فصل پنجم:
۱۷در صفحهی ۵۴ ماجرایی آورده دربارهی امام علی النّقی÷که ناقل آن یکی از غُلاة و جاعلین حدیث است موسوم به «محمّد بن موسی» [۱۰۰]و مدّعی است که امام فرمود: «مراد از ایّام و روزها ما هستیم مادامیکه بپاست آسمانها و زمین، شنبه اسم رسول خداصاست و یکشنبه امیر المؤمنین÷و دوشنبه حسن و حسین-علیهما السلام- سه شنبه علیّ بن الحسین و و محمد بن علی وجعفربن محمّد-علیهم السلام- و چهار شنبه موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی-علیهم السلام- و منام و پنجشنبه فرزندم حسن و جمعه فرزندِ فرزندم است...الخ» بنابراین امام زین العابدین÷در دعاهای ایام هفتهی خود که شیخ عباس در فصل سوم مفاتیح آورده، شوخی کرده ـ نعوذبالله ـ که در دعای یکشنبه عرض میکند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَمَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَالْإِلْحَادِ».«پروردگارا، همانا در این روز و یکشنبههای دیگری که پس از آن است از شرک و إلحاد به سوی تو پناه میجویم». و منظورش این بوده که در این علی و علیهای دیگری که پس از آن است از شرک به خدا پناه میبرم! و یا اگر در دعای پنجشنبه عرض کرده: «اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْخَمِيسِ خَمْساً»«پروردگارا، در پنجشنبه پنج حاجت را برایم بر آورده ساز»، مقصودش آن بوده که در حضرت عسکری که هنوز پدرانش به دنیا نیامدهاند، پنج حاجتم را عطا کن! زیرا این روزها ظرف زمانی ائمّه نبوده بلکه خود ائمّه بودهاند! و منظور از «في الاثنين» یا «في الثّلاثاء» یا «في الأربعاء» آن است که ظرف زمان و مظروف آن هر دو ائمّه بودهاند! این است ضدّ و نقیض گویی دعا نویسان و خرافه فروشان.
پساز این قصّۀ خرافی، زیاراتی ذکر کرده که سند آن در بحار الأنوار (ج۹۹ ص۲۱۱ به بعد) و «حمال الأسبوع» نیامده است فقط «سیّد بن طاووس» خرافی در زیارت أمیر المؤمنین میگوید این زیارت منقول است از کسیکه صاحب الزّمان را نه در خواب بلکه در بیداری مشاهده کرده است! صرف نظر از مجهول بودن رُوات، متن زیارات نیز بر خلاف عقل و قرآن است و همین بهترین دلیل بر جعلی بودن آنهاست. در این زیارات به پیغمبر و ائمّه میگوید: من امروز مهمان شمایم مرا به خوبی میزبانی کنید! گویا این مهمان ناخوانده رسول خدا و ائمه را حاضر و ناظر و مطّلع از سخنان خود میداند و از آنان توقّع میزبانی دارد! و نمیداند که آن بزرگواران از دار دنیا به دار السّلام رفتهاند و طبق آیات قرآن از دنیا و فسق و فجور و خیانت مردم بیخبر هستند وگرنه دارالسّلام برای آنها «دارالغصّة والحزن» میشود. اصولاً انبیاء و ائمّه پس از رحلت، مکلّف به مهمانداری و قبول حرفهای دروغگویان نیستند که به مهمان داری همه کس حاضر شوند بلکه أنبیاء و أولیاء همه مطیع خدا هستند. در این زیارات به امامیکه حاضر نیست کسی غیر خدا را پناهگاه خود قرار دهد و هیچگاه غیرخدا را شایستهی پناه بردن معرفی نکرده و فعلاً نیز در دنیا حاضر نیست میگوید: من به تو پناهنده هستم؟! از همه خرافیتر اینکه حضرت فاطمه-علیها السلام- را حاضر دانسته و خطاب به آنحضرت میگوید: «اِمْتَحَنَكِ الَّذِيْ خَلَقَكِ قَبلَ أن يَخْلُقَكِ»«تو را کسی امتحان کرد که تو را پیش از آنکه خلق کند، آفرید!» آیا جاعل فهمیده که چه بافته؟ آیا «سیّد بن طاووس» هنگام ثبت این زیارت در کتابش فهمیده که چه مینویسد؟ حال اگر کسی جمله را چنین معنی کند که خالق تو قبل از آنکه تو را خلق کند امتحانت کرد! این نیز صحیح نیست زیرا کسی که هنوز خلق نشده چگونه مورد امتحان شده؟!
در این زیارات برای ائمّه تملّق و چاپلوسی کرده و اوصافی خرافی برای ایشان قائل شده، از جمله مانند صلوات خرافی که در اَعمال روز جمعه(ص۵۲) آورده است، ائمّه را خزانه داران علم خدا و مترجمان وحی شمرده که بطلانش را در کتاب «عرض أخبار أصول بر قرآن و عقول» (ص ۴۴۵ و ۹۲۵) بیان کردهایم. دیگر آنکه به حضرات حسنین-علیهما السلام- میگوید: «فَأَضِيفَانِي فَأَحْسِنَا ضِيَافَتِي...... فَإِنَّكُمَا مَأْمُورَانِ بِالضِّيَافَةِ»«مرا مهمان کنید و نیکو مرا مهمانداری کنید.... پس همانا شما مأمور به مهمانداری هستید!» راوی از کجا فهمیده که حضرات ائمّه پس از رحلت مأمور به این کار هستند؟!
در این زیارت ائمّه را وفىّ و طیب و طاهر و زکی و بَرّ و صادق و امین و نور خدا خوانده ولی بلافاصله پس از این زیارات در آغاز فضل ششمِ باب اوّل «دعای صباح» را آورده که امام را یک گناهکار هوا پرست معرّفی میکند و مدّعی است که حضرت علی÷عرض میکرد: «فَاصْفَحِ اللَّهُمَّ عَمَّا كُنْتُ أَجْرَمْتُهُ مِنْ زَلَلِي وَخَطَائِي...»«پروردگارا، از آنچه جرم مرتکب شده بودم و از لغزش و خطایم درگذر». و یا عرض میکرد: «إِلَهِي! قَلْبِي مَحْجُوبٌ وَنَفْسِي مَعْيُوبٌ وَعَقْلِي مَغْلُوبٌ وَهَوَائِي غَالِبٌ وَطَاعَتِي قَلِيلَةٌ وَمَعْصِيَتِي كَثِيرَةٌ وَلِسَانِي مُقِرٌّ بِالذُّنُوب».«ای خدای من قلب و دلم محجوب و نفس و روحم معیوب و عقل من مغلوب و هوای نفسم غالب و طاعتم اندک و معصیتم بسیار است و زبانم به گناهان اقرار دارد!» کسی نبوده به این افراد دعاساز بگوید چرا تکلیف خود را معیّن نمیکنید و در جایی امام را طیّب و طاهر و نور خدا میخوانید و گاهی او را یک گناهکار هوا پرست جلوه میدهید؟!
[۱۰۰] این حدیث مذکور است در «بحار الأنوار» ج۹۹، ص۲۱۰ و در «جمال الأسبوع» فصل سوّم.