احکام نذر در فقه اسلامی

فهرست کتاب

٢-١-١ عاقل‌بودن

٢-١-١ عاقل‌بودن

شرط اول این است که ناذر باید عاقل باشد، چرا که غیر عاقل، بازخواست نمی‌شود و احکام شرعیه فقط بر عاقلان جاری می‌گردد، لذا اگر مجنون و سکرانی نذری کردند، این نذر از آن‌ها پذیرفته نمی‌گردد و منعقد نمی‌شود[١٩٢]، چرا که در روایت صحیحی از امام ابوداود  / آمده است که:

حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، أَخْبَرَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ المُبْتَلَى حَتَّى يَبْرَأَ، وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَكْبُرَ».[١٩٣]

ترجمه: «از سه گروه خداوند  أ مؤاخذه نمی‌کند؛ از فرد خوابیده تا زمانی که بیدار شود و از دیوانه تا زمانی که عاقل شود و از کودک تا زمانی که بالغ شود».

و چون از وی مؤاخذه‌ای برای اعمالش صورت نمی‌گیرد، لذا وفا نکردن به نذرش برای او اشکالی ندارد و از آنجا که مؤاخذه وقتی است به افعال طرف بها داده شود، حال که مؤاخذه‌ای نمی‌باشد، پس به افعالش بها داده نمی‌گردد.

امام شوکانی  / می‌گوید: خداوند  أ بر مجنون و کودک دستورات و طاعات خود را لازم نمی‌کند؛ چه رسد به آنچه خودشان بر خودشان لازم کنند![١٩٤]

امام نووی  / هم می‌گوید: نذر کودک قبول نمی‌باشد، چرا که نذر، ایجاب حقی با قول می‌باشد و قول صبی همانند ضمانات و تصرفات مالی‌اش پذیرفته نمی‌باشد[١٩٥].

البته در مورد صحت نذر سکران اختلافاتی می‌باشد و این اختلاف به دلیل اختلاف در صحت اقوال سکران می‌باشد[١٩٦].

و راجح در مذهب شافعیه صحت نذر سکران می‌باشد[١٩٧] و امام نووی  / هم این قول را صحیح می‌داند[١٩٨] و هرچند که در هنگام نذر کردن عقل ندارد، اما بعضی فقهاء بین سکران به طریق محظور و طریق غیر محظور تفاوت قائل شده‌اند.

یعنی اگر سکر به طریق مباح باشد مثلاً لقمه‌ای در گلوی فرد گیر کند و احتمال خفگی وی را داشته باشد و جرعه‌ای شراب بخورد و مست شود گفته‌اند که تصرفات قولی سکران پذیرفته نمی‌باشد[١٩٩]، اما اگر به طریق محظوری مست شود، مثلاً عمداً شراب بنوشد فقهاء دو دسته شده‌اند:

دستۀ اول: مذاهب شافعیه، حنفیه، مالکیه و یکی از روایت احمد حنبل بر این نظر هستند که تصرفات قولی سکران محاسبه می‌گردد، البته تفصیلاتی قائل شده‌اند مثلاً: حنفیه ارتداد و اقراراتی که احتمال رجوع از آن‌ها می‌باشد را قبول نمی‌کنند و مالکیه اقرارات و عقودش را قبول نمی‌کنند، و در سایر اقوال سخن سکران را می‌پذیرند.

دستۀ دوم: مذاهب ظاهریه، امامیه، امام عثمان البتی، امام لیث بن سعد، و یکی از روایت امام احمد حنبل که روایت آخر ایشان هم می‌باشد و طحاوی بر این عقیده هستند که تمام اقوال سکران ساقط است و به حساب نمی‌آید و این قول راجح نزد دکتر زیدان هم می‌باشد[٢٠٠]، و ما نیز همین قول را راجح می‌دانیم و دلیل ما این است که پیامبر  ج در احادیث به طور عام فرموده‌اند:

حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، أَخْبَرَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ المُبْتَلَى حَتَّى يَبْرَأَ، وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَكْبُرَ».[٢٠١]

ترجمه: «از سه گروه خداوند  أ مؤاخذه نمی‌کند: از فرد خوابیده تا زمانی که بیدار شود و از کودک تا زمانی که بالغ شود و از دیوانه تا زمانی که عاقل شود».

و حدیثی هم نداریم که این عام را تخصیص دهد، لذا بر همین عموم خود باقی می‌ماند.

فقهای دستۀ اول می‌گویند: چون که او خودش را به صورت عمدی مست نموده است، ما هم بر او سخت می‌گیریم و گویی که اصلاً شرابی نخورده است، همانند فردی که مورث خود را کشته و ما هم مورثش را زنده فرض می‌کنیم و او را از ارث محروم می‌کنیم. اما ما می‌گوییم اگر فردی عمداً ساق خود را بشکند، آیا می‌گویید که با سختی به صورت قیام نماز بخواند یا اینکه به او تخفیف می‌دهید و می‌گویید چون ایستاده نمازخواندن سخت است پس نشسته هم می‌تواند نماز بخواند؟ و چرا به جای اینکه به وارث قاتل قیاس کنید، به این فرد قیاس نمی‌کنید؟[٢٠٢].

از طرفی فرد سکران عقل ندارد، لذا به اقوال او هیچ اعتدادی نمی‌گردد، و مناط تکلیف عقل است و نباید به خاطر جرمی که انسان مست مرتکب شده است، احکام را بر او سخت گردانیم، بلکه وظیفۀ ما رعایت احکام طبق ضوابط و قوانین خود است و جز خداوند  أ حق ندارد که بر بندگانش سخت بگیرد، حال اگر او مست کرده است، خداوند هم برای او تنبیهاتی مانند حدود تعیین فرموده است و نباید بندگان را خارج از تنبیهاتی که خداوند برای آن‌ها تعیین نموده تنبیه نمود، از طرفی عقوبات تقدیری هستند و نه رأیی.

﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٢٩[البقرة: ٢٢٩].

«این‌ها حدود الهی است، پس از آن‌ها تجاوز نکنید و هر کس از حدود خدا تجاوز کند، پس اینانند که ستمگرند».

[١٩٢]- نووی، روضة الطالبین (ج ٢ ص ٥٥٩) / نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩-٤٥٠) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٨١-٨٢) / حاشیة الدسوقي علی الشرح الکبیر (ج ٢ ص ١٦١) / شوکانی، سیل الجرار (ص ٦٩٦) / مرداوی، الإنصاف (ج ١١ ص ١١٧) / غزالی، الوسیط (ج ٧ ص ٢٥٩) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٨) / قرافی، الذخیرة (ج ٤ ص ٧٢) / جزیری و غروی و مازح. الفقه على المذاهب الأربعة ومذهب أهل البیت (ج ٢ ص ١٨١) / نجفی، جواهر الکلام في شرح شرائع الإسلام (ج ٣٦ ص ٣٥٦) / عمرانی، البیان في مذهب الشافعي (ج ٤ ص ٤٧١) / ابن المرتضی، البحر الزخار (ج ٥ ص ٤١١).

[١٩٣]- ابوداود (ش: ٤٤٠٠-٤٤٠٣-٤٤٠٤-٤٤٠٥) / ترمذی (١٤٢٣) / ابن ماجه (ش: ٢٠٤١) / نسایی (ش: ٣٤٣٢) / دارمی (ش: ٢٢٩٦) / ابن حبان (ش: ١٤٢-١٤٣) / ابن خزیمه (ش: ١٠٠٣) / نسایی، سنن کبری (ش: ٥٦٢٥-٧٣٤٣-٧٣٤٤-٧٣٤٥-٧٣٤٦-٧٣٤٧) / ابن الجارود، المنتقي (ش: ١٤٨) / ابن راهویه، المسند (ش: ١٧١٣) / ابویعلی (ش: ٥٧٨-٤٤٠٠) / احمد (ش: ٩٤٠-٩٥٦-١١٨٣-١٣٦٢-٢٤٦٩٤) / دارقطنی (ج ٣ ص ١٣٨) / ابن ابي شیبة (ج ٤ ص ١٨٠ – ج ٤ ص ١٩٤) / تاریخ دمشق (ج ٥٢ ص ٧) / شعب الإیمان (ش: ٨٧) شرح معاني الآثار (ش: ٣٠٢٨) / معجم الأوسط (ش: ٣٤٠٣) / معجم الکبیر (ش: ١١١٤١) / شاشی، المسند (ج ٣ ص ٤١٧) / مستدرک (ش: ٩٤٩-٢٣٥٠-٢٣٥١-٨١٧٠-٨١٧١) / ابن منذر، الأوسط (ج ٥ ص ٣١٨ – ج ٧ ص ١٩٧) / طیالیسی (ش: ٩١-١٤٨٥) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج ٤ ص ٢٤٥) / سير أعلام النبلاء (ج ٢٥ ص ٢٤٨) / ضیاء المقدسی، أحادیث المختاره (ش: ٤١٥-٦٠٨) / بیهقی، سنن کبری (ش: ٥٢٩٢-٨٥٦٦-٨٨٧٤-١١٦٤١-١١٧٨٦-١٥٥٠٤).

[١٩٤]- شوکانی، السیل الجرار (ص ٦٩٦).

[١٩٥]- نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩).

[١٩٦]- نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩-٤٥٠).

[١٩٧]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / حاشیتا قلیوبی (ج ٤ ص ٢٨٩) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦).

[١٩٨]- نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩-٤٥٠).

[١٩٩]- زیدان، الوجیز في أصول الفقه (ص ١٢٨).

[٢٠٠]- زیدان، الوجیز في أصول الفقه (ص ١٢٨).

[٢٠١]- ابوداود (ش: ٤٤٠٠-٤٤٠٣-٤٤٠٤-٤٤٠٥) / ترمذی (ش: ١٤٢٣) / ابن ماجه (ش: ٢٠٤١) / نسایی (ش: ٣٤٣٢) / دارمی (ش: ٢٢٩٦) / ابن حبان (ش: ١٤٢-١٤٣) / ابن خزیمه (ش: ١٠٠٣) / نسایی، سنن کبری (ش: ٥٦٢٥-٧٣٤٣-٧٣٤٤-٧٣٤٥-٧٣٤٦-٧٣٤٧) / ابن الجارود، المنتقي (ش: ١٤٨) / ابن راهویه، المسند (ش: ١٧١٣) / ابویعلی (ش: ٥٨٧-٤٤٠٠) احمد (ش: ٩٤٠-٩٥٦٠-١١٨٣-١٣٦٢-٢٤٦٩٤) / دارقطنی (ج ٣ ص ١٣٨) / ابن ابي شیبة (ج ٤ ص ١٨٠ – ج ٤ ص ١٩٤) / تاریخ دمشق (ج ٥٢ ص ٧) / شعب الإیمان (ش: ٨٧) / شرح معاني الآثار (ش: ٣٠٢٨) / معجم الأوسط (ش: ٣٤٠٣) / معجم الکبیر (ش: ١١١٤١) / شاشی، المسند (ج ٣ ص ٤١٧) / مستدرک (ش: ٩٤٩-٢٣٥٠-٢٣٥١-٨١٧٠-٨١٧١) / ابن منذر، الأوسط (ج ٥ ص ٣١٨ – ج ٧ ص ١٩٧) / طیالیسی (ش: ٩١-١٤٨٥) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج ٤ ص ٢٤٥) / سير أعلام النبلاء (ج ٢٥ ص ٢٤٨) / ضیاء المقدسی، أحادیث المختاره (ش: ٤١٥-٦٠٨) / بیهقی، سنن کبیر (ش: ٥٢٩٢-٨٥٦٦-٨٨٧٤-١١٦٤١-١١٧٨٦-١٥٥٠٤).

[٢٠٢]- زیدان، الوجیز في أصول الفقه (ص ١٣٠-١٣١).