١-٣-٦ رأی اصح در مورد حکم تکلیفی نذر
آنچه که از نظر نگارنده راجح میباشد، این است که نذر کردن، اگر نذرِ مطلق (تبرر) باشد، برای بعضی افرادی که در انجام خیرات سست هستند و نذر باعث میشود که اعمال خیر بیشتری در حدی که بدانند میتوانند آن را انجام دهند، مستحب میباشد، اما اگر نذر مجازاة باشد، مکروه میباشد و دلایل این سخن ما این است که:
١- خداوند أ در قرآن به مدح نذرکنندگان پرداخته است و میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُهُۥ﴾ [البقرة: ٢٧٠].
«و هر چیزی را که انفاق کنید یا هر نذری که ببندید، قطعاً خداوند آن را میداند».
و میفرماید که آن نفقه و نذری که برای خداوند أ کردهاید، خداوند آن را فراموش نمیکند و نمیتوان گفت که اینجا بحث وفاکردن به نذر است، بلکه سیاق آیه و قرینهشدنش با انفاق در راه خدا نشان میدهد که خداوند ذات نذر کردن را اراده فرموده و به انجامدادن آن پاداش میدهد.
٢- همچنین کسانی که قائل به قیاس هستند، دلیل آوردهاند که با قیاس ثابت میگردد که نذر کردن مندوب است، از آنجا که همه قبول دارند وفاکردن به نذر لازم میباشد، چرا که آیات و احادیث فراوانی داریم که بر وجوب وفای به نذر دلالت دارد، مانند حدیثی که امام بخاری با اسناد صحیح روایت میکند که:
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا مَالِكٌ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ عَبْدِ المَلِكِ، عَنِ القَاسِمِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَهُ فَلاَ يَعْصِهِ».[١١٧]
ترجمه: پیامبر ج میفرمایند: «کسی که نذر کند عمل طاعتی را انجام دهد پس به نذرش وفا کند و خدا را با انجامدادن آن اطاعت کند، اما اگر کسی نذر انجام عمل حرامی را کرد، به آن نذر وفا نکند.
و خداوند أ میفرماید:
﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ﴾[الحج: ٢٩].
«و به نذرهای خویش (اگر نذر کردهاند) وفا کنند».
و همچنین میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُهُۥ﴾ [البقرة: ٢٧٠].
«و هر چیزی را که انفاق کنید یا هر نذری که ببندید، قطعاً خداوند آن را میداند».
پس نذر کردن، چون وسیلهای برای انجام قربت است مندوب میباشد؛ چرا که وسائل، حکم مقاصد را پیدا میکند[١١٨].
امام ابن دقیق العید / میگوید: مکروه دانستن نذر بر قواعد ما اشکالاتی وارد میکند، چرا که قاعده مقتضی این است که وسیلۀ طاعت، طاعت و وسیله معصیت، معصیت باشد و قبح وسیله هم به اندازۀ قبح مفسدهاش میباشد و تعظیم وسیله به اندازۀ عظمت مصلحتش میباشد، پس چون نذر وسیلهای برای ملزمشدن به قربتی شده است، پس باید خود نذر هم قربت باشد[١١٩].
٣- و همچنین یک مسلمان نیازمند این است که به سوی خداوند أ با انواع عبادتهای مندوب نزدیک شود تا بتواند به میزان اعمال نیک خویش بیفزاید و طبع انسان مانع انجام این اعمال میشود، چون برای نفس مشقت دارد و از طرفی چون در انجام ندادن آن اجباری نمیباشد، لذا نیازمند وسیلهایست که او را از رخصت ترککردن دور کند و به انجامدادن وادار کند و این سبب همان نذر است[١٢٠].
با این آیات و احادیث مشخص میگردد که نذر کردن حرام و مکروه نمیباشد، چرا که انجامدادن افعال حرام و مکروه، مدح و تمجیدی نمیخواهند، بلکه از انجامدادن افعال حرام و مکروه نهی شدهایم و رسول ج هم برای همین مبعوث شدهاند:
﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾ [الأعراف: ١٥٧].
«آنان که از (این) رسول (خدا)، پیامبر «أمی» (= درس ناخوانده) پیروی میکنند، که صفاتش را در تورات وانجیلی که نزدشان است، نوشته مییابند. آنها را به (کارهای) خوب و پسندیده فرمان میدهد و از زشتی (وکارهای نا پسند) بازشان میدارد».
و لذا هر امری که خدا و رسول به مدح آن بپردازند و جنبۀ شرعی داشته باشد، واجب یا مستحب است و وقتی که خوب نگاه میکنیم، میبینیم که اگر واجب میبود پیامبر ج و صحابه آن را بارها انجام میدادند[١٢١] و در مورد آن این احادیث نهیکننده گفته نمیشد و وقتی که به علت نهی رسول ج نگاه میکنیم، میبینیم که رسول ج از نذر مجازاة نهی کردهاند، مثلاً این قول رسول الله ج که در صحیح مسلم آمده است:
حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ يَعْنِي الدَّرَاوَرْدِيَّ، عَنِ الْعَلَاءِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَا تَنْذِرُوا، فَإِنَّ النَّذْرَ لَا يُغْنِي مِنَ الْقَدَرِ شَيْئًا، وَإِنَّمَا يُسْتَخْرَجُ بِهِ مِنَ الْبَخِيلِ».[١٢٢]
ترجمه: «نذر نکنید، چرا که نذر هیچ چیز از قدر خداوند أ را عوض نمیکند، و فقط مالی است که از دست انسان بخیل خارج میشود (یعنی اینگونه افراد به خاطر بخل به کسی چیزی نمیبخشند و فقط هنگام نذر کردن مال میدهند)».
و پیامبر ج در اینجا به علت نهی اشاره میکند و آن بخیل بودن فرد و مال به دستآوردن از دست اوست و یا اعتقاد داشتن به تأثیر نذر است و اینکه قصد دارد که قدر خود را تغییر دهد[١٢٣].
امام ابن حجر / میگوید: همانگونه که ملاحظه میشود، معلوم میگردد که نهی رسول ج از نذر مجازاة بوده که فرد از بخششکردن خودداری میکند و فقط با نذر کردن است که وعدۀ دادن مال میدهد، البته هرچند گاهی به کسی که از طاعتی سستی میکند بخیل هم گفته میشود، چنانکه رسول ج میفرماید:
حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مُوسَى، وَزِيَادُ بْنُ أَيُّوبَ، قَالاَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ العَقَدِيُّ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ بِلاَلٍ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ غَزِيَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ حُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «البَخِيلُ الَّذِي مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ».[١٢٤]
ترجمه: «بخیل کسی است که نام من در جلوی او برده شود، اما بر من صلوات نفرستد». (سندش صحیح میباشد)
و یا در الدعاء طبرانی آمده است:
حَدَّثَنَا حفص بن جَعْفَرُ بْنُ مَعْدَانَ الْأَهْوَازِيُّ، وعبدان بن أحمد والحسين بن إسحاق التستري قالوا ثنا زيد بن الحريش ثنا عثمان بن الهيثم ثنا عوف بن الحسن عن عبد الله بن مغفل رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «... أَبْخَلُ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ».[١٢٥]
ترجمه: «بخیلترین مردم کسی است که در سلامکردن بخل بورزد».
رجال طبرانی در ادعاء ثقه میباشند، جز زید بن الحریش که صدوق و حسن الحدیث میباشد و امام ابن حبان او را توثیق کرده و امام ابوحاتم در مورد وی سکوت نموده است[١٢٦].
و وقتی احادیثی که رسول الله ج در آن از نذر را نهی کرده است، خوب بررسی میکنیم، میبینیم که نهی رسول خدا ج به بخیلبودن فرد و اعتقاد به تأثیرداشتن نذر در قدر الهی میباشد و در بعضی روایات، لفظ بخیل و در بعضی دیگر لفظ شحیح و در بعضی دیگر لفظ لئیم آمده است، اما معانی تمام آنها متقارب میباشد و به بخل فرد برمیگردد، لذا رسول ج از آن نهی فرمودهاند[١٢٧].
حافظ عراقی هم به این نکته اشاره کردهاند و این مطلب را تأیید نمودهاند[١٢٨] و قرطبی / هم احادیث نهی را به طور جزم بر نذر مجازاة حمل کرده است[١٢٩].
پس وقتی که نذر هیچ فایدۀ قَدَری و شرعی ندارد، نهی رسول الله ج بر آنانی است که از آن فایده میگیرند و میخواهند که با نذر کردن، مقدرات خود را تغییر دهند، اما اگر کسی هیچ قصدی از نذر کردن نداشته باشد و فقط بخواهد با نذر کردن عمل خیری که در انجام آن کسالت دارد را بر خود لازم کند و انگیزۀ بیشتری در انجامدادن آن داشته باشد، این نهیها بر او نیست، هرچند که انجامدادن خیرات از روی اختیار افضل میباشد؛ لذا صحابه و رسول آن را انجام ندادهاند، اما به هر حال وسیلهای برای امر خیری شده است.
ابن اثیر / هم دلیلی مانند این در مورد احادیث نهی آورده است و آن را بر افرادی که گمان میکنند، نذر، قدر الهی را تغییر میدهد، حمل کرده است[١٣٠].
مازری / هم گفته است که به نظر من منظور حدیث این است که ناذر فعل قربتی را با مشقت انجام میدهد و آن را بر خود تحمیل میکند و همچنین گویی که ناذر آن قربت را با نذر عوض کرده است، لذا عملش خالص نمیباشد و این فرمودۀ رسول خدا ج هم بر این دلالت دارد[١٣١] که از ایشان آمده است:
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، عَنْ شُعْبَةَ، ح وحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، وَابْنُ بَشَّارٍ، وَاللَّفْظُ لِابْنِ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُرَّةَ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ نَهَى عَنِ النَّذْرِ، وَقَالَ: «إِنَّهُ لَا يَأْتِي بِخَيْرٍ، وَإِنَّمَا يُسْتَخْرَجُ بِهِ مِنَ الْبَخِيلِ».[١٣٢]
ترجمه: «نذر کردن با خودش هیچ خیری نمیآورد (و عاقبتش محمود نمیباشد) و فقط از دست انسان بخیل مالی را خارج میکند».
و قاضی عیاض / گفته است که هدف از نهی، ترس از به اعتقاد افتادن بعضی از جاهلان است که گمان کنند، نذر قَدَر را تغییر میدهد[١٣٣] و حافظ عراقی هم این مطلب را را بیان نموده است[١٣٤].
[١١٧]- بخاری (ش: ٦٦٩٦-٦٧٠٠) موطأ (ش: ١٧٢٦) / ابوداود (ش: ٣٢٩١) / ترمذی (ش: ١٥٢٦) / نسایی (ش: ٣٨٠٦-٣٨٠٧-٣٨٠٨) / ابن ماجه (ش: ٢١٢٦).
[١١٨]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٤٠) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨).
[١١٩]- ابن دقیق العید، إحكام الأحكام شرح عمدة الأحكام (ص ٩٠٣-٩٠٤).
[١٢٠]- الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٤٠) / کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٩٠) / زحیلی، الفقة الإسلامی و ادلته (ج ٤ ص ١١٨).
[١٢١]- ابن قدامة، المغني (ج ١١ ص ٣٣٢) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٤٠).
[١٢٢]- مسلم (ش: ٤٣٢٩) / ابوداود (ش: ٣٢٨٩) / نسایی (ش: ٣٨٠٥).
[١٢٣]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦).
[١٢٤]- مستدرک (ش: ٢٠١٥) / معجم الکبیر (٢٨٨٥ ش) / ترمذی (ش: ٣٥٤٦) / شعب الإیمان (ش: ١٥٦٥-١٥٦٦-١٥٦٧-١٥٦٨) / ابن حبان (ش: ٩٠٩) / ابویعلی (ش: ٦٧٧٦) / ابن ابي شیبة (ج ٢ ص ٢٩٢) / بزار (ج ٤ ص ١٨٥) / ابن سنی، عمل الیوم والیلة (ص ٣٣٧) / ابوبکر شافعی، فوائد (ش: ٨١) / تاریخ دمشق (ج ٤٩ ص ٣٢٦) / الکامل (ج ٣ ص ٣٥) / دینوری، المجالسة وجواهر العلم (ش: ١٠٤٨) / بخاری، تاریخ الکبیر (ج ٥ ص ١٤٨) / خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج ٢ ص ٨٨) / اسماعیل القاضی، فضل الصلاة علی النبی (ص ١٧-١٨-١٩).
[١٢٥]- معجم الأوسط (ش: ٥٩٩١-٣٣٩٢) / معجم الکبیر (ش: ١٣٣٤-١٦٦٠-١٦٦٧) / معجم الصغیر (ش: ٣٣٥) / طبرانی، الدعاء (ش: ٦٠-٦١) / شعب الإیمان (ش: ٨٧٦٧) / ابوشیخ، الأمثال في الحدیث النبوي (ش: ٢٤٧) / مقدسی، الترغیب في الدعاء (ص ٥٥) / ابن شاهین، الترغیب في فضائل الأعمال (ش: ٤٩٢-٤٨٨) / ابن فضیل، الدعاء (ص ٢٢٠).
[١٢٦]- ابن حبان، الثقات (ج ٨ ص ٢٥١) / ابوحاتم رازی، الجرح والتعدیل (ج ٣ ص ٥٦١) / حافظ عراقی، ذیل میزان الإعتدال (ص ١٠٩).
[١٢٧]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٩).
[١٢٨]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٩) / حافظ عراقی، طرح التثریب (ج ٦ ص ٣٦-٣٨).
[١٢٩]- ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٩) / قاضی مغربی، البدر التمام (ج ٥ ص ١٠٧).
[١٣٠]- ابن اثیر، النهایة (ج ٥ ص ٣٩).
[١٣١]- صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٣) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢).
[١٣٢]- مسلم (ش: ٤٣٢٧) / نسایی (ش: ٣٨٠١).
[١٣٣]- صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٤) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢).
[١٣٤]- حافظ عراقی، طرح التثریب (ج ٦ ص ٣٧).