٣-٢-٣ کفارۀ نذر لجاج
شافعیه در قول أصح خود میگویند: ناذر در نذر لجاج بین کفاره و انجام آن مخیر است[٥٢٤]، و این نص امام شافعی هم میباشد[٥٢٥] و عدهای هم مانند بغوی، رویانی و ابراهیم مردوزی و ابن طاهر رحمهم الله گفتهاند فقط کفاره لازم است[٥٢٦]، و عدهای دیگر هم گفتهاند باید به نذرش وفا کند و کفاره ندارد[٥٢٧]. مذهب حنابله[٥٢٨] و امام ابوحنیفه[٥٢٩] و مالکیه[٥٣٠] در قول مشهور خود میگویند: باید به نذر عمل کند و چیزی جز وفای به آن نیست. و در روایتی از امام ابوحنیفه / آمده که از این نظر خود برگشتهاند و گفته که میتوان به جای آن کفارهی یمین هم داد[٥٣١] و این قول دیگری از حنابله[٥٣٢] و مالکیه[٥٣٣] میباشد و این قول عمر، عائشه[٥٣٤]، حفصة[٥٣٥]، ابنعمر[٥٣٦]، ام سلمة[٥٣٧]، ابن عباس ش[٥٣٨]، عطاء ابن ابی رباح[٥٣٩]، لیث بنسعد[٥٤٠]، جابر بنزید، حسن بصری[٥٤١]، طاووس[٥٤٢] و فتوی آخر امام حسن شیبانی -رحمهم الله- هم میباشد[٥٤٣]. همچنین کسانی که نذر و یمین را شبیه به هم میدانند، مانند اهل حدیث[٥٤٤]، ... لفظ حدیث را عام میگیرند بر این نظر هستند. امام مالک / میگوید: اگر منذور مال بوده باشد، با دادن ثلث آن به نذرش وفا کرده است، اما در غیر آن فقط باید به نذرش عمل کند[٥٤٥]. و از علی و ابنعباس ب نقل شده که گفتهاند: فقط باید به نذرشان وفا کنند[٥٤٦].
اما آنهایی که گفتهاند: میتوان به جای آن کفاره هم داد به این حدیث پیامبر ج استناد کردهاند که:
حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ سَعِيدٍ الْأَيْلِيُّ، وَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى، وَأَحْمَدُ بْنُ عِيسَى، قَالَ يُونُسُ: أَخْبَرَنَا، وقَالَ الْآخَرَانِ: حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِي عَمْرُو بْنُ الْحَارِثِ، عَنْ كَعْبِ بْنِ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ شِمَاسَةَ، عَنْ أَبِي الْخَيْرِ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «كَفَّارَةُ النَّذْرِ كَفَّارَةُ الْيَمِينِ».[٥٤٧]
ترجمه: «کفارۀ نذر، همان کفاره یمین میباشد».
و این حدیث چون عام است بر همان عموم گرفته شده است و امام نووی / میگوید: شافعیان این حدیث را بر نذر لجاج حمل کردهاند[٥٤٨].
و همچنین به این حدیث پیامبر ج استناد کردهاند که در سنن امام نسایی / آمده است:
أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ مَيْمُونٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَعْمَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَنْظَلِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا نَذْرَ فِي غَضَبٍ، وَكَفَّارَتُهُ كَفَّارَةُ الْيَمِينِ».[٥٤٩]
ترجمه: عمران بن حصین س میگوید که پیامبر ج فرمودند: «در حالت غضب نذری نمیباشد و کفارۀ آن کفاره یمین است».
البته این حدیث واهی میباشد، چرا که مدار آن بر محمد بن الزبیر حنظلی میباشد که متروک الحدیث است[٥٥٠]، و از طرفی گاهی آن را از پدرش از عمران بن حصین س[٥٥١] و گاهی هم از حصن بصری از عمران بن حصین[٥٥٢] روایت میکند که در طریق اولی، پدرش این حدیث را از عمران بن حصین س نشنیده است، بلکه از فردی شنیده که مبهم میباشد، و معلوم نیست که چه کسی است، چنانکه عبدالوارث بن سعید این حدیث را از او نقل میکند و آن را از پدرش از «رجلٌ» روایت میکند[٥٥٣]، و در طریق دوم هم خود محمد بن زبیر متروک الحدیث میباشد.
و همچنین دلیل آوردهاند که نذر لجاج و غضب از آن جهت که التزام قربت است شبیه نذر و از آن جهت که هدف از آن همان هدف از یمین است شبیه به یمین است و چون نمیتوان آنها را با هم جمع و یا هردو را رد کرد، لذا باید بین آن دو تخییر کرد[٥٥٤].
اما باید بگوییم که هدف از تمامی نذور، اجبار و ملزمکردن خود بر انجام عملی میباشد که این در یمین هم وجود دارد، حال اگر کسی بیاید و در اینجا به این دلیل استناد کند باید، در تمامی نذور هم آن را بپذیرد که این همان قول ما در مورد عمومیتداشتن حدیث «كَفَّارَةُ النَّذْرِ كَفَّارَةُ الْيَمِينِ» در مورد تمامی نذور میباشد، اما ما نمیگوییم که چون شبیه به هم هستند، پس کفاره آنها هم برابر میباشد؛ بلکه از عموم لفظ حدیث رسول الله ج استفاده میکنیم.
و آنهایی که گفتهاند: کفاره ندارد و باید حتماً به آن وفا شود، استناد کردهاند به اینکه در صحیح بخاری آمده است که:
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا مَالِكٌ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ عَبْدِ المَلِكِ، عَنِ القَاسِمِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَهُ فَلاَ يَعْصِهِ».[٥٥٥]
ترجمه: «کسی که نذر کند عمل طاعتی را انجام دهد پس به نذرش وفا کند و خدا را با انجامدادن آن اطاعت کند، اما اگر کسی نذر انجام عمل حرامی را کرد، به آن نذر وفا نکند».
و گفتهاند: پیامبر ج به طور عام فرمودهاند که اگر کسی نذری کرد باید به آن عمل کند و ایشان ج چیزی را تخصیص ندادهاند.
و همچنین گفتهاند که پیامبر ج فرمودهاند که:
«مَنْ نَذَرَ وَسَمَّيَ فَعَلَيْهِ الوَفَاءُ بِمَا سَمَّيَ»[٥٥٦].
ترجمه: «کسی که انجام کاری یا چیز معلومی را نذر کند باید به آنچه که نام برده وفا کند».
و گفتهاند که پیامبر ج در اینجا بازهم به طور عموم سخن خود را فرمودهاند و لذا جز عمل به آن چیز دیگری ندارد.
اما باید در جواب بگوییم که حدیث «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ» نمیتواند مستند باشد، چرا که پیامبر ج در این حدیث بحث وجوب عمل به نذر را میکند و نه کفاره آن را، و میفرماید: «اگر کسی نذر طاعت کرد باید به آن عمل کند» و نمیفرماید که در صورت عملنکردن کفارهای ندارد و این دو چیز متفاوت میباشد، مثلاً خداوند أ میفرماید:
﴿وَٱحۡفَظُوٓاْ أَيۡمَٰنَكُمۡ﴾ [المائدة: ٨٩].
«و سوگندهای خود را حفظ کنید (و نشکنید)».
و این دلیل نمیشود که آیات و احادیث دیگری که در مورد کفاره آن آمده است را نادیده بگیریم و بگوییم که دیگر حق نداریم آن را بشکنیم و کفارهای هم ندارد؛ بله اگر آیه و حدیثی در مورد کفارۀ سوگند نمیبود، ما هم میگفتیم: کفاره ندارد، اما وقتی که خداوند أ و پیامبر ج کفاره تعیین کردهاند، ما هم میگوییم پس کفاره دارد؛ و در مورد نذر هم اگر نمیفرمود ج «كَفَّارَةُ النَّذْرِ كَفَّارَةُ الْيَمِينِ» ما هم میگفتیم: پس جز عملکردن، کفاره و راهی ندارد، اما حال که خود فرمودهاند دیگر سخنی برای گفتن نمانده است و باید این نکته را هم بگوییم که شریعت فقط از یک آیه یا حدیث گرفته نمیشود، و اگر بگوییم این حکم چون در این حدیث نیامده است، پس لازم نمیباشد، دیگر چیزی از شریعت باقی نمیماند و لذا ما هم میگوییم کفارۀ نذر همان کفاره یمین است که شامل نذر لجاج هم میگردد و مصداق این قول رسول الله ج است که امام مسلم / روایت میکند:
حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ سَعِيدٍ الْأَيْلِيُّ، وَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى، وَأَحْمَدُ بْنُ عِيسَى، قَالَ يُونُسُ: أَخْبَرَنَا، وقَالَ الْآخَرَانِ: حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِي عَمْرُو بْنُ الْحَارِثِ، عَنْ كَعْبِ بْنِ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ شِمَاسَةَ، عَنْ أَبِي الْخَيْرِ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «كَفَّارَةُ النَّذْرِ كَفَّارَةُ الْيَمِينِ».[٥٥٧]
ترجمه: «کفارۀ نذر همان کفاره یمین است»، که رأی راجح نزد ما هم میباشد.
و اما به حدیث «مَنْ نَذَرَ وَسَمَّيَ فَعَلَيْهِ الوَفَاءُ بِمَا سَمَّيَ» هم نمیتوان استناد کرد، چرا که بعضی از فقها این حدیث را در کتب خود میآورند، اما اصلی ندارد و احتمالاً بعضی از آنان از حدیث ضعیف «مَنْ نَذَرَ نَذْرًا لَمْ يُسَمِّهِ فَكَفَّارَتُهُ كَفَّارَةُ يَمِينٍ» مفهوم مخالف را برداشت کردهاند وعدهای دیگر هم از حدیث «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَهُ فَلاَ يَعْصِهِ» این مفهوم را به دست آوردهاند و کم کم در پندار بعضی از آنان به صورت حدیث درآمده و در کتب فقهی نقل گردیده است؛ همچنانکه میتوان احادیث بسیاری را بدون اینکه اصلی داشته باشد در کتب مذاهب ببینیم و فقط چون در افواه مردمان و فقها بوده است از آن به عنوان مستند استفاده کردهاند که این به خاطر عدم تعلیم علوم حدیث و آشنایینداشتن آن فقها با قواعدش بوده است.
[٥٢٤]- دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٧) / ابن عبدالهادی، تنقیح التحقیق (ج ٣ ص ٥٠٧) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٩) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٦) / خن و شربجی و البغا، الفقه المنهجي (ج ١ ص ٤٥٩) / ابن هبیرة، اختلاف الأئمة العلما (ج ٢ ص ٣٩١) / نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٥٩) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٩).
[٥٢٥]- شافعی، الأُم (ج ٣ ص ٢٢٦).
[٥٢٦]- نووی، المجموع (ج ٥ ص ٤٥٩).
[٥٢٧]- دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٧) / ابن عبدالهادی، تنقیح التحقیق (ج ٣ ص ٥٠٧) / نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٥٩) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٨).
[٥٢٨]- ابن قدامة، المغني (ج ١١ ص ٣٣٢) / الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ١٤٣) / بهوتی، کشاف القناع (ج ٦ ص ٢٧٥) / ابن قدامة، الکافي (ج ٤ ص ٤١٧) / ابن هبیرة، اختلاف الأئمة العلما (ج ٢ ص ٣٩١) / ابن مفلح، المبدع (ج ٩ ص ٣٢٤).
[٥٢٩]- ابن عبدالهادی، تنقیح التحقیق (ج ٣ ص ٥٠٧) / ابن هبیرة، اختلاف الأئمة العلما (ج ٢ ص ٣٩١) / ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٤) / کاسانی، بدئع الصنایع (ج ٥ ص ٩٠) / الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ١٤٣).
[٥٣٠]- جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١٢٠) / الآبي الأزهري، الثمر الداني (ص ٤٢٩) / ابن عبدالبر، الکافي في فقه أهل المدینة (ص ١٩٩).
[٥٣١]- کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٩١) / الموسوعة الکویتیة (ج ٤٠ ص ١٤٣) / ابن هبیرة، اختلاف الائمة العلما (ج ٢ ص ٣٩١) / جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١٢١).
[٥٣٢]- بهوتی، کشاف القناع (ج ٦ ص ٢٧٥) / ابن قدامة، الکافي (ج ٤ ص ٤١٧) / ابن هبیرة، اختلاف الائمة العلما (ج ٢ ص ٣٩١) / مرداوی، الإنصاف (ج ١١ ص ١١٩) / ابن مفلح، المبدع (ج ٩ ص ٣٢٤) / ابن عثیمین، الشرح الممتع علی زاد المسقنع (ج ١٥ ص ٢١٢) / ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٤) / جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١١٩).
[٥٣٣]- جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعة (ج ٢ ص ١٢٠).
[٥٣٤]- کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٩٠) / شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٥-٢٥٦) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٦).
[٥٣٥]- کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٩٠) / شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠).
[٥٣٦]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٦).
[٥٣٧]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠).
[٥٣٨]- ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٦).
[٥٣٩]- ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٤).
[٥٤٠]- ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٤).
[٥٤١]- صحیح، عبدالرزاق (ج ٨ ص ٤٥٣) / ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٧).
[٥٤٢]- ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٧).
[٥٤٣]- کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٩٠).
[٥٤٤]- صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٦٦) / قاضی مغربی، البدر التمام (ج ٥ ص ١١٠) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٦) / ابن حجر، فتح الباري (ج ١١ ص ٥٨٧).
[٥٤٥]- ابن عبدالهادی، تنقیح التحقیق (ج ٣ ص ٥٠٧) / ابن هبیرة، اختلاف الائمة العلما (ج ٢ ص ٣٩١) / ابن تیمیة، مجموع الفتاوی (ج ٣٥ ص ٢٥٤) / الآبي الأزهري، الثمر الداني (ص ٤٢٩).
[٥٤٦]- کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٩٠).
[٥٤٧]- مسلم (ش: ٤٣٣٢) / نسایی (ش: ٣٨٣٢) / ابوداود (ش: ٣٣٢٥).
[٥٤٨]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٦).
[٥٤٩]- بیهقی، سنن کبری (ش: ٢٠٥٦١-٢٠٥٦٢-٢٠٥٦٤-٢٠٥٦٧) / نسایی (ش: ٣٨٤٢-٣٨٤٣-٣٨٤٤-٣٨٤٦-٣٨٤٧) / معجم الکبیر (ش: ٣٦٤-٣٦٣-٤٨٦) / طیالیسی، المسند ٠ش ٨٧٨) / عبدالرزاق (ج ٨ ص ٤٣٤) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج ٤ ص ١٦٨) / رویانی، المسند (ج ١ ص ١٦٨) / احمد (ش: ١٩٨٨٨-١٩٩٤٥-١٩٩٥٥-١٩٩٥٦-١٩٩٨٥) / ابونعیم، مسند ابوحنیفة (ج ١ ص ٤٨ و ٤٩) / طحاوی، شرح معاني الآثار (ج ٣ ص ١٢٩).
[٥٥٠]- ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج ٩ ص ١٦٧).
[٥٥١]- بیهقی، سنن کبری (ش: ٢٠٥٦٢-٢٠٥٦٤) / نسایی (ش: ٣٨٤٢-٣٨٤٣-٣٨٤٤) / طیایسی، المسند (ش: ٨٧٨) / طحاوی، شرح معاني الآثار (ج ٣ ص ١٢٩) / معجم الکبیر (ش: ٤٨٥-٤٨٦) / ابونعیم، مسند ابوحنیفة (ج ١ ص ٤٩).
[٥٥٢]- بیهقی، سنن کبری (ش: ٢٠٥٦٧) / معجم الکبیر (ش: ٣٦٣) / نسایی (ش: ٣٨٤٧) / احمد (ش: ١٩٩٨٥-١٩٩٤٥) / ابن حیان، طبقات المحدثین (ج ٤ ص ١٦٨) / ابونعیم، مسند ابوحنیفه (ج ١ ص ٤٨).
[٥٥٣]- نسایی (ش: ٣٨٤٦) / رویانی، المسند (ج ١ ص ١٦٨) / احمد (ش: ١٩٨٨٨-١٩٩٥٦-١٩٩٥٥).
[٥٥٤]- ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٩) / بهتی، کشاف القناع (ج ٦ ص ٢٧٥) / عمرانی، البیان في مذهب الشافعي (ج ٤ ص ٤٧٥).
[٥٥٥]- بخاری (ش: ٦٦٩٦-٦٧٠٠) / موطأ (ش: ١٧٢٦) / ابوداود (ش: ٣٢٩١) / ترمذی (ش: ١٥٢٦) / نسایی (ش: ٣٨٠٦-٣٨٠٧-٣٨٠٨) / ابن ماجه (ش: ٢١٢٦).
[٥٥٦]- لا اصل له، بعضی فقها این حدیث را در کتب خود میآورند، اما اصلی ندارد، و احتمالاً بعضی از آنان از حدیث ضعیف «مَنْ نَذَرَ نَذْرًا لَمْ يُسَمِّهِ فَكَفَّارَتُهُ كَفَّارَةُ يَمِينٍ» مفهوم مخالف را برداشت کردهاند و بعضی دیگر هم از حدیث «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَهُ فَلاَ يَعْصِهِ» این مفهوم را فهمیدهاند که و کم کم در پندار بعضی از آنان به صورت حدیث درآمده و در کتب فقهی نقل شده است.
[٥٥٧]- مسلم (ش: ٤٣٣٢) / نسایی (ش: ٣٨٣٢) / ابوداود (ش: ٣٣٢٥).