احکام نذر در فقه اسلامی

فهرست کتاب

٢-١-٣ مسلمان‌بودن

٢-١-٣ مسلمان‌بودن

شرط سوم این است که ناذر مسلمان باشد و این قول جمهور[٢٠٦] و اصح در مذهب شافعیه می‌باشد[٢٠٧]. و امام نووی  / در مجموع این قول را ترجیح داده است[٢٠٨] و مذهب امام ابوحنیفه[٢٠٩] و امام مالک رحمهما الله[٢١٠] هم بر این است که نذر کافر درست نمی‌باشد و واجب نمی‌باشد که بعد از مسلمان ‌شدن به آن وفا نماید.

مذهب امامیه هم می‌گویند که نذر از کافر درست نمی‌باشد، چرا که یکی از شرایط صحت نذر، اسلام می‌باشد، اما مستحب است که بعد از اسلام به آن وفا کند[٢١١]. و این مذهب زیدیه[٢١٢] و قولی از اباضیه[٢١٣] هم می‌باشد. اما مذهب امام احمد حنبل  / و جمهور حنابله[٢١٤] و مذهب ظاهریه[٢١٥] و عده‌ای از شافعیه‌[٢١٦] بر این است که نذر کافر منعقد می‌گردد و بعد از اسلام‌آوردنش واجب است که به آن وفا وفا کند و امام شوکانی  / هم این قول را تأیید نموده‌اند[٢١٧]، و این قول قتاده، حسن بصری، امام داود ظاهری  /، طاوس، امام شافعی[٢١٨]، امام بخاری و امام طبری -رحمهم الله-[٢١٩] و قولی دیگر از اباضیه[٢٢٠] هم می‌باشد.

آن‌هایی که گفته‌اند کافر قبول می‌باشد و باید بعد از اسلام‌آوردن به آن وفا کند، به این حدیث استناد کرده‌اند که:

«حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ، أَخْبَرَنِي نَافِعٌ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، أَنَّ عُمَرَ سَأَلَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: كُنْتُ نَذَرْتُ فِي الجَاهِلِيَّةِ أَنْ أَعْتَكِفَ لَيْلَةً فِي المَسْجِدِ الحَرَامِ، قَالَ: فَأَوْفِ بِنَذْرِكَ».[٢٢١]

عمر  س می‌گوید: گفتم ای رسول خدا! من در جاهلیت نذر کردم که شبی را در مسجد الحرام اعتکاف کنم. پیامبر  ج فرمود: «به نذرت وفا کن».

و در این حدیث آمده که عمر  س قبل از اسلام نذری می‌کند و پیامبر  ج هم به او می‌گوید: به نذرت وفا کن، پس لذا نذر کافر منعقد می‌گردد.

و آن‌هایی که گفته‌اند: نذر کافر قبول نمی‌شود دلایلی آورده‌اند و گفته‌اند که کافران اهلیت قربت به خدا را ندارند[٢٢٢] و آن‌ها خود نجس هستند، لذا تقربات آن‌ها تا زمانی که طاهر نشوند درست نمی‌باشد.

امام نووی  / گفته است که نذر از کافر درست نمی‌باشد، چرا که اسلام سبب وضع ایجاب قربت می‌شود و او اسلامی ندارد[٢٢٣] و از طرفی شرط صحت نذر این است که منذور قربت باشد و فعل کافر به قربت‌بودن وصف نمی‌شود و تا زمانی که مسلمان نشود قربات از او پذیرفته نمی‌باشد[٢٢٤] و همچنین گفته‌اند که خداوند  أ می‌فرماید:

﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ [الزمر: ٦٥].

«اگر شرک آوری، یقیناً اعمالت (تباه و) نابود می‌شود».

و یا فرموده که:

﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا٢٣ [الفرقان: ٢٣].

«و ما به هرگونه عملی که انجام داده‌اند؛ می‌پردازیم، پس آن را (چون) غبار پراکنده (در هوا) قرار می‌دهیم)».

پس تمامی اعمال کفران باطل است و منعقد نمی‌گردد.

اما آنچه که از نظر نگارنده صحیح می‌باشد، این است که نذر کافر منعقد می‌گردد، اما بعد از اسلام نمی‌خواهد به آن وفا کند، ولی مستحب است که نذرش را ادا نماید و اگر با حالت کفر بمیرد، در آخرت از وی سئوال می‌شود، همانطور که در مورد نماز و سایر عبادات از او سئوال می‌شود و به آیات بالا نمی‌توان استناد کرد؛ چرا که اولاً این آیه مال زمانی است که فرد با حالت کفر بمیرد، چنانکه خداوند  أ می‌فرماید:

﴿وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢١٧ [البقرة: ٢١٧].

«و هر کس از شما که از دینش بر گردد و در حال کفر بمیرد، پس آنان اعمال‌شان در دنیا و آخرت تباه شده است، و آنان اهل آتش (دوزخ) اند، و همیشه در آن خواهند بود».

و در صحیح بخاری آمده است که:

حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ مَنْصُورٍ، وَالأَعْمَشِ، عَنْ أَبِي وَائِلٍ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنُؤَاخَذُ بِمَا عَمِلْنَا فِي الجَاهِلِيَّةِ؟ قَالَ: «مَنْ أَحْسَنَ فِي الإِسْلاَمِ لَمْ يُؤَاخَذْ بِمَا عَمِلَ فِي الجَاهِلِيَّةِ، وَمَنْ أَسَاءَ فِي الإِسْلاَمِ أُخِذَ بِالأَوَّلِ وَالآخِرِ».[٢٢٥]

ترجمه: ابن مسعود  س می‌گوید: فردی به نزد پیامبر  ج آمد و گفت: ای پیامبر خدا! آیا به کارهایی که درگذشته انجام داده‌ایم، مؤاخذه می‌شویم؟ فرمود  ج: «کسی که در اسلام به خوبی عمل کند به آنچه که در جاهلیت انجام داده مؤاخذه نمی‌گردد، اما اگر در اسلام به بدی رفتار کند و اعمالش ناشایست باشد به اعمال قبل و بعد اسلامش مؤاخذه می‌گردد».

و لذا آن آیاتی که استناد کرده‌اند مربوط به ما بعد مرگ می‌باشد و نه قبل از مرگ؛ ثانیاً: پس اگر به این آیه برای عدم محاسبۀ اعمال کافر استناد می‌کنند، پس چرا نکاح و بیوع و معاملات آن‌ها را درست می‌دانند؟

و اما دلیل ما برای نظری که ترجیح دادیم، این است که ما می‌دانیم که کفار در دنیا به فروع مکلف می‌باشند، اما بازخواست دنیوی نمی‌شوند و اگر ایمان نیاورند در آخرت است که درباره فروع هم از آنان بازخواست می‌گردد، اما با اسلام‌آوردن تمامی آن‌ها بخشوده می‌شوند و در مورد آن‌ها سؤالی نمی‌شوند و لذا اگر فردی، مسلمان شود نمی‌خواهد قضای نمازهایی را که نخوانده است بخواند و همچنین در مورد سایر عبادات، اما اگر مسلمان نشود وی در مورد نمازها و سایر عبادات مؤاخذه می‌شود، چنانکه خداوند  أ می‌فرماید:

﴿فِي جَنَّٰتٖ يَتَسَآءَلُونَ٤٠ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٤١ مَا سَلَكَكُمۡ فِي سَقَرَ٤٢ قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ٤٣ وَلَمۡ نَكُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡكِينَ٤٤ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِينَ٤٥ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ٤٦ [المدثر: ٤٠-٤٦].

«(اصحاب یمین) که در باغ‌های (بهشت) هستند، و می‌پرسند چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟ می‌گویند: (در جهان) از زمرۀ نمازگزاران نبوده‌ایم ... و روز قیامت را انکار می‌کردیم».

و لذا نذر او منعقد می‌گردد همچنانکه از نماز نخواندن فردی که با کفر مرده است سئوال می‌شود، اما اگر مسلمان شود، از وی بازخواست نمی‌گردد، گویی که نماز خواندن برای وی در حالت کفر منعقد شده است، اما بعد از اسلام ادای آن‌ها از وی ساقط می‌گردد، پس از آنجا که اگر فردی مسلمان شود، از نماز و عبادات مهم دیگرش سئوال نمی‌شود؛ لذا از نذری که قبل از اسلام‌ آوردن منعقد شده و عمل نگردیده سئوال‌نشدن اولی می‌باشد. خداوند  أ می‌فرماید:

﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ [الأنفال: ٣٨].

«(ای پیامبر!) به کسانی که کافر شدند بگو: «اگر (از کفر ودشمنی) دست بر دارند، گذشته‌هایشان آمرزیده می‌شود».

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ إِسْحَاقَ، أَخْبَرَنَا لَيْثُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ، عَنْ ابْنِ شِمَاسَةَ، أَنَّ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ، قَالَ: ... قَالَ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ الْإِسْلَامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الذُّنُوبِ»[٢٢٦].

ترجمه: «اسلام‌آوردن اعمال گذشتۀ (بد) ما قبل خود را قطع می‌کند (و خداوند  أ آن‌ها را می‌بخشد)».

اما چون پیامبر  ج به عمر  س فرمود: به نذرت وفا کن، پس ما هم می‌گوییم: وفاکردن به آن نذر، مستحب می‌باشد.

و همچنین در مسند امام احمد حنبل  / روایتی با سند صحیح آمده است که:

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ بَهْزٍ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي، عَنْ جَدِّي قَالَ: «أَتَيْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ وَاللهِ مَا أَتَيْتُكَ حَتَّى حَلَفْتُ أَكْثَرَ مِنْ عَدَدِ أُولَاءِ، وَضَرَبَ إِحْدَى يَدَيْهِ عَلَى الْأُخْرَى أَنْ لَا آتِيَكَ، وَلَا آتِيَ دِينَكَ»[٢٢٧].

ترجمه: «به نزد پیامبر  ج رفتم و گفتم: ای پیامبر  ج به خدا سوگند به خاطر اینکه به نزد تو نیایم و به دینت وارد نشوم، بیشتر از تعداد انگشتان دستم قسم خوردم...».

همانطور که در این حدیث می‌بینیم، معاویه  س قسم خورد که به نزد رسول الله  ج نرود، ولی رفت و با اینکه تازه مسلمان بودن پیامبر  ج به وی نفرمود که به جای سوگندت کفاره بده و هیچ روایتی هم دال بر امر پیامبر  ج به ادای کفاره به معاویه  س نیامده است و نمی‌توان گفت که این یمین است و با نذر فرق دارد؛ چرا که ما بحث عبادات را به طور عام گفته‌ایم و لذا اگر قرار باشد به خاطر عباداتی از فردی بازخواست شود، از سایر عبادات هم از وی بازخواست می‌گردد و اگر کسی بخواهد تخصیص بزند، باید برای این عموم، نص دال بر تخصیص بیاورد.

امام غزالی  / می‌گوید: اما اینکه پیامبر  ج به عمر  س فرمودند که به نذرت وفا کن، شاید به این خاطر بوده که اسلام‌ آوردنش مانع خیری که در حالت کفر می‌خواسته انجام دهد نگردد.[٢٢٨] اما قول آن‌هایی که می‌گویند: اصلاً منعقد نمی‌گردد، ولی وفاکردن به آن بعد از اسلام مستحب است باهم تناقض دارد، چرا که اگر نذر کافر منعقد نشده است، پس وفاکردن هم لازم نمی‌باشد، چون خود آن‌ها می‌گویند: «منعقد نشده است»[٢٢٩].

و توضیح دادیم که کافران در دنیا، به فروع و عبادات مکلفند، پس باید منعقد شده باشد که مکلف به فروع هستند و فقط وفای به آن در حالت کفر صحیح نمی‌باشد، همانند فرد مسلمانی که جنب است و او ملزم به نماز خواندن می‌باشد، اما با حالت جنابت پذیرفته نمی‌باشد.

[٢٠٦]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٧) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٧٤) / نووی، روضة الطالبین (ج ٢ ص ٥٥٩) / نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩-٤٥٠) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٨١-٨٢) / حاشیة الدسوقي علی الشرح الکبیر (ج ٢ ص ١٦١) / شوکانی، سیل الجرار (ص ٦٩٦) / حلی، شرائع الإسلام (ج ٣ ص ٤٢٨) / ابن المرتضی، البحر الزخار (ج ٥ ص ٤١١) / ابن حجر، تحفة المحتاج (ج ١٠ ص ٦٨) / قرافی، الذخیرة (ج ٤ ص ٧٢).

[٢٠٧]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / نووی، روضة الطالبین (ج ٢ ص ٥٥٩) / نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٩٩) / حاشیتا قلیوبی (ج ٤ ص ٢٨٩) / دمیاطی، إعانة الطالبین (ج ٢ ص ٤٠٦) / قفال شاشی، حلیة العلماء في معرفة مذاهب الفقهاء (ج ٣ ص ١٣١) / ابن شهاب رملی، نهایة المحتاج (ج ٨ ص ٢١٨) / سیوطی، الحاوي للفتاوی (ج ١ ص ٣١-٣٢) / غزالی، الوسیط (ج ٧ ص ٢٥٩) / تهانوی، إعلاء السنن (ج ١١ ص ٣٢٣) / عمرانی، البیان في مذهب الشافعي (ج ٤ ص ٤٧١).

[٢٠٨]- نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩).

[٢٠٩]- کاسانی، بدائع الصنایع (ج ٥ ص ٨١-٨٢) / تهانوی، إعلاء السنن (ج ١١ ص ٣٢٣).

[٢١٠]- ابن حزم، المحلى (ج ٨ ص ٢٦) / حاشیة الصاوي علی الشرح الصغیر (ج ٤ ص ٢٦٦) / حاشیة الدسوقي علی الشرح الکبیر (ج ٢ ص ١٦١) / تهانوی، إعلاء السنن (ج ١١ ص ٣٢٣) / قرافی، الذخیرة (ج ٤ ص ٧٢).

[٢١١]- حلی، شرائع الإسلام (ج ٣ ص ٤٢٨) / نجفی، جواهر الکلام في شرح شرائع الإسلام (ج ٣٥ ص ٣٥٦).

[٢١٢]- ابن المرتضی، البحر الزخار (ج ٥ ص ٤١١).

[٢١٣]- یوسف اطفیش، شرح النیل وشفاء العلیل (ج ٤ ص ٤٢٤).

[٢١٤]- مرداوی، الإنصاف (ج ١١ ص ١١٧) / تهانوی، إعلاء السنن (ج ١١ ص ٣٢٣).

[٢١٥]- ابن حزم، المحلى (ج ٨ ص ٢٥).

[٢١٦]- سیوطی، الحاوي للفتاوی (ج ١ ص ٣١-٣٢) / نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩) / شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٧) / صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٧٤) / قفال شاشی، حلیة العلماء في معرفة مذاهب الفقهاء (ج ٣ ص ١٣١) / عمرانی، البیان في مذهب الشافعي (ج ٤ ص ٤٧١).

[٢١٧]- شوکانی، سیل الجرار (ص ٦٩٧).

[٢١٨]- ابن حزم، المحلى (ج ٨ ص ٢٦).

[٢١٩]- صنعانی، سبل السّلام (ج ٤ ص ٣٧٤).

[٢٢٠]- یوسف اطفیش، شرح النیل وشفاء العلیل (ج ٤ ص ٤٢٤).

[٢٢١]- بخاری (ش: ٢٠٣٢-٦٦٩٧) / مسلم (ش: ٤٣٨٢) / ابوداود (ش: ٣٣٢٧-٣٣٢٧) / ترمذی (ش: ١٥٣٩) / نسایی، سنن کبری (ش: ٣٣٤٩-٣٣٥٠).

[٢٢٢]- شربینی، مغني المحتاج (ج ٤ ص ٤١٠) / تهانوی، إعلاء السنن (ج ١١ ص ٣٢٣).

[٢٢٣]- نووی، المجموع (ج ٨ ص ٤٤٩).

[٢٢٤]- کاسانی، بدائع الصنائع (ج ٥ ص ٨٢) / خن، شربجی و دیب البغا، الفقه المنهجي (ج ١ ص ٤٦٠).

[٢٢٥]- بخاری (ش: ٦٩٢١) / مسلم (ش: ٣٣٣-٣٣٤) / ابن ماجه (ش: ٤٢٤٢).

[٢٢٦]- بیهقی، سنن کبری (١٨٧٥٣) / احمد (ش: ١٧٧٧٧-١٧٨١٣-١٧٨٢٧) / هیثمی، بغیة الباحث في زوائد مسند الحارث (١٠٢٩) / ابن سعد، طبقات (ج ٤ ص ٢٨٦) / ابن ابی خیثمه، التاریخ الکبیر (ج ٢ ص ٦٣٠) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج ٢ ص ٣١) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج ٤٦ ص ١٢٩ و ٦٠ – ج ١٦ ص ٢٢٨ – ج ٢٩ ص ٣٦-) / و امام مسلم با لفظ (یهدم ما کان قبله) این حدیث را آورده است [مسلم (ش: ٣٣٦)].

[٢٢٧]- نسایی (ش: ٢٤٣٦) / معجم الکبیر (ش: ١٠٣٦) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج ١٠ ص ١١) / ابن حبان (ش: ١٦٠) / رویانی، المسند (ج ٢ ص ١١ و ١١٢) / احمد (ش: ٢٠٠٢٢-٢٠٠٣٧-٢٠٠٤٣) / ابن المبارک، الزهد (ش: ٩٨٧) / مروزی، تعظیم قدر الصلاة (ش: ٤٠١-٤٠٢-٤٠٣-٤٠٤) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج ١ ص ١٧٧).

[٢٢٨]- غزالی، الوسیط (ج ٧ ص ٢٥٩).

[٢٢٩]- شوکانی، نیل الأوطار (ص ١٦٣٧).