دعای عدیله
هشتمین دعای فصل ششم «دعای عدیله» است که قبلاً دربارهی آن سخن گفتهایم(ص ۲۸). در این دعا جاعل، عقاید خرافی خود را وارد کرده و خواسته دوازده امامی را که نصّ معتبری بر إمامت إلهیّهی ایشان در دست نیست به عنوان أئمّهی منصوص معرّفی کند! دربارهی امام دوازدهم میگوید: «بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيا، وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى، وَبِوُجُودِهِ ثَبتَتِ الأَرْضُ والسَّمَاءُ»«به بقای وجود اوست که دنیا باقی است و به یُمن و برکت وجود اوست که به خلائق روزی داده میشود و به أثر وجود اوست که زمین و آسمان بر جای مانده است!» این قول افتراء به خدا و غُلُوّ است زیرا خدا قبل از امامان و در زمان نبود پیامبر نیز به مخلوقات خود روزی میداد و آسمان و زمین را حفظ میفرمود. همچنین گفته است: «أَشْهَدُ أَنَّ أَقْوالَهُمْ حُجَّةٌ وَامْتِثالَهُمْ فَريْضَةٌ وَطاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ»«شهادت میدهم که اقوال ایشان حجّت و فرمان پذیری از آنان واجب و اطاعت از ایشان واجب است!» میپرسیم: جعل حجّت به دست شما حدیثبافان و دعاسازان است یا اینکه خدا خود باید حجّت خویش را معرّفی فرماید؟ خدا در کجا گفته أئمه «حُجّة الله» و اطاعتشان واجب است؟ چرا خدا این حُجَج را در کتابش معرّفی نفرموده است بلکه فرموده بعد از انبیاء حجّتی نیست [النساء:۱۶۵] حضرت علی÷نیز فرموده حجّت خدایی با حضرت محمّدصتمام شد. (نهج البلاغه، خطبهی۹۱)
پس از این دعای مجعول، روایت بیاعتباری [۱۱۴]آورده که یکی از رُوات آن «ابراهیم بن اسحاق النّهاوندی» و دیگری «محمد بن سلیمان الدّیلمی» [۱۱۵]است.
[۱۱۴] روایت فوق مذکور است در «وسائل الشّیعه» ج۴ ص ۱۰۳۸ حدیث ۱. [۱۱۵] در کتاب «عرض اخبار اصول....»، ابراهیم در صفحهی۱۰۱و ۶۱۳، ومحمد در صفحات ۱۰۱ و ۳۵۱ و ۷۶۰ معرّفی شدهاند.