احکام نذر در فقه اسلامی

فهرست کتاب

١-٣-٢ مستحب‌بودن نذر کردن

١-٣-٢ مستحب‌بودن نذر کردن

عده‌ای از شافعیه مانند قاضی حسین، متولی، ظاهر قول رافعی و امام غزالی -رحمهم الله- بر این نظر هستند که نذر کردن عمل خیر و قربتی است که مندوب می‌باشد و لذا از کافر قبول نمی‌گردد[٤٠]، صاحب کفایة الأخیار امام حصنی می‌گوید: ظاهراً در نذر تبرر مندوب، اما در نذر لجاج مکروه می‌باشد[٤١]؛ امام ابن شهاب رملی[٤٢] و امام ابن حجر هیتمی رحمهما الله[٤٣] هم این قول را تأیید کرده‌اند. در نقلی از امام نووی  / هم آمده که ایشان مندوب بودن نذر را درست می‌دانند[٤٤]. امام الحرمین  / هم بر این نظر هستند که اگر نذر، از نوع معلَّق نباشد، مندوب می‌باشد[٤٥] و ابن ابی دم  / قائل به خلاف اولی‌بودن نذر می‌باشد[٤٦]. مذهب مالکیه بر این است که نذر مطلق مندوب است به شرطی که تکرار نشود، اما اگر تکرار شود آن را مکروه می‌دانند، مثلاً فردی بگوید: من برای خدا نذر می‌کنم که روزه هر پنجشنبه را بگیرم؛ ولی این نذر به علت سنگینی و مشقتی که دارد، به عدم طاعت ‌بودن بیشتر نزدیک است تا به طاعت ‌بودن، و ممکن است که فرد در وفای به آن کوتاهی کند و نتواند آن را انجام دهد[٤٧]. امام قرطبی  / آن را در مجازاة مکروه و در تبرر مندوب می‌داند و می‌گوید اگر فرد اعتقاد به تأثیر ذاتی نذر کند و آن را مؤثر بداند، نذر کردن برای اینگونه افراد حرام می‌باشد[٤٨]، حنفیه هم گفته‌اند: نذر صحیحی که شرایط خود دارا باشد، قربت مشروع و مندوب می‌باشد و دلیل قربت ‌بودن آن، به دلیل انجام اعمال خیری است که نذر کرده می‌شود و دلیل مشروع‌ بودن آن به خاطر اوامری که از طرف شارع به ایفا کردن به آن آمده است[٤٩].

دلایل این دسته از علماء که قائل به استحباب نذر می‌باشند این است که:

١- خداوند  أ ایفا کنندگان نذور را مدح می‌کند[٥٠] و می‌فرماید:

﴿وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ[الحج: ٢٩].

«و به نذرهای خویش (اگر نذر کرده‌اند) وفا کنند)».

و همچنین می‌فرماید:

﴿وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ [البقرة: ٢٧٠].

«و هر چیزی را که انفاق کنید یا هر نذری که ببندید، قطعاً خداوند آن را می‌داند».

در این آیه، خداوند  أ می‌فرماید که به نذر کنندگان و بخشندگان پاداش داده می‌شود و عمل آن‌ها فراموش نمی‌شود؛ لذا نذر کردن قربت است که پاداش دارد.

و همچنین خداوند  أ می‌فرماید:

﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ٧ [الإنسان: ٧].

«(بندگان نیکوکار) به نذر وفا می‌کنند و از روزی می‌ترسند که (عذاب و) شرّ آن فراگیر است».

٢- و از طرفی قیاس هم آن را تأیید می‌کند؛ چرا که نذر وسیله‌ای برای قربت می‌شود و وسائل نیز حکم مقاصد را پیدا می‌کنند، پس خود نذر کردن هم قربت می‌شود[٥١].

٣- و امام بخاری  / در صحیح خود روایت می‌کند:

حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ مَالِكٍ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ عَبْدِ المَلِكِ، عَنِ القَاسِمِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَهُ فَلاَ يَعْصِهِ»[٥٢].

ترجمه: «کسی که نذر کند عمل طاعتی را انجام دهد، پس به نذرش وفا کند، و خدا را با انجام ‌دادن آن اطاعت کند، اما اگر کسی نذر انجام عمل حرامی را کرد، به آن نذر وفا نکند».

٤- نذر صحیحی که شرایط خود را دارا باشد، قربت مشروع و مندوب می‌باشد و دلیل قربت ‌بودن آن به دلیل انجام اعمال خیری است که نذر کرده می‌شود، و دلیل مشروع‌ بودن آن به خاطر اوامری که از طرف شارع به ایفاکردن به آن آمده است[٥٣].

و اینان احادیثی را که در آن نهی از نذر شده است، حمل بر کسی کرده‌اند که گمان می‌کند، نمی‌تواند بعداً به آن وفا کند و یا اینکه گمان می‌کند که نذر خود دارای تأثیر می‌باشد[٥٤] و عده‌ای هم آن احادیث را حمل بر نذر مجازاة کرده‌اند[٥٥].

ابن اثیر  / می‌گوید: تکرار نهی از نذر در احادیث، به خاطر تأکید بر اهمیت آن و دوری از کوچک‌ پنداشتن و سستی‌ کردن در ادای آن می‌باشد و اگر معنایش نهی از انجام آن می‌بود تا انجام نشود، موجب ابطال حکم آن می‌گردید؛ چرا که بعد از نهی حرام می‌شد و نباید به آن عمل شود. بلکه منظور حدیث از نهی این است که پیامبر  ج آن‌ها را آگاه فرموده که این کار برای آن‌ها نفعی در بر ندارد و ضرری را هم از آن‌ها دور نمی‌کند، گویی که می‌فرماید: به این خاطر که فکر می‌کنید با نذر کردن چیزی را که خداوند  أ برای شما مقدر نکرده به دست می‌آورید یا چیزی را که مقدر کرده عوض می‌کنید، نذر نکنید. پس اگر این گمان‌ها را نداشتید (پس نذر کنید) ولی به آن وفا کنید[٥٦].

مازری  / هم می‌گوید: این نظر در نزد من بعید است و درست نمی‌باشد و احتمال دارد که منظور حدیث این باشد که ناذر عبادتی را که با نذر کردن انجام داده، بر خود سنگین نموده و نشاط مطلقی که در حالت اختیار داشته را ندارد و یا اینکه گویی ناذر آن قربت را عوض کرده و خلوص خود را از دست داده است[٥٧].

قاضی عیاض  / هم می‌گوید: مفهوم نهی حدیث این است که در نزد بعضی از جاهلان این پندار صورت می‌گیرد که نذر بر قضا و قدر سبقت می‌گیرد و لذا از آن نهی شده است و گاهی هم وفا کردن به آن مشکل و متعذر می‌شود[٥٨].

ابن العربي  / می‌گوید که نذر کردن شبیه به دعا می‌باشد، چرا که قَدَر را رد نمی‌کنند، اما خودش از قدر است و به دعا کردن فراخوانده شده‌ایم، اما از نذر کردن نهی شده‌ایم؛ چرا که دعا عبادتی در حال است و فرد با خضوع و تضرع به درگاه خدا می‌رود، اما نذر انجام عبادت را تا هنگام حصول حاجت به تأخیر می‌اندازد[٥٩].

ابوعبید  / هم می‌گوید: نهی از نذر دلیل بر این نمی‌شود که نذر کردن کار حرامی است، چرا که اگر کار حرامی می‌بود خداوند  أ امر نمی‌فرمود که به آن وفا شود و فاعل آن هم ستایش نمی‌گردید، اما منظور حدیث در نزد من بزرگداشت شأن نذر و اهمیت آن است تا سبک گرفته نشود و در وفا کردن به آن کوتاهی نشود[٦٠].

اما آنان که به استحباب نذر به آیات و احادیث استناد کرده‌اند، ما هم می‌گوییم در مقابل احادیثی داریم که از آن نهی شده است و لذا باید یکی از این‌ها را بر دیگری حمل کنیم و بدون قرینه هیچکدام از دیگری اولی نمی‌باشد و وقتی که به رسول  ج و صحابه  ش نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که اگر نذر کردن به طور مطلق و عام مستحب می‌بود، این بزرگان قبل از همه بر آن مداوم می‌بودند، حال که آن‌ها این کار را نکرده‌اند، پس معلوم می‌گردد که نذر به طور مطلق در همه حالت‌ها مستحب نمی‌باشد که ما در قسمت ترجیح آرا شرح آن خواهیم داد و این نظر را تأیید می‌نماییم که اگر تبرر باشد مندوب است، که موافق آیات و احادیث مدح‌کننده است، و اگر نذر مجازاة باشد، مکروه می‌باشد که موافق احادیث نهی‌کننده است. و برای دانستن دلایل بیشتر به قسمت ترجیح آرا نگاه کنید.

[٤٠]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / انصاری، أسنی المطالب (ج ١ ص ٥٧٤) / الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ١٣٨) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / حافظ عراقی، طرح التثریب (ج ٤ ص ٣٠٩) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٨).

[٤١]- دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦).

[٤٢]- ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٣٨).

[٤٣]- ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٨).

[٤٤]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٤) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / حافظ عراقی، طرح التثریب (ج ٤ ص ٣٠٩) / قاضی مغربی، البدر التمام (ج ٥ ص ١٠٦) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٨).

[٤٥]- دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦).

[٤٦]- قاضی مغربی، البدر التمام (ج ٥ ص ١٠٦) / ابن دقیق العید، إحکام الأحکام شرح عمدة الأحکام (ص ٩٠٤) / حافظ عراقی، طرح التثریب (ج ٤ ص ٣٩) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٨).

[٤٧]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / الجزیری، الفقه على المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١١٧) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٣٩) / قاضی مغربی، البدر التمام (ج ٥ ص ١٠٦) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٤) / دردیر، أقرب المسالك لمذهب الإمام مالك (ص ٥٣) / حاشیة الدسوقي علی الشرح الکبیر (ج ٢ ص ١٦٢) / زحیلی، الفقه الإسلامي وأدلته (ج ٤ ص ١١٦).

[٤٨]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / قاضی مغربی، البدر التمام (ج ٥ ص ١٠٦) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٤٠) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٨).

[٤٩]- الجزیری، الفقه على المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١١٧) / زحیلی، الفقه الإسلامي وأدلته (ج ٤ ص ١١٦) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٣٨).

[٥٠]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / زحیلی، الفقه الإسلامي وأدلته (ج ٤ ص ١١٦) / الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ١٤٠) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٧).

[٥١]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٤٠) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٨) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٨).

[٥٢]- بخاری (ش: ٦٦٩٦-٦٧٠٠) / موطأ (ش: ١٧٢٦) / ابوداود (ش: ٣٢٩١) / ترمذی (ش: ١٥٢٦) / نسایی (ش: ٣٨٠٦-٣٨٠٧-٣٨٠٨) / ابن ماجه (ش: ٢١٢٦).

[٥٣]- الجزیری، الفقه على المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١١٧) / الموسوعة الكويتية (ج ٤٠ ص ١٤٠).

[٥٤]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / انصاری، أسنی المطالب (ج ١ ص ٥٧٤) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٧٩) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٨).

[٥٥]- ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١١٧).

[٥٦]- ابن اثیر، النهایة (ج ٥ ص ٣٩).

[٥٧]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / شوکانی، سیل الجرار (ص ٦٩٦) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٣).

[٥٨]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٣).

[٥٩]- صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٤).

[٦٠]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٢) / شوکانی، سیل الجرار (ص ٦٩٦).