فصل چهارم در زیارت حضرت أمیرالمؤمنین
حضرت علی÷فرموده: «هَلَكَ فِيَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غَالٍ ومُبْغِضٌ قَالٍ»«دو مرد دربارهی من هلاک شدند: دوستدار غلوّکننده و دشمن بدخواه». و فرموده: «يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وبَاهِتٌ مُفْتَرٍ»«دو فرد دربارهی من هلاک شوند: دوستدار افراطی و دشمن بهتان زننده». (نهج البلاغه، حکمت ۱۱۷ و ۴۶۹) خوشبختانه در زمان ما کسیکه ارادتمند آنحضرت نباشد، پیدا نمیشود امّا دوستان نادان که از دشمن بدترند، بسیارند!
چون به زیارات مذکور دراین باب، در کتاب زیارت و زیارتنامه (ص ۲۵۹ به بعد) پرداختهایم لذا خوانندگان محترم را به کتاب مذکور ارجاع میدهیم و در اینجا به اختصار مطالبی را به اطلاع شما میرسانیم. شیخ عبّاس میگوید: چون به دروازهی نجف برسی بگو.... الخ» در حالیکه در زمان امام، نجف دروازه نداشته و هنوز قریهای نبوده تا امام دستور دهد چون به دروازه رسیدی چنین و چنان بگو! معلوم میشود تمام این اقوال در قرون بعدی جعل شده است! و یا نقل کرده: «وَاللهِ نمیخورد آتش جهنّم قدمی را که غبار آورده شود در زیارت حضرت أمیرالمؤمنین÷خواه پیاده رود، خواه سواره!» بنابراین اهل عراق همگی اهل بهشت هستند و دوزخ را نمیبینند، چرا، برای اینکه مرقد علی÷را زیارت میکنند! در حالیکه اگر در زمان حیات حضرت علی÷کسی آن بزرگوار را ملاقات و زیارت میکرد، بهشت بر او لازم نمیشد امّا قبر او در نظر غُلاة از خودش مهمتر است! در آخر حدیث میگوید: «بنویس این حدیث را به آب طلا». آری، جعلیّات این جاهلین غالی را باید با آب طلا نوشت چون سهم مؤثّری در گمراه کردن مردم دارند و ایشان را از قرآن دور کرده و به خرافات مشغول ساخته و استعمارگران را بسیار خرسند میکنند!
و یا خبری بیاعتبار نقل کرده که «در پشت کوفه قبری هست که پناه نمیبرد به آن قبر دردناکی، مگر آنکه حقّ تعالی او را شفا کرامت فرماید!» حال اگر کسی بپرسد پس چرا مراجع تقلید ساکن نجف هر وقت بیمار میشوند به جای رفتن بر مرقد حضرت علی به ممالک اروپا رفته و یا از آنجا برایشان طبیب میآورند؟! علاوه بر اینکه خود حضرت امیر÷بیمار میشد! پس چگونه رفتن بر مرقدش موجب شفا یافتن میشود؟! چه جوابی میدهند؟ خدایا، زین معمّا پرده بردار. و یا میگوید: «اَللّهُمَّ إنَّ هذَا الحَرَمَ حَرَمُكَ وَالمَقامُ مَقامُكَ»«پروردگارا، این حرم ـ را که ستمگری از اموال حرام یا شبههناک ساخته ـ حرم توست و این جایگاه جایگاه توست!» آیا خود ائمّه این جملات را به مؤمنین تعلیم داده و خود را تا این اندازه بالا بردهاند و تا بدین حدّ خودپسند و مغرور بودهاند یا جاعلین این زیارتنامهها را از قول ایشان ساختهاند. اینها نه خدا را شناختهاند و نه با سیرهی پیامبر و ائمّه آشنا هستند.
در زیارت مطلقه در وصف حضرت امیر÷میگوید: «اِنتَجَبْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَالدَّليل عَلی مَنْ بَعَثْتَهُ بِرِسَالاَتِكَ وَدَيَّان الدِّين.... الخ»«او را بر خلقِ خویش برگزیدی و راهنمای کسانیکه به رسالتت مبعوث فرمودی و جَزا بخش [روز] قیامت.... الخ» آیا این سخنان کفر نیست؟ مخالفت با علی نیست؟ اگر اینها کفر نباشد پس کفر چیست؟! آیا علی÷که فرموده: «به سنّت پیامبر اقتدا کردم» (نهج البلاغه، خطبهی ۲۰۵) پیرو رسول خداصبوده یا راهنمای او؟ چرا خدا هدایت امّت را به راهنمای انبیاء نسپرد؟! أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟
خدا لعنت کند کسانی را که با مدّاحی و تعریف و تمجید و اظهار ارادت و...... هر خرافه و هر باطلی را درمیان مسلمین و پیروان قرآن رواج دادند. باید به مردم فهمانید که اسلام دین مدّاحی و نوحهخوانی و کارهای غیرمنطقی نیست و رسول خداصاز اینگونه کارها نهی نموده است. چنانکه فرموده: «اُحْثُوا في وُجوه المَدّاحينَ التُّرابَ» «به صورت مدّاحان خاک بپاشید» [۵۱۸]. و دربارهی نوحهخوانی فرموده: «اَلنِّياحَةُ مِن عَمَلِ الجاهِليّة»«نوحه خوانی از کارهای [عهد] جاهلیت است» [۵۱۹]. و «نَهىة رسولُ الله ص عَنِ الرَّنَّةِ عِندَ المصيبة ونَهی عَنِ النِّياحَة والاستماعِ إلَيها»«رسول خداصاز فریاد کردن به وقت مصیبت و از نوحهخوانی و گوش کردن به آن نهی فرمود» [۵۲۰]. و هنگامیکه جناب جعفر بن أبیطالبسکشته شد به حضرت فاطمه-علیها السلام- فرمود: «لاتَدعي بِذُلٍّ ولا ثُکلٍ ولا حُزْنٍ»«واذلّاه و واویلاه و واحزناه مگو» [۵۲۱]. و «إنَّ رسولَ اللهص قال لِفاطمةَ-علیها السلام- : إذا أنَا مِتُّ فَلا تَخمِشي عَلَيَّ وَجْهاً ولا تَرخي عَلَيَّ شَعْراً ولا تُنادِي بِالوَيل ولا تُقيمنّ عَلَيَّ نائِحَةً».«رسول خداصبه حضرت فاطمه-علیها السلام- فرمود: چون من وفات یافتم صورت مخراش و مو پریشان مکن و فریاد واویلاه بر نیاور و نوحه خوانی برپا مکن» [۵۲۲]. و فرمود: «لَعَنَ اللهُ الخامِشَةَ وَجْهَهَا والشّاقَّةَ جَيبَها وَالدّاعِيَةَ بِالوَيلِ والثُّبور»«خدا لعنت کند زنی را که [به هنگام مصیبت] چهرهی خویش بخراشد و گریبان بدرَد و فریاد و فغان بر آورَد» [۵۲۳]. و «لَيسَ مِنّا مَنْ حَلَقَ ولا مَنْ سَلَقَ ولا مَنْ خَرَقَ ولا مَنْ دعا بِالوَيلِ والثُّبور»«از ما نیست آنکه موی خویش بکند (یا بتراشد) و صدای خود را بلند کند و گریبان بدرَد و فریاد وفغانِ واویلاه و واثبورا برآورد» [۵۲۴]. و فرمود «اِنّما نُهِيتُ عَنِ النَّوحِ عَن صَوتَينِ أحمَقَينِ فاجِرَين صَوتٍ عِندَ نغم لَعِبٍ ولَهوٍ ومَزامير شيطانٍ وصَوتٍ عِندَ مُصيبَةٍ خَمشِ وُجوهٍ وَشَقِّ حُيُوبٍ ورَنَّةِ شيطانٍ»«همانا نهی شدم از نوحه خوانی، از دوصد ای دو احمق فاجر یکی صدای به وقت لَهو و لعب و مزمارهای شیطانی و دیگر صدایی به وقت مصیبت که خراشیدن صورتها و دریدن گریبانها و فریادهای شیطانی است» [۵۲۵]. و فرمود: «أربَعٌ في أمَّتي مِن أمرِ الجاهليّة لايَترُکونَهُنَّ: الفَخرُ في الأحسابِ والطَّعنُ في الأنساب والاستسقاءُ بِالنّجوم والنِّياحَةُ»«چهار چیز در امّتم از امور جاهلیّت است که آنها را ترک نمیکنند: فخر فروشی به بستگان، طعنه زدن در نسبها و به ستارگان باران خواستن و نوحه سرایی» [۵۲۶]. پیامبرصدر هنگام شهادت عمویش جناب حمزه -رِضْوَانُ اللهِ عَلَیْهِ- مردم را از نوحه خوانی نهی فرمود» [۵۲۷]. و فرمود: «صَوْتَانِ مَلْعُونَانِ يُبْغِضُهُمَا اللهُ إِعْوَالٌ عِنْدَ مُصِيبَةٍ وَصَوْتٌ عِنْدَ نَغْمَةٍ يَعْنِي النَّوحَ وَالْغِنَاءَ» «دو صدا مورد لعن است که خدا آنها را دوست نمیدارد، نالههای وقت مصیبت و صدای وقت نغمه یعنی نوحه خوانی و آواز غنایی» [۵۲۸]. و همچنین فرمود: «ضَرْبُ الْمُسْلِمِ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ إِحْبَاطٌ لِأَجْرِهِ» «هنگام مصیبت مسلمانی که با دست بر رانِ خویش میکوبد، اجرش از بین میرود» [۵۲۹]. چنانکه حضرت باقر÷نیز فرموده: «أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَيْلِ وَالْعَوِيلِ وَلَطْمُ الْوَجْهِ وَالصَّدْرِ وَجَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِي، وَمَنْ أَقَامَ النُّوَاحَةَ فَقَدْ تَرَكَ الصَّبْرَ وَأَخَذَ فِي غَيْرِ طَرِيقِهِ»«هنگام مصیبت شدیدترین شکلِ بیتابی و بیصبری فریاد واویلاه برآوردن و به صورت و سینه زدن و زدن موی جلوی سر است و کسی که نوحهخوانی برپا دارد. هرآینه صبر و بردباری را ترک نموده و راهی جُز راه صبر را در پیش گرفته است» [۵۳۰].
***
سایر زیارتی که برای حضرت أمیر÷در مفاتیح آمده ـ و ما در کتاب زیارت و زیارتنامه به اختصار به آنها پرداختهایم ـ نیز معیوباند، خصوصاً زیارت ششم که هرچه کفریّات و خرافات بوده جمعآوری کرده است! یکی از رُوات این زیارت «سیف بن عمیره» است که مورد لعن ائمّه بوده است [۵۳۱]. در این زیارت حضرت علی را «بابُ الله» و «عَينُ الله»و «جَنبُ الله»و «وَجهُ الله»و «قَسيمُ الجَنَّةِ وَالنّار»و.... خوانده است، سپس آنحضرت را «نور الأنوار»شمرده که معلوم است بافندهی این زیارت تحت تأثیر عقاید فلاسفهی یونان بوده که میگفتند خدا عقل اوّل یا نورالأنوار را خلق کرد و آنگاه همه چیز را عقل اوّل و یا از نورالأنوار خلق نمود! همچنین علی را «حَبلُ اللهِ المَتين»خوانده در حالیکه حضرت أمیر÷قرآن را حبل محکم إلهی شمرده است (نهج البلاغه، خطبهی ۱۵۶ و ۱۷۶ و ۱۹۰) در این زیارت میگوید: «اَلسَّلامُ عَلَی الأصلِ القَديمِ وَالفَرعِ الکَريم اَلسَّلامُ عَلَى الثَّمَرِ الجَنِيِّ»که معلوم میشود جاعل آن را متأثّر از نصاری بوده و مضمون تثلیث را در زیارت وارد کرده و خوانندهی غافل، زیارت مذکور را که مضمونی شرک آلوده دارد به قصد تقرّب میخواند! ما رأی شیخ محمّد حسن نجفی صاحب «جواهر» را دربارهی این زیارت درکتاب زیارت و زیارتنامه (ص ۲۷۲) آوردایم. دربارهی این زیارت و زیارت هفتم مطالعهی کتاب مذکور ضروری است.
در صفحهی ۳۶۵ میگوید: «چون خواستی وداع کنی آنحضرت را، این وداع را بخوان!» جای تعجّب است که خرافیّین از یک سو علی را همهجا حاضر و ناظر میدانند و در همهحال او را میخوانند و «یا عَلی مَدَد» میگویند و از سوی دیگر او را فقط در حرمش میدانند و با او وداع و خداحافظی میکنند! اگرچه هر دو غلط است زیرا آنحضرت پس از شهادت، دنیای مادّی و فانیِ ما را ترک کرده و به عالم باقی رحلت فرموده و ارتباطی با دنیای مادّی ما ندارد و متنعّم به نعمتهای پروردگار است.
در مقصد دوّم از زیارات مربوط به أمیرالمؤمنین÷زیارتی آورده که مخصوص روز عید غدیر است و برای آن ثوابهای عجیب و غریب ذکر کردهاند و ناقل این ثوابها راوی بیاعتباری است موسوم به «ابن ابینصر» [۵۳۲]ما در کتاب حاضر (ص ۳۶۷ به بعد) دربارهی عید غدیر و مسائل مربوط به آن تا حدودی سخن گفتهایم و در اینجا تکرار نمیکنیم و علاوه بر مطالب مذکور، خوانندگان محترم را به کتاب شریف «شاهراه اتّحاد» ارجاع میدهیم که امید است از مطالعهی آن غفلت نکنند.
متأسّفانه تأکید و اصرار بر مسألهی غدیر، صدها سال پس از دوران خلفای راشدین، هیچ نفعی برای مسلمین زمان ما ندارد و در این زمانه که بین مسلمین تفرقه ایجاد شده و پیروان هر مذهب با پیروان مذاهب دیگر عداوت دارند و مسلمانان در کمال ضعف بسر میبرند و از ملل دیگر عقب ماندهاند اصرار بر اثبات خلافت زید یا عَمرو به چه کار میآید؟! شاید اگر بلافاصله پس از رحلت رسول خداصعلی÷زمام خلافت را به دست میگرفت بهتر بود امّا اینکه در آن زمان چه کسی خلیفه باشد به ما در زمان حاضر مربوط نیست و از قدرت ما خارج بوده و ما نمیتوانیم ابوبکر را خلع و علی را به خلافت برسانیم. بیسبب نیست که قرآن دربارهی گذشتگان به ما تعلیم فرموده که: ﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٣٤﴾[البقرة:۱۳۴ و۱۴۱] «آنان امّتی بودند که گذشتند آنچه [از اعمال نیک] کسب کردند به نفع خودشان و آنچه [از اعمال ناپسند] کسب کردند به زیان خودشان است و دستاورد شما [نیز چه خوب وچه بد] از آنِ شما است و دربارهی آنچه ایشان میکردند از شما سؤال نخواهد شد».
حال شما شیعیان که این همه شب و روز و پنهان و آشکار به فکر زمامدار مُحِقّ یا نامُحِقّ در هزار سال قبل هستید، الآن زمامداران شما به مراتب از زمامداران صدر اسلام بدتراند، چرا به فکر امروز خود نیستید تا حقوق خود را استیفاء کنید؟!
باری، در زیارات «مقصد دوّم» برای فریب عوام النّاس، حقّ و باطل را مخلوط کرده و به بهانهی اظهار ارادت به أمیرالمؤمنین÷میگویدکه تو ایمان داشتی و دیگران مشرک بودند و تو تصدیق کردی و دیگران تکذیب کردند و تو جهاد کردی و دیگران نکردند. باید گفت: یکی از این افراد بیایمان، جاعل این زیارت است و خواسته فتنهگری کند وگرنه پس از چند قرن، بدگویی از گذشتگان و مذّمت ایشان چه فایدهای برای ما دارد. آری، معلوم است که ابتداء اصحاب رسول خداصمشرک وکافر و اهل تکذیب بودند ولی به تدریج ایمان آوردند و خداوند منّان نیز پذیرفت و حتّی گروهی از ایشان را در کتابش مورد تمجید قرارداد. حال به شما چه مربوط است که آنان چگونه بودهاند؟ خصوصاً کسانی که أمیرالمؤمنین÷نیز از ایشان به نیکی یاد کرده است.
امّا این جاعل برای وصول به مقصود خود ـ که قطعاً خیر نبوده است ـ به چاپلوسی پرداخته که ای سیّدالوصیّین، ای سیّدالمسلمین، ای مَولَی المؤمنین، ای امام المتّقین، ای سیّدالأوصیاء، ای «وارث علم النّبیّین» (درحالیکه علم ارثی نمیشود) من شهادت میدهم که تو چنین و چنانی.....الخ.
باید گفت: أمیر المؤمنین÷هر فضیلتی داشته به تو مربوط نیست. حضرت أمیر÷بیش از همه در راه وحدت و اتّحاد مسلمین میکوشید و فداکاری میکرد امّا تو جُز در راه تفرقه نمیکوشی، تو را به او چه کار؟! باری این تفرقهانداز آمده آیاتی از قرآن را مختصّ علی÷شمرده و شهادت داده «اَلشّاكّ فيكَ ماآمَنَ بِالرَّسول الأمين =شکّ کننده دربارهی تو به پیامبر امینصایمان نیاورده است!» و میخواهد علی را از اصول دین قلمداد کند زیرا ایمان به همهی أصول دین، واجب است. در حالیکه علی÷خود را تابع دین میشمارد و خود را نه از اصول دین میداند و نه از فروع آن. سپس میگوید خدا دین را به ولایت تو کامل فرمود (أکمَلَهُ بِوِلايَتِكَ)و این تهمت به خداست که فرموده: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا لِّيُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَيۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٤٤﴾[الأنعام: ١٤٤] «پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا به دروغ افترا بندد تا مردم را از روی نادانی گمراه سازد همانا خداوند گروه ستمکاران را هدایت و رهنمایی ننماید». زیرا خدا أصول دین را در قرآن به وضوح تبیین فرموده و در آن ذکری از ولایت نیست [۵۳۳]. (فتأمّل جدّاً).
۸۱سپس میگوید: شهادت میدهمکه تو صراط مستقیمی! بهعبارت دیگر آیا به نظر این جاعل، حضرت علی÷که هرروز در نمازهایش بارها عرض میکرده: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾[الفاتحة: ٦] «(پروردگارا) ما را به راه راست و درست رهبری فرما» شوخی میکرده و خودش صراط مستقیم بوده است؟! و یا منظورش این بوده که خدایا، ما را به خودم رهبری فرما؟! معلوم است که جاعل با قرآن کریم آشنا نبوده که میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّنِي هَدَىٰنِي رَبِّيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ دِينٗا قِيَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗا﴾[الأنعام: ١٦١]«(ای پیامبر) بگو: همانا پروردگارم مرا به راهی راست و درست هدایت فرمود، دینی پایدار و استوار، کیش ابراهیم حقّ گرای». بنابراین، بنا به فرمودهی قرآن پیغمبر یا حضرت علیّ صراط مستقیم نیستند بلکه به صراط مستقیم هدایت شدهاند و مردم را به صراط مستقیم دعوت میکنند.
اگر جاعلِ این زیارت با قرآن آشنا بود، در مییافت که به صلاح نیست که علی÷را صراط مستقیم قلمداد کنیم زیرا کتاب خدا فرموده: ﻷ﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَكَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ١٦﴾[الأعراف: ١٦]«(شیطان) گفت: پس از آن روکه مرا به بیراهه افکندی، من هم هرآینه البتّه [برای فریفتن ایشان] بر راه راست تو مینشینم». آیا میتوان گفت که شیطان فقط بر سر راه علی ÷مینشیند؟! حال خواننده ملاحظه کند که این جاعل زیارت ساز چه خیانتی به قرآن کریم کرده و آیات إلهی را تفسیر به رأی کرده و مکرّراً میگوید هرکسی این بافتهها را نپذیرفته گمراه است و از حقّ عدول کرده و با حقّ عناد دارد درحالیکه خود بافنده، به خدا و کتابش ایمان نداشته وگرنه چندین صفحه مطالب دینی جعل نمیکرد و به بزرگان دین نسبت نمیداد.
در این زیارت با بسیاری از آیات قرآن بازی کرده که از آن جمله آیهی ۱۵۳ سورهی مکّی أنعام است. اگر خوانندهی محترم به قرآن کریم مراجعه کند ملاحظه خواهد کرد که خدا در دو آیهی قبل فرموده: ﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗاۖ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُكُمۡ وَإِيَّاهُمۡۖ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَۖ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ ١٥١ وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۖ وَإِذَا قُلۡتُمۡ فَٱعۡدِلُواْ وَلَوۡ كَانَ ذَا قُرۡبَىٰۖ وَبِعَهۡدِ ٱللَّهِ أَوۡفُواْۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ١٥٢﴾[الأنعام: ١٥١، ١٥٢]«(ای پیامبر)، بگو: بیایید تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام فرموده، [بر شما] بخوانم، اینکه چیزی را با او شریک نپندارید و به پدر و مادر نیکویی کنید و از بیم تنگدستی فرزندان خویش را نکشید ما شما را با ایشان روزی میرسانیم و به کارهای زشت و ناپسند، خواه آشکار و خواه نهان، نزدیک نشوید و نفسی را که خداوند حرام فرموده جُز به حقّ مکُشید، اینهاست که خدا شما را بدانها سفارش فرموده؛ باشد که بیندیشید و به مال یتیم، جُز به نیکوترین صورت، نزدیک مشوید تا به حدّ رشد خویش برسد و پیمانه و ترازو را به دادگری بپیمایید. ما هیچ کس را جُز قدر طاقتش تکلیف نمیکنیم و چون [به وقت گواهی] سخن گویید انصاف و عدل پیشه کنید گرچه [دربارهی] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان إلهی وفا کنید، اینهاست که خدا شما را بدانها سفارش فرموده، باشد که به یاد آرید». سپس فرموده: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُ﴾[الأنعام: ١٥٣] «و همانا این است راه راست من، پس آن را پیروی کنید». أوّلاً این سورهی مکّی است و در دوران مکّه مسألهی ولایت و خلافت علی÷اصلاً مطرح نبوده، ثانیاً: چنانکه ملاحظه میکنید آیات فوق هیچ ربطی به حضرت أمیر÷ندارد ولی جاعل زیارت میگوید: «وَأشهَدُ أنَّكَ المَعنِيُّ بِقَولِ العَزيزِ الرَّحيمِ: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُ﴾.....» «و شهادت میدهم که در گفته خداوند پیروزمند مهربان [که فرموده] و همانا این است راه راست من پس آن را پیروی کنید، تو مورد نظر بودهای!» و در واقع با آیات قرآن بازی کرده است. ولی هرکه اندکی با قرآن مأنوس باشد میداند که پیغمبر و امام، «صراط مستقیم» نیستند بلکه سالک صراط مستقیم و هادی سایرین به «صراط مستقیم» میباشند. چنانکه قرآن به پیامبر فرموده: ﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ﴾[الشورى: ٥٢، ٥٣]«(ای پیامبر) همانا تو به راهی راست هدایت میکنی، راه خداوند». و نفرموده تو همان صراط هستی. (فَلا تَتَجَاهَلْ).
دیگر آنکه میگوید: «لَعَنَ اللهُ مَن ساواكَ بِمَن ناواكَ»«خدا لعنت کنید کسی که تو را با رقیبت برابر شمرده است». و این مخالفت با خود أمیرالمؤمنین است که در خطبهی ۱۶۴ نهجالبلاغه به عثمان میفرماید: «به خدا سوگند نمیدانم تو را چه بگویم! چیزی نمیشناسم که تو ندانی و نتوانم تو را به امری رهنمون شوم که ندانی، همانا تو هر آینه آنچه را که میدانیم، میدانی و در چیزی بر تو پیشی نجستهایم که [اینک] تو را از ان آگاه سازیم و چیزی را در خفا در نیافتهایم تا [اینک] به تو برسانیم، و به راستیکه [امور را] دیدهای همچنانکه ما دیدیم و شنیدی همچنانکه ما شنیدیم و با رسول خدا صهمنشینی کردی همچنانکه ما همنشینی کردیم و فرزند أبیقُحافَه (= ابوبکر) و فرزند خَطاّب (= عُمَر) به انجام کردار نیک از تو سزاوارتر نبودند و تو به رسول خداصبه لحاظ پیوند خویشاوندی از آن دو نزدیکتری و از نظر دامادی پیامبرصبه امتیازی نائل شدهای که آن دو بدان نرسیدند..... الخ».
به هرحال آیاتی که در این زیارتنامه آورده یا عمومیّت داشته ـ و هر چند که حضرت علی از بهترین مصادیق آیات مذکور باشد ـ ولی اختصاص به آن حضرت ندارد (فَتَأمّل) و یا اینکه اصلاً مربوط به آن حضرت نیست. مثلاً میگوید: «وَ لَقَد أنزَلَ الله تَعالی فيكَ مِن قَبلُ وَهُمْ كارِهون»«و هر آینه خداوند متعال دربارهی تو از قبل [آیهای] نازل فرمود در حالیکه ایشان خوش نداشتند». سپس آیهی۵۴ تا ۵۶ سورهی مائده راکه مربوط به علی÷نیست میآورد. آیات مذکور میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ٥٤ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥﴾[المائدة: ٥٤، ٥٥] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، هرکه از شما از دین خویش باز گردد به زودی خدا گروهی [دیگر] را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان [نیز] او را دوست میدارند. [آنان] با مؤمنان فروتن و با کافران سرفرازاند. در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری بیم ندارند. این فضل و رحمت خداست که آن را به هرکه بخواهد عطا فرماید و خدا گشایش دهندهی داناست. همانا ولیّ و دوست شما خداست و پیامبرش و کسانیکه ایمان آوردند، همانان که نماز به پا داشته و خاضعانه زکات میپردازند [۵۳۴]وهرکه خدا و پیامبرش و کسانی را که ایمان آوردهاند، ولیّ و دوست خود بگیرد [بداند که] حزب خدا همان پیروزمندان هستند».
دربارهی آیهی ۵۴ سورهی مائده باید توجّه داشت که این زیارتنامهساز کاملاً جاهل (و یا جدّاً معاند) بوده و حتّی از تفاسیر شیعه اطّلاع نداشته و إلاّ میدانست که ۱۳ طائفه ـ سه گروه در سال آخر حیات پر برکت رسول خداصو بقیّه در خلافت ابوبکرـ مرتدّ شدند که از آن جمله أسود عنسی کاهن در یمن و مسیلمهی کذّاب در یمامه و طلیحه بن خویلد از بنی أسد و..... ـ که در کتب مفصّل تفسیر و تاریخ مذکور هستند ـ و در زمان خلافت ابوبکر، مسلمین با آنها جهاد کرده و همگی به فضل و نصرت إلهی سرکوب شدند و اسلام پیروز گردید. باید توجّه داشت که فعل آیهی ۵۴ سورهی مائده مستقبل است (فَسَوۡفَ يَأۡتِي...= خواهد آورد) و چون سورهی مائده آخرین سورهی بلندی است که نازل شده، در این آیه از قبل، خبر داده که عدّهای مرتدّ میشوند و این خبر قرآن، تحقّق یافت و عدّهای در سال آخر حیات رسول خداصو گروهی نیز پس از رحلت پیامبر مرتدّ شدند.
بنابراین واضحترین مصداق «يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ»«گروهی که خدایشان دوست میدارد و آنان نیز خدای را دوست میدارند» همان مجاهدین اسلام در زمان ابوبکر است که با مرتدّین جهاد کردند. (فَلا تَتَجَاهَلْ) گرچه آیهی مذکور منحصر به حضرت علی÷نیست امّا این موضوع منافات ندارد با اینکه آنحضرت، به سبب همدلی و همکاری جدّی با ابوبکر در جنگهای مذکور، در صدر مصادیق این آیه قرار داشته باشد.
۸۲امّا قول آن دسته از علمای شیعه که میگویند مصداق آیهی مذکور، علیّ÷است که با اهل بصره و شام جنگید، درست نیست، زیرا اگرچه حضرت أمیر÷با مخالفین خود بسیار جنگید ولی آنها را مرتدّ ننامید (فَلا تَتَجَاهَلْ) و آنها را ریشهکن نکرد و با آنها به عنوان مسلمانِ باغی رفتار نمود و آنها را کافر و مرتدّ نشمرد [۵۳۵]، در حالیکه آیهی منظور، دربارهی مرتدّین است و به همین سبب جنگهای أبوبکر در تاریخ به «حروب الرّدّة» (= جنگهای ارتداد) معروف گشته است و جنگهای حضرت علی را جنگ با قاسطین و ناکثین و مارقین مینامند. نَعوذُ بِاللهِ تَعالی مِنَ العَصَبیّة.
در زیارت مخصوصهی دوم نیز قرائن کذب بسیار است از آنجمله در این زیارت أوصافی ذکر کردهاند که حضرت أمیر÷از آنها بیزار است، مثلاً میگوید یا عِصمَةَ الأولیاءِ یا خالِصَ الأخِلاّء که باید خود سازنده بیاید و مقصود خود را توضیح دهد و یا گوید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا قَسِيمَ الْجَنَّةِ وَلَظَى. السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ شَرُفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَمِنًى» «سلام بر تو ای قسمتکنندهی بهشت و دوزخ(؟!) سلام بر تو ای کسی که به او مکّه و مِنی شرافت یافت(؟!)» در حالیکه آنحضرت هیچگاه خود را بدین اوصاف نخوانده و خود را به تعظیم و زیارت مکّه و مِنی مکلّف و مُثاب میدانسته و خود به قصد کسب أجر و ثواب حجّ میکرد. چنانکه عرض میکند: «أن تَکْتُبَنِيْ مِن حُجَّاجِ بَيتِكَ الحَرامِ المَبرورِ حَجُّهُم»«(پروردگارا، از تو میخواهم) که مرا در شمار حاجیانی که حجّی نیکو و مقبول به جای آوردهاند، بنویسی» [۵۳۶]. پس ذکر این جملات مُسَجَّع جُز غُلُوّ ـ که مورد نهی اسلام است [النّساء:۱۷۱] ـ چیزی نیست و همه میدانند که آنحضرت از مدّاحی بیزار بود. آیا ممکن است که آنحضرت خوش داشته باشد کسی مقابل قبرش این همه تملّق گوید و چاپلوسی کند؟ لا وَاللهِ، بلکه با خوانندهی این زیارتنامه روز قیامت مخاصمه خواهد کرد. چنانکه خدای تعالی فرموده: ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾[الأحقاف: ٥، ٦] «و کیست گمراهتر از آن که به جای خدا کسی را میخواند که تا روز رستاخیز او را پاسخ ندهد و آنان (= مَدعُوّین) از دعای ایشان (= خوانندگان) غافل و بیخبر هستند و چون [در روز قیامت] مردم محشور شوند، [خواندهشدگان] دشمنان ایشان باشند و به عبادت ایشان انکار و مخالفت ورزند».
اگر علی÷روز قیامت به ایشان بگوید آیا در قرآن خوانده بودید که باید حتیّ پس از وفاتم مرا بخوانید و یا از راههای دور بر مرقدم حاضر شوید و حوائج خود را بگویید و مدح و ثنا برایم بخوانید؟! چرا و به دستور که این غلوّها و تملّقها را برایم ساختید؟! چرا مرا ابزار دست خود کردید و تا زنده بودم مرا آزار دادید و پس از وفات نیز دست برنداشتید و به نام من و به بهانهی طرفداری از من آنهمه غوغا برپا کردید و دشمن یکدیگر شدید و آنهمه خونریزی به بار آمد!
اصلاً خدا از ما مدّاحی گذشتگان را نخواسته و رسول خداصو بزرگان اسلام علاقمند به این تملّقات ومدایح و مراثی نیستند. در عوض این کارها باید کتاب خدا را خواند و فهمید و عمل کرد. خدا و رسولش این کار را از ما خواستهاند. ائمّه زمانی که در دنیای فانی ما زنده بودند به مردم توصیه نکردند که بیایید در حضور ما تملّق و مدّاحی کنید، حتّی از مدّاحی نهی میکردند، حال که به دنیای باقی رفتهاند و از مدّاحی ما خبر ندارند، کار ما چه فایدهای دارد؟! کسی که در زمان حیات دنیوی به شنیدن مدّاحی راضی نیست چه طور میتوان گفت توصیه کرده پس از ممات، دهها صفحه برایش مدّاحی کنند؟! ولی چه میتوان کرد که این حقائق را نمیتوان به عوام فهماند! شاعر چه نیکو گفته است:
در حیرتم از مرام این مردم پست
تا هست به ذلّت بِکُشَندَش به جفا
تــا که بودیــم نبودیــــم کـسی
تا که رفتیم، همه یــــار شدنـــد
این طایفهی زنده کُشِ مُرده پرسـت!
تا مرد به عزّت ببرندش سرِ دســـت!
کُشت مــــا را غــــــم بیهمنفـسی!
خُفتهایـــم و همه بیــدار شدنــــــد!
دربارهی زیارت شب و روز مبعث سه زیارت نقل کرده که هیچ کدام از خدا و رسول خداصنیست بلکه زیارت اوّل از صاحب مزار و شیخ محمّد بن المشهدی و زیارت دوّم از صاحب مزار قدیم و سوّم از شیخ مفید و سیّد بن طاووس و امثال ایشان است! حال باید پرسید: شیخ «محمّد بن المشهدی» یا صاحب مزار در دین چه کاره هستند که زیارت به مردم عرضه میکنند؟ آیا اعمال دینی را خدا و رسول باید تعلیم بدهند یا فلان شیخ و بهمان مقدّس مآب؟!
دربارهی این زیارات یادآور میشویم که مبعث را ۲۷ رجب گفتهاند که قبلاً گفتهایم (ص ۲۵۷ به بعد) این قول جدّاً محلّ تأمّل است و تحقیق خلاف آن را میرساند و قول أقوی و أرجح آن است که مبعث در ماه رمضان بوده است.
در این زیارات نیز کلّی تملّق و چاپلوسی و غلوّ کرده که نه مورد قبول حضرت أمیر است و نه سودی برای خواننده دارد. علاوه براین فضایلی که ردیف کرده، مربوط به حضرت علی÷است که بسیار عالم و عابد و زاهد و عامل به أوامر الهی بوده و بسیار جهاد کرده است طبعاً أجر و ثواب أعمالش متعلّق به خود اوست و ثواب أعمالش را به دیگران نمیدهند.
البتّه تعدادی از تعابیری که در این زیارت آمده نابجا و غُلُوّ است مانند «مَعدَن النّبوّة» که باید پرسید: علی÷چگونه معدن نبوّت بوده است؟! ایراد دیگر آن است که تعصّبات جاهلانهی خود را وارد کرده تا فتنهگری و ایجاد اختلاف کند، از این رو خطاب به علی÷میگوید: «اَلسَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا الصِّديقُ الأکْبَرُ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا الفارُوقُ الأعْظَمُ»چون میدانسته که اهل تاریخ و سیره به ابوبکر «صدّیق» گفتهاند و خلیفهی ثانی را «فاروق» خواندهاند، این زیاتنامهساز خواسته تفاخر کند که ما صدّیق أکبَر و فاروق أعظَم داریم! به نظر ما اگر کسی واقعاً خیرخواه مسلمین و خواهان وحدت آنها باشد چنین کاری نمیکند و إلا گمان ندارم مسلمانی باشد که حضرت علی÷را صدّیق نداند. (فتأمل).
در قسمتی از این زیارت میگوید: «وَلَكَ عِندَاللهِ.... الشَّفاعَةُ المَقبُولَةُ»«(ای أمیر المؤمنین) تو نزد خدا..... شفاعت مقبوله داری». در حالیکه نمیدانست و یا تجاهل کرده که حتّی پیامبران تا قبل از إذن إلهی «شفاعت مقبولهی مطلقه» ندارند [طه: ۱۰۹، هود: ۴۵ و ۷۴ و ۷۶، التّوبة: ۸۰] و یا حضرت علی÷را «تاجِ سرِ» رسول خداصدانسته، آیا کسیکه چنین تعبیری دربارهی حضرت أمیر÷به کارمیبرد واقعاً مرید و تابع و پیرو آنحضرت است؟! (فَلا تَتَجَاهَلْ).
حال باید از این مدّاحان و متملّقین پرسید: این بافندگیها که مخالف تعالیم أئمّه-علیهم السلام- است، چه نتیجه دارد جُز جری و مغرور نمودن عوامِ شیعه؟! چنانکه شاعرشان میگوید:
در مذهب عــــــارفان آگـــــاه
اَلله علـی است علـی است اَلله
[۵۳۷]!
و یا میگوید:
از گرمی روزمحشرم غم نیست
تا سایهی مرتضی علی بر سرِ ماست!
و دیگری گفته است:
لِي خَمسَةٌ أُطفِي بِهِم نارَالجَحِيمِ الهاوِيَة اَلْمُصطَفى وَالمُرتَضى وَابناهُما والفاطِمَة!
[۵۳۸]
و یا میگویند: علی دارم چه غم دارم؟!
آری ثمرهی جعل چنین غلوها و تملّقهایی این کفریّات و خرافات است! چنانکه زیارت نامهساز خبیث درآخر زیارتنامه میگوید: «مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنَ النّارِ هارِباً مِن ذُنوبي الَّتي احتَطَبتُها عَلى ظَهري»«از آتش دوزخ به تو پناه آوردهام از گناهانی که بر پشت خود بار کردهام، گریختهام!» در حالیکه به این غالیِ گمراه باید گفت برو از گناهانت صادقانه توبه کن و علیِ خیالی خود را کنار بگذار و ببین علی حقیقی چه میگوید. آن امام راستین و امام متّقین میگوید غیراز خدا پناهی [۵۳۹]نیست و با این زیارتنامههای جعلی مردم را فریب مده و مغرور نکن.
بالأخره در آخر میگوید: «حضرت خضر÷در روز شهادت أمیر المؤمنین÷گریهکنان و استرجاعگویان به سرعت آمد و ایستاد بر درِ خانهی أمیرالمؤمنین÷پس گفت.... قریب به همین عباراتی که در همین زیارت مذکور است». باید گفت: اوّلاً خضر موهوم شما که هنوز زنده است فاقد مدرک شرعی است و خدا فرموده: ﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ ٣٤ كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾[الأنبياء: ٣٤، ٣٥]«ما پیش از تو برای هیچ بشری جاویدانی را قرار ندادهایم. آیا اگر تو بمیری، ایشان جاودانهاند؟! هرنفسی چشندهی مرگ است». ثانیاً: بسیاری از تعابیر این زیارتنامه معیوب است و جناب خضر عبارات معیوب نمیخواند. اینان خیال میکنند که أولیاءِ خدا مانند ایشان تملّقگویی و مدّاحی را دوست دارند!
[۵۱۸] وسائل الشیعه، ج۱۲، ص ۱۳۲، حدیث اوّل. [۵۱۹] من لایحضره الفقیه، ج۴ ص ۳۷۶ ـ وسائل الشیعه، ج۲، ص۹۱۵. [۵۲۰] وسائل الشّیعه، ج۲ ص ۹۱۵ و ج۱۲، ص ۹۱ - در مسند زید (ص ۱۷۵) نیز از حضرت علی÷مروی است که «نَهَی النَّبِيُّ ص عَنِ النَّوحِ»«پیامبرصاز نوحهخوانی نهی فرمود». [۵۲۱] وسائل الشیعه، ج۲ ص ۹۱۵ و ج۱۲، ص ۹۱. [۵۲۲] وسائل الشیعه، ج۲، ص ۹۱۶ – حضرت سیّد الشهداء÷نیز به پیروی از سُنت جدّاً کرمش به حضرت زنیب فرمود: «يا اُخَيَّة! إِنيّ أَقْسَمْتُ عَلَيكِ فَأَبِرِّي قَسَمِي: لا تَشُقِّي عليَّ جَيْبَاً وَلاتَخمِشي عَلَيَّ وَجهاً ولاتَدْعِي عَلَيَّ بِالوَيل والثُّبُور إذا أنَا هَلَكتُ»«خواهر جان، من تو را به [خدا] سوگند دادهام و تو به سوگندم پایبند باش که چون شهید شدم بر [مصیبتِ] من گریبان چاک مکن و رخسار خویش مخراش و فریاد واویلاه و واثبورا بر میاور» (الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹۷). [۵۲۳] مُسَکنُ الفؤاد، زین الدین العاملی، ص ۱۰۸ – مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۴۴. [۵۲۴] مسند الإمام زید، ص ۱۷۵ ـ این حدیث را شهید ثانی به صورت: «لَيسَ مِنّا مَن ضَرَبَ الخُدودَ وَشَقَّ الجُيوب»«از ما نیست کسیکه [به وقت مصیبت] بر گونهها (صورت) بزند و گریبان بدرَد» آورده است. (مُسَکنُ الفؤاد، ص ۱۰۸). [۵۲۵] مستدرک الوسائل ج۱، ص ۱۴۴ و ۱۴۵. [۵۲۶] المصنّف، ج۳، ص ۵۵۹ ـ وسائل الشیعه، ج۱۲ ص۹۱ و مستدرک الوسائل، ج۱ ص ۱۴۳. [۵۲۷] المصنّف، ج،۳ ص، ۵۶۱. [۵۲۸] مستدرک الوسائل، ج۱، ص ۱۴۴. [۵۲۹] فروع کافی، ج۱ ص ۲۲۴ ـ چنانکه أمیرالمؤمین نیز فرموده: «مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ أجرُهُ (عَمَلُهُ)) = کسی که هنگام مصیبت دستش را بررانش بکوبد پاداش او (پاداش علمش) ضایع شود» (نهج البلاغه، حکمت ۱۴۴). [۵۳۰] فروع کافی، ج۱، ص ۲۲۲. [۵۳۱] وی در صفحهی ۹۸ عرض أخبار أصول معرّفی شده است. [۵۳۲] وی در عرض أخبار أصول معرّفی شده است.(ص ۲۵۸) [۵۳۳] ر.ک. کتاب حاضر، ص ۳۱۸. [۵۳۴] دربارهی آیهی ۵۵ سورهی مائدهی ضروری است که مراجعه شود به شاهراه اتّحاد، ص ۱۴۵ به بعد و عرض اخبار اصول، ص ۳۲۳ و ۴۲۷ تا ۴۲۹ و ۶۶۴ و ۶۷۰. [۵۳۵] اگر به کتبی که در سیرهی أمیرالمؤمنین علی÷تألیف شده مراجعه شود خواهیم دید که حضرت أمیر به هیچ وجه با کسانی که با او جنگیدند مانند مرتدّ و کافر رفتار نفرمود. این روزها کتب لازم را در دسترس ندارم. لذا فقط به عنوان نمونه از قول محمّد بن جریر طبری نقل میکنم که در وقایع سال سی و شش هجری نوشته است، حضرت أمیر پس از پیروزی در جنگ جمل سه روز در اردگاه خود باقی ماند و داخل بصره نشد تا مردم بر مقتولین خویش عزاداری کنند سپس بر مقتولین جنگ أعمّ از اهل بصره و کوفه و کشتگان قرشی که در هر دو سپاه بودند نماز میّت گزارد و آنچه از وسائل را که در عرصهی جنگ باقی مانده بود، جمعآوری فرمود و به مسجد بصره فرستاد و فرمود به جُز أموالی که علامت خزانهی حکومتی و بیت المال را دارد و باید به بیت المال إعاده گردد، هرکه مال خود را شناخت، برگیرد و فرمود: «لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ مِن مالِ المُسْلِمِ المُتَوَفّیَ شَيْءٌ» «برای مسلمان، چیزی از مال مسلمانِ مُتَوفّی حلال و روا نیست». (تاریخ الأمم و الملوک، دار القاموس الحدیث، ج۵، ص ۲۲۲). چنانکه ملاحظه میشود حضرت علی÷کسانی را که به جنگ او آمده بودند مرتدّ و کافر نشمرد و با ایشان مانند بُغاة رفتار نمود. آنحضرت در تمام جنگهایش از قبیل جمل و نهروان و صفّین چیزی از اموالشان را غنیمت نگرفت و بر کُشتگانِ آنها نماز خواند. آنحضرت در صفّین با دستگیرشدگان به صورت زیر رفتار فرمود، نخست به آنها پیشنهاد میفرمود که اطاعت او را پذیرفته و با وی بیعت کنند که اگر قبول میکردند آنها را آزاد میفرمود امّا اگر نمیپذیرفتند، سلاحشان را میگرفت و آنان را سوگند میداد که از این پس به جنگ او نیایند سپس آزادشان میفرمود و در صورتیکه دو پیشنهاد فوق را نمیپذیرفتند آنها را در بازداشت نگه میداشت. حضرت علی÷در مورد شامیان فرموده: «إنّ رَبَّنا واحِدٌ ونَبيَّنا واحدٌ ودَعْوتَنا في الإسلام واحدةٌ ولا نَستَزيدُهُم فِي الإيمانِ باللهِ وَالتَّصديقِ بِرسوله ولا يَسْتَزيدُونَنا»«نه ما از آنها بیش از ایمان به خدا و تصدیق رسول خداصمیخواستیم و نه ایشان بیش از این از ما میخواستند». (نهج البلاغه، نامهی ۵۸) و حتّی راضی نبود که سپاهیانش آنها را دشنام دهند بلکه فرمود دربارهی آنها بگویند: «اَللَّهُمَّ احْقِنْ دِماءَنا وَدِماءَهُم وأصلِحْ ذاتَ بَينِنَا وَبَينِهِم»«پروردگارا، خون ما و خون ایشان را حفظ فرما و (رابطهی) میان ما و میان ایشان را اصلاح فرما». (نهج البلاغه، خطبهی ۲۰۶) بدیهی است که این رفتار به وضوح میرساند که آنحضرت آنها را مرتدّ و کافر نمیدانسته است. (فَلا تَتَجَاهَلْ). [۵۳۶] الصَّحیفَة العلویّة، دعاؤه في الیوم الثّلاثین من الشّهر. [۵۳۷] گویا این بیت از صغیر اصفهانی است. [۵۳۸] پنج تن دارم که با آنان آتش دوزخ را فرونشانم پیامبر و مرتضی علی و دو فرزندانشان و فاطمه! [۵۳۹] ر.ک. زیارت و زیارتنامه، ص ۲۶۳ و ۲۶۵ و...