اسلام دین «وسط» یا جامع حقوق روح و جسم وحافظ مصالح دنیا و آخرت است
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳].
انسان چون مرکب از جسم و روح است از اینرو حیات او نیز دارای دو جنبهاست: جسمانی و روحانی، بنا بر این کامرانی و سعادت کامل وی بسته به تشیید مبانی هر دو جنبه از حیات او خواهد بود، وضعیت این دو، بطوری پیوسته با یگدیگر است که اهمال در عمران هر یک باعث اضمحلال اساس دیگری خواهد شد همان طوری که قصور در پرورش هر یک از قوای جسمی و روحی، موجب فتور دیگری میشود.
بعبارت دیگر چنانکه حفظ صحت و آسایش هر شخصی رهین حفظ صحت جسم و روح است و بسته به حفظ نسبت و توازن میان قوای جسمی و روحی او میباشد، این چنین تامین آسایش کامل، یا سعادت دنیا و آخرت نیز منوط باستحکام مبانی حیات جسمانی و روحانی یا آبادی دنیا و آخرت است، پس معلوم میشود آنانی که سعادتشانرا تنها در ترفیع پایه این زندگانی موقتی (جسمانی) تشخیص داده و بطور کلی از آبادی حیات روحانی چشم پوشیدهاند دچار اشتباه بزرگی هستند، چنانکه آندستهای که سعادت خویش را در (رهبانیت) و اعراض از دنیا جستجو میکنند و چنین میپندارند که با گناره گیری از مردم و بدبین بودن نسبت بخلائق و مهمل گذاردن قوای دماغی و حالات روحی بنام تذکیه نفس و تصفیه روح، خلاصه با طی کردن عمر با تنبلی و کسالت فقط برای انجام یک رشته عبادت، تأمین آسایش حیات اخروی را نموده و خویشتن را بسعادت جاوید خواهند رساند، کاملا بغلظ رفتهاند.
حاصل جمعیتهائی که درزندگانی میزان تعادل میان زندگانی دنیا و آخرت را از دست داده، طریق افراط یا تفریط را پیش گرفتهاند خیلی بیچاره و بمراحلی از سر منزل سعدات دور افتادند.
اکنون که دانستیم سعادت کامل و آسایش مطلق بشر بسته بحفظ تعادل میان حیات جسمانی و روحانی و رهین تعمیر دنیا و آخرتست و از طرفی چون (دین) بزرگ ترین ناموس حفظ اجتماع بنی آدم و مهم ترین عامل مؤثر در انتظام حیات مطلق بشر است از اینرو انسان باید در جستجوی دینی باشد و در پیرامون آئینی بگردد که همین تعادل را با بهترین صورتی حفظ کرده، و سعادت و آسایش در دنیا و آخرت ویرا کاملاً بر عهده بگیرد.
خوشبختانه با یک نظر اجمالی به ادیان کنونی دنیا در کمال وضوح دانسته میشود که آندین همانا دین حنیف اسلام و آئین پاک محمد ص است، زیرا وقتیکه این کتابهای منسوب به ادیان گذشته را ملاحظه میکنیم، گذشته از اینکه در همه آنها بیک رشته قصههای شبیه به افسانه و مطالب (لاهوتی) بیفائده خواهیم مصادف شد، میبینیم احکام وتعلیمهای آنها یا مخصوص بجنبه زندگانی دنیوی است و یا منحصر بجنبه حیات اخروی، ولی اسلام چنانکه قرآن در اینجا میگوید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳] دین (وسط) یا جامع حقوق روح و جسم و حافظ مصالح دنیا و آخرتست، آئینی است که دستورهای راجع به عبادت و قواینن اخلاقی، حقوقی، جزائی، و اجتماعی وی آسایش روح و جسم و سعادت دنیا و آخرت ما را با بهترین صورتی خواهد تأمین کرد، بدون شبهه در هر جمعیتی چنانچه احکام و تعالیم اسلام کاملا مجری و عملی بشود افراد آن از کسانی تشکیل میشود که همه خدا پرست، پر هیزکار، حقیقت جوی، شرافت دوست، معارف پرور، خیر خواه، نیکوکار و خوش رفتار خواهند بود، همه خارج از حدود افراط و تفریط و معتدل در عقاید، اخلاق و اعمال و دارای شجاعت و شهامت، عزم واراده محکم خلاصه همه صاحب اخلاق پسندیده و ملکات فاضله و واجد موجبات سعادت دنیا و آخرت خواهند بود.
چنانکه همه بخوبی میدانیم که در دورههای رشد و نمو اسلام همین که مقررات اسلام در سایه مجاهدت پیغمبر ص و دیگر پیشوایان اسلام عملی شد، طولی نکشید که همان جمعیت وحشی و پراکندهای که پیوسته به آدم کشی و چپاول اشتغال داشتهاند و هر عدهای از آن طوق عبودیت یک ناچیزی را بگردن انداخته بودند، در سایه تعالیم مقدس اسلامی تمام اختلافاتشان بر طرف شده و همه با هم برادر و متحد شدند، همه خویشتن را از بند هر گونه بندگی آزاد کرده و بمقام شامخ پرستش خدای یگانه که در حقیقت جایگاه حریت مطلقه یا آزادی نسبت بغیر او میباشد کامیاب گردیدند: همه حقیقت خواه؛ عدالت پیشه و نیکوکار شدند.
اینان همان مردم افسرده و زبونی بودند که از فرط خمودی و بیحسی ملیت خود را در دائره: بنی فلان و بنی فلان محدود کرده بودند ولی تعالیم اسلام چنان انقلاب فکری و معنوی در دماغهای آنان ایجاد کرده بود که در اندک زمانی با سلاح تقوی و حسن عمل، از دریای چین تا اقیانوس اطلس را در تحت نفوذ و تسلط خود در آوردند، بیانات آتشین پیغمبر ص و دیگر پیشوایان بزرگ اسلام؛ چنان حرارتی در اعماق قلب همان ملت مرده تولید کرده و بطوری خون آنان را بجوش آورده و عظمت ملی خود را با کمال شهامت بعالم و عالمیان ثابت نمودند.
اینان همان جمعیت نادانی بودند که اولادشانرا از ترس فقر و گرسنگی کشته و دختران را زنده بگور میکردند و زنانرا مانند چهارپایان در معرض فروش میگذاردند و حقوق یگدیگر را در مقابل خود پرستی و شهوت رانی در کمال بیشرمی پایمال میکردند و از درخت دانش جز خیال باقی، افسانه سرائی و حفظ انساب بهرهای نداشتند، خلاصه مردمی خارج از حدود اعتدال و بیخبر از آداب و رسوم انسانیت و دچار هزاران مفاسد اخلاقی و اجتماعی بودند؛ ولی از پرتو تعلیمات اسلام در مدت قلیلی تمام این نکبات و بدبختیهای آنان بر طرف شد و همه این مفاسد اصلاح گردید و از این ورطههای پستی و زبونی نجات پیدا نموده، به مقام ارجمند فضائل اخلاقی کامیاب شدند، و بجای آن ظلم و بیدادگری که مخصوص آنان بود، ناموس عدالت بطوری در بینشان حکم فرما بوده که در تمام شئون زندگانی، خویشتن را درپیشگاه عدالت مسئول میدانستند؛ و همواره در مقام حفظ حدود و مصالح یگدیگر بودند؛ شئون و موقعیت همدیگر را کاملا محترم میشمردند و در غم و شادی و نفع و ضرر یگدیگر با هم شرکت میکردند، همه خارج از حدود افراط و تفریط و معتدل در تمام شئون زندگانی خویشتن بودند، بقدری حس حقیقت جوئی در آنان قوت گرفته و باندازهای دوستدار علم شده بودند که با وسائل چندی در مقام ترجمه و تکمیل علوم و فلسفه پیشینیان خود بر آمده و بالاخره اغلب متصرفاتشان: از ترکستان، ایران و اسپانیول از مساعی آنان کانون معرفت و دار العلوم شده بود.
بله اسلام دین (توسط) و عهده دار سعادت دنیا و آخرت است، زیرا این دین درباره حفظ مصالح روح و جسم و آباد کردن هر یک از دنیا و آخرت دستورهای متینی که در عین حال خیلی ساده و سهل الاجراء میباشند مقرر فرموده، دینی است آن اندازه که ما را بعبادت و تصفیه روح، خلاصه به تهیه موجبات آسایش آخرت سوق میدهد، بهمان نسبت نیز ما را به تحصیل وسائل معاش و تعمیر دنیا دعوت میکند ﴿وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ وَأَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٧٧﴾[القصص: ٧٧] [۱۶].
گذشته از این، اسلام در هر یک از مقرراتش پرورش قوای روحی و جسمی و حفظ تعادل میان حیات جسمانی و روحانی ما را هموراه در نظر گرفته؛ احکام و قوانین وی طوری تنظیم شده در عین اینکه صورتاً متکفل مصالح هر یک از دنیا و آخرت است معناً متضمن فوائد دیگری نیز میباشد، برای شرح این مطالب کتابهای چندی میباید نوشت.
علاوه بر همه اینها، در تمام مقاصد خود ما را از راههائی دعوت بآنها میکند که هر یک در حقیقت بهترین راه تعمیر دنیا میباشد که در ضمن پیمودن آن سعادت دنیوی و ترقیات مادی ما نیز کاملاً تأمین خواهد شد، بعبارت دیگر اسلام طبیعیات را نردبام معنویات قرار داده که چانچه کسی بخواهد خویشتن را بذروه معنویات برساند، باید ترقی در طبیعیات بکند و از همین نردبام بالا رود، مثلا در دعوت بآغاز و انجام که از مقاصد بر جسته اش هست، بجای اینکه مانند (فلسفه فناء فی الله هند) یا (فلسفه اشراق) ما را دچار خیالات بیسروته و گرفتار پیچ و خم راههای بس کج و خطرنک بکند – چنانکه اشاره کرده ایم- ما را بنظر در کائنات عالم کون و تفکر در این منظومه شمسی دعوت میکند ﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ...﴾[یونس: ۱۰۱] بر کسی پوشیده نیست که تمدن کنونی دنیا و هر گونه ترقیات امروزه بشر همه از همین راه صورت گرفتهاست.
و در دعوت باخلاق - که بنظر اسلام بعد از مبدأ و معاد حائز درجه اول از اهمیت است- و همچنین برای آگاهی ما بفوائد (دین) و دین داری و زیان بیدینی و بد اخلاقی، ما را به مطالعه تاریخ ملل گذشته وادار میکند و بگردش در شهرها و تأمل در عواقب وخیمه رفتار و کردار زشت مردمان بیدین و بداخلاق امر مینماید ﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ ٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ١١﴾[الأنعام: ۱۱] [۱٧]، ﴿ قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٦٩﴾[النمل: ۶٩] [۱۸]، ﴿۞أَوَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ كَانُواْ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَانُواْ هُمۡ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَءَاثَارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمۡ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖ ٢١﴾[غافر: ۲۱] [۱٩]شبههای نیست که اینها همه از عوامل مهمه تربیت اخلاق فردی و اجتماعی بشمار میآید و تنها راه کشف اسرار و رموز فلسفه اجتماع میباشد.
گذشته از اینها، قصههای چندی نیز برای همین منظور در قرآن تنظیم شدهاست، این قصهها – چناچه بدقت بنگریم- بسیاری از اسرار اخلاقی و اجتماعی را با عبارت ساده به ما میآموزد و خیلی از نوامیس مشکله اجتماع را برای ما روشن میسازد و در حقیقت هر یک از اینها میتواند بهترین نمونه و سرمشق اخلاقی ما در زندگانی بوده باشد که ان شاء الله در کتابی که درباره تشریح مقاصد قرآن در نظر گرفته ام بنویسم، تمام این مطالب را بیاری خدا خواهم روشن کرد.
خلاصه اسلام – بر خلاف تمام ادیان و قوانین موضوعه برای اصلاح و تربیت بشر- دنیا و آخرت را دو چیز جداگانه و غیر مربوط بهم نمیداند بلکه منظورش اینست که وضعیت ایندو، بطور کلی پیوسته و متصل بایگدیگر است و وضعیت زندگانی انسان در این دو مرحله نیز کاملا وابسته بهم میباشد یعنی: کسی که در دنیا عمرش را از روی بصیرت و معرفت و با حفظ میزان تعادل در تمام شئون زندگانی بآخر میرساند و بالاخره در اینجا بطور کلی سالک صراط مستقیم – یا پیرو آئین فطرت- میباشد، البته چنین کسی در آخرت نیز خویشتن را در آغوش سعادت و کامرانی جای خواهد داد، ولی هر آنکه در اینجا دچار جهالت و غفلت و گرفتار شقاوت و گمراهیاست در روز واپسین نیز گرفتار گمراهی و بدبختی خواهد بود.
اینست که در قرآن نادانی و گمراهی در دنیا را، نشانه ضلالت و شقاوت در آخرت قرار میدهد ﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلٗا ٧٢﴾[الإسراء: ٧۲] [۲۰].
از این جهت است که در قرآن، به مؤمنین مژده موفقیت وسعادت در دنیا و آخرت هر دو را میدهد: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِيلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٦٤﴾[یونس: ۶۲-۶۴] [۲۱].
ولی بکفار -در چند موضع از قرآن- ذلت و خواری در دنیا و عذاب در آخرت را وعده میدهد ﴿...لَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٤١﴾[المائدة: ۴۱] [۲۲].
حالا بای دید آیا مؤمنین ما حقیقتاً همین طورند که قرآن میگوید؟ آیا واقعاً دارای جرأت و شهامت هستند؟ و از هیچگونه ناملایم و پیش آمد سوئی محزون و اندوهناک نمیشوند؟ نگارنده که تاکنون با چنین مؤمنی بر خورد نکردهاست!.
در قرآن موجبات تزیین و تجمل – بجز آنهائیکه خارج از آداب انسانیت است- و لوازم رفاه و آسایش و وسائل تنعّم و تعیش و بالاخره هر آنچیز نیکو و پاکیزهایکه در زندگانی بکار میرود، برای مؤمنین مقرر میکند: ﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ٣٢﴾[الأعراف: ۳۲] [۲۳]ولی برای کفار، در دنیا و آخرت عذاب شدید معین مینماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَأُعَذِّبُهُمۡ عَذَابٗا شَدِيدٗا فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ ٥٦﴾[آلعمران: ۵۶] [۲۴].
راستی خیلی جای تأسف است که امروز کثافت کاری و بکار بردن هر چیز چرکین و زشت در زندگانی، در بین ما از نشانههای ایمان گردیده است!.
در قرآن مؤمنین را بعنوان اینکه پیوسته خواستار حسنه و سعادت دنیا و آخرت هستند معرفی میکند: ﴿فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَذِكۡرِكُمۡ ءَابَآءَكُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِكۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ ٢٠٠ وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾[البقرة: ۲۰۰-۲۰۱] [۲۵]ولی کفار را در چند مورد که در مقام مذمت آنان است بعنوان: ﴿خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَ﴾[الحج: ۱۱] ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾[النور: ۱٩]، ﴿حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾[آلعمران: ۲۲] و امثال اینها از عباراتی که مشعر بر مذلت و بدبختی در دنیا و آخرت آنان میباشد، نکوهش میکند.
از همین روست که در قرآن مسلمین را بعنوان (امت وسط) و جمعیت معتدل -یا واجد سعادت دنیا و آخرت- معرفی میکند و آنانرا شاهد وحجت، یا مربی و سرپرست سایر جمعیتهای دنیا قرار میدهد: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳].
یعنی: «ما، شما امت محمدص را (امت وسط) و جمعیت معتدل قرار دادیم برای اینکه (شاهد) و حجت بر بشر بوده باشید و پیغمبرص نیز شاهد و حجت بر شما خواهد بود». توضیح مفاد آیه: ما در تمام احکام و تکالیف راجع به شما تربیت قوای روحی و جسمی و تعمیر دنیا و آخرت شما را -با حفظ تعادل و توازن بین آنها- کاملا رعایت کردهایم و در قرآن جمیع حقوق انسانیت (حقوق روح و جسم) را به شما بخشیده، و موجبات سعادت مادی و معنوی را بطور کلی به شما تذکر دادهایم، خلاصه شما را بوسیله حضرت ختمی مرتبتص بحد (وسط) و جاده اعتدال انسانیت راه نمائی کرده و بالاخره شما را (امت وسط) و جمعیت معتدل قرار دادهایم.
اینها همه برای اینست که شما سایر ملل دنیا را: آنانی که از این حد بیرون رفته راه افراط و تفریط را پیش گرفتهاند در تحت نظارت و مراقبت خود قرار داده و آنگاه آنانرا براه راست آدمی گری راه نمائی نمائید و همواره در مقام تربیت و اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعیشان بر آمده آنانرا بوظائف و حقوق انسانیت آشنا سازید.
خلاصه شما را برای این (امت وسط) قرار داده ایم که شاهد و حجت بر مردم باشید یعنی حقایق اسلام را که جامع همه حقوق انسانیت و ضامن سعادت دنیا و آخرت بشر است برای آنان بیان نمائید.
بعبارت روشن تر اصلاح و تربیت همه طبقات بشر را، فقط بعهده شما مسلمانان گذاردهایم، زیرا در دنیا کسی را قابل قبول مسئولیت اینکار گرانمایه نمیبینیم، تنها شما هستید که میتوانید عهده دار انجام این امر ارجمند بشوید، زیرا شما را بوسیله محمد ص در تمام مزایای انسانیت از عقائد، اخلاق و اعمال در صراط مستقیم و جاده اعتدال قرار داده ایم و لهذا میتوانید اوضاع ناگوار سایر جمعیتهای افراطی و تفریطی دنیا را کاملا مشاهده نموده و سپس در مقام راهنمائی و تربیت اصلاح مفاسد آنان برآئید، ولی آنانی که در شئون زندگانی جسمانی و روحانی از حد اعتدال بیرون رفته و خویشتن را در راههای پر مخاطره افراط و تفریط سرگردان کردهاند اصلا نمیتوانند از اوضاع و احوال یگدیگر آگاهی پیدا کنند، چه رسد اینکه بتوانند در مقام راهنمائی و اصلاح برآیند، زیرا کسیکه از جاده مستقیم منحرف شدهاست چگونه میتواند وضعیت طرف دیگر جاده را مشاهد بکند؟ بدیهی است مشاهده و مراقبت هر در طرف جاده مخصوص کسی است که در وسط آن ایستاده است.
بله، چنین است، پیروان اسلام (نه جمعیت مسلمانان کنونی که از دو دسته افراطی و تفریطی تشکیل گردیده) چون در سایه تعالیم اسلام -چنانکه تا اندازهای روشن کردهایم- در تمام شئون انسانیت در جاده اعتدال قرار گرفته و امت وسط میباشند، از اینرو میتوانند بمفاسد و نواقص مردمان افراطی: مانند مسیحیین (نه مسیحیین کنونی که عملا آئین مسیح را ترک گفته تفریطی یا مادی محض شدهاند) (صابئین) و طوائف هنود و غیر اینها که همواره در مقام هضم حقوق جسم خود بر آمده و خویشتن را از لذات جسمانی محروم کرده و رهبانیت را پیشه خود قرار دادهاند، آگاه شوند؛ و همچنین میتوانند بمفاسد جمعیتهای تفریطی مانند مادیین و ملت یهود و امثال اینها که تمام حقوق روح و مصالح حیات روحانی را در مقابل حفظ منافع جسم و تعمیر زندگانی جسمانی پایمال کردهاند، واقف کردند، بنا بر این تکلیف اصلاح و تربیت چنین مللی قهراً متوجه جمعیت معتدلی مانند ملت اسلام خواهد شد.
خلاصه پیروان (دین وسط) چون در نقطه اعتدال انسانیت تمرکز یافتهاند، از ینرو میباید بنام حفظ حدود انسانیت و نوع پروری، هر آن جمعیتی را که در دنیا از این (حد) بیرون رفتهاند تحت الحمایه و مورد نظارت خود قرار دهند و همواره مقررات اسلام را که یگانه وسیله تمرکز بشر بحد اعتدال میباشد به آنها ابلاغ کنند.
چنانکه قرآن در جای دیگر نیز اشاره بهمین معنی کرده میگوید: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ...﴾[آل عمران: ۱۱۰] یعنی: «شما مسلمانان بهترین امتی هستید که در دنیا برای جمعیت بشر ظاهر شدهاید! زیرا عهدهدار انجام بهترین کارها مانند (امر بمعروف و نهی از منکر) هستید! و ایمان بخدای یگانه آوردهاید».
حاصل اینکه چون شما بشر را به (معروف) یعنی به ایجاد وسائل تربیت قوای روحی و جسمی و تحصیل لوازم آبادی دنیا و آخرت، خلاصه به تهیه موجبات سعادت مادی و معنوی امر میکنید، و آنانرا از (منکر): از هر آنچه که باعث شقاوت در دنیا و آخرتست باز میدارید و از طرفی هم ایمان بخدا آوردهاید از اینرو بهترین امت و نیکوترین جمعیتی میباشید که در دنیا ظاهر شدهاید! در حقیقت میخواهد بگوید: چون شما مسلمانان امت وسط و جمعیت معتدل میباشید و از اینرو این وظیفه ارجمند (امر بمعروف و نهی از منکر) یا اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی و تربیت بشر را حقاً در عهده خود گرفتهاید، لذا سیادت بشر با شما خواهد بود شما باید در رأس جمیع ملل دنیا قرار گرفته پیوسته شاهد و ناظر اوضاعشان بوده باشید، و آنانرا بحقوقشان آشنا سازید، و همواره در مقام اصلاح و تربیت آنان بر آمده به انجام و ظائف انسانیت وادارشان بکنید، خلاصه باید همه طبقات بشر را در تحت مراقبت و سرپرستی خود قرار داده و آنانرا از راههای خطرناک افراط و تفریط بیرون آورده و به جاده اعتدال انسانیت یا (آئین وسط) راهنمائی نمائید؟
خواننده محترم! به بینید اسلام چه مقام شامخی برای ما قائل میشود! و چه حق ارجمندی در دنیا به ما میدهد! راستی قدری فکر کنید به بینید ما مسلمین با این وضعیت درهم و پریشان خود که در زندگانی از حد اعتدال بیرون رفته و هر یک راه کجی را در پیش گرفته ایم آیا حق داریم خودمان را بچنین آئینی نسبت بدهیم؟! آیا ما نباید – لا أقل پیش وجدان خود- شرم بکنیم که با این عملیات خارج از میزان اعتدال که پیوسته از ما بروز میکند؛ نام خود را مسلمان گذاردهایم؟! آیا ما سزاوار بیش از این مذلت و مسکنتی که کنون دامنگیرمان شده نمیباشیم؟! آیا تمام این بدبختیها و بیچارگیها جز برای اینست که خود را از تحت تربیت اسلام خارج کرده و در نتیجه از جاده اعتدال بیرون رفته هر عدهای براه افراط و یا تفریط رهسپار شدهایم؟!.
ایکاش افراد جمعیت مسلمین کنونی نیز مانند سایر ملیین دنیا افراطی و یا تفریطی محض بودند که لا اقل صورت وحدت اجتماعیشان فعلا محفوظ مانده بود! ولی متأسفانه عفریت جهل و تعصب بطوری باینان حملهور شده که ناگهان همه سراسیمه از حد اعتدال انسانیت بیرون رفته و هر دستهای من غیر شعور راهی بس خطرناک را در پیش گرفتهاند: گروهی در مقام تعمیر دنیا و ترقی مادیات بر آمده و بطور کلی از معنویات دست کشیدهاند و از آخرت چنان روگردان شدهاند که گوئی تا ابد زنده خواهند ماند و یا اجرای مراسم دینی؛ تصفیه روح و اصلاح اخلاق روزگارشان را تیره خواهد کرد و با این حال این تیره بختان خویشتن را مسلمان میدانند؛ و جمعی از مفاد حدیث «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ» سوء استفاده کرده و دنیا را زندان مؤمن میپندارند و برای خلاصی از آن خویشتن را در ویرانهای محبوس کرده نفرت از زندگی، بیکاری، گرسنگی و تحمل هر گونه ناملایم و پستی را عبادت فرض کرده و بگمان خود از این ره متوجه آخرت شدهاند؛ این نادانان هم خود را مسلمان میدانند! حتی بعضی از دعات دین هم – آنانی که فهم حقایق دین را مخصوص بخود میدانند- دستهای اسلام را منافی با ترقی و تمدن، سعی و کوشش، و مخالف با جمیع شئون حیات اجتماعی انسان معرفی مینمایند و رسماً آن را یک آئین رهبانیت و فلسفه ریاضت طلب نمودار میکنند و بنام آن همواره توده را به تنبلی، کسالت، کثافت؛ فقر، خمودی و جمودت فکر و زبونی؛ مخصوصا به غفلت و نادانی خلاصه بهر گونه وسیله بدبختی سوق میدهند، خلاصه این آئین پاک را طوری تفسیر کردهاند که فقط جمعی مردمان افراطی را بطوری که در بالا شرح دادیم میتوان پیروان آن دانست؛ دسته دیگر که اخیراً پیدا شده و فعلا رو بفزونی گذاردهاند و بیش از همه خود را از غربت اسلام متأثر نشان داده و پیوسته سنگ آن را بسینه میزنند آن را موافق با جمیع شئون تمدن دروغی غرب میدانند و همواره در صددند مقررات متین وی را با نظریات هر نادانی که از آن سرزمین بر میخیزد مطابقه نمایند.
حتی کسانی را من نشان دارم از بس شیفته تظاهرات اروپا و اروپاگری شدهاند که در این باره بدروغگوئی پرداختهاند: مطالبی را بنام اروپائیان ساخته و یا نامهائی مانند نامهای آنان جعل کرده مطالبی را بآن نامها بخرج دل باختگان اروپا میدهند!.
این فرومایگان تنها جنبه دنیوی و مادی اسلام را گرفته و بنام آن مردم را فقط بدنیا و دنیاپرستی، خودبینی و خود پرستی و انکار هر فضیلت و حقیقت سوق میدهند، تا میتوانند معنویات اسلام را بصورت مادیت درآورده و در جائی هم که در میمانند آنها را بدون منطق و برهان انکار میکنند، خلاصه این نادانان معنویات اسلام را پشت سر انداخته و رسماً آن را بصورت فلسفه مادیین معرفی میکنند، و همچنین وقتی که میخواهند موازین اسلام را برای عوام معرفی بکنند بعضی که از همین دسته میباشند، سیره و سنت پیغمبر و ائمه اطهار را ملغی کرده تنها قرآن را نشان میدهند! برخی قرآن، سنت و سیره پیغمبر اکرم را پشت سر انداخته تنها اخبار منسوبه به ائمه را – آنهم بطور کلی و بدون رعایت صحت و سقم- معرفی مینماید! بیچاره اسلام که در بین این دو سلیقه غیر مستقیم دارد خورد میشود بدبخت مسلمین که از این صداهای مختلف و دعوتهای متناقض متحیر و سرگردان ماندهاند!!.
کدام مسلمان با غیرت است که از مطالعه این اوضاع پریشان، دیوانه و پریشان نشود و از این وضعیت ملالت آور قلبش جریحه دار نگردد!! آری،
لـمثل هذا يذوب القلب من أسف
إن كان في القلب إيمان وإسلام
برادران عزیز! من اینک بنام یک نفر مسلمان بشما یادآوری میکنیم: امروز اسلام با اوضاع کنونی دنیا و با آنهمه تشکیلات وسیع کنیسه کاملا در مخاطره و قرآن در معرض زوال است!! بیائید باه این عملیات افراطی و تفریطی خود خاتمه دهید و بیش ازین تیشه بریشه خود مزنید! حال که در مقام ترویج اسلام یا حفظ سعادت و سیادت خود نیستید لا اقل سدّ راه پیشرفت اسلام نشوید و بیش ازین موجبات بدبختی خود را فراهم نیاورید!.
من یقین دارم اکنون هم چنانچه قرآن؛ سنت و سیره پیغمبر اکرم و دیگر پیشوایان اسلام را سرمشق کردار و رفتار خود قرار داده و در سایه تشبث به این (آئین وسط) خویشتن را در جاده اعتدال تمرکز دهید، نه تنها اسلام و این مایه سعادت و سرفرازی خود را از این خطر بزرگ نجات داده اید بلکه مجد و بزرگواری خود را اعاده خواهید داد؛ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾.
از مقصد قدری دور شدم، سخنم در این بود که اسلام دین وسط و ضامن سعادت دنیا و آخرت بشر است گفتیم: اسلام دنیا و آخرت را دو چیز جداگانه و غیر مربوط بهم نمیداند، بلکه منظورش اینست که وضعیت این دو، کاملا وابسته با هم و زندگانی انسان نیز در این دو مرحله پیوسته با یگدیگر است، از اینرو چنانکه گفتیم در جمیع مقرراتش تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر هر دو را در نظر گرفته و آن اندازه که ما را به آباد کردن دنیا و ترقی مادی سوق میدهد بهمان نسبت ما را بتعمیر آخرت و ترقیات معنوی دعوت میکند، روی همین نظریهاست که در تشویق و ترغیب مردم بکسب (علم) نهایت جدیت را بخرج میدهد زیرا بهترین وسیله ترقی مادی و معنوی بشر و مهمترین عامل تأمین سعادت کامل هر جمعیتی همانا توسعه علم و معارف است، علما – بقول دانشمندان اجتماعی- قوه عقلیه و مفکره جسم اجتماع محسوب میشوند که باید تربیت و تأمین آسایش سایر اعضای آن را همواره در عهده بگیرند:
اسلام در ایجاد این (قوه) باندازهای سعی میکند و در توسعه معارف بطوری جدیت دارد که در حقیقت باید گفت:
[۱۶] طلب بکن در آنچه خدا بتو بخشیده: از قوای روحی و جسمی و اموال، آخرت را و فراموش مکن بهره و نصیب خود را از دنیا. یعنی همان طوریکه میباید اینها را در راه آخرت صرف نمائی، برای دنیای خود نیز باید بکار ببری، نه اینکه دنیا را فراموش بکنی. نیکی کن بمردم چنانکه خدا بتو نیکی کرده و در روی زمین طالب فساد مشو زیرا خدا مفسدین را دوست نمیدارد. [۱٧] ای پیغمبر، باین مردم بگو: گردش کنید در روی زمین و آنگاه تأمل نمائید که چگونه بودهاست عاقبت مردمانی که تکذیب دعوت پیغمبران را میکردند. [۱۸] بمردم بگو گردش کنید در روی زمین و آنگاه تأمل نمائید که چگونه بودهاست عاقبت مردمان مجرم و گناهکار. [۱٩] آیا سیر نکردهاند در زمین که به بینند چگونه بودهاست عاقبت آنانیکه پیش از ایشان بودند و بیش از ایشان قوی و ثروتمند و داراری آثار در دنیا بودهاند که خداوند آنان را، بمناسبت اینکه مجرم و گناهکار بودند هلاکشان کرد و حال آنکه نبوده برای آنان از جانب خدا نگهبانی. [۲۰] کسی که در این دنیا نابینا و گمراهاست در آخرت نابینا و گمراهتر خواهد بود. [۲۱] آگاه باش، دوستداران خدا، پیروان خدا: آنانی که ایمان بخدا آورده و پرهیزکار هستند ابداً ترس در دل آنان راه ندارد و هیچگونه ناملایم و مکروه قلب آنان را مضطرب نمیکند و از هیچ مصیبت و پیش آمد ناگوار اظهار جزع و فزع نمیکنند، محزون و اندوهناک نمیشوند، خلاصه مردمی دارای شجاعت و شهامت و هموراه با نشاط و خوش حال میباشند، برای آنانست بشارت، در زندگانی دنیا و آخرت، کلمات خدا و وعدههای خدا قابل تبدیل و تخلف نیست، این بشارت یک نجات عظیم و موفقیت بزرگی است که نصیب اینان شدهاست. [۲۲] از برای کفار است در دنیای، ذلت و خواری و در آخرت، عذاب بزرگ. [۲۳] بگو: [ای پیغمبر(ص!)] کی حرام کرد زینت خدا را: زینتی که بیرون میآورد خدا از زمین برای بندگانش و وسائل تنعم و تعیش را؟ بگو: اینها همه برای مؤمنین است، چه در دنیا و چه در آخرت، نهایت آنکه در آخرت اختصاص باینان خواهد پیدا کرد و کفار در آنجا بکلی از اینها بیبهره خواهند بود این چنین ما تفصیل میدهیم آیات را برای جمعیتی که عالمند. [۲۴] اما کسانی که کافر شدند در دنیا و آخرت آنانرا مورد عذاب شدید خواهیم قرار داد و نیست مر ایشان را هیچ یاری کنندهای. [۲۵] بعضی از مردم کسانی هستند که در مظان استجابت دعا تنها حسنه و سعادت دنیا را از خداوند خواستار میشوند ولی برخی هستند (مؤمنین) که حسنه و سعادت دنیا و آخرت و حفظ از آتش جهم را مسئلت میکنند.