت آنها نماز و روزه نخوانید، اما صدقه بدهید و این را ما هم قبول داریم و امام ابن حجر / هم این دلیل را در فتح الباری آوردهاند[٤٦١]، و همچنین تأویل دیگری را آوردهاند که منظور نهی ابن عمر ب و ابن عباس ب برای کسانی است که میخواهند به جای مردهای نماز و روزه بخوانند که قرضی برعهده ندارد، اما اگر فرضی برعهده آن مردهها باشد که انجام ندادهاند اشکالی ندارد که به جای آن مرده نماز و روزه خوانده شود و در مصنف ابن ابی شیبه به سند صحیح آمده است که:
حَدَثَّنَا ابْنُ عُلَيَّةَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ الْبُنَانِيِّ، عَنْ مَيْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَعَلَيْهِ نَذْرٌ، فَقَالَ: «يُصَامُ عَنْهُ النَّذْرُ».[٤٦٢]
ترجمه: از ابن عباس در مورد فردی که مرده است و نذری بر عهدهی او باقی مانده سئوال شد. ایشان گفتند: به جایش نذرش را انجام دهند.
و در اینجا به طور عام از ایشان سئوال شد و او هم به صورت عموم جواب دادند[٤٦٣] و باز هم امام ابن ابی شیبه / از ایشان با سند صحیح نقل کرده است که:
نا وَكِيعٌ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ أَبِي حُصَيْنٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، قَالَ مَرَّةً: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: «إِذَا مَاتَ وَعَلَيْهِ نَذْرٌ قَضَى عَنْهُ وَلِيُّهُ».[٤٦٤]
ترجمه: سعید بن جبیر یک بار از ابن عباس ب روایت کرد که گفت: اگر فردی مُرد و نذری بر عهدۀ وی بود، پس ولیاش به جای او به نذرش وفا کند.
و در اینجا ابن عباس ب باز هم به صورت عموم این مطلب را بیان کردند.
و دلیل این حرف ما دو چیز است: اول اینکه از خود این دو بزگواران سخنانی مخالف این آمده است[٤٦٥]. ثانیاً امام طحاوی / با سند صحیح روایت دیگری از ابنعباس ب نقل کرده است که:
«حدثنا الربيع المرادي قال حدثنا ابن وهب قال أخبرني عمرو بن الحارث أن بكيرا حدثه أن كريبا مولى ابن عباس حدثه أن ابن عباس قال: «يَفْتَدِي الْكَبِيرُ إِذَا لَمْ يَكُنْ يُطِيقُ الصِّيَامَ».[٤٦٦]
ترجمه: «فردی که به علت سن زیاد نمیتواند روزه بگیرد، باید به جایش فدیه بدهد».
پس معلوم میشود منظور نهی ایشان انسانهای زنده بوده که نهی کردهاند به جای وی روزه یا نماز و... انجام داد، اما اگر فرد بمیرد و بر وی قضای باشد، با توجه به احادیث و روایات دیگر اجازه دادهاند.
و بعضی از فقها، سخنان متضاد آنها را به جای اینکه باهم جمع کنند، میگویند از حرف خود برگشتهاند و حتی فراتر رفته و ادعای اجماع میکنند و باید بگوییم من از این فقها بسیار تعجب میکنم که برای تقویت مذهب خود به هر ادلهای استناد میکنند و ادلهی مخالفانشان را با کوچکترین عیبی رد میکنند. چگونه ادعای اجماع میکنند، در حالی که گفتیم ابن عمر و ابن عباس ش به نمازخواندن نذری به جای میت فتوی دادهاند[٤٦٧] و مذهب ظاهری[٤٦٨] اوزاعی، عطاء، اسحاق بنراهویه، محمد بن عبدالحکم و متأخرین شافعیه[٤٦٩] و حنابله[٤٧٠] هم بر این میباشد؟ و یا رسول الله ج در مورد روزه میفرمایند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَعْيَنَ، حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ عَمْرِو بْنِ الحَارِثِ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ، أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ جَعْفَرٍ، حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ مَاتَ وَعَلَيْهِ صَومٌ صَامَ عَنْهُ وَلِيُّهُ».[٤٧١]
ترجمه: «کسی که بمیرد و روزه واجبی برعهده او باشد، پس ولیاش به جای او روزه بگیرد».
و یا آمده است که:
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ، أَخْبَرَنَا مَالِكٌ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ اسْتَفْتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: إِنَّ أُمِّي مَاتَتْ وَعَلَيْهَا نَذْرٌ، فَقَالَ: «اقْضِهِ عَنْهَا».[٤٧٢]
ترجمه: سعد بن عبادة س به رسول خدا ج گفت: ای رسول خدا! مادرم مرده است و نذری کرده است که هنوز آن را انجام نداده است؛ پیامبر ج فرمود: «به جای او نذرش را ادا کن».
و این مذهب ابن عباس ب، لیث بن سعد، ابن عبید، زهری، اسحاق بن راهویه، حماد بن ابی سلیمان، طاوس، قتاده رحمهم الله، و قول قدیم امام شافعی و اختیار امام نووی و حنابله و جمهور اهل علم هم میباشد[٤٧٣].
امام ابن حجر هم بر این اجماع ایراد وارد میکنند و آن را نقل چندان درستی نمیدانند[٤٧٤] و در مورد سخن امام مالک میگوید: مالک / نقل قولی در مورد خواندن نماز و روزه در مدینه نشنیده است؛ اما همشهری و شیخ او ابن شهاب زهری / در این مورد شنیده است و حتی آن را سنت و روش مردم آن زمان میداند، پس قول ایشان هم چندان صحیح نمیباشد[٤٧٥].
[٤٣٤]- زیدان، المفصل (ج ٢ ص ٤٤١) / ابن بطال، شرح بخاری (ج ٦ ص ١٥٩) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٧٠-٣٧١) / ابن دقیق العید، احکام الأحکام (ص ٩٠٦-٩٠٧) / نووی، شرح مسلم (ج ١١ ص ٩٦) / عظیم آبادی، عون المعبود (ج ٩ ص ٩٨).
[٤٣٥]- ابن بطال، شرح بخاری (ج ٦ ص ١٥٩) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٧٠-٣٧١) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٤١) / نووی، شرح مسلم (ج ١١ ص ٩٦) / عظیم آبادی، عون المعبود (ج ٩ ص ٩٨).
[٤٣٦]- صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٧٠-٣٧١).
[٤٣٧]- بخاری (ش: ٢٧٦١-٦٩٥٩) / مسلم (ش: ٤٣٢٣) / موطأ (ش: ١٧١٠) / ابوداود (ش: ٣٣٠٩) / نسایی (ش: ٣٦٥٧-٣٦٥٨-٣٦٥٩-٣٦٦٠-٣٦٦٢-٣٦٦٣-٣٨١٧-٢٨١٨-٢٨١٩) / ابن ماجه (ش: ٢١٣٢).
[٤٣٨]- بخاری (ش: ١٩٥٢) / مسلم (٢٧٤٨) / ابوداود (ش: ٢٤٠٢) / نسایی، سنن کبری (ش: ٢٩١٩) / ابن ماجه (ش: ٣٣١١).
[٤٣٩]- نووی، شرح مسلم (ج ١١ ص ٩٧).
[٤٤٠]- عظیم آبادی، عون المعبود (ج ٩ ص ٩٨).
[٤٤١]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢١٩).
[٤٤٢]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢١٥).
[٤٤٣]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢١٥).
[٤٤٤]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢٢٠).
[٤٤٥]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢٢١).
[٤٤٦]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٤١) / نووی، شرح مسلم (ج ١١ ص ٩٧) / عظیم آبادی، عون المعبود (ج ٩ ص ٩٧).
[٤٤٧]- ابن سعد، طبقات الکبری (ج ٣ ص ٦١٥) / سعید بن منصور، سنن (ش: ٤١٨) / نسایی (ش: ٣٦٥٤) / نسایی، سنن کبری (ش: ٦٤٨١) / معجم الکبیر (ش: ٥٣٨٠-٥٣٨٢-١١٦٣٠) / معجم الأوسط (ش: ٧٤٩٠-٨٠٦١-٨١٧٢) / بخاری، ادب المفرد (ش: ٣٩) / ابویعلی (ش: ٢٥١٥).
[٤٤٨]- ابن حزم، المحلى (ج ٨ ص ٢٧).
[٤٤٩]- زیدان، المفصل (ج ٢ ص ٤٤٠) / الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢١١-٢٢٤) / ابن قدامة، الکافي (ج ٤ ص ٤٣٠).
[٤٥٠]- زیدان، المفصل (ج ٢ ص ٤٤٠) / ابن قدامة، الکافي (ج ٤ ص ٤٣٠).
[٤٥١]- ابن قدامة، الکافي (ج ٤ ص ٤٣٠).
[٤٥٢]- بخاری (ش: ٦٦٩٩) / نسایی، سنن کبری (ش: ٣٦١٢) / نسایی (ش: ٢٦٣٢).
[٤٥٣]- بخاری (ش: ٦٦٩٧) / موطأ (ش: ١٧١١).
[٤٥٤]- بخاری (ش: ٦٦٩٧).
[٤٥٥]- شوکانی، نیل الأوطار / الطبعة المنیریة (ج ٩ ص ١٢٧) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٨٤).
[٤٥٦]- بخاری (ش: ٦٦٩٩) / نسایی، سنن کبری (ش: ٣٦١٢) / نسایی (ش: ٢٦٣٢).
[٤٥٧]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢٢٠-٢٢١).
[٤٥٨]- لا أصل له و این متن از قول ابن عمر ب و ابن عباس ب روایت شده است.
[٤٥٩]- نسایی، سنن کبری (ش: ٢٩١٨).
[٤٦٠]- موطأ مالک بلاغاً (ش: ١٦٠٩) / عبدالرزاق (ج ٩ ص ٦١).
[٤٦١]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٨٤).
[٤٦٢]- ابن ابي شیبة (ج ٣ ص ٥١٠).
[٤٦٣]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٨٤).
[٤٦٤]- ابن ابي شیبة (ج ٣ ص ٥١٠).
[٤٦٥]- بخاری (ش: ٦٦٩٤) / ابن ابي شیبة (ج ٣ ص ٥١٠).
[٤٦٦]- طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج ٦ ص ٦٣).
[٤٦٧]- بخاری (ش: ٦٦٩٧).
[٤٦٨]- ابن حزم، المحلى (ج ٨ ص ٢٨).
[٤٦٩]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢٢١).
[٤٧٠]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢٢١) / زیدان، المفصل (ج ٢ ص ٤٤٠).
[٤٧١]- بخاری (ش: ١٩٥٢) / مسلم (٢٧٤٨) / ابوداود (ش: ٢٤٠٢) / نسایی، سنن کبری (ش: ٢٩١٩) / ابن ماجه (ش: ٣٣١١).
[٤٧٢]- بخاری (ش: ٢٧٦١-٦٩٥٩) / مسلم (ش: ٤٣٢٣) / موطأ (ش: ١٧١٠) / ابوداود (ش: ٣٣٠٩) / نسایی (ش: ٣٦٥٧-٣٦٥٨-٣٦٥٩-٣٦٦٠-٣٦٦٢-٣٦٦٣-٣٨١٧-٢٨١٨-٢٨١٩) / ابن ماجه (ش: ٢١٣٢).
[٤٧٣]- الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ٢١٧).
[٤٧٤]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٨٤).
[٤٧٥]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٨٥).