فصل دوّم
این فصل مربوط است به «إذن دخول هر یک از حرمهای شریفه»، لذا میپرسیم: آیا کسیکه میخواهد بر سر قبری حاضر شود اذن دخول میخواهد و اجازه میگیرد؟ و اگر اجازه میگیرد چه کسی به او اجازهی ورود میدهد؟
صاحب مفاتیح میگوید: «اوّل شیخ کفعمی فرموده چون خواستی داخل شوی به مسجد حضرت رسولصیا در یکی از مشاهد مشرّفهی ائمّه-علیهم السلام- پس بگو:«اَللّهُمَّ إنّي وَقَفْتُ عَلى بابٍ مِن أبوابِ بُيوتِ نَبِيِّكَ.... أعْلَمُ أنّ رَسولَكَ وخُلَفاءَكَ -علیهم السلام- أحياءٌ عِندَكَ يُرْزَقونَ يَرَونَ مَقَامِيْ ويَسْمَعونَ كَلامِيْ ويَرُدُّونَ سَلاَمِيْ..... الخ»«خدایا، من به دری از درهای خانههای پیامبرت ایستادهام..... میدانم که رسول تو و خلفای تو نزد تو زندهاند و روزی میخورند و ایستادنم را میبینند و گفتارم را میشنوند و سلامم را جواب میدهند.... الخ!» [۵۰۹]میخواهد بگوید قبور امامان و امامزداگان، خانههای پیامبرصاست! آیا این دروغ نیست؟! آیا هنوز خانهی رسول خداصباقی است؟! آیا اصحاب پیامبر به زیارت قبر مطهّر پیامبر میرفتند و إذن دخول میخواندند؟!
دیگر آنکه بزرگان دین گرچه زندهاند امّا در دنیای باقی و عِندَ رَبِّهِمۡزندهاند و در دنیای فانی نیستند. یعنی ﴿أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾میباشند نه «أحياءٌ عِندَ خَلْقِهِ ویا عِندَ قَبرِهِ!» (فتأمّل). رسول خداصکه مقامش از همه بالاتر بود، زمانیکه در دنیای فانی و بین مردم بود یعنی قبل از رحلت، از همه چیز باخبر نبود و همه جا را نمیدید و در یک آن، جواب چندین نفر را نمیداد و لازم نیست که پیامبر یا امام از همه جا و همه چیز مطلّع باشد. علاوه بر این، خدا دربارهی ایشان فرموده: ﴿لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾یعنی: بزرگان دین در دنیای باقی نه بیمی دارند و نه اندوهی. در حالیکه اگر از احوال و گفتار مردمِ دنیای فانی با خبر باشند همواره باید غصّه و اندوه داشته باشند.
بنابراین، معلوم میشود آنچه اهل غلوّ از قبیل کفعمی و نظایر او بافتهاند ضدّ قرآن است. زیرا قرآن فرموده انبیاء إلهی پس از رحلت از دنیا خبر ندارند و در قیامت نیز میگویند ما را پس از وفات علمی به احوال امّت نیست. [البقرة: ۲۵۹ و المائدة: ۱۰۹ و ۱۱۷].
۷۸سپس میگوید: «أَأَدخُلُ يا حُجَّةَ الله؟»«ای حجّت خدا آیا وارد شوم؟» در حالیکه بنا به فرمودهی قرآن پس از انبیاء کسی از جانب خدا حجّت نیست. [النِّساء: ۱۶۵]. و أمیرالمؤمنین نیز تصریح فرموده که با حضرت ختمی مرتبتصحجّت إلهی پایان یافته است. «تَمَّت بِنَبِيِّنا مُحَمَّدٍص حُجّتُهُ».(نهج البلاغه، خطبهی ۹۱).
و میگوید: «پس عتبهی مبارک را ببوس» در حالیکه میدانیم در زمان ائمهی عتبهای نبوده تا ایشان امر به بوسیدن کنند و تمام این ضرایح و مقابر با شکوه و جلال را شاهان ستمگر و وزرای غارتگر ساختهاند!
گذشته از اینها مدرک و سند کفعمی و نظایر او برای این إذن دخولها چیست؟ آیا کفعمی حقّ تشریع دارد و میتواند چیزی به دین اسلام بیفزاید؟! چرا کفعمی سند ادّعای خود را ذکر نکرده است؟
مؤلّف مفاتیح اضافه میکند که: «دوّم إذن دخولی است که علّامهی مجلسی (ره) از نسخهای قدیمه از مؤلّفات اصحاب برای دخول در سرداب مقدّس و بقاع منوّرهی أئمه-علیهم السلام- نقل فرموده!» کدام نسخهی قدیمه؟ چرا از مؤلّف آن نامی نبرده است؟ آیا این هم شد مدرک شرعی؟! آیا صِرف قدیم و کهنه بودنِ نسخهای موجب حجّیّت شرعی آن میشود؟ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟
جالب اینکه در این إذن دخول بیسند و مدرک هرچه خواسته، خرافات به هم بافته که نه با دین موافقت دارد نه با تاریخ، از قبیل اینکه گوید: «مُلُوکنا أفضلُ المَخلوقين»که این به وضوح تمام، دورغ است و کسی نیست که نداند پادشاهان ما بهترین مخلوقات نبودهاند! و یا گوید: «مِن أئِمَّةٍ مَعصومين»در حالیکه آنان خود را معصوم نخواندهاند! ویا گوید: «واللهُ أکبَرُ الَّذی أظهَرَهُم لَنا بِمُعجِزاتٍ يَعجُزُ عَنهَا الثَّقَلان»«و خداوند بزرگی که ایشان را برای ما با معجزاتی که ثقلین از آوردنش عاجزند، ظاهر فرمود!» میپرسیم خداوند امام حسن÷را با چه معجزهای آشکار فرمود؟ و امام حسن÷کجا فرمود من حُجَّةُ الله هستم؟!
عجیب این است اینان إذنِ دخول میخوانند ولی بدون آنکه إذن داده شود، وارد میشوند؟! أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟
درصفحه ۳۱۸ گوید: «بدان که مستحبّ مؤکد است در حقّ قاطبهی مردم خصوص حُجّاج، مشرّف شدن به زیارت روضهی مطهّره و آستانهی منوّرهی فخر عالمیان حضرت سیّد المرسلین محمد بن عبداللهصو ترک زیارت آنحضرت باعث آن میشود که در حقّ او جفا شود(؟!) در روز قیامت و شیخ شهید (که از فقهای شیعه بود) فرمود که اگر مردم ترک زیارت آنحضرت کنند بر امام است که ایشان را مجبور کند به رفتن به زیارت آنحضرت زیرا که ترک زیارت آنحضرت موجب جفای مُحَرّم است!» حال اگر کسی از این بدعتگذاران بپرسد: آیا در زمان حیات دنیوی رسول خداصاگر مؤمنی که مثلاً در قبیلهای دور از مدینه زندگی میکرد و به زیارت آنحضرت نمیرفت، مقصّر بود و مرتکب جفا شده بود؟ جوابی جُز هیاهو و تهمت و افتراء نخواهند داشت! معلوم میشود که شهید از أحوال و کردار اصحاب پیغمبر پس از رحلت آن بزرگوار [۵۱۰]مطلّع نبوده و یا تجاهل کرده تا خرافات خود را به کرسی بنشاند!
در صفحهی ۳۱۹ حدیثی نامعتبر از «اسماعیل بن مهران» [۵۱۱]آورده که مدّعی است امام صادق÷فرموده: «هرگاه احدی از شما حجّ کند باید که حجّش را ختم کند به زیارت ما که این از تمامی حجّ است». (بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۳۹) و یا از قول دو راوی ضعیف موسوم به «هارون بن مسلم» و «مَسعَدة بن صدقه» [۵۱۲]مدّعی است که رسول خداصفرموده: «هر که مرا زیارت کند در حیات من یا بعد از وفات من، در روز قیامت شفیع او گردم». ما عیوب این روایات و سایر احادیثی که در این فصل آورده، در کتاب «زیارت و زیارتنامه» (ص ۲۳۰ به بعد) بیان کردهایم و در اینجا تکرار نمیکنیم.
۷۹متأسّفانه خرافهفروشان دائماً سعی دارند که مردم ندانند که انتخاب شفیع با مردم نیست بلکه با خداست. دیگر آنکه انبیاء و اولیاء پس از رحلت به دنیای باقی، با عالم فانی ارتباط ندارند. در حالیکه همان امامانی که خرافهفروشان دائم مردم را به زیارت مرقد ایشان تشویق و ترغیب میکند برخلاف خواستهی ایشان فرمودهاند! از آن جمله امام باقر÷میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللهِ ص وَالِاسْتِغْفَارُ لَكُمْ حِصْنَيْنِ حَصِينَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ، فَمَضَى أَكْبَرُ الْحِصْنَيْنِ وَبَقِيَ الِاسْتِغْفَارُ؛ فَأَكْثِرُوا مِنْهُ فَإِنَّهُ مِمْحَاةٌ لِلذُّنُوبِ؛ قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ٣٣﴾[الأنفال: ٣٣]«رسول خداصو استغفار برای شما دو دژ مستحکم در برابر عذاب [إلهی] بودند، دژ بزرگتر [از میان ما] رفت و استغفار [برایمان] باقی ماند. بدان بسیار بپردازید که محوکنندهی گناهان است. خداوند ـ عَزَّوَجلَّ ـ فرموده: (ای پیامبر) تا تو درمیان ایشانی خدا آنان را عذاب نخواهد کرد و خدا ایشان را عذاب نخواهد کرد درحالیکه استغفار میکنند» [۵۱۳]. (بحارالأنوار، ج۹۰، ص۲۷۹ و ۲۸۱). بنابراین ما امروز به رسول خداصدسترسی نداریم و باید استغفار کنیم، امّا متأسفانه افراد خرافی از قبیل مؤلّف مفاتیح مردم را تشویق میکنند که به زیارت مراقد بزرگان دین بروند از جمله حضرت فاطمه زهرا-علیها السلام- که قبر حضرتش معلوم نیست و میگوید قبر آنحضرت در سه موضع محتمل است، و در هر سه موضع مطلوب است که آنحضرت با جملات رکیکه [۵۱۴]زیارت شود! در این زیارت خطاب به آنحضرت میگوید: «إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدَيقِنَا لَهُمَا»یعنی: «اگر ما تو را تصدیق نمودیم تو ما را به پدر و شوهر خود ملحق فرما!» آیا ائمهی مأمور ایصال مردم به مقامات مختلف آخرت هستند؟! دیگر آنکه آیا اگر کسی یک ساعت مقابل قبرشان تملّق بگوید و چاپلوسی کند میپسندند؟! علاوه براین اموات، گوشی که با آن صداهای طبیعی این عالم را بشنوند ندارند و آنها بدون آلت شنوایی دنیوی، صداهای دنیای فانی را نمیشنوند و فقط خداست که برای شنیدن محتاج آلت شنوایی نیست چنانکه أمیرالمؤمنین÷در وصف حقّ تعالی فرموده: «وَالسَّمِيع لابِأداةٍ وَالبَصِير لابِتَفريقِ آلَةٍ»«شنوای بدون وسیلهی شنوایی و بینای عاری از وسیلهی [بینایی]». (نهج البلاغه، حطبهی ۱۵۲) و فرموده: «بَصِيرٌ لايُوصَفُ بِالحاسَّةِ»یعنی: «بینایی است که [نیاز به] حسّ بینایی ندارد» (نهج البلاغه، خطبهی ۱۷۹)، ولی سایر موجودات برای دیدن و شنیدن و..... نیازمند آلت مخصوص هستند.
البتّه گوش جاعلینِ زیارتنامهها شنوای این حقایق نیست زیرا غرض آنها علاوه بر سودجویی، ایجاد تفرقه بین مسلمین بوده تا از یکدیگر دور شده و ضعیف شوند. چنانکه در زیارت حضرت زهرا-علیها السلام- (ص ۳۲۳) پس از اینکه مقداری بر آن مخدّره تملّق و چاپلوسی میکند، میگوید: «وَمَنْ جَفاكِ فَقَدْ جَفا رَسُولَ اللهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذى رَسُولَ اللهِ....... أُشْهِدُ اللهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضَيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ».«هرکه به تو جفا کند به رسول خداصجفا کرده و هر که تو را بیازارد، رسول خداصرا آزرده است..... خدا و پیامبران و فرشتگان را شاهد میگیرم که همانا من از کسی که تو خشنود باشی نیز خشنودم و بر هرکه غضبناک باشی من نیز غضبناکم!»
میخواهد بگوید اصحاب پدرت که سالها تحت تعلیم و تربیت آن بزرگوار بودند یعنی مهاجر و انصار که خدای متعال در آیات متعدّد ایشان را ستوده است به تو جفا کردند و ما باید با چنین کسانی اظهار عداوت کنیم تا دشمنان اسلام خوشحال شوند! حال اگر به فرض محال فاطمه-علیها السلام- زنده شود و به دنیای فانی باز گردد و بگوید من کینهی کسی را ندارم و بر کسی غضبناک نیستم و دست از این جنجال و غوغا بردارید و دست اتّحاد به هم داده و به فکر مشکلات اسلام و مسلمین باشید، در جواب میگویند: خیر! باید غضبناک باشی و اگر تو راضی باشی ما راضی نیستیم! زیرا رونق دکانشان به همین اختلاف و کینه ورزیهاست!
روضه خوانی در روضهی حضرت زهرا-علیها السلام- این بیت را میخواند که: عُمَر در زد بــه پهلویــش شکست از کینه بازویش.... الخ چون از منبر پایین آمد به او عرض کردم به اتّفاق مورّخین و محدّثینِ شیعه حضرت علی÷دختر همین حضرت فاطمه-علیها السلام- را به عقد خلیفهی ثانی عُمَر بن الخطّاب در آورد (کافی، ج۲ ص ۳۱۱ طبع هند، تهذیب الأحکام طوسی، ج۳ ص ۳۸۰ و مناقب آل أبیطالب، ابن شهر آشوب، ج۳ ص ۱۶۲ و مسالک الأفهام، شهید ثانی، چاپ ایران، باب النّکاح و سایر کتب معتبرهی دیگر) و أمیرالمؤمنین÷از عمر دو نواده داشت به نام زید الأکبر و رقیّه. سپس به روضه خوان عرض کردم اگر آنچه تو میگویی راست بوده چگونه علی÷به این عمل اقدام کرد و دختر حضرت زهرا-علیها السلام- را به عقد قاتل او در آورد و چگونه دختر فاطمه به این عمل راضی شد و با قاتل مادرش ازدواج کرد و چگونه حضرات حسنَین-علیهما السلام- دو برادر غیرتمندِ او به این کار راضی شدند؟! در جواب گفت: من این موضوع را نمیدانستم! چه کنیم با کسانی که این قدر جاهلاند امّا پول میگیرند و روضه میخوانند و هر سال بین مسلمین ایجاد عداوت میکنند؟!
۸۰در فصل زیارت ائمّهی بقیع خطاب ائمّه میگوید: «يا أبناءَ رسولِ اللهِ عَبدُکُم وَابنُ أمَتِکُمُ الذّليلُ بَينَ أيديکُم»«ای فرزندان رسول خداصبندهی شما و کنیززادهی ذلیل شما در برابر شماست!» [۵۱۵]آیا کسی که چنین میگوید رسول خداصرا میشناسد و از سیرهی آنبزرگوار اندک خبری دارد؟ لا وَاللهِ. آیا رسول خدا صاجازه میداد که اصحابش با او بدین صورت سخن بگویند؟ یا اینکه آنها را نهی میفرمود؟ معلوم میشود که این زیارتسازان هیچ اطّلاعی از سیرهی پیغمبراسلامصو حضرت علی÷نداشتهاند و نمیدانستهاند که حضرت أمیر فرموده: «لا تَکُنْ عَبْدَ غَيرِكَ وَقَد جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً» «بندهی دیگری مباش که خدایت آزاد آفریده است». (نهج البلاغه، نامهی ۳۱). نمونهی دیگر ازجهل این بدعتگذاران این است که میگویند: «وَهذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَأَ وَاسْتَكانَ وَأَقَرَّ بِما جَنى، وَرَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ، وَأَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى، فَكُونُوا لي شُفَعاءَ....».«این ایستادن کسی است که زیادهروی و خطا کرده و سستی ورزیده و به آنچه جنایت کرده اقرار نموده و با این ایستادنش [در مقابل شما] امید خلاصی دارد که خود را به وسیلهی شما از پستی و نابودی نجات دهد، پس شما شفیعان من باشید....!» باید به این نادان خرافی گفت: اوّلاً: انتخاب شفیع با خداست نه با بندهی خدا، ثانیاً: مگر نمیدانی که رسول خداصو أئمّهی بزرگوار اسلام در زمان حیات دنیوی خود نیز دوست نداشتند مردم خلافکاریهای خود را به ایشان بگویند. مثلاً اگر زنا یا دزدی یا..... مرتکب شدهاند به نزد ایشان بیایند و کار نادرست خود را به آنحضرات اعلام کنند و به منظور پاک شدن از عواقب گناه و خطای خویش تقاضای بخشش و شفاعت یا تقاضای إقامهی حدّ کنند و اگر کسی چنین میکرد آن بزرگواران از آنها روی گردانده و به آنها بیاعتنایی میکردند، چنانکه حضرت علی÷فرموده: «مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْكُمْ أَنْ يَأْتِيَ بَعْضَ هَذِهِ الْفَوَاحِشِ فَيَفْضَحَ نَفْسَهُ عَلَى رُءُوسِ الْمَلَإِ أَفَلَا تَابَ فِي بَيْتِهِ؟ فَوَاللهِ لَتَوْبَتُهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللهِ أَفْضَلُ مِنْ إِقَامَتِي عَلَيْهِ الْحَدَّ».«چه زشت است بر مردی از شما [مسلمین] که برخی از این کارهای زشت و ناپسند را مرتکب شود، آنگاه خود را در حضور مردم رسوا سازد! چرا در خانهی خویش [و در خلوت با خدایش] توبه نمیکند؟! به خدا سوگند، هر آینه توبهی [صادقانۀ] او درمیان خود و خداوند بهتر است از اینکه من حدّی بر او اقامه کنم» [۵۱۶]. حال چگونه ممکن است چنین بزرگواری راضی باشد که پس از وفاتش مسلمین از راههای دور بر مرقدش حاضر شده و به اسراف و خطا و جنایت و گناه خویش اقرار کنند و نجات خود را از ایشان بخواهند؟! أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟!
به افراد راه نایافته باید گفت: بروید صادقانه توبه کنید و برای جبران گناه، اعمال خیر به جای آورید و گناه خود را برای غیرخدا بیان نکنید زیرا غیرخدا نمیتواند شما را نجات دهد چنانکه خداوند به پیامبرش فرموده: ﴿أَفَمَنۡ حَقَّ عَلَيۡهِ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ ١٩﴾[الزمر: ١٩]«آیا کسی را که فرمان عذاب بر او سزا و روا گشته، پس آیا تو (ای پیامبر) کسی را که در آتش دوزخ است میرهانی؟!» بنابراین، رسول خداصنمیتواند کسی را از عذاب إلهی برهاند، چگونه دیگران میتوانند؟! کسانیکه زائرین از آنها نجات خویش از عذاب إلهی را میخواهند، خود از عذاب إلهی خائفاند و نمیتوانند بیإذن حقّ سخنی بگویند و خود با اعمال خیر نزد خدا منزلت میجویند، بنابراین به جای تملّقگویی و اظهار ذلّت بر مرقدشان، از اعمال و اقوال ایشان پیروی کنید.
در صفحهی ۳۳۷ برای ترغیب به خواندن زیارتنامه برای بزرگان دین و زیارت قبورشان مطالبی آورده است. باید گفت: ای نادان خرافی برو قرآن و سنّت و سیره را یاد بگیر تا بدانی کردار رسول خداصچگونه بوده و بدان که کلمات دیگران برتو حجّت نیست.
زیارتیهم برای شهدای اُحُد -رِضْوَانُ اللهِ عَلَیْهِمْ- ذکرکرده که مجلسی سندی برایش نیاورده است (بحار الأنوار، ج۹۷، ص ۲۲۱و ۲۲۲) معلوم نیست این بافندگیها بر اثر بیکاری بوده یا غرض و مرض دیگری در کار بوده است. وَاللهُ أعلَم. در صفحهی ۳۳۹ از قول استادش که معتقد به تحریف قرآن بوده میگوید: قبر رسول خداصو ائمّه أشرف از کعبهی معظّمه است! در حالیکه خود پیغمبر به زیارت کعبه میرفت و در برابر کعبه رکوع و سجود میکرد. آری، این است معلومات این غالیان! و مخفی نماند که در همین صفحه روایتی آورده که مدّعی است نماز در مسجد پیامبر اکرم ده هزار برابر نماز در مکانهای دیگر است و کعبه را استثناء نکرده (بحار الأنوار، ج۹۷، ص۱۴۷ و فروع کافی، ج۴، ص۵۵۶). جالب است بدانیم که راوی این دروغ نیز «علیّ بن الحکم» [۵۱۷]است که قائل به تحریف قرآن بود! ﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾.
[۵۰۹] عجیب است که شیخ عبّاس خودش میگوید: ((روایات بسیار وارد شده که از هر کجا سلام و صلوات بر حضرت رسولصفرستاده شود به آنحضرت برسد و در روایتی وارد شده که ملکی موکّل است برآنکه هر مؤمنی که بگوید: «صَلّى اللهُ عَلى مُحمّدٍ وآلِهِ وَسَلّم» آن ملک در جواب گوید: «وَ عَلَيكَ» پس از آن به حضرت پیغمبرصعرض کند: یا رسولَ الله! فلان شخص سلام بر شما رسانید آنحضرت فرماید: وَ عَلَيهِ السَّلام)). (مفاتیح الجنان، ص ۳۳۰) حال اگر کسی بگوید شما که میگویید که پیغمبر و ائمّه ایستادنم را میبینند و گفتارم را میشنوند پس چطور در اینجا میگویید رسولخداصزائر را نمیبیند و کلامش را نمیشنود بلکه ملک مأمور به او خبر میدهد؟! أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟جواب خواهند گفت: فضولی موقوف! (فتأمّل). [۵۱۰] ر.ک. کتاب حاضر، حاشیهی صفحهی ۱۹۴ و کتاب زیارت و زیاتنامه، ص ۱۲ به بعد. [۵۱۱] وی در عرض اخبار اصول ص ۷۰۶ و ۸۶۵ معرّفی شده است. [۵۱۲] هر دو در عرض اخبار اصول، ص ۲۱۶ و ۲۲۲ معرّفی شدهاند. [۵۱۳] ر.ک. کتاب حاضر، ص ۱۹۱. [۵۱۴] ر.ک. کتاب حاضر، ص ۵۵. [۵۱۵] مشابه این قول را در زیارت امام حسین÷در عیدین نیز آورده است. [۵۱۶] فروع کافی، ج۸، ص۱۸۸. [۵۱۷] او را در عرض اخبار اصول، صفحهی ۲۸۱ و ۶۸۰ و ۷۷۴ معرّفی کردهایم.