مقدّمه تأمّلی دربارهی قاعدهی «تَسامُح در ادلّۀ سُنَن»
قبل از پرداختن به کتاب «مفاتیح الجنان» لازم است بدانیم یکی از عللیکه سبب شده اخبار مجعول نامعقول مخالف روح اسلام و انواع خرافات و موهومات در میان مسلمین رواج یابد قاعدهای نابخردانه است به نام «تسامح در ادلّهی سُنَن» با اینکه دربارهی قاعدهی مذکور مطالبی در «عرض اخبار اصول...» آمده است [۴]، امّا هنگام مطالعهی مجدّد کتاب حاضر، ضروری دیدم که در اینجا نیز مختصری دربارهی این مسأله به عرض برسانم:
بدان که احادیث «مَن بَلَغَهُ شَيءٌ مِنَ الثَّواب....إلخ»که به اختصار مشهور است به احادیث «مَن بَلَغَهُ»و مستند و متّکای قاعدهی مضرّهی «تسامح در ادلّهی سُنَن» محسوب میشود، در کتب حدیث از قبیل «محاسن برقی» و «کافی کلینی» و «ثواب الأعمال صدوق» نقل شده و برخی از رُوات آن عبارتاند از: «علی بن ابراهیم» [۵].... قائل به تحریف قرآن و «محمد بن سنان» [۶]کذّاب و «علی بن الحکم»۱ تفرقهانداز و دشمن قرآن و راوی قرآنِ دارای هفده هزار آیهی! [۷]و «عمران الزّعفرانی» و «محّمد بن مروان» مجهول الحال!
در اینجا یکی از روایات مذکور را به عنوان نمونه ذکر میکنیم: «مَنْ بَلَغَهُ شَيْءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَعَمِلَهُ، كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ وَإِنْ كَانَ رَسُولُ اللهِصلَمْيَقُلْهُ».«هرکه را بر کار خیری، خبر [ترتّب] ثواب رسد و او آن کار را به جای آرد، أجر آن را خواهد داشت گرچه رسول خداصآن [حدیث] را نگفته باشد..!» [۸].
شیخ بهایی گفته است: در امور مستحبّ عمل به احادیث ضعاف حتّی اگر بسیار ضعیف باشند و ضعف سندشان جبران نشده باشد [درمیان ما شیعیان] شیوع و رواج دارد [۹]. مجلسی نیز گوید به سبب این اخبار است که میبینی اصحاب ما شیعیان در بسیاری از موارد در سنن و آداب و یا برای اثبات کراهت و استحباب، به اخبار مجهول و ضعیف، استدلال و استناد میکنند. وی راست میگوید و چنانکه تصریح کرده مأخذ و مستند بسیاری از مستحبّاب و مکروهات که علمای ما بدانها قائل شده و طبق آنها فتوی داده و بدین ترتیب آنها را جزو دین خدا شمردهاند و مردم را بدانها تشویق کرده یا از آنها بر حذر داشتهاند احادیث ضعافی است که رُوات آنها ناموثوق و فاسق و فاسدالعقیده و کذّاب و جعّال و احمق یا مجهول بودهاند و چه بسیار از اینگونه اخبار نامعقول و خرافی و ضدّ علم که توسّط علما یا عالم نمایان درمیان مردم ترویج گردیده است!
مخفی نماند که اگر بدون تعصّب و جانبداری کورکورانه در آثار علمای ما تحقیق و تفحّص شود، معلوم میشود که اقوال ایشان در برخی از واجبات و محرّمات نیز متّکی به اخبار ضعاف است، با اینکه علما اتّفاق و اجماع دارند که در حکم به وجوب یا به حرمت، جُز به دلایل مفید علم نمیتوان اتّکاء کرد و حتّی اخبار آحاد غیر محفوف به قرائن قطعیّه را، به هیچ وجه مفید علم و موجب عمل نمیدانند تا چه رسد به اخبار ضعاف!
البته حارِسُالبدع و مروّجالخرافات «محمّد باقر مجلسی»، شاید به منظور تقویت مذکور، مدّعی شده که این اخبار را فریقین نقل کردهاند اما قول او صحیح نیست. خود وی نیز نام کتابی از اهل سنّت را که ناقل چنین حدیثی باشد، ذکر نکرده است. شیخ بهایی در «وجیزه» فرموده: «وهِيَ مِمَّا تَفَرَّدْنَا بِرِوَايَتِهِ»این حدیث [از احادیثی است] که فقط ما شیعیان نقل کردهایم [۱۰]. (فتأمّل)
مجلسی که میل شدید به خرافات دارد و غیراو، برای دفاع از احادیث «مَنْ بَلَغَهُ»و قاعدهی «تسامح در أدلّهی سنن» شبه دلیلی آوردهاند که واضح البطلان است. امّا صرفاً به منظور اطلاع برادران ایمانی از ضعف کلام مجلسی و موافقانش، مطالبی را اجمالاً به عرض میرسانیم:
اولاً: رسول خداصو ائمّه فرمودهاند هر حدیثی باید مؤیَّد به کتاب خدا باشد در حالیکه احادیث «مَن بَلَغَهُ»مؤیدی از قرآن و سنّت قطعیّه، ندارد و حتّی اگر فرض کنیم که یکی از طرق احادیث مذکور «صحیح» است میگوییم اعتبار سند حدیث هنگامی ملحوظ و مقبول است که محتوای حدیث با قرآن ناسازگار نباشد در حالیکه اتّکاء به اخبار ضعیف و اقوالی که مفید علم نیست و حدّ اکثر موجد «ظنّ» است مورد تأیید قرآن کریم نبوده و کتاب خدا در بسیاری از موارد از اتّکاء به «ظنّ» انتقاد نموده است. از جمله در سورهی بقره (آیهی ۷۸) و یونس (آیهی ۳۶) و جاثیه (آیهی ۲۴) و نجم (آیهی ۲۳). قرآن بارها فرموده: ﴿وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا﴾[النجم: ٢٨]«همانا گمان و پندار به هیچ روی [کسی را] از حقّ [و علم] بینیاز نسازد». و نیز فرموده: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ﴾[الإسراء: ٣٦] «چیزی را که بدان علم نداری پیروی مکن». و نیز فرموده: ﴿نَبُِّٔونِي بِعِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾[الأنعام: ١٤٣] «مرا از روی علم و آگاهی خبر دهید اگر از راستگویاناید». و فرموده: ﴿قُلۡ هَلۡ عِندَكُم مِّنۡ عِلۡمٖ فَتُخۡرِجُوهُ لَنَآۖ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾[الأنعام: ١٤٨] «آیا شما را دانشی است که برای ما آن را بیرون آورید شما پیروی نمیکنید مگر گمان را». و نیز فرموده: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦﴾[النحل: ١١٦] «و آنچه را که زبانتان به دروغ میپردازد مگویید که این حلال است و آن حرام است تا [در نتیجه] بر خدا افتراء بندید همانا کسانی که بر خدا دروغ میبندند رستگار نمیشوند». و نیز فرموده:﴿أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾[يونس: ٦٨] «آیا بر خدا چیزی را میگویید که نمیدانید؟».
ثانیاً: اخبار «مَنْ بَلَغَهُ»با آیهی «نبأ» معارض است که فرموده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ٦﴾[الحجرات: ٦] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر فاسقی شما را خبری آورد، تحقیق و بررسی کنید (تا صحّتش بر شما معلوم شود)». بنابراین آیه، قول فاسق قبل از تحقیق و حصول علم، قابل قبول نیست، پس چگونه اخبار منقول از ضعفا و افراد کذّاب و فاسق و فاسد العقیده را که دلیلی بر صحتشان در دست نیست، قبول کنیم؟
میگویند که ما در حکم به استحباب یا کراهت به روایات ضعاف و یا قول راوی ناموثوق و فاسق استناد نمیکنیم بلکه با استناد به اخبار «مَنْ بَلَغَهُ» که لا أقلّ یکی از طرق آن صحیح است، به روایات عمل میکنیم. اما خودشان میدانند که هیچ یک از طرق روایات«مَنْ بَلَغَهُ» «صحیح» نیست بلکه همگی ضعیفاند و فقط یکی از طرق آن را «حسن» شمردهاند. بنابراین، اخبار «مَنْ بَلَغَهُ» که فاقد مؤیّدی از کتاب و سنّت بوده و به لحاظ سند نیز وضع مستحکمی ندارد، قابل اتکاء و استناد نیست و پذیرش اخبار «مَن بَلَغَهُ»در حکم قبول فاسق قبل از تبیّن است! (فتأمّل)
ثالثاً: استحباب یا کراهت از احکام خمسه و مانند وجوب و حرمت از احکام شرعیّه و بخشی از شریعت است و احکام مذکور بدین لحاظ فرقی باهم ندارند. به چه دلیل در حکم به وجوب و حرمت به اخبار غیر صحیح و نا معتبر استناد نمیکنید امّا در استحباب و کراهت بدانها استناد میکنید؟!
شیخ «یوسف بحرانی» که از علمای اخبار است در «الحدائق النّاضرة» در «کتاب الحجّ» پذیرفته که استحباب و کراهت مانند وجوب و حرمت، دو حکم از احکام شرعاند که جُز با دلیل واضح و صریح اثبات نمیشود ولی میگوید فقهایی از قبیل «محمّد موسوی عاملی» صاحب «مدارک الأحکام» چون احتیاطاً نمیخواستهاند اخبار ضعیفه را بالکلّ ردّ و طرد کنند لذا آنها را حمل بر استحباب یا حمل بر کراهت کردهاند. «بحرانی» اعتراف کرده که این کار خطای محض است (= وهو غلطٌ محض) [۱۱].
ما در جواب کسانیکه به اخبار ضعیف ترتیب اثر دادهاند میگوییم: نکتهی مهمّی که نباید از آن غفلت شود این است که اگر فقیه در استنباط احکام احتیاط میکند تا مبادا حکمی از شرع باشد و او آن را از شریعت نشمارد و به همین انگیزه، اخبار ضعیف را بالکلّ طرد و ردّ نمیکند، به همان اندازه باید احتیاط کند تا مبادا حکمی از شرع نباشد و او با اعتنا به اخبار ضعیف، آن را از شریعت قلمداد کند! (فتأمّل). به عبارت دیگر، عمل به قاعدهی «تسامح در أدلّهی سنن» نه تنها موافق احتیاط نیست بلکه خلاف آن است. در واقع احتیاط آن است که به مفاد آیهی «عدم حجّیت ظنّ» [النجم: ۲۸] و «نهی از تبعیّت بدون علم». [الإسراء: ۳۶] و آیه «نبأ» [الحجرات: ۶] عمل شود.
رابعاً: به نقل شیعه و سنی رسول خداصفرموده: «فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَليَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»«هر که عامدانه بر من دروغ بندد باید [بداند که در آخرت] جایگایش را در آتش دوزخ بگیرد» [۱۲]. حدیث «مَنْ بَلَغَهُ»سبب میشود که احادیث افراد کذّاب و فاسق یا مجهول، مورد اعتنا و عمل قرار گیرند و قطعاً شرع اَنور به این کار راضی نیست.
در نتیجهی اِعمال قاعدهی «تسامح در أدلّهی سنن» انواع خرافات و موهومات و عقاید احمقانه و ضدّ عقل و علم که موجب وهن اسلام عزیز و ضعف و عقب ماندگی مسلمین و ایجاد تفرقه و اختلاف میان آنهاست، رواج و اِشاعه یافته و همین عوارض سوء بهترین دلیل بر بطلان قاعدهی مذکور است، فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ.
یکی از مشکلات بزرگ مسلمین مسألهی خرافات و موهومات است و متأسّفانه کمتر دیده شده که آخوندها و معمّمین با بدعتها و خرافات که مورد علاقهی مردم عوام است، مبارزه کنند و برای آگاه ساختن عوام سعی بلیغ نمایند حتّی اگر کسی برای آگاه ساختن مردم قیام کند او را میکوبند و عوام را به او بدبین میسازند. در طول قرون و اعصار گذشته مردم بسیار ظاهربین بار آمدهاند و از حقایق شرع و مسألهی توحید چنانکه باید اطّلاعی ندارند و با قرآن مأنوس نیستند. کتمان حقایق دین توسّط علما و سکوت ایشان در برابر خرافات نیز موجب رواج و استحکام آنها شده است. همه میدانیم که: «سخنان بیمأخذ و جعلیّات بیمستند چه لطمهی بزرگی بر عالم دیانت وارد آورَد و چه صدمهی سخت بر ارکان ملیّت اسلامیّت میزند و چه دستاویزها برای دشمنان دین اسلام فراهم مینماید» [۱۳].
خطر بزرگ خرافات آن است که مردم فکور و بافرهنگ را نسبت به اسلام بدبین میسازد و آنها این اباطیل را به حساب دین خدا میگذارند و نمیدانند که اسلام خود بزرگترین دشمن خرافات و موهومات است و یکی از اهداف اصلی دین، نجات بندگان خدا از غلّ و زنجیر آداب و آیینهای خرافی و آزاد کردن ایشان از چنگال موهومات است. چنانکه فرموده: ﴿يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ﴾[الأعراف: ١٥٧] «(پیامبر) ایشان را به نیکی فرمان داده و از بدی باز میدارد، چیزهای پاک و نیکو را بر آنان حلال و چیزهای بد و پلید را بر آنان حرام میسازد و بارگران (اعمال ناموجّه) و بند و زنجیرهایی را که بر آنان بوده، بر میدارد».
۲از جملهی امور خرافی که مضارّ اجتماعی نیز دارد، اعتقاد به امامزادگانی است که مانند قارج در سراسر کشور ما روییدهاند و اعتقادات مردم را آلودهاند و پول و وقت مردم بیهوده صرف زیارت مزار آنها میشود و برای ترمیم و تعمیر مقابر آنها مبالغ هنگفت خرج میکنند و عدّهای مفتخوار پیرامون آنها به ارتزاق مشغولاند و متأسّفانه از علما نیز صدایی شنیده نمیشود. «عبدالله مستوفی» نوشته است: «در بعضی از دهات امامزادههایی است که پارهای از آنها به وسیلهی خواب دیدن بعضی از مقدّسین دهاتی که مثلاً در فلان نقطه یکی از اولادهای امام مدفون است و کاوش در محلّ و احیاناً یافت شدن پارهای چیزها که دلالت بر دفن مردهای در آن محل میکرده است، ایجاد شده است که اصل و مبنای معقولی ندارند. در این ضمن بعضی شیّادها هم پیدا میشوند که به فکر استفاده از متولّی شدن در امامزاده باهم تبانی میکنند و از همین خوابها که راستش هم حجّت نیست، به دروغ میبینند و با این دروغ دوآتشه مردم سادهی دهات را فریب میدهند و امامزادهای دروغین برای آنها میسازند و از قبّه و بارگاه امامزادهی جعلی که به خرج اهالی ساده برپا شده و نذر و نیازی که برای امامزاده میآورند استفاده میکنند! اتفاق افتاده است که بین دو نفری که امامزادهی جعلی را سرهم کردهاند در موضوعی نزاع واقع شده و یکی از آنها برای اثبات حقّانیّت خود در حضور جماعت به همین امامزاده قسم خورده و رفیقش از فرط عصبی بودن گفته است: کدام امامزاده؟ همین امامزادهای که باهم ساختهایم؟!» [۱۴]
از جملهی خرافاتی که درمیان عوام مسلمین حتّی در تعدادی از عالم نمایان رواج دارد و نتیجهی سکوت علماست، اعتقاد به کرامات و معجزات از جانب قبور ائمّه یا اعقاب آنها و یا سایر بزرگان دین است. در حالیکه چنین اعتقاداتی مخالف اصل «توحید» و عقاید اصیل اسلامی و قرآنی است. در عصر قاجاریّه مردم ترکستان «عقیده داشتند به واسطهی قبور و مزارهای اولیاء الله که در آن ممالک واقع شده، صاحبان همان مزارها، یگانه مدافع وطن آنها هستند، چون که این اولیاءالله در زمان حیاتشان صاحب کرامت بودند و اعمال خارقالعاده از آنها به ظهور میرسید و یقین داشتند از برکت قبور این مردان خدا، کفّار نزدیک سرحدات آنها نتوانندآمد. امّا روسهای کافر بدون اینکه کسی از آنها جلوگیری کند آمدند و خیلی هم نزدیک شدند ولی این اولیاء الله از خود معجزه نشان ندادند!... [سکنهی شهر موسوم به «حضرت ترکستان» از توابع «خوقند» معتقد بودند که] این شهر به واسطهی مزار شریف «سلطان خواجه أحمد» از هر نوع تعرّض کفّار در امان است ولی چندان طول نکشید که در مقابل گلوله ریزی توپهای نظامیان روس، شهر مزبور تسلیم شد!» [۱۵]
در کتاب «امیر کبیر و ایران» به نقل از کتاب «تاریخ و جفرافیای تبریز» آمده است: «... آنچه مربوط به مطالب ما در اینجاست اینکه علمای معتبر تبریز از امیر [کبیر] حمایت میکردند تا اینکه بقعهی «صاحب الأمر» در میدان «صاحب الزّمان» تبریز معجزه فرمود (سنهی ۱۲۶۵)! قصّابی گاوی را برای کشتن میبرد، گاو، بندگسیخت و به بقعه پناهنده گردید. چون قصّاب خواست آن را بیرون کشد، در دم افتاد و جان داد [۱۶]. گاو از آنجا یکسره به خانهی میرزا حسن متولّی بگریخت. لابدّ به حیوان زبان بسته الهامی رسید بود! پس گفتند: حضرت صاحب الأمر معجزی کرد... همهی دکانها پر چراغ و بانگ صلوات بود، و تهنیت همی گفتند که «تبریز» شهر صاحب الأمر شد و از مالیات و حکم حُکّام معاف است! پس از این، حکم با بزرگ مقام است.... مسجد و مقام سراسر پر چراغ بود، و لولیان بربام بودند و کوس همی زدند!
نادر میرزا که ناظر این صحنهی نمایش بود، مینویسد: آن گاو را «میر فتّاح» برده بود جُلّی از بافتهی کشمیر بر او انداخته، فوج همی رفتند و بر سُمّ آن حیوان بوسه همی زدند، وقیعهی (= سرگین) آن حیوان به تبرّک همی ربودند! بزرگان بدانجای چراغدانها و پردهها به نذر همی بردند تا به جاییکه سفیر انگلیس چهل چراغی بلور بفرستاد و بیاویختند. آنجا خُدّام و فرّاشها بگماشته، مردم نواحی، فوج فوج با چاوشی به زیارت همیآمدند! همه روزه معجزهی دیگر همیگفتند که فلان کور بینا شد و فلان گُنگ به زبان آمد و فلان لنگ پای گرفت! برخی از بزرگان بدین کار بیشتر قوت همیدادند. تا یک ماه کس را قوّت نبود سخنی در این کند. از قضای ایزدی گاو بمرد. امّا مردم دست برادر نبودند و حکمران کجا یارای دم زدن داشت... الخ» [۱۷].
معیّر الممالک نوشته است: «یکی از خدمهی اندرون مرتکب خلافی شد و از آنجا که دانست مورد خشم و باز خواست خانم خود قرار خواهدگرفت شبانگاه قرار نمود و در حضرت عبدالعظیم متحصّن شد. چون این خبر به گوش شاه رسید سخت به رقّت آمد.... آنگاه برای آنکه اهل اندرون ملجأ و مأمن نزدیکتری داشته و هنگام ضرورت بدان پناه برند، در نهان به یکی از گیس سپیدان حرم دستور داد تا شهرت دهد که خواب نما شده و به وی گفتهاند در پای چنار کهنسال گُشن شاخ در کنار مظهر قنات «مهرگرد» واقع در اندرون امام زادهای به نام «عبّاسعلی» مدفون است! همینکه این آواز در اندرون پیچید اهل حرم شادیها کردند و از شاه خواستند تا نردهای دور آن درخت کشیده شود! شاه به نصب نرده امر نمود و آن را به رنگ سبز اندود کردند! از آن پس درخت مزبور به چنار عبّاسعلی معروف شد. زیارتنامهی مخصوصی به تنهی آن آویختند و اطرافش شمعدانهای نقره کوبیده هر شب شمعها در آن افروختند! رفته رفته چنار مزبور اهمّیتی بسزا یافت و بست محکمی شد. اهل اندرون نذور خود را از قبیل حلوا و غیره درپای آن میپختند و به بدنه و پوستش دخیلها میبستند. بدین طریق برای نیازمندان حرم، نقطهی توجّه و مأمن نزدیکی به وجود آمد» [۱۸].
در زمان ما نیز پس از در گذشت آیت الله سید کاظم شریعتمداری، طرفدارانش مخفیانه اعلامیهای منتشر کرده و برای او زیارتنامهای ساختند! همچنین پس از درگذشت رقیبش که قدرت را به دست داشت از بیت المال این مردم نیازمند، حرمی با گنبد و دو منارهی بلند ساخته و زیارتنامهای نیز تهیّه کردهاند! و دستگاه و دکّان دیگری به دکانهای قبلی افزوده شده است!
[۴] رجوع کنید به کتاب مذکور، صفحهی ۷۲ به بعد. [۵] برای آشنایی با وی رجوع کنید به «عرض اخبار اصول....» ص۷۲ و ۱۰۵ و ۱۵۸. [۶] وی در «عرض اخبار اصول» صفحهی ۳۰۹ معرّفی شده است. [۷] برای شناخت او رجوع کنید به «عرض اخبار اصول...» ص ۲۸۱ و ۶۸۰ و ۷۷۴ - وی فقط روایت قرآن دارای هفده هزار آیه را نقل نکرده بلکه روایات دیگری نیز دارد که دالّ بر تحریف قرآناند! رجوع کنید به بحار الأنوار ج۸۹، ص۴۸، حدیث۷ و ص۵۰، حدیث ۱۳ و ص۵۹، حدیث ۴۱. [۸] بحار الأنوار ج۲، (کتاب العلوم، باب ۳۰) ص ۲۵۶، حدیث ۱، به نقل از «ثواب الأعمال» شیخ صدوق. [۹] قد شاع العملُ بالضّعاف في السّنن وإن اشتدَّ ضعفها ولم تُجْبَر. (کتاب الدّراية من مؤلفات شيخنا البهائي، معروف به «وجیزه»، چاپ سنگی، فصل دوّم، صفحهی چهارم). [۱۰] وجیزهی شیخ بهائی، چاپ سنگی، فصل دوّم، صفحهی چهارم. [۱۱] متأسّفانه خودش وسایرین، بارها این خطای محض را در کتب فقهی خویش مرتکب شدهاند! ـ این روزها کتاب «الحدائق الناضرة» در دسترسم نیست تا شمارهی جلد و شمارهی صفحه را ذکر کنم. مطلب بالا را از دفترچهی یادداشت خود ذکر کردهام. [برقعی] [و نص عبارت عربی شیخ یوسف بحرانی چنین است: " لكنه [أي صاحب المدارك] وأمثاله جَرَوْا على هذه القاعدة الغير المربوطة والكلية الغير المضبوطة، من حَمْل الأخبار الضعيفة متى رموها بالضعف على الاستحباب أو الكراهة تفادياً من طرحها بالكلية. وهو غلط محض، فإنَّ الاستحباب والكراهة أيضاً حكمان شرعيان كالوجوب والتحريم لا يجوز القول بهما إلا بالدليل الصحيح الصريح". «الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة»، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، قم، ۱۴۰۵ هـ. ق.، [۲۵ مجلداً]، ج۱۶، ص۸۹.] (مُصحح) [۱۲] نهج البلاغه، خطبهی ۲۱۰ و بحار الأنوار، ج۲، ص۱۱۷ و صحیح مسلم ج۱، ص۱۰ و سنن ابن ماجه ج۱، ص۱۴. [۱۳] مفاتیح الجنان، دیباچه، ص ۲. [۱۴] شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجاریه، تألیف عبدالله مستوفی، ج۳، ص۵۷۴. [۱۵] تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، تالیف محمود محمود، انتشارات اقبال، ج۳ ص۸۴۶. [۱۶] نگارنده گوید که به احتمال قوی، وی همانجا سکته کرده است، زیرا قصّابها چربی زیاد میخوردهاند. [۱۷] امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیّت، ص ۴۲۸ و ۴۲۹. [۱۸] یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدّینشاه، دوستعلی معیّر الممالک، کتابفروشی علمی، فصل «افسانهی چنار عبّاسعلی».