تذکار و هشدار به خوانندگان
این مطلب که شیخ عبّاس در کتابش آورده به علاوهی تمجیدی که پیوسته آخوندها از این کتاب میکنند ممکن است این توّهم را ایجاد کند که «مفاتیح الجنان» از این عیوب عاری است. امّا تحقیق خلاف این پندار را اثبات میکند و خوانندگان پس از مطالعهی کتاب حاضر، خواهند دانست که «مفاتیح الجنان» از مصادیق تامّ و کامل کتبی است که در سطور بالا از آنها مذمّت و انتقاد شده و شیخ عبّاس تفاوت چندانی با آخوندی که شیخ «حسین نوری» ماجرای گفتگوی خود را با او در کتاب «لؤلؤ و مرجان» آورده، ندارد [۲۳]. به راستی درست گفتهاند که «رُبَّ مشهورٍ لا أصلَ له». «مفاتیح الجنان» مملوّ است از اخبار ضعیف و ادعیۀ نامستند شرکآمیز و روایات نامعقول و بر خلاف آیات قرآن و بر خلاف حقائق تاریخی و خرافات ضدّ علم و ثوابهای اغراق آمیز و عیوب دیگر! هر کس که مشهور بوده به جلیل القدر و شیخ العلماء و.... هرچه خواسته نوشته و علمای دیگر نیز به صلاح خود ندیدهاند که ادعاهای ایشان را بررسی کنند و نگذارند دین اسلام آلوده شود [۲۴]بلکه افراد بیصلاحیّت و یا دشمنان دانا و دکانداران عوامفریب و یا دوستان احمق این روایات جعلی و دعاهای خرافی را مدرک قرار داده و مردم بیخبر را گمراه کردهاند [۲۵]و بین مسلمین تفرقه انداختهاند. لازم است کسی که صادقانه بر آن است که دین خدا را طبق کتاب و سنّت راستین رسول خداصبشناسد و بشناساند فریب این کتب دعا و زیارتنامهها را نخورد. از جمله همین مفاتیح الجنان که مملوّ است از مطالب خرافی و ضدّ اسلامی زیرا غالباً موجب پذیرشِ احادیث از جانب مرحوم شیخ «عباس قمی» نقل کلینی یا شیخ صدوق یا شیخ طوسی یا شیخ کفعمی یا ابن طاوس یا ابن المشهدی یا مجلسی یا شیخ حسین نوری و امثال اینها و تبعیّت از قاعدهی مضرّهی «تسامح در أدلّهی سُنَن» بوده است! وی به مشایخ نامبردگان نظر نداشت در حالیکه رُوات قبل از ایشان اکثراً از غُلاة و ضعفا و یا فطحی یا واقفی یا ناووسی و یا از مجاهیل و یا مهمل بودهاند. شیخ عباس نام راویان را ذکر نکرده تا خواننده ملاحظه کند و ارزش و اعتبار مرویّات و منقولات ایشان را بداند. اگر وی در «مفاتیح» نام راویان را ذکر میکرد، لاأقل اهل تحقیق به بیاعتباری مطالب آن واقف میشدند. ما با مراجعه به احوال ایشان دیدیم که اکثر شان وضع خوبی ندارند، از قبیل:
عبّاس بن عامر، احمد بن رزق الکوفی، محمد بن المشمعل، محمد بن أبی زید، سهل بن یعقوب که همگی مجهول اند و قطرب بن علیف، عبدالرّحمان سابط، عثمان بن جنید، ابراهیم بن مأمون، و اسحاق بن یوسف که همگی مهملاند و «سهل بن زیاد» کذّاب و «محمّد بن سلیمان الدّیلمی» فاسق ضعیف و «إسحاق بن عمّار» فطحی و «علیّ بن حسن بن فضّال» واقفی و امثال اینگونه جانوران!
مرحوم قمی ادعیه و اذکاری نقل کرده از استاد خود شیخ «حسین نوری» که او از حاج ملا «فتحعلی سلطان آبادی» و او نقل کرده از آخوند ملاّ «صادق عراقی» که او خواب دیده و در عالم رؤیا اذکار و دعاهایی را از سیّدی به نام «محمد سلطان آبادی» تعلیم گرفته است و یا در باب «کیفیّت زیارت امام رضا÷» میگوید مرد صالحی ادّعا کرده که در خواب دیده پیامبر اکرمصفرموده قبر حضرت رضا را زیارت کنید! و اینها مدرک شده برای مؤلّف «مفاتیح الجنان» [۲۶]! آیا شیخ عباس نمیداند که خواب حجّت نیست؟!
در سطور گذشته دیدیم که شیخ عباس در کتابش خود را مقیّد شمرده آنچه از ادعیه که سند دارد یا معتبر است ذکر نماید و آنچه که سندش به نظرش نرسیده یا معتبر نیست ذکر ننماید امّا با مطالعهی «مفاتیح» میبینیم دعاهای زیادی را از «مجلسی» نقل میکند! در حالیکه «مجلسی» مطالب بیسند و یا ضعیف السّند بسیاری در آثارش ذکر کرده و بارها تصریح نموده که فلان دعا را در کتب برخی از اصحاب دیدهام [۲۷]و یا همان دعا را در نسخهای قدیمی یافتهام! شیخ عباس با اینکه خود در فصل «آداب زیارت» و نیز پس از ذکر «زیارت وارث»، ادعیه و زیارات مخترعهی غیر مأثوره را مورد مذمّت قرار داده [۲۸]امّا خود «دعای عدیله» را نقل کرده که معترف است دعای مذکور مأثور نیست بلکه ساختهی یکی از اهل علم است! و اقرار کرده که «دعای سیفی صغیر معروف به دعای قاموس» را با تسامح و به تأسّی از علمای اَعلام ذکر کرده است! [۲۹]و در فصل هفتم باب اوّل «دعای توسّل» را که فاقد سند است و در باب «کیفیّت زیارت امام رضا÷» زیارتی را نقل میکند که خودش سند آن را بررسی نکرده و معلوم نیست استاد شیخ صدوق آن را ساخته یا مأثور از ائمّه است [۳۰]! و در فصل ششم باب اوّل «دعای صباح» را نقل کرده که خودش دربارهی آن میگوید: «علاّمهی مجلسی... فرموده که این دعا از ادعیهی مشهوره است و من در کُتُب معتبره آن را نیافتم مگر در مصباح سیّد باقی...!» مرحوم قمی ـ چنانکه گفتیم ـ در کتابش دعا و ذکر و زیارت بسیاری از کسانی مانند «کفعمی» و «ابن طاوس» و «ابن بابویه» و «ابن المشهدی» و «شیخ طوسی» و... نقل کرده که از خدا ورسولصنیست! مثلاً میگوید «کفعمی» در «بلد الأمین» گفته است که فلان دعا را بنویسید و در آب بیندازید! [۳۱]آیا دین خدا ـ نعوذ بالله ـ ناقص بوده اینان تکمیل کردهاند؟! یا اینان ـ العیاذ بالله ـ شریکاند با خدا در تشریع؟! یا اینکه خدای تعالی ـ نعوذ بالله ـ تابع اینهاست که هرچه بگویند امضاء و تأیید بفرماید؟! اینان چه حقّ داشتهاند در مطالب دینی چیزی اضافه کنند؟ اگر هرکس از جانب خود چیزی بر دین اضافه کند، افزودهی او إلهی نیست بلکه دلبخواهی و بشری است و ربطی به دین ندارد. و اگر به دین نسبت داده شود، «بدعت» است.۳امیر المؤمنین علی÷فرموده: «السُنَّةُ ما سَنَّ رسولُ اللهص والبِدْعَةُ مَا أُحْدِثَ بَعْدَهُ»«سُنَّت آن است که رسول خداصآورده و بدعت آن است که پس از آنحضرت ایجاد شده» [۳۲]. و فرموده: «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ فَاتَّقُوا الْبِدَعَ»«هیچ بدعتی ایجاد نشده مگر آنکه سنّتی متروک میگردد پس از بدعتها بپرهیزید» [۳۳].
مبتدیان حدیث شناسی نیز میدانند که از علائم واضح جعل حدیث آن است که ضمن آن، دربارهی موضوعی کم اهمّیت و کوچک، مبالغهی زیاد شده و گزافهها گفته باشند و پیداست که اکثر این گونه احادیت را قصّه گویان یا نویسندگان و گویندگان کم مایه وضع و نقل کردهاند. شیخ عباس چنانکه در صفحات گذشته دیدیم به نقل از کتاب استادش، از دعایی که برایش آثار و ثوابهای عجیب و غریب نقل شده انتقاد کرده امّا خودش در مفاتیح بارها و بارها ثوابهای شگفت انگیز بلکه شاخ انگیز نقل کرده است! به عنوان نمونه میگوید: «هر که در روز جمعه پیش از نماز صبح سه مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذي لا إلـهَ إلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَأَتُوبُ إِلَيْهِ»گناهانش آمرزیده شود اگر چه بیشتر از کف دریا باشد! و یا نمازی ذکر کرده که هر کس آن را روز یکشنبه در ماه ذی القعده بخواند همهی گناهانش آمرزیده شود! و یا هر که در یکی از ماههای حرام، پنجشنبه و جمعه و شنبه را روزه بدارد نهصد سال عبادت محسوب میشود!
[۳۴]وی مدّعی است که نمازی دو رکعتی در عید غدیر معادل صد هزار حجّ تمتّع و صد هزار عمره ثواب دارد و همهی حوائجش بر آورده میشود!
[۳۵]و یا قول مجلسی را آورده که مدّعی است هرکه بر حضرت زهرا-علیها السلام- صلوات بفرستد در بهشت جلیس پیامبرصخواهد بود!
[۳۶]شیخ عباس میگوید: نماز در حرم أمیرالمؤمنین÷برابر دویست هزار نماز است!
[۳۷](ازکجا دانسته که نماز در حرم آنحضرت چنین ثوابی دارد؟ معلوم میشود که دین شیخ عباس حساب و کتاب درستی ندارد! پس چرا از کتاب مفتاح الجنان انتقاد کرده؟!) شیخ عباس در جای دیگر گفته دو رکعت نماز در حرم علی÷معادل صد رکعت است!
[۳۸](بالاخره معلوم نکرد معادل دویست هزار نماز است یا معادل صد رکعت؟!) و نیز میگوید نماز در مسجد کوفه معادل هزار نماز است که در جای دیگری خوانده شود!
[۳۹]۴(ملاحظه کنید که مسجد الحرام و مسجد الأقصی و مسجد النّبی را استثناء نکرده است!) و میگوید نماز واجب در مسجد کوفه، معادل حج تمتّع و نماز نافله، معادل عمرهای است که با پیامبر انجام شده باشد و هزار وصی پیامبر در آن نماز خواندهاند!
[۴۰](معلوم نیست چگونه پیامبران پیشین که از دنیا رفتهاند به دنیا بازگشته و در آن مسجد نماز خواندهاند؟ با توجه به اینکه کوفه در زمان خلافت عمر بنا شده و قبل از او در آن منطقه شهری نبوده تا مسجد داشته باشد!) و باز در همانجا میگوید: همهی پیامبران و همهی عباد صالحین در مسجد کوفه نماز خواندهاند!
[۴۱](معلوم نیست که از نظر شیخ عباس آیا همهی انبیاء در مسجد کوفه نماز خواندهاند؟!) و در همانجا میگوید: مسجد کوفه از مسجدالأقصی ـ که قبلهی نخست مسلمین و مورد احترام همهی پیروان حضرت ابراهیم÷است ـ افضل است
[۴۲](میپرسیم: چرا خدا پیامبرش را به جای مسجد الأقصی به کوفه که نزدیکتر و مسجدش برتر بود، سیر نداد و از این مسجد در قرآن کریم ذکری نیست؟!)» در آداب زیارت «(ص ۳۱۴) شعری از «بحر العلوم» آورده که بیت اوّل آن چنین است:
وَمِنْ حَديثِ كَرْبَلا وَالْكَعْبَةْ
لِكَرْبَلا بَانَ عُلُوُّ الرُّتْبَةْ
۵ودلالت بر برتری کربلاء برکعبه دارد! ودر«زیارت وداع» (ص ۳۳۹) از قول استادش که معتقد به تحریف قرآن بوده، میگوید: «مقدار خوابیدن جسد مبارک پیغمبر ما و ائمّه-علیهم السلام- از زمین اشرف است از کعبۀ معظّمه به اتفاق جمیع فقهاء، چنانچه شهید(ره) در قواعد تصریح به آن نموده!» و با خود نیندیشیده که پیامبر اکرم و ائمّه خود به زیارت کعبه میرفتند و به سوی آن نماز میخواندند، پس چگونه ممکن است قبر آنها اشرف از کعبه باشد!
۶در فضل یازدهم باب دوّم در «اعمال ماههای رومی» دربارهی شفای مردم از امراض، روایتی بسیار عجیب از «عبدالله بن عمر» آورده که خود میگوید: ضعیف است! [۴۳]میپرسیم: پس چه شد آن سخنها که در مقدمه کتاب (ص ۱۲) و در صفحهی ۴۳۲ آورده بودی؟ همچنین میپرسیم: آیا فقط این روایت ضعیف السّند است یا بسیاری دیگر از مطالبی که در کتابت آوردهای، چنین است؟
در باب سوّم که مختصّ زیارات است، در مقدّمهی باب مذکور که «در آداب سفر است» (ص ۳۰۸ و ۳۰۹) مطالب و قصّههای عجیبی آورده و نیز در توصیهی پنجم (ص ۳۱۰) به جای آنکه پیشنهاد کند مسافر آب آشامیدنی خود را بجوشاند، توصیهای کرده که ضدّ بهداشت است!
شیخ عباس در بخش «حرز حضرت فاطمه» یک دعای ضدّ تب نقل کرده [۴۴]و در «اعمال شب اوّل رمضان» یک غسل ضدّ خارش تعلیم داده [۴۵]( قابل توجه مبتلایان به حساسیّت و امراض جلدی!) و در «اَعمال روز عید فطر» از قول «شیخ مفید» میگوید خوردن خاک سید الشهداء÷شفای هر دردی است! [۴۶]و در «اعمال روز اوّل محرّم» از قول «شیخ طوسی» میگوید: مستحبّ است که خاک امام حسین÷تناول شود! [۴۷](قابل توجه اطبّاء و دانشجویان پزشکیکه بیهوده سالها درس خواندهاند و هنوز توان مداوای همهی امراض را ندارند و متأسّفانه نمیدانند که شیخ ما راه علاج همهی بیماریها را کشف کرده است!) در حالیکه پر واضح است اسلام قطعاً توصیههای خلاف بهداشت ندارد.
مرحوم قمی برای تسکین درد دندان میگوید: چوبی یا آهنی بگذارد بر دندانِ دردکُن و افسون کند آن را از جانب آن و... [بگوید] «العَجَبُ كُلُّ العَجَبِ دودَةٌ تَكُونُ في الفَمِ تَأكُلُ العَظْمَ وَتُنْزِلُ الدَّمَ...»«شگفتی بسیار از کرمیکه در دهان است استخوان میخورد و خون را جاری میسازد... الخ!» [۴۸]. و یا میگوید: حیوانات نیز برای علاج جراحات خویش سر قبر حضرت علی÷میآمدند! (قابل توجّه دامپزشکان) [۴۹].
به نظر ما اگر اینگونه مطالب در دانشگاهها و مراکز علمی خوانده شود قطعاً موجب خنده بلکه قهقههی مستمعین خواهد شد و از این حیث برای تفریح و استراحت دانشجویان و اساتید و انبساط خاطر آنان، بسیار مفید است!
یکی از علمای زمان ما دربارهی عادات مردم در عهد جاهلیّت نوشته است: «بتهای دیگر نیز مورد پرستش بود که معمولاً از ملّتهای مجاور یا زمانهای پیشین به عرب دوران جاهلی رسیده، در آنجا پرستندگانی پیدا کرده بودند، مانند: فِلس، بَعل، یَغوث، یَعوق، نَسر، ودّ، سُواع که نام آنها در قرآن مجید نیز آمده است.
پرستندگان هر کدام از این بتها که اصل آن در محلّی نگهداری میشد نمونهای از بت مورد علاقهی خود را میساختند تا در خانه و مسافرت مورد پرستش قرار دهند! کار بُت پرستی به جایی رسید که گاهی یک مسافر بُت پرست در هر منزلی میرسید چهار سنگ پیدا میکرد و زیباترین آنها را انتخاب نموده که آن را در جایی نصب میکرد و به پرستش آن میپرداخت» [۵۰]. «مردم مکّه احترام و علاقهی خاصی به کعبه داشتند، هر وقت به خارج شهر میرفتند، سنگهایی از کعبه همراه میبردند در آنجا پیرامون آنها طواف مینمودند این رفتار به تدریج شدّت یافت و صورت پرستش به خود گرفت و در نتیجه بُت پرستی جای یکتا پرستی را گرفت» [۵۱]. «عمرو بن جموح یکی از اشراف... ساکن یثرب بود. وی علاقهای که به خدای خانوادگی خویش داشت یک الگوی چوبی از منات ساخت و در خانهی خود در جایگاه محترمانهای قرار داد و به پرستش آن پرداخت» [۵۲].
۷اینک مطالب بالا را مقایسه کن با آنچه شیخ عباس قمی در مفاتیح در «زیارت حضرت رسولصاز بعید» (ص ۳۲۴) آورده: «علامهی مجلسی در زاد العباد در اعمال عید مولود که روز هفدهم ربیع الأول است فرموده شیخ مفید و شهید و سید بن طاووس(ره) گفتهاند که چون در غیر مدینهی طیّبه خواهی که حضرت رسولصرا زیارت کنی غسل بکن و شبیه به قبر در پیش روی خود بساز و اسم مبارک آنحضرت را بر آن بنویس و بایست و دل خود را متوجه آنحضرت گردان و بگو....الخ». آیا این کار همسان کار مشرکین عرب نیست؟ آیا کسیکه بویی از توحید برده باشد چنین مطالبی را خطاب به موحدّین و مسلمین مینویسد؟ آیا پیامبر اکرامصآن همه مجاهدت کرد و آن همه زحمت و مرارت را تحمّل فرمود که مردم با بتها چنین نکنند و با قبر خودش و نوادگانش چنین کنند؟! یا اینکه تمام سعی و مجاهدت رسول خداصو علی÷وسایر اصحاب پیامبر آن بود که مردم فقط رو به سوی خدا آورند و فقط به او توجّه کنند؟ (فتأمّل جِدّاً) به همین سبب مسلمین مکلّفاند هر روز لا أقلّ ده بار در نمازهای خود بگویند: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾[الفاتحة: ٥]«فقط تورا عبادت میکنیم و فقط از تو یاری میخواهیم».
مرحوم قمی معلومات و مقبولاتش متّکی به اخبار مذهبی و خرافاتی بوده که از مجعولات غُلاة و فِرَقِ منحرف میباشد، خصوصاً افکار باطل اخباریّین، زیرا استاد و معلّم او که دانش خود را از وی فرا گرفته، «حاج میرزا حسین نوری» است که کتابی نوشته به نام «فصل الخطاب في تحریف کتاب ربّ الأرباب!» وی کتاب خدا را تحریف شده میداند و با نوشتن این کتاب یهود و نصاری را شاد نموده است! متأسّفانه این شاگرد با استاد خود همعقیده است و در «مفاتیح» در «اعمال روز جمعه» مینویسد: «بدان که از برای خواندن آیة الکرسی عَلَی التنّزیل، در روز جمعه فضیلت بسیار روایت شده». و در حاشیهی همان صفحه مینویسد: «علامهی مجلسی فرموده که به روایت علی بن ابراهیم و کلینی، آیة الکرسی عَلَی التّنزیل» [چنانکه نازل شده] چنین است: ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَما بَینَهُما وَمَا تَحْتَ الثَّرَی عَالِمُ الْغَیبِ والشَّهَـادَةِ الرَّحمنُ الرَّحِیمُ مَن ذَا ٱلَّذِي...» [۵۳]. و صلواتی از فردی اصفهانی نقل کرده (ص ۵۲) که دلالت بر تحریف قرآن دارد! [۵۴]گویی شیخ عباس این آیه را نخوانده است که میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ٩] «همانا ما قرآن را نازل نمودیم و بیگمان که ما البتّه آن را نگهبانیم». و گویی نمیداند اخباری که دلالت بر تحریف قرآن دارد تماماً ضعیف و قرائن جعل در آنها زیاد است [۵۵]. ای کاش کسی قبل از اینکه مرحوم قمی تألیف «مفاتیح الجنان» را آغاز کند به او برمی-خورد و میگفت: منقول است که هرکه هر روز این آیه را بخواند برایش بسیار مفید است: ﴿وَيَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ١٠٠﴾ [يونس: ١٠٠] «(خداوند) پلیدی را بر کسانی مینهد که نمیاندیشند».
***
۸باری، کتاب «مفاتیح الجنان» چنانکه مختصراً به عرض خواهد رسید مملوّ است از خرافات و موهومات که غُلاة و کذّابین به نام دعا یا زیارت جعل کردهاند و به دست محدّثین و نویسندگان زودباورِ ساده لوح منتشر ساختهاند.
در تحریر دوّم کتاب «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» (ص ۶۶ به بعد) به اجمال، مطالبی دربارهی انواع حدیث و عیوب حدیث بیان کردهایم که مناسب است خوانندگانِ کتاب حاضر از آن بیاطلاع نباشند ولی به هرحال از نظر ما مهمترین معیار قبول یا ردِّ روایات و ادعیه، موافقت یا عدم موافقت آنها با قرآن کریم است.
تذکّر: نسخهای از «کلّیّات مفاتیح الجنان» که در اختیار ماست و بدان استناد کرده و شمارهی صفحهی مطالب را از آن نقل میکنیم، به خطّ مرحوم «میرزا طاهر خوشنویس» تبریزی و چاپ کتابفروشی «محمد حسن علمی» است که توسّط «حاج ملاّ علی واعظ تبریزی خیابانی» با نسخهای که به خطّ مؤلّف بوده، مقابله و تصحیح شده و نامبرده به رسم تأیید، صفحهی آخر کتاب (ص ۶۰۰) را مُهر خویش ممهور ساخته است. کتابت این نسخه در بیست و یکم رجب سال ۱۳۵۶هـ.ق. مطابق پنجم مهر ۱۳۱۶ هـ.ش. پایان یافته و «حدیث کساء» با ترجمهی فارسی بهخطّ «حسن بن حاج عبدالکریم هریسی»، از صفحهی ۶۰۴ به بعد آمده است.
مخفی نماند که کتاب «مفاتیح الجنان» مرحوم شیخ عباس قمی مشتمل است بر متن که به «مفاتیح الجنان» موسوم است و حاشیهای به نام رسالهی «الباقيات الصّالحات في الأدعية والصّلوات المندوبات» و هر دو (= متن و حاشیه) از صفحهی ۱۲ آغاز شده و در صفحهی ۵۷۱ پایان میپذیرند. سپس متن «ملحقات مفاتیح الجنان» با مقدّمهای از مولّف همراه حاشیهی آن به نام «ملحقات الباقیات الصالحات» از صفحهی ۵۷۲ شروع شده و به نیمهی صفحهی ۵۹۲ ختم میشود. این هر چهار قسمت بیشبهه تألیف آن مرحوم است. امّا نمیتوان مطالبی را که در حاشیهی صفحات قبل از صفحهی ۱۲ و مطالبی را که تحت عنوان «ملحقات دوّم» در متن و حاشیهی صفحهی ۵۹۲ به بعد آمده، با قاطعیّت به آن مرحوم منتسب ساخت [۵۶]. والله العالِم. «حدیث کساء» نیز چنانکه خواهیم دید» قطعاً بر خلاف رضای مؤلّف به کتابش منضمّ شده است [۵۷]. وآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِيْنَ.
[۲۳] شنیدهام که یکی از خطبای شهیر غیر معمّم تهران که پس از انقلاب به نمایندگی مجلس نیز رسید کتاب شیخ عباس را مفاتیح الجنون خوانده بود. اگر این خبر راست باشد به نظر من سخن ناحقی نگفته است، زیرا من نیز نمیدانم چگونه ممکن است عاقلی معتقد به قرآن، کتابی چون مفاتیح الجنان یا کتب سیّد بن طاووس یا کفعمی را تألیف کند. [۲۴] زیرا اگر کسی مانند نویسنده در صدد تحقیق بر آید و ایرادی را آشکار سازد او را با همهی قدرت خود میکوبند و هزاران تهمت میزنند بلکه او را تفسیق و تکفیر کرده و واجب القتل میدانند! چرا این طور شده، جواب این است که چون دین دکان نان شد و هر که به فکر ریاست و جلب احترام عوام شد بهتر از این نمیشود. به هر حال ما برای رضای خدا و بیداری حقّ جویان و طالبین هدایت این تذکرّات را دادهایم و از خدا میخواهیم ما را از شرّ اهل بدعت حفظ فرموده و عاقبت به خیر کند، والله العاصم. [۲۵] مخفی نماند که اینجانب نیز تا زمانیکه در قم به تحصیل و تدریس مشغول بودم علاقه و اعتقاد شدید به «مفاتیح الجنان» داشتم و این کتاب أنیس و مونس من بود و از من جدا نمیشد و آن را بسیار میخواندم. شکر و منّت خدای را که به برکت آشنایی با قرآن کریم، بیدار شدم و از خرافات نجات یافتم و اینک وظیفهی خود میدانم که سایرین را نیز از حقیقت این کتاب آگاه سازم. امید است که برای این حقیر باقیات الصّالحات باشد. آمین یا ربّ العالمین. [۲۶] مفاتیح الجنان، «در فضیلت بعض از ادعیه در تعقیب نماز صبح»، ص۲۱ و ص ۵۰۰. [۲۷] به عنوان نمونه بنگرید به مقدمهی مناجات خمس عشره در فضل هشتم باب اول مفاتیح ص ۱۱۴. [۲۸] مفاتیح، ص ۳۱۴ و ۴۳۲ تا ۴۳۷. [۲۹] مفاتیح، ص ۱۰۳ [۳۰] مفاتیح، ص ۱۰۵ و ص ۵۰۰ و ۵۰۱. [۳۱] مفاتیح الجنان، حاشیهی صفحهی ۲۳۳. [۳۲] بحار الأنوار، ج۲، ص ۲۶۶، حدیث ۳۲. [۳۳] نهج البلاغه، خطبهی ۱۴۵. [۳۴] مفاتیح الجنان، در اعمال شب جمعه، ص ۳۴ و «در اعمال ماه ذی القعده» ص ۲۵۱. [۳۵] مفاتیح، «أعمال عید غدیر» ص ۲۸۱. [۳۶] مفاتیح، «زیارت حضرت رسولص» ص ۳۲۴- مجلسی نیز سندی ذکر نکرده است! [۳۷] مفاتیح، «زیارت مطلقه أمیر المؤمنین» ص۳۶۵. [۳۸] مفاتیح، «فضیلت و اعمال مسجد کوفه» ص ۳۸۶- راوی این حدیث «محمّد بن اسماعیل بزیع» و «منصور بن یونس» است (ر.ک. وسائل الشیعه، ج۳ ص۵۲۶و ۵۲۷) هر دو در کتاب «عرض اخبار اصول...» معرّفی شدهاند. اوّلی در صفحه ۳۲۰ و دوّمی در صفحات ۳۲۰، ۵۲۳، ۶۲۰ و ۶۷۱. [۳۹] مفاتیح، «فضیلت و اعمال مسجد کوفه» ص ۳۸۷- راوی این حدیث یکی از ضعفاست موسوم به «محمّد بن علی ماجیلویه» برای آشنایی با دو راوی دیگر همین حدیث که «محمد بن سنان» و «مفضّل بن عمر» نام دارند، رجوع کنید به «عرض اخبار اصول...» صفحهی ۳۰۸ و ۱۶۸. [۴۰] مفاتیح الجنان «فضیلت و اعمال مسحد کوفه» ص۳۸۷، راوی این حدیث «سعد بن طریف» است (ر.ک وسائل الشیعه، ج۳ ص۵۲۵ حدیث ۱۵) برای شناخت او رجوع کنید به عرض اخبار أصول...» ص ۷۷. [۴۱] مفاتیح، «فضیلت و اعمال مسجد کوفه» ص ۳۸۷ – این حدیث را کذّاب مشهور «سهل بن زیاد» نقل کرده است. (ر.ک وسائل الشیعه، ج۳ ص ۵۲۱ و ۵۲۲ حدیث ۳) «سهل» را در عرض اخبار اصول...» صفحهی ۷۸ معرّفی کردهایم. [۴۲] مفاتیح، «فضیلت و اعمال مسجد کوفه، ص ۳۸۷ این روایت را مردی ناشناس نقل کرده و مرحوم قمی پذیرفته است! (ر.ک. مستدرک الوسائل،چاپ سنگی، ج۱، ص۲۳۵) در حدیث مذکور به امام صادق÷افتراء بستهاند که فرموده: «مسجد الأقصی» در بیت المقدس نیست(!) بلکه در آسمان است(!) که پیامبرصدر معراج خود به سوی آن رفت و مسجد کوفه أفضل است از مسجد «بیت المقدّس»! درحالیکه که قرآن فرموده: ﴿بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ﴾«پیرامونش را برکت بخشیدیم». [الإسراء: ۱] یعنی: این مسجد در زمین واقع است و در سر زمین پر برکت قرار دارد. اصولاً مسجد در آسمان چه فایدهای دارد؟ تفسیر «مجمع البیان» و تفسیر «المیزان» و تفسیر «نمونه» همگی «مسجد الأقصی» را در «بیت المقدس» دانستهاند. [۴۳] مفاتیح الجنان، ص ۳۰۳ به بعد. [۴۴] مفاتیح، ص ۱۰۹ با اینکه از متن حدیث مذکور دروغ میبارد امّا بد نیست بدانیم که برخی از رُوات آن عبارت اند از: «حسین بن محمد بن سعید» که مجهول الحال است و «جعفر بن محمد بن بشرویه» و «داود بن رشید» و «ولید بن شجاع بن مروان» که مهملاند. (ر.ک. بحار الأنوار، ج۹۲ ص ۳۷ و ۳۸) [۴۵] مفاتیح، ص ۲۱۳. [۴۶] مفاتیح، ص ۲۴۹. [۴۷] مفاتیح، ص ۲۸۹. [۴۸] مفاتیح، الجنان، حاشیهی ص ۲۸۷. [۴۹] مفاتیح، «در فضلیت زیارت أمیر المؤمنین»، ص ۳۴۲. [۵۰] راز بزرگ رسالت، جعفر سبحانی، از انتشارات کتابخانهی مسجد جامعِ تهران، ۱۳۵۸ ص ۴۳. [۵۱] راز بزرگ رسالت، ص ۲۳۷. [۵۲] راز بزرگ رسالت، ص ۲۴۰. [۵۳] مفاتیح الجنان، ص ۳۶. [۵۴] ر.ک کتاب حاضر، صفحهی ۳۹، ۴۰ و ر.ک. منتهی الآمال، ج۲ ص۳۵۵. (مخفی نماند آنچه از «منتهی الآمال» نقل میکنیم، بر اساس چاپ کتابفروشی اسلامیّه و به خط حاج میرزا حسن هریسی ارونقی است). [۵۵] دربارهی عدم تحریف قرآن، رجوع کنید به تحریر دوم کتاب «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» صفحهی ۷۸۲ به بعد و کتاب «البیان» تألیف آیت الله ابوالقاسم خوئی. [۵۶] متأسفانه در تحریر قبلی کتاب، از ذکر این نکته، قصور کرده بودم. [۵۷] ر.ک کتاب حاضر، ص ۵۰۵.