تضاد مفاتیح الجنان با قرآن

فهرست کتاب

نگاهی به حواشی مفاتیح از صفحۀ ۲ إلی ۱۲

نگاهی به حواشی مفاتیح از صفحۀ ۲ إلی ۱۲

چنان‌که در «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» گفته شد مرحوم «شهید ثانی» (شیخ زین الدین عاملی) در کتاب «البدایة في علم الدرایة» (چاپ سنگی، ص ۷۲) تصریح کرده روایات غلوّآمیز عجیبی که واقدی و ثعلبی و زمخشری در کتب خود درباره‌ی ثواب قراءت سوره‌های قرآن آورده‌اند، جعلی است! [۵۸]استاد «محمد باقر بهبودی» نیز فرموده: «زنادقه و غُلاة در خاموش کردن نور اسلام و تباه ساختن شریعت و احکام دین و ایجاد شکّ و تردید در دل‌ها و بازی با حقایق و معارف دینی و ترویج خرافات و اباطیل و بدعت‌ها و ایجاد تفرقه و اختلاف از هیچ کوششی فرو گذار نکرده‌اند... معجزات خرافی بیهوده و نابجا جعل کرده و آن‌ها را از زبان قصّه‌پردازان و مشایخ و رُوات ساده لوح حدیث نشر دادند..... مطالب‌ سست و نااستوار تصوّف و عرفان را در احادیث درج نمودند..... هم‌چنین عباداتی بدعت نهادند و صلواتی اختراع کردند و ادعیه‌ی عرفانی و غیرعرفانی ساختند و عاملین به آن‌ها و خوانندگان چنان دعاهایی را به ثواب‌های گزاف و حصول نعمت‌های اخروی، بشارت دادند و بسیاری از عابدان ساده لوح شب و روز از انجام این عبادات [نامستند] و خواندن این ادعیه‌ی [دروغین] کوتاهی نکرده و [بدین ترتیب] از سنّت عادلانه و استوار نبوی منحرف شده و از نتیجه‌ی عبادت و دعا بی‌بهره ماندند در حالی‌که می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند.... (مقدّمه‌ی «صحیح الکافی»، طبع بیروت، چاپ اوّل ج۱ ـ همچنین رجوع کنید به «عرض اخبار أصول...» ص۱۵ به بعد).

۹نگارنده گوید متأسّفانه کتب شیعه نیز از گزند چنین روایاتی مصون نمانده‌اند و در «مجمع البیان» و تفسیر صافی و... از این‌گونه روایات خرافی دیده می‌شود. در «مفاتیح الجنان» نیز این روایات را آورده‌اند، از آن جمله به نقل از «مفاتیح النّجاح» درباره‌ی سوره‌ی «یـس» بدون ذکر سند می‌گوید: «سوره‌ی یـس به صاحبش می‌رساند خیر دنیا و آخرت را و دفع می‌کند از او بلای دنیا و آخرت را و دفع می‌کند هر شرّی را و روا می‌کند جهت او هرحاجتی را و هرکه بخواند این سوره را برابر بیست حجّ است برای او و هرکه بشنود جهت او باشد هزار نور و هزار یقین و هزار برکت و هزار رحمت و از او بیرون می‌آورد هر کوفتی را(!) [۵۹].... منقول است که هرکه در قبرستان در آید و سوره‌ی یــس بخواند خدای ـ عَزَّ وَ جَلّ ـ عذاب اموات را تخفیف دهد و جهت او باشد به عدد ایشان حسنات(!).... و هر که پیش از خواب در شب بخواند موکَّل سازد خدای ـ عَزَّ وَ جَلّ ـ بر او هزار فرشته که حفظ کنند او را از شرّ هر شیطان رجیم و از هر آفتی و اگر بمیرد در آن‌روز خدای تعالی او را داخل بهشت سازد [۶۰]»(!) ۱۰و یا «در اعمال شب جمعه» (ص ۳۱) گفته است: «هرکه هر شب جمعه سوره‌ی واقعه را بخواند.... هیچ آفت از آفات دنیا به او نرسد...». و یا در صفحه‌ی ۳۸ از قول «عنبسه بن مصعب» که از ضعفاست، می‌گوید: هرکه سوره‌ی ابراهیم و سوره‌ی حجر را در دو رکعت در روز جمعه بخواند هرگز پریشانی و دیوانگی و بلایی به او نرسد!» [۶۱]

این‌ها یقیناً دروغ است اخباری است غلوّآمیز و غرورانگیز. رسول خداصو بسیاری از اصحابش سوره‌ی یـس و سوره‌ی واقعه و..... را خواندند و شرور و آفات دنیا از آنان دفع نشد. و یا درباره‌ی سوره‌ی الرَّحمان می‌نویسد: «.... می‌آید از نزد خدای ـ عَزَّ وَ جَلّ ـ.... و می‌ایستد نزد خدای تعالی [۶۲].....». و یا می‌نویسد: «هرکه بخواند سوره‌ی الرّحمان و هر جا بخواند ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ[الرحمن] بگوید: «لا بِشَيْءٍ مِنْ آلائِكَ رَبِّ أُكَذِّبُ»، پس اگر در شب بخواند آنگاه بمیرد شهید مرده و اگر در روز بخواند آنگاه بمیرد شهید مرده [۶۳]!» نویسنده عقلش را بکار نگرفته که خداوند متعال مکان ندارد که چیزی نزد او بیاید و نزدیک او یا دور از او بایستد! دیگر آنکه اگر با خواندن این سوره ثواب شهادت حاصل می‌شود دیگر جهاد فی سبیل الله و آلات حرب لازم نیست! آیا استعمار بهتر از این می‌خواهد؟! (فتأمّل)

در باره‌ی سوره‌ی جمعه می‌گوید: «از حضرت صادق÷منقول است که واجب است بر هر مؤمن هرگاه شیعه‌ی ما باشد که بخواند در نمازِ شبِ جمعه، سوره‌ی «جمعه» و «سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى» و در نماز ظهر آن، «جمعه» و «منافقین» و هرگاه این را به عمل آورد چنان است که گویا عمل رسول خداصرا بجا آورده....الخ» این روایت مشعشع یک بار دیگر در مفاتیح «در اعمال روز جمعه» (ص ۴۸) تکرار شده است! [۶۴]۱۱ طبق این خبر عمل رسول خداصو آن‌همه زحمات و مرارت‌ها و جهادهای آن‌حضرت، معادل است با خواندن دو سوره! دیگر آن‌که شیعه‌ی امام صادق÷چرا روز جمعه، نماز جمعه نمی‌خواند و نماز ظهر می‌خواند؟۱۲

درباره‌ی سوره‌ی «نبأ آیه ۲» می‌گوید: ﴿عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلۡعَظِيمِ ٢هم ولایت است و هم حضرت أمیر÷؟! در صورتی که حضرت أمیر÷در «صحیفه‌ی علویّه» در «دعای روز دوشنبه» می‌گوید: «الْحَمْدُ لِـلَّهِ الَّذِي هَدَانِي لِلْإِسْلَامِ وَأَكْرَمَنِي بِالْإِيمَانِ وَبَصَّرَنِي فِي الدِّينِ وَشَرَّفَنِي بِالْيَقِينِ وَعَرَّفَنِي الْحَقَّ الَّذِي عَنْهُ يُؤْفَكُونَ وَالنَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ= سپاس و ستایش خدایی را که مرا به اسلام هدایت ‌نموده و به ایمان گرامی داشت و در دین بینش عطا فرمود و با یقین شرافت بخشید و حقّی را که [کافران ناسپاس] از آن روی می‌گردانند و خبر بزرگی را که در آن اختلاف کرده‌اند، به من شناساند». از این دعا معلوم می‌شود «ٱلنَّبَإِ ٱلۡعَظِيمِ = خبر بزرگ» خود آن حضرت نیست بلکه او مؤمن به آن است. (فتأمّل) با توجّه به این‌که آیه فرموده مکّیان درباره‌ی آن اختلاف دارند می‌توان گفت: خبر مذکور توحید یا نبوّت پیامبر نبوده زیرا مکّیان به اتّفاق این دو را، قبول نداشتند امّا در مسأله‌ی بعثِ اموات و قیامت، برخی به بقای روح قائل بودند و با معاد روحانی مخالف نبودند. برخی در امکان معاد تردید داشتند و برخی کاملاً منکر بودند و با توجّه به این‌که در آیات بعدی دوبار با لحن تهدید آمیز فرموده: ﴿كَلَّا سَيَعۡلَمُونَ ٤ ثُمَّ كَلَّا سَيَعۡلَمُونَ ٥[النبأ: ٤، ٥]«نه چنین است [که پنداشته‌اند] به زودی خواهند دانست پس نه چنین است [که پنداشته‌اند] بزودی خواهند دانست». و در آیه‌ی هفدهم فرموده: ﴿إِنَّ يَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ كَانَ مِيقَٰتٗا ١٧[النبأ: ١٧]«همانا روز جدایی [نیکو کردار از بد کردار] وعده گاه است» و سپس به ذکر جهنّم و بهشت می‌پردازد طبعاً این خبر با واقعه‌ی عظیم قیامت که در آینده واقع خواهد شد مناسبت دارد. «مجمع البیان» نیز با این‌که به اخبار خرافی بی‌توجّه نیست ولی در این‌جا اعتنایی به این‌که منظور از «النّبأ العظیم» ولایت است، نکرده؛ تفسیر «المیزان» نیز به اخبار مذکور اعتنا نکرده و گفته است: مراد از خبر عظیم بعث و قیامت است زیرا قرآن کریم در سوره‌های مکّی خصوصاً سوره‌هایی که اوائل بعثت نازل شده تأکید و اهتمام کامل به اثبات قیامت و یَومُ الفَصل دارد. تفسیر نمونه نیز برای این‌که آبروی روایات را حفظ کند سه روایت نامعتبر آورده و چون دیده قول روایات هیچ تناسبی با آیات سوره‌ی «نبأ» ندارد، بی‌دلیل ادّعا کرده که ممکن است منظور باطنی آیات، «ولایت» باشد! امّا به هنگام تفسیر آیه اعتراف کرده که توجّه به این حقیقت که شدیدترین مخالفت مشرکان در مسأله‌ی «معاد» بود، روی هم رفته تفسیر آیه به معاد و رستاخیز را تأکید می‌کند. و تصریح می‌کند که تفسیر آیه به معاد بر همه‌ی اقوال برتری دارد.

نگارنده گوید اگر قرار باشد برای آیات باطن بدون تناسب و ارتباط باظاهر قائل شویم ما نیز میگوییم معنای باطنی از «النَّبَأ العَظِیم» آن است که علمای دین و آخوندها، متعصّب و خرافی و سبب انحراف و گمراهی عوام هستند و این مسأله‌ای است که قبول آن برای عوام آسان نیست و در آن اختلاف و تردید دارند و در قیامت خواهند دانست که آن‌ها چه فریب بزرگی خورده‌اند؟! «باؤُكَ تَجُرُّ وَبائِي لا تَجُرُّ».

علاوه براین، سوره‌ی «نبأ» در مکّه نازل شده و اهل مکّه درباره‌ی حضرت علی÷تساؤل و اختلاف نداشتند تا خداوند جواب دهد.

و درباره‌ی سوره‌ی «قدر» نوشته: «هرکه سوره‌ی إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُرا در نماز فریضه بخواند منادی از جانب پروردگار او را ندا کند که خدا گناهان گذشته‌ی تو را آمرزید، عمل را از سر گیر [۶۵]!» یعنی دوباره خطایا و جنایات خود را از سرگیر! نمی‌دانیم چرا نویسندگان و ناقیلن این‌گونه اخبار و خوانندگان آن‌ها، فکر خود را به کار نگرفته‌اند که این اخبار ضدّ قرآن و قانون إلهی است که فرموده: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨[الزلزلة: ٧، ٨]«پس هرکه هم‌وزن ذرّه‌ای کار خیر به جای آرد [نتیجه‌ی] آن را می‌بیند و هرکه هم‌وزن ذرّه‌ای بدی مرتکب شود[نتیجه‌ی] آن را می‌بیند». و فرموده: ﴿كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ ٢١[الطور: ٢٠]«هر انسانی در گرو دستاورد خویش است». و فرموده: ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨[المدثر: ٣٨]«هر نفسی در گرو دستاورد خویش است». و نیز فرموده: ﴿إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ ١٦[لقمان: ١٦]«اگر [عمل انسان] هموزن دانه‌ی خردلی در [درون] تخته سنگی یا در [گوشه‌ای] از آسمان‌ها یا زمین [پنهان] باشد، خدا آن را [در محاسبه] می‌آورد، همانا خدا باریک بین و آگاه است».

همین مقدار برای این‌که بدانیم حواشی این بخش از کتاب «مفاتیح الجنان» تا چه اندازه به اسلام و مسلمانی مرتبط است، کفایت می‌کند و تفصیل بیشتر لازم نیست. البتّه وضع سایر بخش‌های «مفاتیح» نیز از این بهتر نیست. به عنوان مثال «در اعمال روز جمعه» (ص ۴۹) می‌گوید: «هر که بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهمّ صلّ عَلى محمّدٍ وآل محمّدٍ وعَجِّل فرجهم»، نمیرد تا امام قائم را درک نماید!» و یا «در اعمال شب جمعه» (ص ۳۱) می‌گوید: «هرکه در هر شب جمعه سوره‌ی بنی اسرائیل(= الإسراء) را بخواند نمیرد تا به خدمت حضرت قائم برسد و از اصحاب آن‌حضرت باشد!» لازم است بدانیم که جاعلِ این خبر آن را از قول حضرت صادق÷نقل کرده و غافل بوده که در زمان آن حضرت کسی جُز خودش امام نبوده یعنی هنگام صدور این حدیث امام قائم همان حضرت بوده و لاغیر! آیا جاعل فهمیده که چه بافته است؟ چرا شیخ عباس هنگام نوشتن این دو حدیث در کتابش از خود سؤال نکرده که پس تکلیف کسانی‌که تا زمان او این سوره یا این صلوات را خوانده‌اند و از دنیا رفته‌اند و به خدمت حضرت صادق و یا امام دوازدهم نرسیده‌اند چیست؟! [۶۶]البتّه من نیز باید از خودم بپرسم که آیا اصولاً شیخ عباس و نظایر او فکر می‌کرده‌اند، یا کاری به کار عقل خود نداشته‌اند و استفاده از عقل خدا داد را لازم نمی‌دانستند!

در همان صفحه برای خواندن سوره‌ی «صاد» می‌گوید: «به سند معتبر(!) از حضرت باقر÷منقول است که هر که سوره‌ی «صاد» را در شب جمعه بخواند از خیر دنیا و عقبی آن‌قدر به او عطا کنند که نداده باشند مگر به پیغمبر مرسلی یا مَلَک مقرّبی و داخل بهشت گردانند او را با هرکه خواهد از اهل خانه‌ی او حتّی خادمی‌که او را خدمت کرده است اگر چه داخل عیال او نباشد و در حدّ شفاعت کردن او نباشد!»[۶۷]

و باز درهمان صفحه می‌گوید: «هرکه سوره‌ی کهف را در هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر شهید و حقّ تعالی او را در روز قیامت با شهداء محشور گرداند و با ایشان باز دارد!» [۶۸]

و باز درهمان‌جا از قول حضرت صادق÷می‌گوید: «هرکه سوره‌ی الم‌سجده را در هر شب جمعه بخواند حقّ تعالی در قیامت نامه‌ی او را به دست راست او دهد و او را بر اعمال او حساب نکند و از رفقای محمدصو آل او -علیهم السلام- باشد! [۶۹]و یا در صفحه‌ی ۱۵ می‌گوید هرکسی فلان دعا را بخواند «خدا دیوان گناهان اورا نگشاید!» این‌گونه اقوال مخالف قرآن است که فرمود: ﴿فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلَّذِينَ أُرۡسِلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٦[الأعراف: ٦]«هر آینه البتّه از مردمی‌که رسول برایشان فرستاده شده سؤال می‌کنیم و هر آینه البتّه از پیامبران [نیز] سؤال می‌کنیم». خدا پیامبران را مسؤول می‌داند، پس چگونه ممکن است هرکه سوره‌ای یا دعایی بخواند مسؤول نباشد و خدا اعمال او را محاسبه نکند؟ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟

به راستی مؤلّف «مفتاح الجنان» و یا مؤلّف «مفاتیح الجنان» و نظایر این دو از خود نپرسیده‌اند که چگونه ممکن است دین الهی از یک سو بگوید: ﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٣... وَمَن جَٰهَدَ فَإِنَّمَا يُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦[العنكبوت: ٢ و ۳ و ٦]«آیا مردم پنداشته‌اند که چون [به زبان] بگویند ایمان آوردیم رها می‌شوند و آزموده و امتحان نمی‌شوند؟ و هر آینه کسانی را که پیش از ایشان بوده‌اند آزمودیم تا خداوند کسانی را که راست گفته‌اند معلوم بدارد و دروغگویان را [نیز] معلوم بدارد.... و هر که جهد و جهاد کند برای خود مجاهدت می‌کند همانا خداوند بی گمان از جهانیان بی‌نیاز است». و بفرماید: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ ٢١٤[البقرة: ٢١٤]«آیا پنداشته‌اید که به بهشت در می‌آیید درحالی که هنوز مانند آن‌چه بر سر پیشینیانِ شما آمده بر سر شما نیامده است؟ آنان را دشواری‌ها وگزند و زیان رسید تا بدان‌جا که پیامبر و مؤمنانی‌که با او بودند چنان لرزان و آشفته شدند که می‌گفتند [پس] یاری خدا کی فرا می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است». یعنی حصول سعادت ابدی در گرو إیمان و عمل و مجاهدت خالصانه است، و از سوی دیگر بگوید اگر فلان دعا را بخوانید یا فلان زیارت را بجای آورید، بهشت و سعادت أخروی از آن شما خواهد بود؟! چنین کاری بی‌تردید موجب نقض غرض از تشریع احکام است زیرا در این صورت چرا باید کار ساده‌تر را فرو گذاشت و راه دشوار‌تر را برگزید؟! وقتی می‌توان با یک دعا یا یک زیارت بهشت را خرید چرا باید تن به جهاد با نفس و فدا کاری و جهاد فی سبیل الله داد؟ این ثواب‌های عجیب و غریب اگر باور شود سبب گریز مردم از عمل خواهد بود و موجب بی‌اعتباری تشویق و تهدید دین در عمل به اوامر و اجتناب از نواهی شرع می‌شود. فَمَالِ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلۡقَوۡمِ لَا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ حَدِيثٗا؟

[۵۸] رجوع کنید به کتاب مذکور، صفحه‌ی ۲۷ إلی ۲۸. [۵۹] مفاتیح الجنان، حاشیه‌ی صفحه‌ی ۳ ـ روایت مذکور به ابوبکر منسوب است! (ر.ک. مستدرک الوسائل، چاپ سنگی، ج۱ ص۳۰۴) [۶۰] مفاتیح، حاشیه‌ی صفحه‌ی ۴ ـ این حدیث را در «وسائل الشّیعه، ج۴ ص ۸۸۶، حدیث ۱ «ببینید یکی از رُوات آن «اسماعیل بن مهران» است که در «عرض اخبار اصول....» (ص ۷۰۶ و ۸۶۵) معرفی شده و دیگری «حسین بن أبی العلاء» واقفی است که علما در باره‌ی وی اختلاف دارند، «کسی» او را توثیق نکرده و فاضل جزائری او را ضعیف شمرده است. روایت عجیب «هرکه سه طسـین را در شب جمعه بخواند... الخ» (ص ۳۱) نیز از اوست. ر.ک. وسائل الشّیعه، ج۵، ص۸۹، حدیث ۱۲. [۶۱] برای دیدن روایت مذکور رجوع کنید به وسائل الشّیعه ج۵، ص۵۹، حدیث ۹. [۶۲] مفاتیح، حاشیه‌ی صفحه‌ی ۵ ـ روایت مذکور را در «وسائل الشّیعه، ج۴ ص ۸۰۹ حدیث ۲» ببینید. [۶۳] مفاتیح الجنان، حاشیه‌ی صفحه‌ی ۶. [۶۴] برای مطالعه‌ی روایت مذکور رجوع کنید به «وسائل الشّیعه، ج۴ ص۷۹۰ حدیث ۸» -برخی از رُوات حدیث مذکور عبارت‌اند از «منصور بن حازم» که در صفحه‌ی ۲۳۰ و ۳۵۳ و «سیف بن عمیره» که در صفحه‌ی ۹۸ و «اسماعیل بن مهران» که در صفحه‌ی ۷۰۶ و ۸۶۵ از کتاب «عرض اخبار اصول...» معرّفی شده‌اند. راوی دیگر آن «محمّد بن حسّان» است که شیخ طوسی و غضائری و ابن داود و علامه‌ی حلی او را تضعیف کرده‌اند و بنابه قول نجاشی، روایات او بسیار مورد پسند ضعفاست و آن‌ها روایات بسیاری از او نقل می‌کنند! [۶۵] برای دیدن حدیث مذکور رجوع کنید به «وسائل الشّیعه» ج۴ ص۸۱۱ حدیث ۹» - یکی از رُوات آن «حسین بن أبی العلاء» است که در پاورقی شماره‌ی ۲، صفحه‌ی ۳۹ کتاب حاضر معرّفی شد. [۶۶] برای مطالعه‌ی این دو حدیث رجوع کنید به مستدرک الوسائل ج۱ ص ۴۲۳ و به وسائل الشیعه ج۵ ص۸۸ حدیث۸ ـ این حدیث را «حسین بن ابی العلاء» روایت کرده که در کتاب حاضر در صفحه‌ی ۳۹ پاورقی شماره‌ی ۲ معرّفی شد. [۶۷] برای دیدن این حدث رجوع کنید به «وسائل الشیعه ج۵، ص۸۹، و ۹۰ حدیث ۱- یکی از رُوات حدیث «عمرو بن جبیر العزرمیّ» نام دارد که مجهول است. باید به شیخ عباس بگوییم که معنای «سند معتبر» را نیز فهمیدیم! [۶۸] برای دیدن این حدیث رجوع کنید به «وسائل الشّیعه ج۵ ص۸۸ حدیث ۹ ـ دو تن از رُوات این حدیث عبارت اند از «محمّد بن حسان» و «اسماعیل بن مهران». برای اطلاع از وضع آن دو رجوع کنید به پاورقی شماره‌ی ۳ صفحه‌ی ۴۰. [۶۹] ر.ک «وسائل الشیعه ج۵ ص۸۹ حدیث ۱۳- این حدیث را «حسین بن أبی العلاء» نقل کرده که در پاورقی شماره‌ی ۲ صفحه‌ی ۳۹ کتاب حاضر معرّفی شد.