فصل نهم
این فصل مربوط به ماه ربیع الأوّل است. مؤلّف مفاتیح گوید: «شب اوّل سال سیزدههم بعثت مبدأ هجرت حضرت رسولصبود از مکّهی معظّمه به مدینه منوّرهی و در آن شب در غارثور مختفی شد و حضرت أمیر÷جان خود را فدای جان شریف او نمود و درجای آنحضرت خوابیده از شمشیرهای قبائل مشرکین پروا نکرد و فضل خود و مواساة و برادری خود را با حضرت رسولصبر جمیع عالَم ظاهر گردانید و آیهی کریمهی: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ٢٠٧]در شأنش نازل شد». میگوییم: این کلام کاملاً صحیح است و همه قبول دارند ولی شما میگویید چیزی ـ از جمله گذشته و آینده ـ بر امام مخفی نیست (باب ۱۰۶کافی) [۴۹۷]بنابراین امام عالِم به «ما کانَ وَما يَكونُ وَما هُوَ كائِنٌ» میدانست که از مشرکین صدمهای به او نمیرسد و کسی که بداند ضرری به او نمیرسد و به کاری ظاهراً خطرناک اقدام کند امتیاز و فضیلتی برای او نخواهد بود. به علاوهی اینکه در همین شب رسول خداصبا همراهی ابوبکر به غارِ ثَور رفت و مقدّمات سفر آنحضرت از طعام و سایر لوازم را ابوبکر فراهم کرده بود و در غار ثور ابوبکر که علم به آینده نداشت با خطر مشرکین مواجه بود و آیهی ۴۰ سورهی توبه در شأن رسول خداصو ابوبکر نازل گردید. شما اگر پیرو علی÷هستید که مظهر انصاف و عدالت بود، چرا به زحمات ابوبکر در طول سفر مخفیانه به مدینه و این اقدام خطرناک او، هیچ اشارهای نکردهاید؟! متأسفانه دربارهی این آیه که نزولش در مورد ابوبکر قابلِ انکار نبوده به عوام سخنانی از این قبیل میگویند که: بودنِ ابوبکر با رسول خداصدر غار ثور، فضیلتی برای او نیست چنانکه حضرت یوسف÷نیز در زندان با چند مشرک همراه و مصاحب بوده است! امّا پرواضح است که مصاحبت و همنشینی مشرکان با حضرت یوسف÷در زندان اختیاری و به خواست خودشان نبوده امّا همراهی و همکاری ابوبکر با پیغمبر اکرمصدر طول سفر هجرت و در غار ثور خود خواسته و انتخابی بوده است و او بدون اطّلاع از آینده، جان و مالش را در همراهی با پیامبر در طبق اخلاص نهاد و در معرض خطر قرار داد.
و یا میگویند معیّتِ إلهی که در آیۀ۴۰ سورۀ توبه آمده همان معیّت و احاطهی إلهی است که همه کس و همه چیز را شامل میشود و حتّی کفار نیز از این معیّت و إحاطه خارج نیستند و طبعاً این موضوع فضیلتی برای ابوبکر نخواهد بود! حال آنکه مغالطه و عوامفریبی میکنند، زیرا معیّت و إحاطۀ مورد نظرآنها احاطه و قیّومیّت تکوینیِ إلهی است که در این آیه، مورد نظر نیست وپیامبر در موقع خطر به همراه خود نمیگوید که اندوه مدارکه خدا با ماست همچنانکه با کفّار و حیوانات و جمادات است! اینها با این سخنان متعصّبانه، حتّی شأن پیامبر را مراعات نمیکنند! بدیهی است که در آیهی ۴۰ سورهی توبه معیّت تأییدی و مشفقانه مورد نظر است. یعنی لطف و حمایت إلهی با من و تو است چنانکه خدا به حضرت موسی و هارون ـ عَلَیهِمَاالسَّلام ـ فرموده: ﴿لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦﴾[طه: ٤٦]«بیم مدارید که همانا من با شمایم، میشنوم و میبینم». آیا خدا هنگامی که موسی و هارون بیمناک اند به آنها میفرماید من همان طور که با فرعون و سایر موجوداتام با شما هستم؟! أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟خدا در مورد معیّت لطفیِ خود نسبت به متّقین فرموده: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ ١٢٨﴾[النحل: ١٢٨]«همانا خداوند با کسانی است که تقوی پیشه کردند و کسانیکه نیکوکردار هستند». بنابراین معیّت إلهی در آیهی منظور، فضیلت بزرگی برای ابوبکر است زیرا معیّتِ تأییدی و حامیانهی خدا، مؤمنین و متّقین واقعی را شامل میشود.
و یا میگویند ابوبکر ایمان درستی نداشته و إلا کسی که با پیامبر خدا باشد از چیزی نمیترسد! در حالیکه قرآن میفرماید: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾[التوبة: ٤٠]«اندوه مدار که همانا خدا با ما (= من و تو) است». اوّل آنکه شما «لَا تَحۡزَنۡ= اندوه مدار» را به معنای «لاتَخَفْ= نترس» میگیرید که این خیانت به آیه و بر خلاف انصاف علمی است! به نظر ما درست نیست که پیرو علی÷صداقت را کنار بگذارد و آیهی قرآن را نادرست ترجمه کند! (فتأمّل دون العَصَبِيَّة).
دوّم: آنکه حُزن و غصّهی ابوبکرِ فاقدِ علم غیب بجا و نامذموم است زیرا رسول خداصظاهراً و کاملاً در معرض خطر بود و با در خطر بودن او مجاهدتها و تعالیم و شریعت او نیز در معرض خطر بود و به نظر ما هر مسلمان صادقی باید در این موقع محزون باشد. چگونه شما حزن و اندوه ابوبکر را مذموم شمردهاید؟! به اضافه اینکه مغموم بودن از غربت و ناأمنی خصوصاً برای کسیکه عالم به غیب نیست، محسوب نمیشود.
سوّم: آنکه نهی در این آیه، نهی حرمت نیست بلکه نهی همدلانه و برای دلداری است. چنانکه خدا مکرّر به رسول خود فرموده: ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ﴾ «اندوه مخور» از آن جمله میفرماید: ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُ فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ ١٢٧﴾[النّحل:۱۲۷ و النّمل:۷۰] «و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نیرنگ میکنند دلتنگ مباش». قرآن از زبان فرشتگان به حضرت لوط÷میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَا تَخَفۡ وَلَا تَحۡزَنۡ إِنَّا مُنَجُّوكَ﴾[العنكبوت: ٣٣] «و (فرستادگان إلهی) گفتند: نترس و اندوه مدار که همانا ما نجات دهندگان توییم». ویا به پیغمبر اکرم فرموده: ﴿فَلَا يَحۡزُنكَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّا نَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَ ٧٦﴾[يس: ٧٦]«پس گفتارشان تو را اندوهگین نسازد که همانا ما آنچه را نهان میسازند و آنچه را آشکار مینمایند، میدانیم». آیا اینکه رسول خدا از عداوت و مکر و نیرنگ کفّار و مخالفین محزون بوده، کار حرامی مرتکب شده است؟ البتّه خیر. بنابراین نهی در آیهی ۴۰ سورهی توبه نیز، نهی تحریمی نبوده بلکه نهی دلداری است. اگر ما راست میگوییم که شیعهی علی÷هستیم باید انصاف و صداقت او را نیز سرمشق خود قرار دهیم و إلا صِرفِ ادّعا هیچ سودی ندارد. (فتأمّل).
دربارهی روز نهم ربیع الأوّل گوید: «روز عید بزرگ و روز عید «بَقر» یعنی شکافتن است و از برای آن شرح بزرگی است که در جای خود ذکر شده». ولی توضیح نداده که چرا عید است. مقصود اینان روزی است که خلیفهی ثانی در محراب نماز، با شمشیر یک کافر مجوس مجروح گردید و بر اثر جراحت در گذشت. امّا اینان به جای لعن و نفرین آن مجوسِ قاتل که داماد علی÷و پدر زن رسول خداصرا کشته، این روز را عید بزرگ میخوانند و کسی را که امتیاز بیعت علی÷با خود را دارا بوده، شهید محراب نمیشمارند و در این روز چه کارهای نامعقول و لغوی انجام میدهند! کسیکه مدّتی را در حوزههای علمیّهی شیعه گذرانده باشد میداند که چه میکنند! مجلسی دربارهی این روز در «زاد المعاد» (ص ۴۰۴ به بعد) مینویسد: «و امّا روز نهم این ماه بدان که میان علمای خاصّه و عامّه در تاریخ قتل عمر بن الخطاب ـ عَلَيهِ اللَّعنَة وَ العَذاب ـ خلاف است و مشهور میان فریقین آن است که قتل آن ملعون در روز بیست و ششم ماه ذی الحجّه واقع شد و بعضی بیست و هفتم نیز گفتهاند و مستندِ این دو قول نقل مورّخان است و از کتب معتبره چنان معلوم میشود که چنانچه الحال میان عوام شیعه مشهور آن است که قتل او در نهم ماه ربیع الأوّل واقع شده است و سابقاً میان جمعی از محدّثین شیعه نیز چنین مشهور بوده است و سیّد بزرگوار علیّ بن طاوس در کتاب «إقبال [الأعمال]» اشاره نموده است به آنکه ابن بابویه/روایتی از حضرت امام جعفر صادق÷روایت کرده است که آن ملعون در روز نهم ماه ربیع الأوّل به درک أسفل جحیم متوجّه شده است.....».
با اینکه اسلام بر وحدت و اتّحاد مسلمین تأکید شدید نموده، نمیدانم چرا این نویسندگان این قدر بر ایجاد تفرقه و فاصله میان مسلمین اصرار دارند؟! وای به حال مسلمین با این نویسندگان!
دربارهی دعای «اَللّهُمَّ أنتَ حَيٌّ لا تَمُوتُ....»میگوید: «چون سندش را منتهی به معصوم ندیدم مراعات اختصار را أهَمّ دیدم، هرکه طالب است رجوع به زاد المعاد نماید!» باید پرسید: آیا سایر مطالبی که نقل کرده، سند صحیحی دارد؟! البته خیر! ثانیاً نقلی را که مدرک صحیح ندارد باید رها کرد نه آنکه رجوع دهیم به کتابهای دیگر!
همچنین از قول سیّد بن طاوس خرافی میگوید: «من یافتم طائفهی نصاری و جمعی از مسلمین(؟!) را که تعظیم بزرگی از روز ولادت عیسی÷مینمایند و تعجّب کردم که چگونه مسلمانان قانع شدند که روز مولود پیغمبرشان که أعظم از همهی پیغمبران است به این مرتبه از تعظیم باشد.....الخ». باید گفت: آیا نصاری که جشن میگیرند و اموال بسیار در این کار صرف میکنند به امر حضرت عیسی÷چنین میکنند؟! البتّه خیر. در اسلام نیز چنین توصیهای نیست و شارع صرف کردن اموال برای چراغانی و چاپ انواع أوراق و..... را برای ولادت انبیاء و اولیاء نمیپسندد در حالیکه این همه فقیر و بیمار و بیسواد در جامعهی مسلمین وجود دارد. به همین سبب أمیرالمؤمنین در دورهی خلافت خود، برای سالگرد تولّد یا وفات رسول خداصیا پسران پیامبر یا حضرت زهرا-علیها السلام- ، مراسم جشن یا عزاداری نگرفت و اعلام تعطیل نکرد و به خلفای قبل از خود نیز اعتراض نفرمود که چرا برای تولّد و رحلت پیامبر صمراسم جشن یا عزاداری برپا نمیکنند؟! آیا شما میل دارید در این امور، مسلمین مقلّد نصاری باشند؟!
[۴۹۷] دربارهی احادیث باب ۱۰۶ کافی مراجعه شود به عرض اخبار اصول، ص ۶۱۳ تا ۶۲۰.